نویسندگان هلندی در رادیو زمانه
ویلم فردریک هرمانس و اصالت تخیل
<p>فروغ تمیمی - ویلم فردریک هرمانس (۱۹۲۱- ۱۹۹۵) به عقیده گروهی از منتقدان ادبی در هلند با استعداد‌ترین عضو گروه «سه تای بزرگ» بود. این نویسنده بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه رمان، شعر، نمایشنامه و مقالات ادبی نوشته است.</p> <!--break--> <p> </p> <p>تحصیلات اصلی هرمانس در رشته جغرافیای اجتماعی بود و او سال‌ها به عنوان محقق و استاد دانشگاه کار کرد. اما در سال ۱۹۷۳ پس از اختلافاتی که با دانشگاه شهر خرونینگن پیدا کرد، از کارش استعفا داد. او که از زندگی در هلند سرخورده شده بود، به فرانسه مهاجرت کرد و در پاریس مستقر شد و از آن پس همه وقتش را وقف نوشتن کرد. هرمانس همچنین مترجم آثار لودویگ ویگتنشتاین، فیلسوف سرشناس اتریشی به زبان هلندی بود و سردبیری برخی از نشریه‌های ادبی مهم کشورش ازجمله «پودیم» را به‌عهده داشت.</p> <p> </p> <p>هرمانس در سال ۱۹۷۲ برنده جایزه ملی «پ. س. هُفت» (P.C. Hooft-prijs) در هلند شد، اما از پذیرش این جایزه خودداری کرد. در سال ۱۹۷۷ اما مهم‌ترین جایزه ادبی بلژیک برای «ادبیات هلندی» را پذیرفت.</p> <p> </p> <p>آلمان نازی در ماه مه ۱۹۴۰‌ هلند را اشغال کرد. این واقعه تاریخی هم‌زمان بود با یک تراژدی خانوادگی در زندگی هرمانس: خواهر او که عزیزکرده پدر بود و هرمانس می‌بایست او را سرمشق خودش قرار می‌داد با پسرعمویش رابطه عشقی پنهانی داشت و آن‌ها با هم خودکشی کردند. هرمانس برخی از آثارش را تحت تأثیر اشغال هلند در جنگ دوم جهانی و خودکشی خواهرش نوشته شده‌ است. مهم‌ترین درونمایه آثار او هم مانند ری‌فه، تنهایی و احساس پوچی زندگی بعد از جنگ و اغتشاش فکری شخصیت‌هاست. هرمانس اولین اثرش را در سال ۱۹۴۷ منتشر کرد.</p> <p> </p> <p>در رمان «اشک‌های آکاسیا» (۱۹۴۹) بحران هویت نسل بعد از جنگ، و همچنین جنبه‌های روان‌شناختی آدم‌های آن دوره بررسی شده است. یکی از درونمایه‌های مورد توجه هرمانس پیچیدگی حقیقت و ناتوانی افراد در شناخت کافی از وضعیت زندگی روزمره‌شان است. در رمان بعدی‌اش به نام «من همیشه درست می‌گویم» (۱۹۵۲) نظراتش علیه مذهب کاتولیک را در میان گذاشت و باعث شد که کلیسا از او شکایت کند.</p> <p> </p> <p><strong>اتاق تاریک داموکلس</strong></p> <p> </p> <p>«اتاق تاریک داموکلس» معروف‌ترین رمان هرمانس است که در فهرست ۱۰ رمان برتر به زبان هلندی هم قرار دارد.</p> <p> </p> <table align="left" border="0" cellpadding="1" cellspacing="1" style="width: 230px;"> <tbody> <tr> <td> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/fredherft02.jpg" style="width: 230px; height: 123px;" /></p> <p class="rtecenter">●ویلم فردریک هرمانس،</p> <p class="rtecenter">یکی از مهم‌ترین نویسندگان هلند</p> <p class="rtecenter"> </p> </td> </tr> </tbody> </table> <p>داستان در فاصله سال‌های ۱۹۳۲-۱۹۴۵ در هلند اتفاق می‌افتد و زندگی پیچیده و مهیج جوانی کوسه، زشت‌رو و فاقد اعتماد به نفس به نام «هنری آسوات» که مغازه سیگارفروشی دارد بازگو می‌شود.