خامنهای و انتخاب روحانی، ضرر از سود
علی افشاری- با قطعیت میتوان گفت خامنهای در انتخابات یازدهم پیروز نبود و سود نکرد. اما ابعاد شکست وی مشخص نیست و به عبارتی ضرر او تاثیر مخربی بر موقعیتش در حاکمیت ندارد.
اصطلاح ضرر از سود اگرچه متناقض به نظر میرسد اما اصطلاح شایع در بازار است. معنای این اصطلاح این است که ضرر متوجه کاهش سود است نه کم شدن از اصل سرمایه.
در بررسی موقعیت رهبری پس از انتخاب روحانی میتوان این اصطلاح را وام گرفت. این مفهوم در روشن شدن تاثیر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بر وضعیت خامنهای و جایگاه جدید وی در عرصه سیاسی ایران مفید است.
تقریبا به قطعیت میتوان گفت خامنهای در این انتخابات پیروز نبود و سود نکرد. اما ابعاد شکست وی مشخص نیست و به عبارتی ضرر او تاثیر مخربی بر موقعیتش در حاکمیت ندارد. پیروزی روحانی برای وی خطرناک نیست البته به میزان جلیلی و ولایتی برایش مطلوب نیست.
در واقع انتخاب روحانی در برنامه و طرح خامنهای در یکپارچه سازی حاکمیت با نیروهای جدید و وفادار، ایجاد اختلال کرده و او مجبور به عقبنشینی شده است. شکست وی در حوزه گفتمانی و بخصوص سیاست خارجی پررنگتر است.
اما این ناکامی در حدی نیست که موقعیت مسلط او را به خطر بیاندازد. خامنهای ضرر کرد اما این ضرر در حد کاهش حوزه حکمرانی مطلق او در حاکمیت است. موازنه قوای داخل حکومت آن طور که او میخواست در خدمت تصرف کامل قوای انتخابی در دستگاه ولایتفقیه تغییر نیافت. اما حضور روحانی در منصب ریاست جمهوری با توجه به سوابق وی و سمتگیریهایش در دوران تبلیغات انتخاباتی، اصل حکمرانی مطلقه خامنهای را تغییر نمیدهد.
در کنار تبعات منفی عواملی وجود دارد که میتواند پیروزی روحانی را بدل به فرصتی برای خامنهای سازد. بررسی عملکرد خامنهای در دوران رهبری نشان میدهد وی به عقبنشینیهای تاکتیکی اعتقاد دارد و از ان روش برای تثبیت رهبری خود استفاده کرده است. بنابراین رضایت وی به ریاست جمهوری روحانی لزوما به معنای تغییر نظرش نیست.
میتوان انتظار داشت که او برنامهای برای مهار روحانی و بازسازی راهبرد هایش داشته باشد و آن را کار گیرد. اما عواملی را که ضرر خامنهای از برونداد انتخابات ۹۲ را نسبی میسازد و از حالت مطلق دور میکند، میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
● بازسازی مشروعیت نظام
نتیجه انتخابات ۲۴ خرداد افزایش امیدواری به اصلاحپذیری نظام و تاثیرپذیری آن از خواست عمومی است. در حال حاضر بخشی از نیروهای اپوزیسیون و جامعه مدنی ایران که به رویکرد اصلاحطلبانه باور دارند، قدرت گرفته و موقعیت شان بهتر شده است. دیدگاه تغییر حکومت و اصلاحات ساختارشکن به محاق رفته است. جنبش سبز که بر محوریت نافرمانی مدنی و مقابله با حاکمیت شکل گرفته بود نیز تضعیف شد.
انتخاب روحانی در مسیری متفاوت با سیر تکاملی جنبش سبز تحقق یافت. این اتفاق که به گفته حسن روحانی، همه شبهات پیرامون مشروعیت نظام را بر طرف ساخت و طبق ادعای سید محمد خاتمی نشان داد اکثریت ملت به دنبال تحقق مطالباتشان در داخل نظام هستند، منافع زیادی برای خامنهای دارد.
اهمیت مسئله در آنجا است که بعد از ۱۳۸۸ بحران مشروعیت نظام به نحو عمیقی گسترده شده بود. حال اقبال دوباره به دنبال کردن تغییرات در داخل چارچوبهای قانونی نظام مزیتهای انکار ناپذیری برای خامنهای دارد.
