موریس مرلو-پونتی
<p dir="RTL">ویلیام دیل و تیموتی بیل − موریس مرلو-پونتی (۱۹۰۸ - ۱۹۶۱) روشنفکر فرانسوی‌ای بود که علاقه‌ی ویژه‌ای به ماهیت خودآگاهی انسان به‌مثابه‌ی تجربه‌ی متجسم داشت. وی در فرانسه (شهر روشفو) به دنیا آمد. در اکول نرمال سوپریور تحصیل کرد و در همان‌جا بود که از طریق آثار هوسرل و هایدگر به پدیدارشناسی (بررسی فلسفی ادراکِ چیزها) علاقه‌مند شد. بعد از فارغ‌التحصیلی‌اش در ۱۹۳۰، در دبیرستان‌های متفاوتی آموزگاری کرد. در دهه‌ی ۱۹۳۰ با نشریه‌ی کاتولیکی و چپ‌گرای «اسپریت» همکاری می‌کرد.</p> <p dir="RTL"> </p> <!--break--> <p dir="RTL">مرلو-پونتی در آغاز جنگ جهانی دوم به‌عنوان افسر به ارتش فرانسه پیوست. در طول سال‌های اشغال فرانسه به‌دست آلمان، در مقاومت فرانسه مشارکت داشت. در آن سال‌ها در پاریس آموزگاری می‌کرد و همان هنگام بود که کتاب «پدیدارشناسیِ ادراک» را نوشت (چاپ نخست فرانسوی: ۱۹۴۵). این کتاب را مهم‌ترین اثر مرلو-پونتی می‌دانند. پس از جنگ نشریه‌ی اگزیستانسیالیستی «دوران مدرن» (<span dir="LTR">Les Temps Modernes</span>) را همراه با ژان-پل سارتر و سیمون دوبوار بنیاد نهاد. در ۱۹۵۲ پس از ناسازگاری‌های سیاسی مکرری که با سارتر بر سر حمایت از کره‌ی شمالی در جنگِ دو کره داشت، از هیات سردبیریِ این نشریه استعفا کرد. مرلو-پونتی پس از جنگ، استاد دانشگاه سوربن (از ۱۹۵۲ تا زمان مرگ‌اش) و کالج دو فرانس شد.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>فلسفه‌ی مرلو-پونتی</strong></p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">تمرکز اندیشه‌ی مرلو-پونتی بر درکِ ماهیتِ زیسته و متجسمِ خودآگاهی و ادراک انسان است. از میان نظریه‌پردازان مطرحی که تحت تاثیر آثار مرلو-پونتی بودند می‌توان به کلود لوی-استروس، میشل فوکو، پل ریکور، و لویی آلتوسر اشاره کرد. اخیرا نیز دانشمندان اجتماعی از آثار مرلو-پونتی بهره می‌گیرند تا پیش‌فرض‌های سنتی در روابط بین بدن و ذهن و ماهیتِ تجربه‌ی انسانی را به نقد کشند. وی هم‌چنین دین‌پژوهانی را متاثر از خود کرده است که به فهم تجربه‌ی دینی به‌مثابه‌ی ادارکِ متجسم علاقه‌مندند (برای نمونه، بررسی تامس سورداس (انسان‌شناسِ دین) از شفابخشی دینی؛ بنگرید به «بدن / معنا / شفابخشی» و «خویشتن مقدس»).</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">ما برای فهمیدن نگاه فلسفیِ مرلو-پونتی باید نگاهی مختصر به پدیدارشناسی بینندازیم؛ از این زاویه است که می‌توان از قسمت اعظم اندیشه‌ی وی آگاه شد. پدیدارشناسی، همان‌طور که از نام‌اش پیداست، پدیدار‌ها (هر چیزی که مستقیما به‌وسیله‌ی حواس درک شود) را می‌کاود. ادموند هوسرل، بنیان‌گذار پدیدارشناسی می‌گوید گرچه ناممکن است که بتوان برای وجود مستقل ابژه‌هایی که از طریق حواس درک می‌شوند برهان‌های فلسفی ساخت، انسان‌ها اما دنیای بیرون را به‌عنوان ابژه‌های خودآگاه – صرف نظر از جایگاه نهایی هستی‌شناختیِ این ابژه‌ها – تجربه می‌کنند. هوسرل می‌گوید ما باید دغدغه‌ی برهان‌ها و دیگر پرسش‌هایی که هنوز پاسخی قطعی نگرفته‌اند را «موقتا کنار بگذاریم». مرلو-پونتی در عوض پیشنهاد می‌کند که باید تمرکزمان را روی پژوهیدن ادراکات حسی‌ای بگذاریم که تجربه‌های ما از ایده‌ها و انگاره‌ها و عواطف و ابژه‌ها و چیزهایی می‌سازد که از طریق خودآگاهی درک می‌شوند. دغدغه‌ی اصلی همانا تجربه‌ی این ابژه‌هایی است که توجه‌ی ما را درگیر خود می‌سازند، و نه واکاوی جایگاهی که آن‌ها مستقل از خودآگاهی ما دارند. بنابراین هوسرل پدیدارشناسی را به‌عنوان واکاوی تجربه‌هایی ایجاد کرد که محصول خودآگاهی ما از ابژه‌های بیرونی است.