حقوق همجنسگرایان در ایران؛ در گفتوگو با رها بحرینی
اسماعیل جلیلوند - دین اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی مجازاتهای سختی را برای رفتارهای جنسی همجنسگرایانه در نظر گرفتهاند؛ مجازاتی که تا سر حد مرگ میتواند پیش برود و تشدید شود.
امروزه در بسیاری از کشورها قوانین به نحوی تنظیم شدهاند که از اعمال تبعیض و خشونت علیه شهروندانی که در جامعه به دلایلی متفاوت "اقلیت" محسوب میشوند، جلوگیری کنند.
یکی از این حوزهها که بسیار حساسیت برانگیز نیز بوده و هست، حوزه مربوط به قوانین حمایت از حقوق همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تراجنسیتیهاست. چندی پیش تصویب قانونی در کشور فرانسه که ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت میشناخت، باعث جنجالی شدید در این کشور شد و مخالفان این قانون را به خیابانها کشاند. البته تلاش برای حمایت از حقوق همجنسگرایان در غرب سابقه طولانی، در میان خود دگرباشان جنسی دارد. از سالهای ۱۹۶۰، در آمریکای شمالی و اروپا، دگرباشان جنسی به صورت جنبشی حق طلبانه به فعالیت پرداختند.
در پانزده سال گذشته، دولتهای لیبرال و لیبرال دمکرات در غرب همراه جنبشهای دگرباشان جنسی شدند. معمولاً در این زمینه، دولتهای لیبرال بیش از آنکه تحت تاثیر مخالفان محافظهکار تصویب قوانین حمایتی از دگرباشان جنسی باشند، به نظرات نهادها و فعالان حقوق بشر توجه میکنند، اما در کشورهای اسلامی چنین سابقهای به چشم نمیخورد.
دین اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی مجازاتهای سختی را برای رفتارهای جنسی همجنسگرایانه در نظر گرفتهاند؛ مجازاتی که تا سر حد سلب حیات و اعدام میتواند پیش برود. به نظر میرسد مهمترین استدلال ادیان در این زمینه به حفظ قداست خانواده و تاکید بر ضرورت احترام به حفظ نظم طبیعی برای تولید مثل بازمیگردد که ناشی از اراده الهی تعبیر میشود.
در قوانین مذهبی و فقه مسیحی و یهودی، قوانین مجازات رابطه جنسی همجنس با همجنس، مشابه قوانین موجود در دین اسلام است. بسیاری از کشورهای مسلمانتبار که تحت نفوذ استعماری کشورهای اروپایی بودهاند، اولین قوانین اساسی خود را از روی قوانین کشورهای سلطنتی غربی در قرن ۱۹ میلادی، مدلبرداری کردند. همجنسگرایی در قوانین مجازات اسلامی و حتی قوانین مدنی کشورهای اسلامی به تبعیت از احکام کلیسا در اروپا و خود احکام شریعت اسلامی، جرمانگاری شد. با اینکه جنبشهای حقخواهی دگرباشان جنسی در کشورهای غربی موفق شدهاند که همجنسگرایی را جرمزدایی کنند، درکشورهای اسلامی، استبداد دینی و فرهنگی همچنان سد پیش روی جنبشهای نوپای دگرباشان جنسی یا حتی تمایلهای شخصی دگرباشاناند.
در صحبتهای مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر، همجنسگرایی به عنوان شکلی از بیماری جسمی و روانی شناخته میشود. به عنوان مثال، محمدجواد لاریجانی، دبیر کل شورای عالی حقوق بشر ایران، به صراحت به جهانیان اعلام کرد که «جامعه ایران» همجنسگرایی را نوعی «بیماری و ناهنجاری» میداند. تلاش قانونگذاران جمهوری اسلامی در حوزه تهیه مقدمات تغییر جنسیت همجنسگرایان، نیز به نوعی در همین نگاه به همجنسگرایی متمرکز شده است.
قوانینی که کوشش شده است طوری تنظیم شوند که با کتاب و سنت پیامبر اسلام در تضاد و تعارض قرار نگیرند، به دشواری امکان تغییر و تحول برای گنجاندن حقوق دگرباشان جنسی را دارند. این در حالی است که در ایران، عامه جامعه و حکومت دیدی به نسبت مشترک در مورد مسئله همجنسگرایان دارند و سالیانه صدها شهروند همجنسگرای ایرانی به دلیل آسیبدیدگی از این مشکلات به کشورهای دیگر پناهنده میشوند. در حقیقت همنظر بودن حکومت و جامعه در مورد «بیمار بودن» همجنسگرایان، به گره کوری در حمایت از حقوق انسانی آن دسته از شهروندان تبدیل شده است که گرایش همجنسگرایانه دارند.