<br /> «اتاق تاریک داموکلس» درامی روان‌شناسانه از تغییرات فکری و روانی مردی است که نمی‌توان او را به‌درستی شناخت. اصولاً هرمانس حقایق زندگی در کلیتشان را غیر قابل درک و ثابت‌نشدنی می‌داند.<br /> خلاصه داستان از این قرار است: وقتی که هنری بچه بود، مادرش به یک حمله عصبی دچار می‌شود و همسرش را می‌کشد. هنری در خانه دایی‌اش و با دختر او «ریا» بزرگ می‌شود. ریا هم مثل هنری از زیبایی ظاهری بی‌بهره مانده و چند سالی هم از او بزرگ‌تر است. او در هجده‌سالگی با ریا ازدواج می‌کند و سیگارفروشی پدرش را اداره می‌کند. از خدمت سربازی معاف می‌شود، اما در آغاز جنگ جهانی دوم به عنوان نیروی کمکی در اداره پست به کار گمارده می‌شود. در همین جا هم با افسری به نام «دوربک» آشنا می‌شود. از عجایب روزگار آن است که این دو از نظر قیافه مثل سیبی‌اند که از وسط نصف شده باشند، با یک تفاوت: موهای هنری طلایی و موهای دوربک سیاه است. آن‌‌ها از نظر شخصیتی اما با هم خیلی تفاوت دارند.</p> <p> </p> <p>هنری مردی منفعل و بدون ایده‌آل است. هدفی هم در زندگی‌اش ندارد. از ظاهر غیر مردانه و نازیبایش رنج می‌برد. جوانی است فاقد هرگونه اعتماد به نفس، حال کار کردن ندارد و به اداره کردن مغازه سیگارفروشی پدرش قانع است. اطرافیانش هم او را کسی نمی‌دانند و در تشدید احساس کمبود او مؤثرند. در اغلب مواقع، زنش ریا او را تحقیر می‌کند. هنری برای خودش هیچ ارزشی قائل نیست. او امیدی به تغییر شرایط ندارد و به همین خاطر منزوی و تنهاست و از احساس پوچی رنج می‌برد. او تنها در خیالاتش زندگی فعالی دارد. اما دوربک که مثل جفت دوقلوی اوست با‌ آن شخصیت قوی، ظاهر مردانه، روحیه فعال و زندگی موفق همه آن چیزهایی را دارد که هنری از آن‌ها بی‌بهره مانده است. هنری با پیروی از رهنمودهای دوربک و سرسپردگی به او می‌تواند بر احساس کمبود و تنهایی و تحقیرشدگی‌اش غلبه کند. با سیاه کردن موهای طلایی‌اش ظاهری جدی‌تر و مردانه‌تر می‌یابد و می‌تواند کاملاً به جلد دوستش فرورود. خودش را برادر دوقلوی دوربک می‌نامد. حالا می‌تواند از زندگی بیهوده‌اش فاصله بگیرد. از همه چیز، حتی از زنش و مادرش به‌تدریج فاصله می‌گیرد. هنری با آغاز جنگ جهانی دوم به دنیای تازه‌ای وارد می‌شود؛ دنیای قهرمانانی که جنبش مقاومت را ساخته‌اند و زنانی که او را دوست دارند.</p> <p> </p> <table align="right" border="0" cellpadding="1" cellspacing="1" style="width: 230px;"> <tbody> <tr> <td> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/fredherft03.jpg" style="width: 230px; height: 120px;" /></p> <p class="rtecenter">●هرمانس در «اتاق تاریک داموکلس»</p> <p class="rtecenter">از اندیشه «همزاد» استفاده می‌کند</p> <p class="rtecenter">و در یک طرح پلیسی،</p> <p class="rtecenter">یک رمان فلسفی پدید می‌آورد.