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">سهم روشنفکرانه‌ی مرلو-پونتی تا حدودی گسترش نسخه‌ی هوسرلیِ پدیدارشناسی و تمرکز بر مفاهیم تجسم (<span dir="LTR">embodiment</span>) و ادراک (<span dir="LTR">perception</span>) بود. این ایده‌ها در کتاب «پدیدارشناسی ادراک» کاویده شده‌اند. مرلو-پونتی دوتایی دکارتیِ بدن/ذهن را به نقد می‌کشد و خواستار فروپاشی این شیوه‌ی دوبینانه‌ی فهمیدنِ انسان‌هاست. وی تاکید می‌کند که انسان‌ها را نباید صرفا – یا عمدتا - ذهن‌های اندیشه‌ورز غیرمتجسم در نظر گرفت، بل باید بدن‌هایی دانست که با دنیای مادی در ارتباط هستند. پس، بدن‌ها چیزی انتزاعی نیستند، بل باشنده‌های واقعی در جهانی هستند که ادراک در آن رخ می‌دهد و سوژگانی شکل می‌گیرد. از دید مرلو-پونتی، جهان همانا اساس و بنیاد تجربه است. سوژگانی، سوژگانیِ این جهانی است، جدا یا منفصل از این جهان نیست، و آن‌چه مولو-پونتی «اصالت ادراک» می‌نامد سوژگانی را موجود می‌کند. دست‌رسی ما به این جهان از طریق بدن است، و نه از طریق ذهن یا که صرفا از طریق ذهن. برخلاف گفته‌ی دکارت که «می‌اندیشم، پس هستم»، هستیْ اندیشیدن نیست، تجسم است. به راستی هم، همه‌ی اندیشیدن همانا تجسم است؛ اندیشیدن از خودآگاهی منتج می‌شود، و خودآگاهی نیز از اداراکات تنانه‌ی سوژه ایجاد می‌شود. این ادراکات زیربنای عقل‌گرایی و دیگر عملیات‌های آگاهانه و منطقی‌ای است که بر معنای ادراکات انجام می‌شود.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">انسان‌ها، از نگاه هوسرلی (که وامدار فلسفه‌ی دکارتی است) باشنده‌هایی هستند که حدِ مشترک‌شان خودآگاهی است. مرلو-پونتی اما برخلاف این نگاه، تاکید دارد که هویت انسان – یا سوژگانی آن‌ها – تا اندازه‌ی زیادی از سوی جسمانیت یا بدن آن‌ها شکل می‌گیرد. وی بنابراین بر مرکزیت بدن و تاثیر بدن بر ادراک ما از جهانِ تجربه‌شده تاکید می‌کند. وی می‌گوید دانشی که ما از این جهان داریم محصول ادراکِ واقعی است و نه محصولِ اندیشه‌ی انتزاعی یا حاصل کارکرد ذهن یا خودآگاهیِ نامتجسم. به کوتاه سخن، مرلو-پونتی در بحث تجربه‌ی ما از این جهان، بدن را بر ذهن اولویت می‌دهد. خودِ ادراکْ مجسم است: ادراکات ما انتزاع‌های ناتنانه نیستند، بل درون بدن وجود دارند. ادراک فقط در جهانِ تجربه‌ی زیسته روی می‌دهد. ادراکی که انتزاعی باشد و برگذشته از تنِ زیسته باشند یا بیرون از تنِ زیسته قرار بگیرند، وجود ندارد.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">مرلو-پونتی می‌گوید از طریق تجربه‌ی زیسته است که ما دانشی از این جهان کسب می‌کنیم. وی می‌گوید فعالیت‌های بدن در این جهان، تجربه‌ی زیسته را برمی‌سازد. چنین تجربه‌ای هرگز ایستا و ثابت نیست، بل همیشه در حال شدن است. ما هم تجربه‌ی زیسته‌مان را شکل می‌دهیم و هم تجربه‌ی زیسته ما را شکل می‌دهد. ذهنی که ابژه‌ها را درک می‌کند، در بدنِ ما تجسم یافته است. ادراک و خودآگاهی از تجربه‌ی زیسته در این جهان جدا نیستند یا شکلِ متعالیِ تجربه‌ی زیسته نیستند.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">ادراک مسقیما به بدنِ زیسته متصل است. منظور مرلو-پونتی از بدنِ زیسته همانا هم بدنی است که این جهان را تجربه می‌کند و هم بدنی است که [در این جهان] تجربه می‌شود. سوژه (یا فرد) ادراکی را می‌ورزد که متجسم است. پس این تجسمْ اتصال‌گاهی به دنیای بیرونی و پدیداری و تجربه‌شده است. انسان‌ها از مولفه‌های خودآگاه تشکیل شده‌اند، اما این ویژگی‌های تنانه‌ی ماست که مشخص می‌کند چه کسی هستیم. به رغم تاکید فیلسوفان پرنفوذی که خودآگاهی را در ایجاد معنای انسان بنیادین می‌دانند، مرلو-پونتی اما می‌گوید تمام تجربه‌ی ما از این جهان یا فهم ما از این جهان اساسا از بدن ما یا ذهنِ متجسمِ ما منتج می‌شود. ادراک زیربنای مقوله‌بندی یا نظریه‌پردازی است، حتی اگر بگویند که ما درباره‌ی جهانی اندیشیده‌ایم و مفهوم‌پردازی کرده‌ایم که فقط تجربه‌ی مادی و ثانوی ازش داریم. این جهان را می‌توان فقط از زاویه‌ی زمان و مکانِ مادی نگریست. همان‌طور که مرلو-پونتی می‌گوید: «بدنِ ما در جهان همان جایگاه را دارد که قلب در یک ارگانیسم: بدن، منظره‌ی مشهود را پیوسته زنده نگه می‌دارد، زندگی را به درون‌اش می‌دمد و آن را داخل نگه می‌دارد، و با آن یک سیستم را شکل می‌دهد» («پدیدارشناسی ادراک» ص ۲۳۵).