موازنه قوا و بالادستی نهادهای انتصابی کمک میکند تا خامنهای بهتر بتواند مخالفان را مهار سازد. همچنین چهره با ثبات و مستحکمی از جمهوری اسلامی به دنیا عرضه کرده و نظام را از تهدید و خطرات دیدگاههای ساختارشکن و تغییرات بنیادین و یا نافرمانی در برابر ولایتفقیه مصون سازد.
● تثبیت ساز و کار انتخابات
خامنهای با کمترین هزینه توانست اعتباری مجدد برای ساختار انتخاباتی خلق نماید. کمتر کسی تصور میکرد بعد از بحران انتخابات ریاست جمهوری دهم و باز بودن پرونده تقلب بزرگ آن، حاکمیت بتواند اعتماد اکثریت جامعه و بخش قابل اعتنایی از نیروهای معترض را برای حضور در پای صندوقهای رای جلب کند.
اکنون سلامت انتخابات در جمهوری اسلامی احیا شده است و ادعای دستکاری و خیانت در امانت رای مردم با چالش جدی مواجه شده است. این امر برای خامنهای پیروزی قابل اعتنایی است.
● افزایش قدرت نرم
تحولات حاکمیت از سال ۸۳ به بعد و بهخصوص پس از سر بر آوردن گفتمان سوم تیر به تدریج منجر به افول مقبولیت خامنهای در داخل بلوک قدرت شد اما میزان حمایت از وی در داخل پایگاه اجتماعی نظام ریزش پیدا کرد. او در واکنش به این امر هر چه بیشتر به استفاده از قوه قهریه متوسل شد و سعی کرد از طریق حامیپروری و میدان دادن به نیروهای نظامی و امنیتی موقعیت برتر خود را حفظ کند. در واقع در ۸ سال گذشته قدرت سخت افزاری او افزایش یافت و منابع قدرت هر چه بیشتر در اختیار وابستگان به وی قرار گرفت.
اما به موازت این، قدرت اقناع و پذیرش نظرات خامنهای کاهش پیدا کرد. اینک وی مورد تحسین برخی از منتقدان خاموش خود قرار گرفته است. دیگر فقط اصولگرایان نیستند که از درایت وی در انتخابات تشکر میکنند بلکه اصلاحطلبان نیز به تجلیل از وی پرداختهاند. حتی در تجمعات مربوط به جشن پیروزی روحانی شعار دیکتاتور تشکر مطرح شد.
در حال حاضر برخی از معترضان و مخالفان گمان میکنند که خامنهای رهبر آنان نیز است و میتوانند با او هم کار کنند، لذا دیگر در اندیشه تغییر و یا مهار وی نیستند. نتیجه این اتفاق افزایش قدرت نرم خامنهای و بهبود موقعیت وی در افکار عمومی و بلوک قدرت است.
● مشکلگشایی در پرونده هستهای
پیروزی روحانی اگر چه به معنای مخالفت اکثریت مردم با دیدگاه هستهای خامنهای بود، اما از آنجا که تصمیمگیرنده اصلی در سیاست خارجی و پرونده هستهای رهبری است و روحانی نیز بعید است بخواهد در برابر نقش مسلط وی مقاومت کند، لذا ریاست جمهوری روحانی میتواند مزیتهایی برای خامنهای در بر داشته باشد.
اگر وی به خاطر وخامت اوضاع اقتصادی و تاثیر مخرب تحریمها تصمیم به عقبنشینی گرفته باشد میتواند بدون این که موضعش را تغییر دهد، مسئولیت مصالحه و نوشیدن جام زهر را به روحانی بسپرد.
در این صورت اگر روند مصالحه جواب دهد او از موضع خودش برنگشته است و اعلام میکند نظر مردم را پذیرفته و از مخمصه تحریمها نیز نجات یافته است. اگر هم سیاستهای روحانی جواب ندهد وی با موضعی حق به جانب به میدان میآید وبا قاطعیت بیشتری ماجراجویی هستهای را ادامه میدهد.
اگر هم تصمیم به عقبنشینی نگرفته باشد از حضور روحانی همچون ویترینی برای خرید زمان و پیشبرد برنامه هستهای در پشت پرده استفاده میکند. کاری که در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی انجام شد.
● سلب مسئولیت از بحران اقتصادی
از آنجا که احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور مطلوب خامنهای محسوب میشد و وی با حمایتهای آشکار و پیدای رهبری ۸ سال ریاست جمهوری اش را به پایان برد، مشکلات اقتصادی متوجه خامنهای بود.