</p> <p class="rtecenter">در این داستان «انگیزه» راوی</p> <p class="rtecenter">پنهان می‌ماند،</p> <p class="rtecenter">اما داستان با تعلیق</p> <p class="rtecenter">داستان‌های پلیسی پیش می‌رود.</p> <p class="rtecenter"> </p> <p class="rtecenter">●مهم‌ترین دستاورد هرمانس</p> <p class="rtecenter">در این رمان این است که بدون آنکه مشروعیت مقاومت در برابر</p> <p class="rtecenter">فاشیست‌ها را به چالش بکشد،</p> <p class="rtecenter">فاصله بین فاشیست‌ها و نیروهای مقاومت را از میان برمی‌دارد. این یک تابوشکنی تاریخی‌ست.</p> <p> </p> </td> </tr> </tbody> </table> <p>هنری ماجراهای زیادی را از سرمی‌گذارند، در چند عملیات‌ برای کشتن گشتاپو و جاسوسان آلمانی شرکت دارد. اما در این میان به مدت سه سال یعنی تا سال ۱۹۴۴ از دوربک بی‌خبر می‌ماند. سپس نامه‌ای از او دریافت می‌کند و عکس‌هایی را که دوربک خواسته برایش می‌فرستد. داستان با دستگیری، شکنجه شدن و فرار هنری از بیمارستان به کمک همرزمانش ادامه می‌یابد. یکی از رفقای او در اینکه او همتا و هم‌زادی به نام دوربک داشته باشد شک می‌کند. پس از طی ماجراهای دیگری هنری دوباره با دوربک روبرو می‌شود. در صحنه‌ای که آن‌ها مقابل آینه‌ای ایستاده‌اند، هنری از خودشان عکس می‌گیرد. دوربک او را از خیانت زنش آگاه می‌کند: ریا با کسی که هنری را لو داده رابطه دارد. هنری سرانجام ریا را می‌کشد.</p> <p> </p> <p>اما پس از پایان جنگ، هنری نه به عنوان یک قهرمان بلکه به اتهام خیانت به کشورش و جاسوسی برای آلمانی‌ها دستگیر و به انگلستان فرستاده می‌شود. در دادگاه همه مدارک علیه اوست. تنها کسانی که می‌توانند او را نجات دهند دوربک، مافوقش و زنی یهودی به اسم ماریان است. اما هیچ ردپایی از دوربک بر جای نمانده و هیچکس نمی‌داند که او کیست. از ماریان هم که مدتی با هنری رابطه داشت اثری در دست نیست. گفته می‌شود که به اسراییل مهاجرت کرده است. دو فرد دیگری که در عملیات مخفی همراه هنری بودند کشته شده‌اند، کلی‌گویی‌های دایی‌ هنری هم بدون اسناد کافی برای دادگاه قابل قبول نیست. تنها سندی که هنری با آن می‌تواند وجود شخصی به نام دوربک را ثابت کند، عکسی است که با او گرفته، اما به‌زودی معلوم می‌شود که آن عکس هم از بین رفته است. چنین است که سرانجام هنری اُسوات نمی‌تواند شرکتش در جنبش مقاومت را ثابت کند. در پایان داستان او که قصد دارد بگریزد، با گلوله‌ای از پا درمی‌آید. </p> <p> </p> <p>«اتاق تاریک داموکلس» داستان پر کششی دارد. در وهله نخست مانند اغلب رمان‌هایی که درباره جنگ جهانی دوم نوشته‌اند پر از ماجراهای مهیج است که خواننده را به دنبال خود می‌کشد. دوستی و پیچیدگی رابطه هنری آسوات با دوربک و ناپدید شدن او درست در زمانی که هنری برای نجات از مجازات به او احتیاج دارد ماجرایی خواندنی است. افزون بر آن داستان از یک سویه روان‌شناسانه هم برخوردار است و طرحی از روانشناسی هنری در گستره کودکی تا بزرگسالی او به‌دست می‌دهد.