</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">یکی از ایده‌های کلیدی در آثار مرلو-پونتی، ایده‌ی تجسم است. طبق گفته‌ی مرلو-پونتی، این فقط ذهن نیست که جهان را درک می‌کند و تجربه می‌کند و بازنمایی می‌دهد (که یک دیدگاه سنتی فلسفی است که محوریت را به ذهن می‌دهد). بل، مفهوم تجسم تاکید دارد که بدن نقشی محوری در تجربه‌ی فرد از جهان بازی می‌کند. همان‌طور که مرلو-پونتی می‌گوید، جهانْ ابژه‌ای بیرونی نیست که ما به‌اش می‌اندیشیم، بل زمینه‌ای برای ادراکات و تجربه‌های ماست. پس، چیزهای بیرونی‌ای که ما در این جهان به‌عنوان ابژه درک‌شان می‌کنیم، محصول تجربه‌ی بدنِ ما از آن‌هاست، نه صرفا محصول شناسایی آن‌ها توسط خودآگاهی. ایده‌های فلسفی‌ای که معتقدند همه‌ی ادراکات ما را خودآگاهی انجام می‌دهد، به خطا رفته‌اند. اگر از مرلو-پونتی بپرسیم، ما بدون بدن نمی‌توانیم خودآگاهی داشته باشیم؛ بدن و ذهن به‌طور جدانشدنی به هم گره خورده‌اند. بنابراین، سوژگانی نیز متجسم است. از دید مرلو-پونتی، دانشِ متجسم مانع از امکانِ وجودِ دانشِ خودپیرویی می‌شود که پیش از یا بدونِ بدن کسب شده است. واکاوی این جهان همیشه فعالیتِ یک ذهنِ متجسم است.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">مرلو-پونتی مفهوم بدن-سوژه را در «پدیدارشناسی ادراک» استفاده کرده تا به این ایده اشاره کند که بدن و ذهن و جهان کاملا در هم تنیده‌اند و آن‌طور که اندیشه‌ی دکارتی تاکید دارد از هم جدا نیستند. پدیدارشناسی مرلو-پونتی به دنبال فهمیدنِ این تقاطع [بدن و ذهن و جهان] است، نه این‌که بخواهد خودآگاهیِ تغییرناپذیری را اثبات کند تا از جهانی که بدن تجربه‌اش کرده درگذرد. گفتیم که مرلو-پونتی تاکید داشت بدنْ فرد را به جهان متصل کرده است، حالا ایده‌ی بدن-سوژه تاکیدی بر این تاکید مرلو-پونتی است. دوتاانگاری دکارتی به این اتصال‌گاه راه ندارد. ذهنی وجود ندارد که غیرمتجسم باشد و ابژه‌های بیرونیِ جهان را مشاهده کند. ما به واسطه‌ی حضور بدن‌مان است که در این جهان زندگی می‌کنیم. سوژه و ابژه یک یگانگی است، نه یک دوتایی. یعنی ما نباید آن‌ها را قلمروهایی جدا از هم تصور کنیم، بل دو جنبه‌ی باشنده‌ای است که – متجسم است – و در این جهان وجود دارد.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>مرلو-پونتی و دین</strong></p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">کتاب‌ها و مقالات و کنفرانس‌ها و درس‌هایی که درباره‌ی دین و بدن هستند، اینک جهان‌گیر شده‌اند. ایده‌های مرلو-پونتی درباره‌ی اصالت ادراک حالا تازه‌تازه در اندیشیدن ما درباره‌ی دین وارد می‌شوند و ما دین را چیزی می‌دانیم که به‌طور مادی و از طریق بدن تجربه می‌شود. نگاه غربی به دین، که پارادایمی دکارتی داشت، تمایل دارد تا دین را چیزی بداند که عمدتا با باورهای فرد (یا ذهن خودآگاه) سر و کار دارد. گرچه استثناهایی هم وجود دارد اما بدن را معمولا به‌مثابه‌ی آفتی برای تحققِ نفسِ مطمئنه (یا امیال روحانی) می‌دانستند. ریاضت‌های مذهبی یکی از آن کنش‌هایی است که برای تنبیه و منضبط ساختنِ بدن به کار می‌رود تا اثرِ راستینِ دین در ذهن کارگر افتد و بدون وقفه پیش رود. نظریه‌ی مرلو-پونتی، جایگزینِ مهمی برای این دیدگاه‌های سنتی ارائه می‌دهد.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>برای مطالعات بیش‌تر</strong></p> <p dir="RTL">از مرلو-پونتی</p> <p class="rteleft">Phenomenology of Perception. 2nd ed. Translated by Colin Smith. London and New York: Routledge, 2002.</p> <p class="rteleft">The Structure of Behavior. Translated by Alden L.Fisher. Boston: Beacon Press, 1963.</p> <p class="rteleft">The Visible and the Invisible. Edited by Claude Lefort and translated by Alphonso Lingis. Evanston: Northwestern University Press, 1968.</p> <p class="rteleft">The Primacy of Perception. Translated by James M.Edie. Evanston, IL.: Northwestern University Press, 1964.