• دیدگاه
مرکز تحقیقات استراتژیک، سکوی پرتاب روحانی به خیابان پاستور
مجید محمدی- بدون ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک بعید بود روحانی ابزار لازم را برای دستیابی به مقام ریاست جمهوری به دست آورد. او این موقعیت را مدیون رفسنجانی و روحیه تصفیهای خود است.
هنگامی که حسن روحانی نامزد شد هیچ کس نمیتوانست پیروزی وی در دور اول را پیشبینی کند چون در آن روزها قالیباف در سمت رایدهندگان متمایل به اقتدارگرایان و خاتمی/رفسنجانی در سمت رایدهندگان متمایل به اصلاحطلبان/عملگرایان بیشترین حمایت را به همراه داشتند.
در باب جلیلی هم تصور این نبود که هیچ شانسی ندارد و اگر کارزار وی تا این اندازه ضعیف و به هم ریخته ظاهر نمیشد، با امکاناتی که حزب پادگانی در اختیار داشت رایی بیش از این کسب میکرد.
پنج مولفه به مراتب و اندازههای متفاوت به پیروزی روحانی کمک کردند:
۱) خستگی مردم از وضعیت موجود در کنار تلقی نامزدهای دیگر به عنوان بخشی از وضعیت موجود و نیاز عمومی به تغییر سیاستهای خارجی و هستهای و نیافتن آن در برنامههای نامزدهای دیگر،
۲) تفرق نامزدهای منسوب به اقتدارگرایان نظامیگرا (جلیلی و قالیباف) و عدم امکان ریختن رای حزب پادگانی برای یکی از دو طرف (عامل اصلی جلوگیری از تقلب درون نظام؛ حکومت نمیتوانست تقلب کند)،
۳) حمایت خاتمی و رفسنجانی از روحانی پس از ممانعت از نامزدی این دو (یکی با تهدید و دیگری با انجام رد صلاحیت)،
۴) کنار رفتن عارف، و
۵) در نهایت احساس اطمینان حکومت از ریاست جمهوری یک امنیتی عضو جامعه روحانیت مبارز (عدم نیاز به تقلب).
با همه این واقعیات، اگر روحانی ستادی موثر و آشنا به شرایط در اختیار نمیداشت نمیتوانست از این مولفهها بهرهبرداری کند. محسن رضایی چهار مولفه از پنج مولفه فوق را در اختیار داشت (غیر از حمایت خاتمی و هاشمی) اما نتوانست پیروز شود.
رضایی سایت تابناک را با روزانه بیش از دو میلیون بازدید کننده داشت در حالی که روحانی از رسانه اختصاصی نیز محروم بود. قالیباف نیز علیرغم امکانات شهرداری و بخشی از فرماندهان سابق و امروز سپاه نتوانست به مردم بقبولاند که نامزد نظامیان نیست.
بنابراین نباید نقش ستاد و تیم روحانی را در این میان اندک پنداشت. برای پیدا کردن چهرههای موثر در ستاد روحانی باید به سراغ مرکز تحقیقات استراتژیک وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت.
آخرین شغل اجرایی و رسمی روحانی (درکنار عضویت در شورای امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان) مدیریت این مرکز برای ۲۱ سال (از سال ۱۳۷۱) بوده است. مرکز تحقیقات استراتژیک چه نقشی در پیروزی وی داشت؟ کدام بخش از نیروهای مجمع تشخیص مصلحت در ستاد وی همکاری داشتند؟ آنها چگونه عمل کردند که روحانی توانست در دور اول به پیروزی برسد؟
نشستن بر سر سفره دیگران
مرکز تحقیقات استراتژیک در دور اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به عنوان نهادی ذیل ریاست جمهوری و به ریاست محمد موسوی خویینیها (دادستان کل کشور در دوران خمینی) پس از پایان جنگ تشکیل شد تا بخشی از نیروهای چپ مذهبی را که حکومت میخواست به حاشیه براند سرکار بگذارد. نیروهای چپ مذهبی که در مجلس سوم اکثریت داشتند در انتخابات مجلس چهارم در سال ۱۳۷۰ با نظارت استصوابی بی سابقه قلع و قمع شدند.
مدیران اولیه این مرکز همه از نیروهای چپ مذهبی بودند که هاشمی میخواست آنها را با قرار دادن در فعالیتهای تحقیقاتی از عرصه مدیریت و اشکال تراشی برای دولت دور کند.
هاشمی در آن سالها در پی آن بود که نیروهای عملگرایی را که در میان چپ (مجمع روحانیون مبارز و مجاهدین انقلاب) و راست (موتلفه و جامعه مدرسین) در فضای سیاسی قرار داشتند غلبه دهد. به همین دلیل وزرایی اندک را نیز از چهرههای عملگراتر هر دو طیف در دولت قرار داده بود.
بدین ترتیب مرکز تحقیقات استراتژیک با شش معاونت سیاسی، اجتماعی- فرهنگی، امنیتی، اقتصادی، اندیشه اسلامی، و سیاست خارجی شکل گرفت و چهرههایی مثل عباس عبدی (معاون اجتماعی)، سعید حجاریان (معاون سیاسی)، محسن کدیور (معاون اندیشه اسلامی، ۷۰ تا ۷۷)، و محمد صدر (معاون سیاست خارجی) را در خود جای داد.
