ویژگیهای گفتنمود
گفتنمود امید (٢)
محمدرفیع محمودیان − مهمترین ویژگی گفتنمود نا مشخص و نامتعین بودن موضوع آن است. دالی که در گفتنمود از آن یاد میشود دارای مدلول مشخصی نیست.
از امید در چارچوب یک گفتنمود، و نه یک ایدئولوژی یا گفتمان، گفته و نوشته میشود. مهمترین ویژگی گفتنمود نا مشخص و نامتعین بودن موضوع آن است. دالی که در گفتنمود از آن یاد میشود دارای مدلول مشخصی نیست. امر یا پدیدهای که در گفتنمود بدان پرداخته میشود در ابهام خود دارای موضوعیت است.
دربارۀ برخی انگارهها و ارزشها آن گونه گفته و نوشته نمیشود که بتوان از دو ابزار ایدئولوژی و گفتمان برای بررسی آنها و رسیدن به برداشتی کم و بیش ژرف از آنها بهره جست. من در این نوشته میخواهم نشان دهم که مقولۀ گفتنمود بهتر این کار را انجام میدهد.
این نوشته در سه بخش تنظیم شده است. بخش اول به دنبال پاسخی به این پرسش بود که چرا امروز در حوزۀ عمومی همه از امید سخن میگویند و مینویسند. بخش دوم بررسی ویژگیهای مقولۀ گفتنمود را در دستور کار خود دارد. بخش سوم گفتنمودهای مهم دوران معاصر را معرفی کرده، جمعبندیای از کل نوشته ارائه میکند.
دال ایدئولوژی و گفتمان نیز دارای مدلولی واقعی (یا بگونهای قطعی واقعی) نیستند، ولی در هر دو، مدلول بوسیله دال پی افکنده میشود. ایدئولوژی بورژوائی آزادی و فردیت را معنا میبخشد و برای آن مصداق تعیین میکند. آزادی و فردیتی که در اصل برای فرد بورژوا دارای معنا و موضوعیت است به این سان به پدیدههائی معنامند و عینی برای همگان، در جهان زیست همۀ انسانها میشود. به همان گونه، گفتمان جنسی میل جنسی را به سان امری مشخص به بحث و بررسی میگذارد ویژگیهائی برای آن بر میشمرد. در این رابطه به انسانها هویت جنسی نسبت داده میشود. یکی هویت همجنسگرا مییابد و دیگری زن هستیریک.[1] بدون تردید، شور جنسی امری واقعی است و رانهای است برانگیزانندۀ همۀ انسانها ولی این شور فقط در چارچوب و بستر یک گفتمان تعین و ویژگی پیدا میکند. حتی بصورت یک رانه نیز شور جنسی در چارچوب یک گفتمان احساس و تجربه میشود.
در مقایسه، در گفتنمود امید، از آینده و وضعیتی نا مشخص سخن گفته میشود. نه برای آینده زمان مشخصی در نظر گرفته میشود و نه وضعیتی که قرار است در آینده شکل گیرد از دقت و تعین برخوردار است. مهم وعدۀ وضعیتی بهتر در آیندهای نه چندان دور ولی نامشخص است. از خود امید نیز بگونهای مبهم و امری چند وجهی یاد میشود. گاه شکل یک خوش بینی دارد، گاه شکل یک آرزو، گاه شکل پیش بینی یک وضعیت بهتر و گاه ایمان به شکلگیری وضعیتی که واقعیت بهیچوجه وعدۀ آنرا نمیدهد. گفتنمود امید بیش از آنکه انگاره و درک معینی را از یک مسئله بیافریند یا بدنبال طرح و آفرینش آن باشد، بدنبال دامن زدن به شور و احساسی خوشآیند از آینده (آیندۀ در راه) است.