</p> <p class="rteleft">The Essential Writings of Merleau-Ponty. Edited by Alden L.Fisher. New York: Harcourt, Brace and World, 1969.</p> <p class="rteright" dir="ltr">درباره‌ی مرلو-پونتی</p> <p class="rteleft">Barral, Mary Rose. Merleau-Ponty: The Role of the Body-Subject in Interpersonal Relations. Pittsburgh: Duquesne University Press, 1965</p> <p class="rteleft">Csordas, Thomas J. The Sacred Self: A Cultural Phenomenology of Charismatic Healing. Berkeley: University of California Press, 1997</p> <p class="rteleft">——. Body/Meaning/Healing. New York: Palgrave, 2000</p> <p class="rteleft">Dillon, M.C. Merleau-Ponty’s Ontology. 2nd ed. Evanston: Northwestern University Press, 1997.</p> <p class="rteleft">Evans, Fred, and Leonard Lawlor, eds. Chiasms: Merleau-Ponty’s Notion of Flesh. Albany: State University of New York Press, 2000</p> <p class="rteleft">Langer, Monika M. Merleau-Ponty’s Phenomenology of Perception: A Guide and Commentary. Tallahassee: Florida State University Press, 1989.</p> <p class="rteleft">Priest, Stephen. Merleau-Ponty. London and New York: Routledge, 1998.</p> <p class="rteleft">Primozic, Daniel Thomas. On Merleau-Ponty. Belmont, CA: Wadsworth, 2001.</p> <p class="rteleft">Wyschogrod, Edith. Saints and Postmodernism: Revisioning Moral Philosophy. Chicago: University of Chicago Press, 1990.</p> <p> </p> <p dir="RTL"><strong>◄توضیح مترجم:</strong></p> <p dir="RTL">آنچه خواندید فصلی از کتاب "نظریه برای پژوهش‌های دینی" بود.</p> <p dir="RTL">این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهم‌پذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر می‌شود.</p> <p dir="RTL">فصل‌های این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعه‌ی هر کدام از آنها فصل‌های پیشین را خوانده باشیم.</p> <p dir="RTL">مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:</p> <p class="rteleft">William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>بخش‌های پیشین:</strong></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/12/07/8870">نظریه و اهمیت آن در دین‌پژوهی</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/12/21/9167">زیگموند فروید</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/01/04/9692">کارل مارکس</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/01/17/10152">فردریش نیچه</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/01/31/10656">فردینان دو سوسور</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/02/15/11083">لویی آلتوسر</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/03/01/11513">میخائیل باختین</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/03/14/11928">رلان بارت</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/04/01/12510">ژرژ باتای</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/04/10/13002">ژان بودریار</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/04/25/13564">والتر بنیامین</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/05/08/14126">پیر بوردیو</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/05/22/14684">جودیت باتلر</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/06/03/15195">هلن سیکسو</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/06/20/15964">ژیل دلوز و فلیکس گاتاری</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/07/17/17042">ژاک دریدا</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/08/01/17759">میشل