بهار عربی و نویسندگان و شاعران عربِ مهاجر
جهان عرب: از طاعون دیکتاتوری تا وبای اسلامگرایی
مصطفی خلجی - بدون شک الکساندر نجار، خالق «رمان بیروت»، را میتوان راوی مصائب مردم لبنان در راه آزادی و استقلال دانست.
مصطفی خلجی - بدون شک الکساندر نجار، خالق «رمان بیروت»، را میتوان راوی مصائب مردم لبنان در راه آزادی و استقلال دانست.
این نویسنده لبنانی که پنجم فوریه ۱۹۶۷ در بیروت به دنیا آمده و کودکیاش را در این شهر گذرانده، در جوانی برای تحصیلات دانشگاهی راهی فرانسه شد و در پاریس حقوق خواند. او مدتی نماینده لبنان در یونسکو بود و اکنون نیز در دو شهر بیروت و پاریس زندگی میکند.
نجار آثار ادبیاش را که شامل شعر، رمان تاریخی، زندگینامه و داستان میشود به زبان فرانسه مینویسد. این آثار که تاکنون بیش از ۳۰ کتاب را در بر میگیرد، به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند.
«مجسمهها چه رؤیایی در سر دارند؟» (شعر)، «ستارهشناس» (رمان)، «شارل دوگل و لبنان» (زندگینامه)، »رمان بیروت» (رمان) و «برلین ۳۶» (رمان)، از عناوین آثار الکساندر نجار است.
از میان آثار این نویسنده، به غیر از کتاب مشهور «رمان بیروت»، که موجب شهرت نویسنده در سی و هشت سالگیاش شد، دو کتاب از بقیه معروفتر است؛ یکی کتاب «خلیل جبران» زندگینامه جبران خلیل جبران، شاعر لبنانی و دیگری کتاب زندگینامه معمر قذافی، با عنوان «آناتومی یک دیکتاتور» که پس از وقایع بهار عربی منتشر شد. نجار در «آناتومی یک دیکتاتور» به شرح زندگی دیکتاتور لیبی از تولد تا مرگ میپردازد و لابهلای کتاب، به شباهتهای قذافی با دیگر دیکتاتورهای مشهور دنیا مثل هیتلر و موسولینی اشاره میکند. این کتاب خیلی زود، علاوه بر عربی، از فرانسه به زبانهای دیگر مثل لهستانی هم ترجمه شد.
علاوه بر کتاب «آناتومی یک دیکتاتور»، الکساندر نجار، مقالات و یادداشتهایی نیز درباره بهار عربی منتشر کرده و طی یکی دو سال اخیر، اعتراضات مردمی در کشورهای عربی، یکی از اصلیترین مضامین آثار این نویسنده بوده است.
الکساندر نجار برنده چندین جایزه ادبی معتبر شده از میان آنها جایزه مدیترانه و جایزهای که از آکادمی فرانسه در سال ۲۰۰۹ گرفته، جزو مهمترینهاست. همچنین او از سال ۲۰۰۶ تاکنون، سردبیری نشریه ادبی «اوریان لیترر» را بر عهده دارد.
زبان خارجی به مثابه «اسب تروا»
«از نُهسالگی شروع کردم به نوشتن. سعی میکردم یادداشتهای روزانه بنویسم و بدهم پسرعموهایم بخوانند.»
الکساندر نجار با اینکه در خانوادهای عرب بهدنیا آمد، اما آشناییاش در نوجوانی با زبان فرانسه موجب شد خیلی زود شیفته این زبان شود و به فرانسوی بنویسد. اما صرفنظر از زیباییهای زبانی، دلیل دیگری هم برای نوشتن به زبان فرانسه وجود داشت: «زبان فرانسه برای من، مثل خیلی از نویسندگان دیگر، همچون یک "اسب تروا" است؛ ابزاری که میتوان فرهنگ شرق را در غرب شناساند.»
علیرغم این همه مراودات فرهنگی میان شرق و غرب، الکساندر نجار همچنان معتقد است که میان کشورهای شرقی و غربی یک «دیوار» وجود دارد که باید ویران شود، و از این نظر بر نقش و وظیفه نویسندگان عرب، بهویژه نویسندگان کشورهای حاشیه مدیترانه، نظیر لبنان و کشورهای شمال آفریقا، در ویران کردن این دیوار تأکید میکند.