در معاونتها نیز نیروهای تحقیقاتی نزدیک به جریان چپ مثل علیرضا علویتبار (مدیر پروژهی فقر)، مجید محمدی (مدیر پروژه رفتار شناسی سیاسی اقشار اجتماعی که افرادی مثل اصغر رمضانپور، غلامرضا صدیق اورعی، محمد امین قانعیراد، احمد رجبزاده، و ابوالفضل آقابابا با وی همکاری داشتند)، خسرو تهرانی (پروژه مخالفان)، و بهزاد نبوی (مدیر پروژه انقلاب اسلامی که محسن آرمین، محسن سازگارا، مصطفی تاجزاده، هاشم آغاجری با وی همکاری داشتند)، حبیب بیطرف، محسن میردامادی، و محمد نعیمیپور حضور داشتند.
بخش عمده اعضای این مرکز از دانشجویان سابق عضو دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان خط امام بودند. با آمدن حسن روحانی، عطاءالله مهاجرانی به معاونت فرهنگی-اجتماعی (۷۰ تا ۷۲) و سردبیری نشریه مرکز (تحت عنوان راهبرد، از ۷۰ تا ۷۵) و مرتضی محمدخان به معاونت اقتصادی منصوب شدند. در بقیه معاونتها نیز هم مسئولان و محققان تغییر یافتند و هم پروژهها.
روحانی همه نیروهای چپ را به تدریج از مرکز بیرون راند و به جای آنها نیروهای نزدیک به روحانیت مبارز (عماد افروغ) و امنیتیهای نزدیک به خود را جایگزین کرد.
در این فرایند تمام پروژههایی که مورد نظر روحانی و افراد نزدیکش نبود متوقف شدند. هر موضوع تحقیقاتی که به آسیبشناسی وضعیت موجود میپرداخت یا توسعه را همه جانبه میدید (از جمله توسعه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی) کنار گذاشته شد.
با انتقال مرکز تحقیقات ریاست جمهوری به مجمع تشخیص مصلحت در سال ۱۳۷۶ و پس از آمدن تمام وقت رفسنجانی به مجمع، مرکز به بخش کوچکی از این نهاد تبدیل شد. آنها میخواستند با این کار مرکز را حتی پس از پایان ریاست جمهوری هاشمی تحت کنترل خود نگاه دارند که موفق شدند.
پیروزی خاتمی و روحانی در سالهای ۷۶ و ۹۲ نشان داد که یک اندیشکده تا چه میتواند در روند تحولات سیاسی تاثیر بگذارد، خواه یک جریان سیاسی خود آن را تاسیس کرده باشد (جریان اصلاحات) و خواه آن را از دیگران گرفته و مصادره کرده باشد (جریان عملگرای حول و حوش هاشمی).
هسته مشورتی و اجرایی ستاد روحانی
تیم مشاوران و اداره کنندگان ستاد انتخاباتی روحانی، عمدتا از اعضای مجمع و مرکز تحقیقات استراتژیک بودند. محمود واعظی، مشاور سیاست خارجی روحانی در انتخابات معاون پژوهشهای سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک است.
او قبلا رئیس ستاد روابط خارجی اقتصادی، معاون سیاسی اروپا و آمریکای وزارت خارجه، معاون اقتصادی وزارت خارجه، و معاون اقتصادی وزارت امور خارجه بوده است.
دهقانی فیروزآبادی، فرد دیگری در ستاد روحانی، سردبیر نشریه روابط خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک بوده است.
اکبر ترکان قائم مقام و معاون ستاد انتخاباتی روحانی (معاون وزیر نفت در دولت اول احمدی نژاد) مشاور حسن روحانی در مرکز تحقیقات بوده است. محمد باقر نوبخت سخنگوی ستاد روحانی معاون پژوهشهای اقتصادی مرکز بوده است. علی عسگری معاون پارلمانی مجمع نیز در ستاد روحانی فعال بود.
البته علی یونسی، محمدرضا نعمتزاده و حسام آشنا از فعالان دیگر ستاد روحانی بودند که از مرکز تحقیقات استراتژیک و مجمع نیامده بودند.
دسترسی به اطلاعات روزآمد و مدیران محذوف
روحانی حتی هنگامی که از دبیری شورای امنیت ملی برکنار شد، در مقام ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک در جریان تحولات روزمره کشور بوده است. این مرکز علاوه بر روزامد کردن اطلاعات کشور برای مدیران سایه، آنها را در ارتباط با تیمی از مقامات (جذب شده توسط رفسنجانی) قرار میداد که به تناوب از دولت احمدینژاد کنار گذاشته شده بودند و همه عطش بازگشت به قدرت داشتند.
روحانی در مقام ریاست مرکز تقریبا همه کسانی را که خامنهای بدانها حساسیت داشت (حتی تا سطح کارکنان مرکز و مدیر کتابخانه آن) بیرون رانده بود تا با خیال راحت بتواند به برنامه خود برای به دست گرفتن قدرت با اتکا بر نیروهای محذوف برسد.
بنابراین بدون ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک بعید بود روحانی ابزار لازم را برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری به دست میآورد. او این ریاست جمهوری را مدیون رفسنجانی و نیز روحیه تصفیهای خود است. بنیاد باران خاتمی از چنین قدرتی برخوردار نبود و بنیاد بهار نیز که احمدینژاد در پی تاسیس ان است به دلیل فقدان روحیه کار تیمی در وی به احتمال زیاد بدین سطح ارتقا نخواهد یافت.
نظرها
majid
وی از فرماندهان استراتژیک سپاه و همواره از مقامات امنیتی ارشد از طرف خامنه ای بوده. عجب رفسنجانی مظلوم بازی در آورد و خاتمی عارف را حذف کرد تا برای وی رای بخرند؟!