فوکو</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/08/15/18371">هانس-گئورگ گادامر</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/08/29/18905">لوس ایریگاری</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/09/12/19521">ژولیا کریستوا</a></p> <p dir="RTL"><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=20013">ژاک لاکان</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/10/09/20397">آنری لوفِوْر</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/10/24/20898">ایمانوئل لویناس</a></p> <p dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/11/07/20897">ژان فرانسوا لیوتار</a></p>
ویلیام دیل و تیموتی بیل − موریس مرلو-پونتی (۱۹۰۸ - ۱۹۶۱) روشنفکر فرانسویای بود که علاقهی ویژهای به ماهیت خودآگاهی انسان بهمثابهی تجربهی متجسم داشت. وی در فرانسه (شهر روشفو) به دنیا آمد. در اکول نرمال سوپریور تحصیل کرد و در همانجا بود که از طریق آثار هوسرل و هایدگر به پدیدارشناسی (بررسی فلسفی ادراکِ چیزها) علاقهمند شد. بعد از فارغالتحصیلیاش در ۱۹۳۰، در دبیرستانهای متفاوتی آموزگاری کرد. در دههی ۱۹۳۰ با نشریهی کاتولیکی و چپگرای «اسپریت» همکاری میکرد.
مرلو-پونتی در آغاز جنگ جهانی دوم بهعنوان افسر به ارتش فرانسه پیوست. در طول سالهای اشغال فرانسه بهدست آلمان، در مقاومت فرانسه مشارکت داشت. در آن سالها در پاریس آموزگاری میکرد و همان هنگام بود که کتاب «پدیدارشناسیِ ادراک» را نوشت (چاپ نخست فرانسوی: ۱۹۴۵). این کتاب را مهمترین اثر مرلو-پونتی میدانند. پس از جنگ نشریهی اگزیستانسیالیستی «دوران مدرن» (Les Temps Modernes) را همراه با ژان-پل سارتر و سیمون دوبوار بنیاد نهاد. در ۱۹۵۲ پس از ناسازگاریهای سیاسی مکرری که با سارتر بر سر حمایت از کرهی شمالی در جنگِ دو کره داشت، از هیات سردبیریِ این نشریه استعفا کرد. مرلو-پونتی پس از جنگ، استاد دانشگاه سوربن (از ۱۹۵۲ تا زمان مرگاش) و کالج دو فرانس شد.
فلسفهی مرلو-پونتی
تمرکز اندیشهی مرلو-پونتی بر درکِ ماهیتِ زیسته و متجسمِ خودآگاهی و ادراک انسان است. از میان نظریهپردازان مطرحی که تحت تاثیر آثار مرلو-پونتی بودند میتوان به کلود لوی-استروس، میشل فوکو، پل ریکور، و لویی آلتوسر اشاره کرد. اخیرا نیز دانشمندان اجتماعی از آثار مرلو-پونتی بهره میگیرند تا پیشفرضهای سنتی در روابط بین بدن و ذهن و ماهیتِ تجربهی انسانی را به نقد کشند. وی همچنین دینپژوهانی را متاثر از خود کرده است که به فهم تجربهی دینی بهمثابهی ادارکِ متجسم علاقهمندند (برای نمونه، بررسی تامس سورداس (انسانشناسِ دین) از شفابخشی دینی؛ بنگرید به «بدن / معنا / شفابخشی» و «خویشتن مقدس»).
ما برای فهمیدن نگاه فلسفیِ مرلو-پونتی باید نگاهی مختصر به پدیدارشناسی بینندازیم؛ از این زاویه است که میتوان از قسمت اعظم اندیشهی وی آگاه شد. پدیدارشناسی، همانطور که از ناماش پیداست، پدیدارها (هر چیزی که مستقیما بهوسیلهی حواس درک شود) را میکاود. ادموند هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی میگوید گرچه ناممکن است که بتوان برای وجود مستقل ابژههایی که از طریق حواس درک میشوند برهانهای فلسفی ساخت، انسانها اما دنیای بیرون را بهعنوان ابژههای خودآگاه – صرف نظر از جایگاه نهایی هستیشناختیِ این ابژهها – تجربه میکنند. هوسرل میگوید ما باید دغدغهی برهانها و دیگر پرسشهایی که هنوز پاسخی قطعی نگرفتهاند را «موقتا کنار بگذاریم». مرلو-پونتی در عوض پیشنهاد میکند که باید تمرکزمان را روی پژوهیدن ادراکات حسیای بگذاریم که تجربههای ما از ایدهها و انگارهها و عواطف و ابژهها و چیزهایی میسازد که از طریق خودآگاهی درک میشوند. دغدغهی اصلی همانا تجربهی این ابژههایی است که توجهی ما را درگیر خود میسازند، و نه واکاوی جایگاهی که آنها مستقل از خودآگاهی ما دارند. بنابراین هوسرل پدیدارشناسی را بهعنوان واکاوی تجربههایی ایجاد کرد که محصول خودآگاهی ما از ابژههای بیرونی است.