یک ویژگی دیگر گفتنمود فاصلهگیری از اصل حقیقت است. در گفتنمود، آنچه هابرماس ادعای صحت (یا حقیقت) مینامد در حاشیه قرار میگیرد. در آن، بر وجه نمایشی گفتار و نوشتار تأکید میشود. گفتار و نوشتار همان گونه که در آثار پژوهشگرانی مانند جان سِرل، هابرماس و باتلر بدان اشاره شده شکلی از کنش است و کنش همواره دارای وجهی نمایشی است. کنش همواره در گسترۀ همگانی (واقعی یا ممکن) رخ میدهد و کنشگر باید به تأثیرش بر دیگران و برداشت آنها از آن توجه کند. کنشگر همواره در تلاش است تا به کنش خود جنبه یا پوشش در خور موقعیت یا انتظار دیگران را بدهد. با اینهمه، وجه نمایشی کنش در گفتار و بیش از آن در نوشتار کتمان میشود. جنبۀ رسانشی، اطلاعاتی و استدلالی سخن و نوشته مورد تأکید قرار میگیرد.
نظریۀ هابرماس در مورد کنش رسانشی به خوبی این جنبۀ گفتار و نوشتار را باز مینماید. هابرماس بر آن است که در گفتوگو امکان تفاهم و توافق بر سر بهترین استدلال وجود دارد. به اعتقاد او کنش رسانشی سِنخی از عقلانیت، عقلانیت رسانشی، را میپروراند که در فرایند آزادی ابراز نظر، نقد و استدلال شکل میگیرد.[2] ولی، در گفتنمود این وجهِ به حاشیه رانده و کتمان شده در کانون توجه قرار میگیرد. سخنوری و سبک نگارش در گفتنمود از اهمیت خاصی برخوردار است. کوشش میشود به اتکاء آندو مخاطب را متأثر از کنش ساخت. کنشگر اینجا، چه بسان سخنور (یا سخنگو و سخنران) و چه بسان مؤلف، دارای نقش مهمی است. در گفتنمود، متن از آن اهمیتی که نقد نو به متن نسبت میدهد، برخوردار نیست. در آن مؤلف و سخنور، بر عکس آنچه رولان بارت بر آن تأکید گذاشته، زنده است. مؤلف و سخنورز مسئولیت پرداخت جنبۀ نمایشی کنش را به عهده دارد.
در گفتنمود، طرح حقیقت و ادعای صحت جای خود را به عرضۀ شور و ایجاد شور میدهد. کنشگرِ گفتمود باید شور خود را نشان دهد، شور باور بدان چه بیان میکند. در کلام و نوشتار مرتبط با گفتنمود، شور موج میزند. شور مؤید اعتقاد به آنچه است که بیان میشود. در ایدئولوژی و گفتمان، با توسل به حقیقت انگارهها و، بحثها و نظریهها توجیه میشوند. در گفتنمود، شور اعتقاد به سخن و نوشته را توجیه میکند. عامل توجیه نه درستی مسئله یا تکته بیان شده که شور نهفته در بیان آن است. گفتنمود در مخاطب نیز بدنبال ایجاد شور است. توجه مخاطب بوسیلۀ شور نهفته و برتراویده از سخن و نوشتار برانگیخته میشود. گفتنمود به شنونده و خواننده وعدۀ احساس شور میدهد وحساسیت و توجه او را بدینوسیله جذب میکند. توجیه کنندۀ اهمیت گفتنمود برای شنونده و خواننده نه درستی، شفافیت یا دقت انگارهها و مسائل مورد بیان که شوری است که ایجاد میکند. از اینرو فرایند تولید و مصرف گفتنمود فرایندی ویژه است. این فرایند بیشتر بسان یک کنش نمایشی پیش برده میشود.