نجار میگوید نباید به زبان فرانسه به عنوان میراث دوران استعمار نگریست، زیرا همین تلقی مانع فرو ریختن دیوارهای فرهنگی میشود. آنچه اکنون باید از زبان فرانسه یا دیگر زبانهای غربی برداشت شود، ارزشهای انسانی است که این زبانها در خود نهفته دارد.
نجار میگوید نباید به زبان فرانسه به عنوان میراث دوران استعمار نگریست، زیرا همین تلقی مانع فرو ریختن دیوارهای فرهنگی میشود. آنچه اکنون باید از زبان فرانسه یا دیگر زبانهای غربی برداشت شود، ارزشهای انسانی است که این زبانها در خود نهفته دارد.
به همین دلیل، عشق نویسندگانی مثل نجار به زبانهای غربی، عشقی همراه با تعقل است که به عقیده این نویسندگان در نهایت به نفع زبان، فرهنگ و تمدن مادریشان است.
این طرز فکر درباره زبانهای خارجی، اکنون و بهویژه پس از دگرگونیهایی که در برخی از کشورهای عربی اتفاق افتاده، منتقدانی پیدا کرده است. به عنوان نمونه، اسلامگرایان تونسی معتقدند که دیگر دلیلی وجود ندارد که در کشورهای عربی مثل تونس به زبانهای غربی بهویژه فرانسه اهمیت داد؛ بلکه حالا که حکومتهای نزدیک به غرب در این کشورها سقوط کردهاند، باید برای ساختن هویتی مستقل از غرب، زبان عربی را بیش از پیش تقویت کرد.
از بهار بیروت تا بهار عربی
از نظر الکساندر نجار، ریشههای آن چه را که ما «بهار عربی» میخوانیم، نباید در تونس یا میدان التحریر مصر جستوجو کرد، بلکه باید آن را در اعتراضات مردمی سال ۲۰۰۵ در لبنان یافت که این نویسنده از آن، «بهار بیروت» یاد میکند.
این نویسنده لبنانی معتقد است که پس از ترور رفیق حریری، نخستوزیر سابق لبنان، صدها هزار لبنانی اعم از مسیحی و دروزی و مسلمان، برای اولین بار با هم متحد شدند و در یکی از میدانهای مرکزی بیروت دست به تظاهرات علیه نیروهای سوری زدند، زیرا به عقیده آنان، سوریه در ترور نخست وزیر لبنان نقش داشت.
اعتراضات مردم لبنان که به «انقلاب درخت سدر» (Révolution du Cèdre) نیز مشهور شد و «جنبش ۱۴ مارس» را به وجود آورد، منجر به خروج کامل نیروهای سوری، و در نهایت استقلال لبنان شد.
این اعتراضات که در تاریخ معاصر لبنان سابقه نداشت، از نظر نجار «تصادفی» نبود و نتیجه منطقی سالها زورگویی سوریه و همچنین مقاومت مردم لبنان به ویژه جوانان بود؛ جوانانی که شالهای قرمز به دور گردن خود انداخته و با پرچم لبنان به خیابانها ریخته بودند.
به نظر نجار، «بهار بیروت» اولین انقلاب کشورهای عربی بود که از سوی رسانههای نوین جهان عرب مورد تمجید قرار گرفت، تحسین دیگر اعراب را نیز برانگیخت و پیش خود گفتند «کی نوبت به ما میرسد؟» به همین دلیل، «بهار بیروت» را باید مادر «بهار عربی» دانست.
انتخاب «وبا» یا «طاعون»؟
«مشکل کنونی جهان عرب، که انقلابهایشان را ناکام کرده، این است که در دوراهی انتخاب میان طاعون (دیکتاتوی) و وبا (اسلامگرایی) گیر کردهاند. هنوز از شر آن خلاص نشده، این یکی دارد شروع میشود!»