اکنون که تلقی عمومی روحانی را رئیس جمهور تحمیلی بر خامنهای و از قطب مخالف میپندارد، خامنهای مجال مییابد تا با سلب مسئولیت از خود، روحانی را در جایگاه پاسخگویی در برابر انتظارات اقتصادی قرار دهد و خود نیز در مقام مطالبهگری بنشیند و از دولت برای حل مشکلات اقتصادی کشور حسابکشی کند.
● مشی میانه و محافظهکارانه روحانی
روحانی به شهادت سابقهاش همواره کوشیده است که خطوط قرمز رهبری را رعایت نماید. او به لحاظ گفتمانی نیز با خامنهای تمایز دارد ولی شدت فاصلهاش به اندازه رفسنجانی و خاتمی نیست. دشوار بتوان تصور کرد که او در برابر احکام و خواستههای خامنهای بایستد.
تاکنون خامنهای وی را فردی وفادار به خودش محسوب کرده است. همچنین مشی میانه روحانی که به اعتدال شهرت یافته است در کنار مرزبندی با بخش افراطی اصولگرایان، از بخشهای پیشروی اصلاحطلبان و جنبش سبز نیز دوری میگزیند. این امر هم باعث آرامش خامنهای میشود و هم حربه مناسبی برای مهار آنها به دست گرایشهای محافظهکار اصلاحطلبان و جریان رفسنجانی است.
روحانی بردار نیروهای اصلاحطلب را به سمت نظام و گفتمان خامنهای نزدیک میسازد. بنابراین اگرچه ریاست جمهوری روحانی اجازه نداد مرکز ثقل نظام بیشتر به سمت گرایشهای تندرو در بلوک قدرت متمایل شود، اما در عوض جهت حرکت نیروهای معترض داخل نظام را نیز از سمت چپ به طرف راست تغییر داد.
تاثیر متقابل این دو عامل تغییر خاصی در موقعیت ولیفقیه در داخل نظام ایجاد نمیکند. بلکه حداکثر فضا را به سمت نیمه اول فضای دهه هفتاد میبرد که موقعیت نامناسبی برای خامنهای نیست اما مطلوبیت نیمه دوم دهه هشتاد را نیز ندارد.
● توقف واگرایی در اصولگرایان
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، اصولگرایان را در جایگاه بازنده نشاند. تفرق و تجزیه اصولگرایان نقش زیادی در باخت آنان داشت. حال قرار گرفتن در موقعیت بازنده، پتانسیل بالقوه را برای اتحاد و نزدیکتر شدن دوباره اصولگرایان فراهم میسازد.
معمولا جریانهای سیاسی وقتی در جایگاه اپوزیسیون و دور از قدرت هستند، گرایش بیشتری به ائتلاف و همگرایی نشان میدهند. اتحاد مجدد اصولگرایان و ترمیم شکافها، قدرت خامنهای را افزایش میدهد.
البته اگر روحانی بتواند بخشی از اصولگرایان را جذب کند و شکافهای موجود ادامه یابد، آنگاه وضعیت بر عکس شده و از اقتدار خامنهای کاسته میشود.
در مجموع میتوان گفت که خامنهای با انتخاب روحانی چیز زیادی از دست نداده است. البته این تحلیل متکی به این پیش فرض است که اوضاع سیاسی ایران با توجه به وضعیت متعارف پیش رود.
در این میان اگر روحانی چهره متفاوتی از خود نشان دهد و یا فاکتورهای دیگری فعال شوند که مسیر تحولات را خارج از حوزه کنترل رهبری پیش ببرند، پسامد ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ این پتانسیل را دارد که خامنهای را متحمل ضرر از مایه (سرمایه) سازد.
این حالت اگر رخ بدهد چه بسا خامنهای مجبور شود بار دیگر تاوان خطای محاسبه خود را پس دهد.
نظرها
amir
وقتی ریس جمهور : ۱- از قبل تعهد فرمانبرداری داده تا از فیلتر شورای نگهبان رد شود ۲- ۲۰ سال مشاور ومسول امنیتی خامنه ای بوده ۳- اختیارات این پست هم نقش پادویی دفتر و دادن معافیت مالیاتی و ارایه پول نفت را به دفتر دارد دیگر همه اش سود است !. چه فرق میکند دکتر منور باشد و یا شیخ فریدون !