سهم روشنفکرانهی مرلو-پونتی تا حدودی گسترش نسخهی هوسرلیِ پدیدارشناسی و تمرکز بر مفاهیم تجسم (embodiment) و ادراک (perception) بود. این ایدهها در کتاب «پدیدارشناسی ادراک» کاویده شدهاند. مرلو-پونتی دوتایی دکارتیِ بدن/ذهن را به نقد میکشد و خواستار فروپاشی این شیوهی دوبینانهی فهمیدنِ انسانهاست. وی تاکید میکند که انسانها را نباید صرفا – یا عمدتا - ذهنهای اندیشهورز غیرمتجسم در نظر گرفت، بل باید بدنهایی دانست که با دنیای مادی در ارتباط هستند. پس، بدنها چیزی انتزاعی نیستند، بل باشندههای واقعی در جهانی هستند که ادراک در آن رخ میدهد و سوژگانی شکل میگیرد. از دید مرلو-پونتی، جهان همانا اساس و بنیاد تجربه است. سوژگانی، سوژگانیِ این جهانی است، جدا یا منفصل از این جهان نیست، و آنچه مولو-پونتی «اصالت ادراک» مینامد سوژگانی را موجود میکند. دسترسی ما به این جهان از طریق بدن است، و نه از طریق ذهن یا که صرفا از طریق ذهن. برخلاف گفتهی دکارت که «میاندیشم، پس هستم»، هستیْ اندیشیدن نیست، تجسم است. به راستی هم، همهی اندیشیدن همانا تجسم است؛ اندیشیدن از خودآگاهی منتج میشود، و خودآگاهی نیز از اداراکات تنانهی سوژه ایجاد میشود. این ادراکات زیربنای عقلگرایی و دیگر عملیاتهای آگاهانه و منطقیای است که بر معنای ادراکات انجام میشود.
انسانها، از نگاه هوسرلی (که وامدار فلسفهی دکارتی است) باشندههایی هستند که حدِ مشترکشان خودآگاهی است. مرلو-پونتی اما برخلاف این نگاه، تاکید دارد که هویت انسان – یا سوژگانی آنها – تا اندازهی زیادی از سوی جسمانیت یا بدن آنها شکل میگیرد. وی بنابراین بر مرکزیت بدن و تاثیر بدن بر ادراک ما از جهانِ تجربهشده تاکید میکند. وی میگوید دانشی که ما از این جهان داریم محصول ادراکِ واقعی است و نه محصولِ اندیشهی انتزاعی یا حاصل کارکرد ذهن یا خودآگاهیِ نامتجسم. به کوتاه سخن، مرلو-پونتی در بحث تجربهی ما از این جهان، بدن را بر ذهن اولویت میدهد. خودِ ادراکْ مجسم است: ادراکات ما انتزاعهای ناتنانه نیستند، بل درون بدن وجود دارند. ادراک فقط در جهانِ تجربهی زیسته روی میدهد. ادراکی که انتزاعی باشد و برگذشته از تنِ زیسته باشند یا بیرون از تنِ زیسته قرار بگیرند، وجود ندارد.
مرلو-پونتی میگوید از طریق تجربهی زیسته است که ما دانشی از این جهان کسب میکنیم. وی میگوید فعالیتهای بدن در این جهان، تجربهی زیسته را برمیسازد. چنین تجربهای هرگز ایستا و ثابت نیست، بل همیشه در حال شدن است. ما هم تجربهی زیستهمان را شکل میدهیم و هم تجربهی زیسته ما را شکل میدهد. ذهنی که ابژهها را درک میکند، در بدنِ ما تجسم یافته است. ادراک و خودآگاهی از تجربهی زیسته در این جهان جدا نیستند یا شکلِ متعالیِ تجربهی زیسته نیستند.