به عنوان نمونه، واژگانی که برای خطاب به همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تراجنسیتیها در زبان فارسی، مورد استفاده قرار میگیرد نیز محل اختلاف و خشونت است. برخی از فعلان حوزه حقوق دگرباشان جنسی با استفاده از واژگان خشونت آمیز که در زبان فارسی برای تحقیر رابطه جنسی با همجنس استفاده میشوند، منتقدانه برخورد میکنند. برخی دیگر معتقداند که در نبود واژگان مناسب در پیوند با روابط جنسی همجنس با همجنس، گرایش جنسی، هویتهای جنسی دگرباش و تمایلات غیردگرجنسگرا، تنها باید معانی توهین آمیز واژگان را تغییر داد یا واژگان جدید ساخت. در این میان، واژه «همجنس باز» به دلیل بار توهینآمیز فرهنگی آن، حساسیت بر انگیز شده است.
در همین زمینه ضمن گفتوگویی با رها بحرینی، فعال و کارشناس حقوق بشر در لندن، از او پرسیدهایم چگونه میتوان زمینههای حمایت از حقوق همجنسگرایان در ایران را مورد توجه قرار داد.
در میان مردم ایران و در بین فعالان سیاسی از واژگان متفاوتی برای همجنسگرایان استفاده میشود. بهتر است افراد همجنسگرا را با چه عنوانی در رسانهها و گفتوگوهای روزمره مورد خطاب قرار دهیم؟
رها بحرینی - واژههای خیلی متفاوتی برای توضیح گرایش همجنسگرایی مورد استفاده قرار میگیرد. در جامعه ما استفاده از لفظ تحقیرآمیز «همجنسباز» و «همجنسبازی» بسیار رواج دارد، اما امروزه با توجه به تلاشهای زیاد جامعه همجنسگرایان، این واژه کمتر مورد استفاده قرار میگیرد و به جای آن از واژه همجنسگرا و گاه دگرباش جنسی استفاده می شود. این تغییر در چند سال گذشته رواج پیدا کرده است. البته واژه دگرباش جنسی از یک کلمه انگلیسی به نام "Queer" گرفته شده است. این کلمه نخست بار معنایی منفی داشته و به معنای انسان عجیب و غریب و ناسالم به کار میرفته، اما در دهه ۹۰ میلادی و با شکلگیری تئوریهایی که از مطالعات جنسیتی و پستمدرنیستی حاصل میشوند، این لغت باز تعریف شده است. یعنی امروز در انگلیسی به معنای قدیم بهکار گرفته نمیشود و بقیه گرایشهای جنسی به جز دگرجنسگرایی را در بر میگیرد. بسیاری از مترجمان فارسی هم واژه دگرباش جنسی را برای "Queer" استفاده کردهاند. استفاده از این واژه کماکان بحث برانگیز است و بسیاری از همجنسگرایان زن و مرد ترجیح میدهند که از آنان به عنوان همجنسگرا برای توضیح هویت جنسیشان یاد شود.
با توجه به تخصص خود شما در زمینه مطالعات حقوق بشر، فکر میکنید با جامعه ایران که هم خود و هم حکومت آن با همجنسگرایان سر ستیز دارند، چگونه باید در مورد حقوق همجنسگرایان صحبت کرد و در این میان چه مسائلی را باید در اولویت قرار داد؟
به نظر من در سطح اجتماعی در این زمینه مهمترین مسئله عدم برخورداری از اطلاعات و آگاهی لازم در جامعه هست. چراکه جامعه ایران به طور کلی، آگاهی لازم را در مورد همجنسگرایان ندارد و نمیداند که همجنسگرایی سالهاست که از فهرست بیماریها و اختلالات روانی خارج شده و حقوق همجنسگرایان به عنوان یک حق جداییناپذیر از حقوق بشر در جهان به رسمیت شناخته شده است. عدم دسترسی آزادانه به اطلاعات در جامعه ایران به دلیل تمام موانعی که بر سر آزادی بیان و دسترسی آزاد به اطلاعات وجود دارد، همجنسگرایی را در جامعه ایران همچنان به عنوان یک تابوی اجتماعی نگاهداشته است.
فکر میکنم جدا از مسئله حقوقی که خود بسیار مهم است و باید از همجنسگرایی در قوانین جرمزدایی شود، ما نیاز به یک کار وسیع اجتماعی برای افزایش آگاهی مردم داریم و این مسئله در همه سطوح میتواند صورت بگیرد؛ از ارتباط با پزشکان و روانپزشکان تا مشاوران، معلمان و خانوادهها. برقراری این ارتباط میتواند از طریق کانالهای روابط مجازی صورت پذیرد تا زمانی که امکان طرح مباحث حقوقی برای رفع تبعیض بر اساس گرایشهای جنسی از قوانین ایجاد شود.
ممکن است درباره بیماریزدایی از مفهوم همجنسگرایی بیشتر توضیح دهید؟
بررسی این بحث در غرب بیش از ۵۰ سال سابقه دارد. در سال ۱۹۷۳ میلادی، انجمن روانپزشکی آمریکا همجنسگرایی را از فهرست اختلالات روانی خارج کرد و در پی آن در سال ۱۹۹۰ سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که همجنسگرایی بیماری نیست.