<br /> «اتاق تاریک داموکلس» بر آن است که چگونگی تأثیر آسیب‌های روحی بر شخصیت‌ هنری را برنمایاند و همچنین نشان دهد که چگونه هنری تلاش می‌کند با اطاعت و سرسپردگی از مردی که او را نمی‌شناسد، کمبودهای شخصیتی‌اش را جبران کند. این داستان از یک سویه فلسفی هم برخوردار است: نویسنده به بهانه روایت چنین داستانی طرحی کلی از نظراتش را مبنی بر اینکه دسترسی به حقیقت و شناخت انسان ناممکن است، به‌دست می‌دهد. </p> <p> </p> <p>خواننده در پایان داستان ازخود می‌پرسد آیا اصلاً فردی به نام دوربک وجود داشته یا این‌که او زاییده تخیل هنری آسوات بوده است؟</p> <p> </p> <p>●نویسندگان هلندی در رادیو زمانه:</p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=24267">گزارش یک فرشته از تبهکاری انسان بر زمین، فروغ تمیمی</a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=24712"> ۱۰ روز از زندگی یک شورشگر جوان در آمستردام</a>، فروغ تمیمی</p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=24820">قادر عبدالله و نوشتن به زبان دیگران</a>، زهرا باقری شاد</p> <p> </p> <p>ویدئو: اتاق تاریک داموکلس</p> <p> </p> <p> </p>
فروغ تمیمی - ویلم فردریک هرمانس (۱۹۲۱- ۱۹۹۵) به عقیده گروهی از منتقدان ادبی در هلند با استعدادترین عضو گروه «سه تای بزرگ» بود. این نویسنده بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه رمان، شعر، نمایشنامه و مقالات ادبی نوشته است.
تحصیلات اصلی هرمانس در رشته جغرافیای اجتماعی بود و او سالها به عنوان محقق و استاد دانشگاه کار کرد. اما در سال ۱۹۷۳ پس از اختلافاتی که با دانشگاه شهر خرونینگن پیدا کرد، از کارش استعفا داد. او که از زندگی در هلند سرخورده شده بود، به فرانسه مهاجرت کرد و در پاریس مستقر شد و از آن پس همه وقتش را وقف نوشتن کرد. هرمانس همچنین مترجم آثار لودویگ ویگتنشتاین، فیلسوف سرشناس اتریشی به زبان هلندی بود و سردبیری برخی از نشریههای ادبی مهم کشورش ازجمله «پودیم» را بهعهده داشت.
هرمانس در سال ۱۹۷۲ برنده جایزه ملی «پ. س. هُفت» (P.C. Hooft-prijs) در هلند شد، اما از پذیرش این جایزه خودداری کرد. در سال ۱۹۷۷ اما مهمترین جایزه ادبی بلژیک برای «ادبیات هلندی» را پذیرفت.
آلمان نازی در ماه مه ۱۹۴۰ هلند را اشغال کرد. این واقعه تاریخی همزمان بود با یک تراژدی خانوادگی در زندگی هرمانس: خواهر او که عزیزکرده پدر بود و هرمانس میبایست او را سرمشق خودش قرار میداد با پسرعمویش رابطه عشقی پنهانی داشت و آنها با هم خودکشی کردند. هرمانس برخی از آثارش را تحت تأثیر اشغال هلند در جنگ دوم جهانی و خودکشی خواهرش نوشته شده است. مهمترین درونمایه آثار او هم مانند ریفه، تنهایی و احساس پوچی زندگی بعد از جنگ و اغتشاش فکری شخصیتهاست. هرمانس اولین اثرش را در سال ۱۹۴۷ منتشر کرد.