ادراک مسقیما به بدنِ زیسته متصل است. منظور مرلو-پونتی از بدنِ زیسته همانا هم بدنی است که این جهان را تجربه میکند و هم بدنی است که [در این جهان] تجربه میشود. سوژه (یا فرد) ادراکی را میورزد که متجسم است. پس این تجسمْ اتصالگاهی به دنیای بیرونی و پدیداری و تجربهشده است. انسانها از مولفههای خودآگاه تشکیل شدهاند، اما این ویژگیهای تنانهی ماست که مشخص میکند چه کسی هستیم. به رغم تاکید فیلسوفان پرنفوذی که خودآگاهی را در ایجاد معنای انسان بنیادین میدانند، مرلو-پونتی اما میگوید تمام تجربهی ما از این جهان یا فهم ما از این جهان اساسا از بدن ما یا ذهنِ متجسمِ ما منتج میشود. ادراک زیربنای مقولهبندی یا نظریهپردازی است، حتی اگر بگویند که ما دربارهی جهانی اندیشیدهایم و مفهومپردازی کردهایم که فقط تجربهی مادی و ثانوی ازش داریم. این جهان را میتوان فقط از زاویهی زمان و مکانِ مادی نگریست. همانطور که مرلو-پونتی میگوید: «بدنِ ما در جهان همان جایگاه را دارد که قلب در یک ارگانیسم: بدن، منظرهی مشهود را پیوسته زنده نگه میدارد، زندگی را به دروناش میدمد و آن را داخل نگه میدارد، و با آن یک سیستم را شکل میدهد» («پدیدارشناسی ادراک» ص ۲۳۵).
یکی از ایدههای کلیدی در آثار مرلو-پونتی، ایدهی تجسم است. طبق گفتهی مرلو-پونتی، این فقط ذهن نیست که جهان را درک میکند و تجربه میکند و بازنمایی میدهد (که یک دیدگاه سنتی فلسفی است که محوریت را به ذهن میدهد). بل، مفهوم تجسم تاکید دارد که بدن نقشی محوری در تجربهی فرد از جهان بازی میکند. همانطور که مرلو-پونتی میگوید، جهانْ ابژهای بیرونی نیست که ما بهاش میاندیشیم، بل زمینهای برای ادراکات و تجربههای ماست. پس، چیزهای بیرونیای که ما در این جهان بهعنوان ابژه درکشان میکنیم، محصول تجربهی بدنِ ما از آنهاست، نه صرفا محصول شناسایی آنها توسط خودآگاهی. ایدههای فلسفیای که معتقدند همهی ادراکات ما را خودآگاهی انجام میدهد، به خطا رفتهاند. اگر از مرلو-پونتی بپرسیم، ما بدون بدن نمیتوانیم خودآگاهی داشته باشیم؛ بدن و ذهن بهطور جدانشدنی به هم گره خوردهاند. بنابراین، سوژگانی نیز متجسم است. از دید مرلو-پونتی، دانشِ متجسم مانع از امکانِ وجودِ دانشِ خودپیرویی میشود که پیش از یا بدونِ بدن کسب شده است. واکاوی این جهان همیشه فعالیتِ یک ذهنِ متجسم است.
مرلو-پونتی مفهوم بدن-سوژه را در «پدیدارشناسی ادراک» استفاده کرده تا به این ایده اشاره کند که بدن و ذهن و جهان کاملا در هم تنیدهاند و آنطور که اندیشهی دکارتی تاکید دارد از هم جدا نیستند. پدیدارشناسی مرلو-پونتی به دنبال فهمیدنِ این تقاطع [بدن و ذهن و جهان] است، نه اینکه بخواهد خودآگاهیِ تغییرناپذیری را اثبات کند تا از جهانی که بدن تجربهاش کرده درگذرد. گفتیم که مرلو-پونتی تاکید داشت بدنْ فرد را به جهان متصل کرده است، حالا ایدهی بدن-سوژه تاکیدی بر این تاکید مرلو-پونتی است. دوتاانگاری دکارتی به این اتصالگاه راه ندارد. ذهنی وجود ندارد که غیرمتجسم باشد و ابژههای بیرونیِ جهان را مشاهده کند. ما به واسطهی حضور بدنمان است که در این جهان زندگی میکنیم. سوژه و ابژه یک یگانگی است، نه یک دوتایی. یعنی ما نباید آنها را قلمروهایی جدا از هم تصور کنیم، بل دو جنبهی باشندهای است که – متجسم است – و در این جهان وجود دارد.
مرلو-پونتی و دین
کتابها و مقالات و کنفرانسها و درسهایی که دربارهی دین و بدن هستند، اینک جهانگیر شدهاند. ایدههای مرلو-پونتی دربارهی اصالت ادراک حالا تازهتازه در اندیشیدن ما دربارهی دین وارد میشوند و ما دین را چیزی میدانیم که بهطور مادی و از طریق بدن تجربه میشود. نگاه غربی به دین، که پارادایمی دکارتی داشت، تمایل دارد تا دین را چیزی بداند که عمدتا با باورهای فرد (یا ذهن خودآگاه) سر و کار دارد. گرچه استثناهایی هم وجود دارد اما بدن را معمولا بهمثابهی آفتی برای تحققِ نفسِ مطمئنه (یا امیال روحانی) میدانستند. ریاضتهای مذهبی یکی از آن کنشهایی است که برای تنبیه و منضبط ساختنِ بدن به کار میرود تا اثرِ راستینِ دین در ذهن کارگر افتد و بدون وقفه پیش رود. نظریهی مرلو-پونتی، جایگزینِ مهمی برای این دیدگاههای سنتی ارائه میدهد.
