فصلنامه ادبی "باران" شماره ۳۵
باران؛ سند تاریخی ذهنیت خلاق نسلهای تبعیدی
بهجت امید - نشر باران در تاریخ نشر ادبیات فارسیزبان، نقش سندیت بخشیدن به ذهنیت انسان تبعیدی را ایفا کرده است. نگاهی داریم به شماره ۳۵ فصلنامه باران.
بنگاههای فعال نشر در خارج از ایران که انتشار آثار نویسندگان و شاعران برونمرزی را در برنامه دارند، تنها به معرفی تازههای جهان شعر و ادب زبان فارسی نمیپردازند؛ آنها همزمان به ثبت تاریخی ذهنیت خلاق نسلهای تبعیدی ـ مهاجر این دوره هم همت میگمارند. اگر نشریهی "زاملونگ" (مجموعه) که به کوشش کلاوس مان در دوران تسلط حزب نازیهای آلمان در هلند منتشر میشد، آثار نویسندگان تبعیدی آن دوران را به چاپ نمیرساند، امروزه گنجینهی ادب آلمان قطعاً از چنین غنای سرشاری برخوردار نبود. این امر در مورد مجلهی "داس وورت" (واژه) که از سوی برتولد برشت، لیون فویشتوانگر و ویلی بردل در مسکو به چاپ میرسید، نیز صادق است.
نشر باران که به طور کلی تا کنون ۳۵ شماره از آثار دستاندرکاران فرهنگی برونمرز را منتشر کرده است، در تاریخ نشر ادبیات فارسی زبان خارج از کشور، چنین نقشی را به عهده گرفته است؛ نقشی که تاکنون، به دور از جار و جنجالها و تنگنظریهای سیاسی ـ ادبی با موفقیت ایفا شده است.
موضوع محوری واپسین شماره
واپسین شمارهی "باران"، با یادنامهای برای نویسنده و پژوهشگر نام آشنا، داریوش کارگر، که در آبانماه سال ۱۳۹۱ در اثر ابتلا به بیماری سرطان در شهر اپسالای سوئد در گذشت، گواهی بر این ادعاست. در این شماره، همراهان، دوستان و آشنایان این پژوهشگر که مسئول ادبی ۱۱ شمارهی دفترهای "افسانه" نیز بوده، فعالیتها، آثار و همدلیهای او را به رشتهی تحریر درآوردهاند، یا از نگارش در اینباره سر باز زدهاند: بهرام حیدری که به نوشتهی سردبیر باران سالها با کارگر ارتباط دوستانه و کاری داشته، یکی از همراهانی است که "داغ او را یک امر شخصی ـ خصوصی" میداند، با این توضیح: "من مرگ او را مردن و دفنشدنی در سرزمینهای سیارهای دیگر مییابم؛ سیارهای با مخلوقاتی ماشینوار، سرد، یخزده، فاسد مادرزاد، ننگین و بویناک."
نسیم خاکسار، با الهام از شعر فروغ فرخزاد "تنها صداست که میماند"، در مقالهای با همین عنوان در حسرت از دستدادن صدای "مهربان و جدی" داریوش کارگر است که در فصلی سرد، هنگامی که با چند تن از دوستان خود مشغول بحث دربارهی چگونگی رتق و فتق امور "کانون نویسندگان در تبعید" بودهاند، به او گفته است: "نسیم جان، دارد هوا سرد میشود، بعضی از این گلدانهایت را ببر تو، میترسم بخشکند."
رسالهی دکترای ایرانشناسی داریوش کارگر با عنوان "مفهوم ایرانی جهان دیگر"، دستمایهی یادهای چندین تن از دوستان اوست. کارگر که در سالهای واپسین زندگی خود به تصحیح "ارداویرافنامه" پرداخته، کهنترین نسخهی روایت فارسی زردشتی آن را مبنای کار قرار داده و آن را با پنج نسخهی دیگر سنجیده بود. اسد سیف، در این متن "اندیشه مرگ در ایران باستان" را پی میگیرد. بتول عزیزپور در مقالهی "رفتگان باشکوهترند؟" به فتوکپی نسخهی کتابخانهی ملی فرانسه که برای کارگر فرستاده بودند و به گونهای "برابر اصل نبود"، اشاره میکند تا ویژگیهای شخصیت او را به عنوان یک انسان سیاسی فعال بازگو کند: "نرمخو، مهربان، یاریرسان."