الکساندر نجار: «خیابانهای کشورهای عربی انباشته از فساد و قبیلهگرایی و دروغ و تکحزبی و سانسور شده است. اما این خیابانها دیگر فریب نمیخورند، حتی اگر بهدرستی سازماندهی نشوند. به غیر از طاعون دیکتاتوری و وبای اسلامگرایی، راه سومی هم هست و آن "دموکراسی" است.»
الکساندر نجار هم مثل لوئی آنتوان دو سن-ژو، یکی از انقلابیهای دوران انقلاب فرانسه، معتقد است نیمی از کسانی که انقلاب میکنند، در واقع گور خود را میکنند! او بر همین اساس، به ناکامی هموطنانش در بهار بیروت اشاره میکند و میگوید که با وجود خروج نیروهای ارتش سوریه از لبنان، کشور چنددسته شد و اکنون حزبالله لبنان به گونهای دیگر مشکلاتی را برای لبنانیها بهوجود میآورد.
همچنین این نویسنده به هزینههای هنگفت دولتهای اسلامگرا برای مقابله با یکدیگر در جهان اسلام اشاره میکند؛ مثلاً پولهایی که دولت عربستان برای ترویج وهابیت خرج میکند تا به نوعی از سلطه سیاست شیعهگرای جمهوری اسلامی جلوگیری کند. به قول علاءالأسوانی، دیگر نویسنده عرب که اهل مصر است: «در شبکههای تلویزیونی عربستان، دهها نفر بیست و چهار ساعته به سئوالات مذهبی پاسخ میدهند، اما هیچکس از حقوق شهروندی، حکومت مردمسالار، آزادی بیان، ممنوعیت شکنجه و بازداشتهای غیر قانونی سخن نمیگوید.»
با این حال، الکساندر نجار میگوید همچنان که باید نسبت به ورود اسلام سیاسی به بهار عربی هشدار داد، این نکته را نیز باید در نظر گرفت که تقریباً اغلب انقلابهای مهم تاریخ، این «گذر تاریخی» را داشتهاند؛ گذری که اکنون در مورد کشورهای عربی باید گفت چیزی نیست جز «گرایش به اسلامگرایان». اما از آنجا که این گرایش موقتی است، کار اسلامگرایانی که به قدرت رسیدهاند، بسیار سخت است: «از این پس اسلامگرایان روی لبه تیغ راه میروند.»
به عقیده نویسندگانی مثل الکساندر نجار، علاءالأسوانی و دیگر نویسندگان عرب لائیک، اسلامگرایان تندرو نظیر اخوانالمسلمین دارند از زمینی که سالها پیش دیکتاتورهای عرب در آن بذر میپاشیدند، برداشت میکنند، زیرا دیکتاتورهایی مثل حسنی مبارک و زینالعابدین بن علی، سالهای سال، رهبران کشورهای غربی را میترساندند و میگفتند که اگر ما نباشیم اسلامگراها به قدرت میرسند. در واقع، انتخاب «وبا» یا «طاعون» را که اکنون بهار عربی با آن مواجه شده است، خود دیکتاتورهای پیشین به وجود آوردهاند.
اما این نویسندگان، با تأکید بر اینکه بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی عرب به ضرورت «سکولاریسم» واقفاند، میگوید لبنان، مصر، تونس، سوریه یا لیبی فقط سرزمین اسلامگرایی یا دیکتاتوری نیست و مردمان عرب، بزرگتر از آناند که لایق چنین انتخابی باشند.
الکساندر نجار هم جهان عرب را به راه سوم فرامیخواند: «خیابانهای کشورهای عربی انباشته از فساد و قبیلهگرایی و دروغ و تکحزبی و سانسور شده است. اما این خیابانها دیگر فریب نمیخورند، حتی اگر بهدرستی سازماندهی نشوند. به غیر از طاعون دیکتاتوری و وبای اسلامگرایی، راه سومی هم هست و آن "دموکراسی" است.»
[ExtraData] بهار عربی و نویسندگان و شاعران عربِ مهاجر، مصطفی خلجی [/ExtraData]
نظرها
کاربر مهمان
خواهشا از خودتون اسم در نیاورید. ﺍﺯ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭﯼ ﺗﺎ "سرطان" ﺍﺳﻼﻣﮕﺮﺍﯾﯽ