در سالهای اخیر تراجنسگرایی هم از فهرست اختلالات روانی خارج شده است. هر ساله روز 17 ماه مه به عنوان روز جهانی مبارزه با همجنسگراهراسی جشن گرفته میشود و کوشش میشود این مسئله را یادآوری کند که همجنسگرا بودن یک فرد به معنای بیمار بودن او نیست.
از چه سنی هویت جنسی یک کودک شکل میگیرد و در آموزش به کودکان همجنسگرا باید به چه مواردی توجه کرد؟
رشد جنسی در میان کودکانی که ممکن است گرایش همجنسگرایانه داشته باشند، مانند سایر کودکان گوناگون و متنوع است.
نکته مهم این است که از زمانی که کودک به بلوغ جنسی میرسد، زمینه اجتماعی فراهم باشد تا خود را آنگونه که هست ابراز کند و از بیان خود نهراسد. همینطور کودک باید به اطلاعات لازم برای شناخت صحیح خود برای مبتلا نشدن به احساس گناه و متفاوت بودن از دیگران دسترسی داشته باشد.
در این زمینه وظیفه اصلی بر دوش دولت است که فضای مناسبی را برای سلامت روانی تمام کودکان فراهم کند. این مسئله با ایجاد فضای سالم در مدارس رابطه مستقیم دارد؛ چرا که بسیاری از کودکان همجنسگرا در مدارس ایران مورد تحقیر همکلاسیها و حتی آموزگاران خود قرار میگیرند.
در کشورهایی که اصل عدم تبعیض بر اساس گرایشهای جنسی پذیرفته شده، قوانین متعددی در جهت تضمین امنیت اجتماعی و سلامت روحی و روانی افراد همجنسگرا و همه شهروندان جامعه فارغ از اینکه گرایش جنسیشان چه باشد، وضع شده است. این قوانین در زمینههای بهداشتی، آموزشی و محیط کار مصوب شدهاند و میخواهند تا جایی که ممکن است، از اعمال خشونت علیه افراد بر اساس گرایش جنسی جلوگیری کنند. در کشورهایی مانند هلند و فرانسه به این مسئله توجه ویژهای صورت گرفته و نتایج خوبی نیز به دست آمده است.
با توجه به زمینههای قوی همجنسگراستیزی در جامعه و فرهنگ ایران، به نظر شما تغییر فرضی قوانین در جهت حمایت از حقوق همجنسگرایان تا چه حد ممکن است از شدت مشکلات آنان بکاهد؟
تغییر قوانین یک نقطه شروع بسیار مهم است. در کشورهایی که اصل عدم تبعیض به رسمیت شناخته شده و حتی تا آنجایی پیش رفته است که ازدواج همجنسگرایان را قانونی اعلام کردهاند، فضایی که شهروندان همجنسگرا تجربه میکنند بسیار امنتر است و میدانند که قانون و نهادهای قانونی از آنان حمایت میکنند. حتی در کانادا دولت اجازه داده تا در کتابهای درسی اشکال دیگری از خانواده که در آن والدین همجنسگرا هستند به دانشآموزان معرفی شوند. برای همین بچهها از سن کودکی با این مسئله آشنا میشوند که روی درک آنها از تنوع جنسیتی که در جامعه وجود دارد، اثرگذار است و آنان را به این باور نمیرساند که افراد به دلیل اینکه همجنسگرا هستند، موجوداتی عجیب و غریب هستند و باید مورد ظلم قرار بگیرند و میتوانند آنها را به عنوان دوستان معمولی خود و خانوادهشان بپذیرند.
رسانهها چه اشتباهاتی را ممکن است در انعکاس مسائل همجنسگرایان مرتکب شوند و به نظر شما چه مسائلی باید از جانب رسانهها در این زمینه مورد توجه قرار بگیرد؟
این رسانهها باید پیش از تهیه گزارشها و مصاحبههایی که در این زمینه منتشر میشوند، آشنایی لازم را با مسائل مربوط به همجنسگرایان به دست آورند.
این مسئله کمک میکند تا از عناوین و عبارت نامناسب در تهیه مصاحبهها و گزارشها استفاده نکنند و خبرهایی تاثیرگذار و صحیح تولید کنند و روی تصحیح فرهنگ جامعه نیز اثرگذار باشند. همچنین در مصاحبه با کسانی که در داخل ایران زندگی میکنند، باید اصول اخلاقی روزنامهنگاری را رعایت کنند و اطلاعات افراد را محرمانه نگاه دارند؛ چرا که فاش شدن گرایش همجنسگرایانه افراد در ایران، میتواند مسائل امنیتی و روحی- روانی زیادی را برای آنان ایجاد کند. همینطور رسانهها میتوانند توجه دقیقتری به مسائل همجنسگرایان داشته باشند و اخبار مرتبط با مشکلات آنان را به شکل وسیعتری پوشش دهند و در مناسبتهای جهانی مرتبط با حقوق همجنسگرایان مانند روز 17 ماه مه، گزارشهای ویژه و صفحات ویژهای را در این زمینه ایجاد کنند. همگی این موارد میتواند به آشنایی بیشتر جامعه به حقوق و مسائل همجنسگرایان منجر شود.
نظرها
نظری وجود ندارد.