برای مطالعات بیشتر
از مرلو-پونتی
Phenomenology of Perception. 2nd ed. Translated by Colin Smith. London and New York: Routledge, 2002.
The Structure of Behavior. Translated by Alden L.Fisher. Boston: Beacon Press, 1963.
The Visible and the Invisible. Edited by Claude Lefort and translated by Alphonso Lingis. Evanston: Northwestern University Press, 1968.
The Primacy of Perception. Translated by James M.Edie. Evanston, IL.: Northwestern University Press, 1964.
The Essential Writings of Merleau-Ponty. Edited by Alden L.Fisher. New York: Harcourt, Brace and World, 1969.
دربارهی مرلو-پونتی
Barral, Mary Rose. Merleau-Ponty: The Role of the Body-Subject in Interpersonal Relations. Pittsburgh: Duquesne University Press, 1965
Csordas, Thomas J. The Sacred Self: A Cultural Phenomenology of Charismatic Healing. Berkeley: University of California Press, 1997
——. Body/Meaning/Healing. New York: Palgrave, 2000
Dillon, M.C. Merleau-Ponty’s Ontology. 2nd ed. Evanston: Northwestern University Press, 1997.
Evans, Fred, and Leonard Lawlor, eds. Chiasms: Merleau-Ponty’s Notion of Flesh. Albany: State University of New York Press, 2000
Langer, Monika M. Merleau-Ponty’s Phenomenology of Perception: A Guide and Commentary. Tallahassee: Florida State University Press, 1989.
Priest, Stephen. Merleau-Ponty. London and New York: Routledge, 1998.
Primozic, Daniel Thomas. On Merleau-Ponty. Belmont, CA: Wadsworth, 2001.
Wyschogrod, Edith. Saints and Postmodernism: Revisioning Moral Philosophy. Chicago: University of Chicago Press, 1990.
◄توضیح مترجم:
آنچه خواندید فصلی از کتاب "نظریه برای پژوهشهای دینی" بود.
این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهمپذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر میشود.
فصلهای این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعهی هر کدام از آنها فصلهای پیشین را خوانده باشیم.
مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:
William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004
بخشهای پیشین:
نظرها
ع.دهقانی
جناب پرنیان: معادل و ترجمه embodiment که هسته مرکزی اندیشه های مرلو پونتی است تجسم نیست بلکه متجسد است. یعنی اینکه ذهن بیرون از بدن نیست و بدن و ذهن در رابطه دایمی با یکدیگر هستند.
کاربر مهمان
برای embodiment تنمندی یا تنیدگی را پیشنهاد میکنم. یکی از ویژگیهای برگردان خوب پایبندی به زبان و بهکرد زبان است. برگردانی انباشته از واژههای نا-فارسی، خواه انگلیسی یا عربی، به زبان ستم میکند.
ع.دهقانی
کاربر محترم سره نویس: اگر کلمات عربی را فارسی بیرون به ریزیم زبان فارسی برای هیج یک از مفهومات علمی و فلسفی کلمه ای ندارد. لطف کنید و برای درجه و زاویه و منحنی و هندیه هذلولی و رقومی و ترسیمی و تحلیلی و شعاع و قطر و دایره و مربع و مستطیل و ثانیه و دقیقه و درجه و صلبیه و قرنیه و عنبیه و شبکیه و زجاجیه و ملتجمه و صد ها واژه علمی معادل فارسی ا ش را پیدا کنید. ما ایرانی ها روزی هذینه خیلی بالایی -- حتی بالاتر از هذینه آن هشت سال جنگ بیخود---یه خاطر دشمنی و نفرت ازعرب و زبان عرب خواهیم پرداخت. کاری کرده ایم که همسایه های عرب مان بیشترین خریدار اسلحه در دنیا شده اند که آنها را فقط و فقط برای مقابله با تهدیدات ایران خریداری می کنند. در ایجاد این دشمنی با همسایه ها روشنفکران عاشق سره نویسی و دولت ایران مقصر هستند. این روشنفکران با همه انتقاد هایشان به جمهوری اسلامی حد اقل دز این مورد با آن در یک اردوه گاه قرار گرفته اند. این پیوند شوم روری برای مردم ایران خیلی گران تمانم خواهد شد.
کاربر مهمان
چرا فایل صوتی نداره؟؟