نگارش متنی همانند مانیفست کمونیست مارکس و انگلس[3]، متنی گفتنمودی، در فرایندی یکسره متفاوت با نگرش آثاری همچون جان لاک یا جان استوارت میل، آثاری بیشتر ایدئولوژیک، رخ داده است. مانیفست در فرایند همکاری دو تن (ولی بیشتر به وسیلۀ یکی از آن دو یعنی مارکس) به صورت متن هیجانی و تبلیغاتی نوشته شده است. آنها نوشته را نه بسان منعکس سازندۀ افکار و پژوهشهای خود که بیانیۀ یک حزب و در آغاز بدون نام نویسندگان منتشر کردند. نوشته نیز یکسره تبلیغاتی و تهییجی نوشته شده است. مقدمههای گوناگونی که بر کتاب نوشته شده بیشتر آنرا به صورت متنی تکوینی، متن زنده و در جنب و جوش در آورده است. متن با بیان تغزلی و ضربآهنگ خود آنگونه نوشته شده است که خواننده با احساس شور آنرا بخواند. گزافهگوئیها و داوریهای کلی و قطعی متن خواننده را به واکنش احساسی و داوری بنیادی بر مبنای توافق یا عدم توافق کلی با دیدگاههای نویسندگان سوق میدهد.
سخن گفتنمودی سخنی است که بیشتر به صورت سخنرانی و نمایشی بیان میشود. سخنرانیِ سیاستمداران، موعظۀ روحانیون و کلامپردازی آموزگاران و استادان (دانشگاه) بهنگام تدریس نمونههای بارز این شکل از سخنورزی هستند. ولی در زندگی روزمره نیز نمونههای چنین شکلی از سخنورزی کم نیستند. ما همه شاهد و شرکت کننده در گفتوگوهائی بودهایم که ناگهان یکی سحنانش را همچون یک سخنران ایراد میکند. پدری یا همسری ناگهان با ژستی خاص به سان یک آموزگار سخن میگوید؛ دوستی نصیحتی را به سان موعظه بیان میکند؛ و عاشقی از عشق خود به گونهای رمانتیک و تغزلی بسان شخصیتی در یک داستان یا فیلم حرف میزند. گفتنمود اینجا تشدید میزان تأثیرگذاری کلام را میجوید. شنوندۀ آن، نیز خود را قرار گرفته در موقعیتی خاص میبیند.
گفتنمود بیشتر در چارچوب مراسم آئینی انکشاف مییابد. نه فقط گوینده که شنونده نیز میداند که انتظارات معینی از او وجود دارند و این انتظارات دارای ارزشی نمادین هستند. شنونده میداند که او، صرفنظر از مضمون کلام، باید نقش معینی را ایفا کند و در کناکنش شرکت جوید. او نمیتواند شنوندهای لَخت (منفعل)، شنوندهای بدون واکنش دست کمی حسی باشد. او باید واکنش معینی از خود نشان دهد: با توجه و کنجکاوی نمایشی گوش کند؛ به تأکید سر تکان دهد؛ با سروصدا تشویق کند؛ و گاه با گریه یا خنده احساس مورد انتظار را بیان کند.
گفتنمود نه فقط برخلاف ایدئولوژی و گفتمان تولید حقیقت را در دستور کار ندارد و آنچه را که بازمینماید به سان حقیقت معرفی نمیکند، بلکه از راهکردهائی بهره میجوید که از نظر عقلی، اخلاقی و اجتماعی نابهنجار بشمار میآیند. گزافه گوئی، دروغ، جعل و نمایش نقشی مهم در آن ایفا میکنند. بدون تردید استفاده از این راهکارها آشکارا صورت نمیگیرد. دروغ و جعلی که آشکارا به کار برده شود دیگر لو رفتهاند و دروغ و جعل نیست. دروغ و جعل باید کتمان شوند و راست و درست جلوه داده شوند تا (در نقد یا به هنگام بر ملا شدن) دروغ و جعل بشمار آیند. گفتنمود پرهیزی از راهکارهائی که مظنون و بیش از آن نا بهنجار مینمایند ندارد. در مباحث فنی و در عرصههای عمومی این راهکارها بلاغت، فن سخنوری، صحنهآرائی و تبلیغ نام دارند و برخاسته از دانشی فنی و توجه به کار در دست معرفی میشوند ولی همواره مورد انتقاد حقیقت جویانی همچون افلاطون بودهاند.هدف گفتنمود متأثر ساختن مخاطب و ایجاد شور در او است. هر آنچه که در این راستا میتواند یاری رسان باشد قابل به کار گیری است. معیارِ مورد توجه قرار گرفتن و گسترش گفتنمود نیز درست همین امر است، اینکه چه تا حد میتوان با متأثر ساختن افراد شوری را به آنها انتقال داد.