در رمان «اشکهای آکاسیا» (۱۹۴۹) بحران هویت نسل بعد از جنگ، و همچنین جنبههای روانشناختی آدمهای آن دوره بررسی شده است. یکی از درونمایههای مورد توجه هرمانس پیچیدگی حقیقت و ناتوانی افراد در شناخت کافی از وضعیت زندگی روزمرهشان است. در رمان بعدیاش به نام «من همیشه درست میگویم» (۱۹۵۲) نظراتش علیه مذهب کاتولیک را در میان گذاشت و باعث شد که کلیسا از او شکایت کند.
اتاق تاریک داموکلس
«اتاق تاریک داموکلس» معروفترین رمان هرمانس است که در فهرست ۱۰ رمان برتر به زبان هلندی هم قرار دارد.
داستان در فاصله سالهای ۱۹۳۲-۱۹۴۵ در هلند اتفاق میافتد و زندگی پیچیده و مهیج جوانی کوسه، زشترو و فاقد اعتماد به نفس به نام «هنری آسوات» که مغازه سیگارفروشی دارد بازگو میشود.
«اتاق تاریک داموکلس» درامی روانشناسانه از تغییرات فکری و روانی مردی است که نمیتوان او را بهدرستی شناخت. اصولاً هرمانس حقایق زندگی در کلیتشان را غیر قابل درک و ثابتنشدنی میداند.
هرمانس در «اتاق تاریک داموکلس» از اندیشه «همزاد» استفاده میکند و در یک طرح پلیسی،یک رمان فلسفی پدید میآورد. در این داستان «انگیزه» راوی پنهان میماند، اما داستان با تعلیق داستانهای پلیسی پیش میرود.
خلاصه داستان از این قرار است: وقتی که هنری بچه بود، مادرش به یک حمله عصبی دچار میشود و همسرش را میکشد. هنری در خانه داییاش و با دختر او «ریا» بزرگ میشود. ریا هم مثل هنری از زیبایی ظاهری بیبهره مانده و چند سالی هم از او بزرگتر است. او در هجدهسالگی با ریا ازدواج میکند و سیگارفروشی پدرش را اداره میکند. از خدمت سربازی معاف میشود، اما در آغاز جنگ جهانی دوم به عنوان نیروی کمکی در اداره پست به کار گمارده میشود. در همین جا هم با افسری به نام «دوربک» آشنا میشود. از عجایب روزگار آن است که این دو از نظر قیافه مثل سیبیاند که از وسط نصف شده باشند، با یک تفاوت: موهای هنری طلایی و موهای دوربک سیاه است. آنها از نظر شخصیتی اما با هم خیلی تفاوت دارند.
هنری مردی منفعل و بدون ایدهآل است. هدفی هم در زندگیاش ندارد. از ظاهر غیر مردانه و نازیبایش رنج میبرد. جوانی است فاقد هرگونه اعتماد به نفس، حال کار کردن ندارد و به اداره کردن مغازه سیگارفروشی پدرش قانع است. اطرافیانش هم او را کسی نمیدانند و در تشدید احساس کمبود او مؤثرند. در اغلب مواقع، زنش ریا او را تحقیر میکند. هنری برای خودش هیچ ارزشی قائل نیست. او امیدی به تغییر شرایط ندارد و به همین خاطر منزوی و تنهاست و از احساس پوچی رنج میبرد. او تنها در خیالاتش زندگی فعالی دارد. اما دوربک که مثل جفت دوقلوی اوست با آن شخصیت قوی، ظاهر مردانه، روحیه فعال و زندگی موفق همه آن چیزهایی را دارد که هنری از آنها بیبهره مانده است. هنری با پیروی از رهنمودهای دوربک و سرسپردگی به او میتواند بر احساس کمبود و تنهایی و تحقیرشدگیاش غلبه کند. با سیاه کردن موهای طلاییاش ظاهری جدیتر و مردانهتر مییابد و میتواند کاملاً به جلد دوستش فرورود. خودش را برادر دوقلوی دوربک مینامد. حالا میتواند از زندگی بیهودهاش فاصله بگیرد. از همه چیز، حتی از زنش و مادرش بهتدریج فاصله میگیرد. هنری با آغاز جنگ جهانی دوم به دنیای تازهای وارد میشود؛ دنیای قهرمانانی که جنبش مقاومت را ساختهاند و زنانی که او را دوست دارند.