بهروز شیدا، با توقف در سه ایستگاه زندگی کارگر با عنوان "آواز غربت آرزو چه واژهها میخواهد"، به داستانهایی که به دید این منقد سه ایستگاه کارها و فعالیت او را بازمیتابانند، میپردازد و آنها را ارزیابی میکند: "داریوش کارگر در سه ایستگاهی که در کنارش ایستادیم، انگار متنی بالزاکوار را صحنهی تصویر غربت در زمانه میکند؛ متنی جویسوار را صحنهی برگذشتن از متن بالزاکوار و تصویر غربت در مکان، موخرهی تصحیح متنی کمدی الهیگونه را بهانهی تصویر دیگری از غربت در مکان."
تنها مسعود مافان، در مروری بر زندگی و فعالیتهای سیاسی کارگر، با دیدی انتقادی از "برخورد غیر دموکراتیک" خود و او در رابطه با برگزاری مراسم بزرگداشت "حماسهی فدایی و سیاهکل" یاد میکند و سر دادن شعار هنگام سخنرانی یکی از مسئولان این سازمان را اینگونه میسنجد: "همه این رفتارها از نظام فکریای نشأت میگرفت که دموکراتیک نبود. من و داریوش همیشه از این حادثه با نگاه انتقادی نسبت به خودمان یاد میکردیم."
باران دیگر موضوعها
شماره ۳۵ ـ ۳۴ نشر باران، تنها به بزرگداشت داریوش کارگر نپرداخته است: در بخشهای "نقـد، نظـر، مقـاله" و "داستـان، شعر، خاطـره" این شماره، موضوعهای بحثبرانگیز بسیاری مطرح شدهاند: "چالش علم و دین در رویکرد تاریخی به اخلاق"، از علی محمد اسکندری و "نگاهی به رمان همسایهها"، نوشتهی احمد محمود، به قلم رویا خوشنویس انصاری، از جملهی این مقالاتند. این نویسنده که دانشجوی کارشناسی ارشد و ادبیات انگلیسی در دانشگاه مالایای مالزی است، بخشی از کار پژوهشی خود را در بارهی "ادبیات داستانی جنوب ایران" به ادبیات مدرن و پسااستعماری اختصاص داده است. این نویسنده در جستار خود با عنوان "آیا همسایهها رمانی پسااستعماری است؟" ابتدا به زمینهی تاریخی دورهی نگارش رمان پرداخته، سپس تعریف خود از رمان پسااستعماری ارائه داده و سرانجام با اشاره به بخشهایی از رمان، رویدادها و شخصیتهای داستان را با شناسههای خود ارزیابی کرده است.
در بخش داستـان، ۶ کار با عنوانهای "ماه زده ها"، نوشتهی م.توفان، "پرتگاه" (نمایشنامه)، از فرهاد داودی ، "دریا، پشت در اتاق"، به قلم شهلا شفیق، "حکایت سنگشیشه" (بریدهای از یک رمان)، از علیمراد فدایینیا و "جنگجویی با کرست قرمز"، نوشتهی مهرنوش مزارعی، منتشر شده است.
شفیق در داستان کوتاه خود، هنگام توصیف تخیلات اروتیک زنی در یک جلسهی ماساژ، ذهن خواننده را (که با ریتم یک پاندول به تناوب با شرح جزئیات واقعی چنین جلسات و تصویرهای نامتعارف اروتیک زن روبروست)، چنان درگیر کشف مرز بین این دو دنیا میکند که دست آخر، مثل زن "گیجسرانه به اطراف مینگرد" و با کمال میل پیشنهاد ماسور را میپذیرد که به زن میگوید: «پیش از برخاستن کمی آرام دراز بکشید. تنها میگذارمتان تا با آرامش لباس بپوشید.»
مهرنوش مزارعی در داستان "جنگجویی با کرست قرمز"، به تجربهی تازهای دست زده است؛ یادداشتهای یک زن نویسنده را به عنوان ملاطی که احتمالاً بعدها در پرداخت نهایی شخصیتها و رویدادها میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند، در قالب یک داستان بازگو میکند و در چارچوب این ساختار، محیط کار آمریکایی و روابط و مناسباتی که در این "لوکیشن" میتوانند رخ دهند، به تصویر میکشد.
سه شعر از م. توفان، دو شعر از عمید دادخواه، شش شعر از لادن سلامی و سه شعر از سهیلا میرزایی، بخشی از اشعار منتشر شدهی این شمارهی ۲۳۰ صفحهای "باران" را میسازند که با معرفی ۱۵ کتاب تازه انتشار یافته در جهان شعر و ادب زبان فارسی در برونمرز به پایان میرسد.
نظرها
نظری وجود ندارد.