در مورد ایدئولوژی و گفتمان فقط میتوان تا حد محدودی این نکته را درست دانست. هر دو ادعای بیان حقیقت و ارائۀ معیارهای مشخصی برای بازشناسی سره از ناسره، راست از دروغ را دارند. ولی همزمان میزان موفقیت آنها ارتباطی با ادعای بیان حقیقت ندارد. ایدئولوژی و گفتمان باید نزد کسانی مطرح و به دست کسانی بازتولید شود که درکی یا شناختی از حقیقت یا درستی موضوع مورد اشاره ندارند. در مورد ایدئولوژی عامل مهمتر توان نیرو یا طبقۀ برسازندۀ ایدئولوژی در رواج دادن آن در جامعه و مسلط ساختن آن بر دیگر باورها است.
از یاد نبریم که ایدئولوژی بینش و منافع محدود یک طبقه یا یک گروه است که به سان بینشی عینی و منافعی جهانشمول معرفی میشود هر چند که میدانیم اصل کارکرد در مورد جذابیت و موضوعیت آن مهم است. ایدئولوژی باید بتواند، همانگونه که آلتوسر نیز به شکلی به ما میگوید، به انسانها انگیزۀ لازم برای مشارکت در کارکرد نظم حاکم را بدهد.در مورد گفتمان، عوامل اصلی انسجام اجزا در کلیت، سازگاری با وضعیت اجتماعی و سیاسی و حوادث اجتماعی و سیاسی هستند. گفتمان در خود یک مجموعۀ یگانه، جهان و نظمی بسته در خود است. بیرون از آن جهانی وجود ندارد تا بر اساس سازگاری با آن، حقیقت، سنجیده و امتیاز گذاری شود. گفتمان باید منسجم، سرزنده و بارور (در زمینۀ پیدایش نظریهها و تزهای جدید) باشد تا موقعیت خود را در عرصۀ عمومی حفظ کند.
در مجموع، گفتنمود یگانگی و انسجام ایدئولوژی و گفتمان را ندارد. یک گفتنمود یگانه نیز بر جامعه، یا حوزهای معین از زیست اجتماعی و فرهنگی انسانها مسلط نیست. در هر دورۀ زمانی گفتنمودهای گوناگونی با یکدیگر برای جلب توجه انسانها رقابت میکنند. چه بسا که گاه گفتنمودی به میزان از تسلط دست یابد و دیگر گفتنمودها را به حاشیه براند ولی گفتنمود کمتر دارای ساختار یا عناصری توجیهگر چنین تسلطی است. ادعای بیان حقیقت، شفافیت و انحصار درک درست از جهان در آن جائی ندارد تا توجیهگر تسلط سراسری باشد. ابهام نهفته در آن و شیوۀ نامتعارف و نابهنجار پرداخت گفتار و نوشتار در آن راه بر برداشتها راهکارهای گوناگونی گشوده، انسجام را از آن میزداید. این امر زمینه را برای رقابت برداشتها و نیروهای گوناگونی، از برداشتهای پیچیده و نیروهای مطلع گرفته تا برداشتهای سطحی و حضور نیروهای کم دانش، بی تجربه و چه بسا برهم زنندۀ روال متعارف امور، در گسترۀ آن فراهم میآورد.
ادامه دارد
بخش پیشین:
پانویسها
Michel Foucault, The History of Sexuality: An Introduction, Penguin, Harmonsworth, 1981
[2] - در مورد آراء هابرماس نگاه کنید به:
Jürgen Habermas, The Theory of Communicative Action Vol. 1 & Vol. 2, Bacon Press, Boston, 1984
[3] - کارل مارکس و فردریش انگلس، مانیفست حزب کمونیست (ترجمۀ محمد پور هرمزان)، انتشارات حزب تودۀ ایران، چاپ دوم، ١٣٨٥.
نظرها
نظری وجود ندارد.