هنری ماجراهای زیادی را از سرمیگذارند، در چند عملیات برای کشتن گشتاپو و جاسوسان آلمانی شرکت دارد. اما در این میان به مدت سه سال یعنی تا سال ۱۹۴۴ از دوربک بیخبر میماند. سپس نامهای از او دریافت میکند و عکسهایی را که دوربک خواسته برایش میفرستد. داستان با دستگیری، شکنجه شدن و فرار هنری از بیمارستان به کمک همرزمانش ادامه مییابد. یکی از رفقای او در اینکه او همتا و همزادی به نام دوربک داشته باشد شک میکند. پس از طی ماجراهای دیگری هنری دوباره با دوربک روبرو میشود. در صحنهای که آنها مقابل آینهای ایستادهاند، هنری از خودشان عکس میگیرد. دوربک او را از خیانت زنش آگاه میکند: ریا با کسی که هنری را لو داده رابطه دارد. هنری سرانجام ریا را میکشد.
اما پس از پایان جنگ، هنری نه به عنوان یک قهرمان بلکه به اتهام خیانت به کشورش و جاسوسی برای آلمانیها دستگیر و به انگلستان فرستاده میشود. در دادگاه همه مدارک علیه اوست. تنها کسانی که میتوانند او را نجات دهند دوربک، مافوقش و زنی یهودی به اسم ماریان است. اما هیچ ردپایی از دوربک بر جای نمانده و هیچکس نمیداند که او کیست. از ماریان هم که مدتی با هنری رابطه داشت اثری در دست نیست. گفته میشود که به اسراییل مهاجرت کرده است. دو فرد دیگری که در عملیات مخفی همراه هنری بودند کشته شدهاند، کلیگوییهای دایی هنری هم بدون اسناد کافی برای دادگاه قابل قبول نیست. تنها سندی که هنری با آن میتواند وجود شخصی به نام دوربک را ثابت کند، عکسی است که با او گرفته، اما بهزودی معلوم میشود که آن عکس هم از بین رفته است. چنین است که سرانجام هنری اُسوات نمیتواند شرکتش در جنبش مقاومت را ثابت کند. در پایان داستان او که قصد دارد بگریزد، با گلولهای از پا درمیآید.
«اتاق تاریک داموکلس» داستان پر کششی دارد. در وهله نخست مانند اغلب رمانهایی که درباره جنگ جهانی دوم نوشتهاند پر از ماجراهای مهیج است که خواننده را به دنبال خود میکشد. دوستی و پیچیدگی رابطه هنری آسوات با دوربک و ناپدید شدن او درست در زمانی که هنری برای نجات از مجازات به او احتیاج دارد ماجرایی خواندنی است. افزون بر آن داستان از یک سویه روانشناسانه هم برخوردار است و طرحی از روانشناسی هنری در گستره کودکی تا بزرگسالی او بهدست میدهد.
«اتاق تاریک داموکلس» بر آن است که چگونگی تأثیر آسیبهای روحی بر شخصیت هنری را برنمایاند و همچنین نشان دهد که چگونه هنری تلاش میکند با اطاعت و سرسپردگی از مردی که او را نمیشناسد، کمبودهای شخصیتیاش را جبران کند. این داستان از یک سویه فلسفی هم برخوردار است: نویسنده به بهانه روایت چنین داستانی طرحی کلی از نظراتش را مبنی بر اینکه دسترسی به حقیقت و شناخت انسان ناممکن است، بهدست میدهد.
خواننده در پایان داستان ازخود میپرسد آیا اصلاً فردی به نام دوربک وجود داشته یا اینکه او زاییده تخیل هنری آسوات بوده است؟
نظرها
نظری وجود ندارد.