• دیدگاه
خامنهای و لاریجانی؛ ترس از برآمد جنبش سکولار
اکبر گنجی- خامنهای اذعان دارد که جنبش سبز نظام را تا لبه پرتگاه برد و به همین دلیل نگران "بیدار شدن افعی فتنه" است. سخنان اخیر صادق لاریجانی نیز واکنش به باخت انتخابات است.
صادق لاریجانی در ۱/۵/۹۲ در جمع ستاد حقوق بشر قوه قضائیه طی سخنانی به رفتارهای دوگانه دولتهای غربی در مورد رعایت حقوق بشر- درباره متحدین و غیرمتحدین- تاخت.
اما نکته مهمتر این مدعا بود که غربیان میکوشند تا "مبانی حقوق بشری خود را به جهان تحميل كنند در حالی كه به لحاظ تئوری فاقد پشتوانههای لازم" است.
به گمان او، اعلامیه جهانی حقوق بشر نماد "تناقضهای فلسفی و نظری حقوق بشر غربی" و "نگاه سطحی به موضوع كرامت انسانی است". لاریجانی این مدعا را چگونه موجه میسازد؟
یکم- "نگاه ماترياليستی غرب معتقد به انسان تك بعدی و جسمانی و فناپذير است" و این نگاه کرامت انسانی را منتفی میسازد.
این مدعا به دلایل زیر باطل است:
الف- برساخته نظری غرب، هیچ مصداقی در جهان خارج ندارد. در عالم واقعیت با انسانهایی مواجه هستیم که در منطقه جغرافیایی زندگی میکنند که غرب نامیده میشود. در این منطقه کشورهای گوناگونی وجود دارد که دولت هایشان، دولتهای غربی نامیده میشوند.
ب- در جهان غرب، صدها فلسفه و رویکرد متفاوت و بعضاً متعارض وجود دارد. فقط به لیبرالیسم بنگرید. آن چه وجود دارد، "لیبرالیسمها" است، نه امر واحدی به نام لیبرالیسم. حالا لیبرالیسم را با باهمادگرایی/باهمستانگرایی مقایسه کنید. آیا این دو حکم واحدی دارند؟
پ- چگونه میتوان اثبات کرد که همه لیبرالها خداناباور/ماتریالیست بودهاند؟ حتی جان لاک آن قدر مومن بود که تساهل را شامل خداناباوران نمیکرد. اما به متفکران برجسته باهمادگرایی- چارلز تیلور، مک اینتایر، مایکل سندل و...- بنگرید، همگی به شدت دیندار بوده و گفتوگوهای شخصی من با آنان نشان میداد که مدعیات روشنفکران دینی ایران درباره دین را نمیپذیرند و آنها را غیردیندارانه به شمار میآورند.
ت- چگونه میتوان اثبات کرد که نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر ماتریالیست بودهاند؟ این مدعا نیز کاذب است.
دوم- لاریجانی میگوید: "واقعيت حقوق بشر را بايد در اديان الهی جست وجو كرد نه در حقوق بشر رنگين و سياست زده غربی كه هزاران سالوس و كذب و ريا در آن نهفته است".
الف- چرا مواد و ارکان حقوق بشر ادیان یا اسلام را پس از ۳۴ سال حکومت جمهوری اسلامی بیان نمیکنید؟ آخر تا ابد نمیتوان از چیزی دم زد که معلوم نیست چیست.
ب- هزاران سالوس و کذب و ریای نهفته در اعلامیه جهانی حقوق بشر چیستند؟ آخر چگونه در ۳۰ اصل اعلامیه جهانی حقوق بشر میتواند هزاران سالوس و کذب و ریا نهفته باشد؟
مگر خود این ۳۰ اصل چند کلمهاند؟ دقیقا ۱۷۷۶ کلمه! آیا در هیچ جهان ممکنی، ۱۷۷۶ کلمه میتواند دارای هزاران سالوس و کذب و ریا باشد؟
سوم- اعلامیه جهانی حقوق بشر پارادوکسیکال است. برای این که غربیان از یک سو از نسبیت ارزشها دفاع میکنند و از سوی دیگر، اعلامیه جهانی حقوق بشر را جهان شمول به شمار میآورند.
این مدعا نیز به دلایلی که بر شمرده میشود، کاذب است:
الف- جهانی به شمار آوردن اعلامیه جهانی حقوق بشر نشاندهنده آن است که نسبیتی در کار نیست و آنان حقوق بشر را غربی/شرقی یا دینی/غیر دینی قلمداد نمیکنند.
ب- این مدعای کاذب را چگونه میتوان موجه ساخت که کلیه فیلسوفان و متفکران غربی در نظام ارزشی و اخلاقی نسبیتگرا هستند؟ اتفاقاً برعکس، فیلسوفان اخلاق نسبیگرا در میان فیلسوفان تحلیلی در اقلیت قرار دارند.
چهارم- لاریجانی میگوید:"غربیها تمام تلاش خود را به كار بستهاند تا يك نظام حقوق بشری را به تمام دنيا تحميل و ديكته كنند اما در صورت تبيين درست حقوق بشر از سوی نظامهای دينی، مدعيان حقوق بشری كه اخلاق را نسبی میدانند يا قبول ندارند و يا آن را مقولهای كاملاً اجتماعی میدانند نمیتوانند عرضاندام كنند".
الف- همین سخنان نشان میدهد که آنان اعلامیه جهانی حقوق بشر را نسبی نمیدانند که درصدد "تحمیل و دیکته" آن به همگان هستند.
ب- این مدعا که غربیان اخلاق را قبول ندارند، تماماً کاذب است. مگر انسانی وجود دارد که رفتارها را به بد و خوب تقسیم نکند؟ آخر دروغگویی هم حدی دارد. مگر این که اخلاق مقبول لاریجانی به دروغ راه دهد، که میدهد.
پ- این مدعا که اخلاق را مقولهای کاملاً اجتماعی به شمار میآورند، صادق است. بدین معنا که همه امور- زبان، دین، علم، فلسفه، هنر، اخلاق و...- برساختههای تاریخی و اجتماعی هستند. چرا این مدعا نادرست است؟ مگر دین از طریق زبان که برساختهای اجتماعی است خود را هویدا نکرده است؟ دین هم برساختهای اجتماعی است، چه رسد به اخلاق.
پنجم- درست یک روز بعد از این سخنان، صادق لاریجانی در ۲/۵/۹۲ در جلسه روسای قوه قضائیه گفت: "در اين مدت اخير كسانی كه اهل فتنه سال ۸۸ و در جريان اصلاحات قائل به سكولاريزه شدن كشور و سياست بودند و راه امام را بر نمیتافتند دوباره سر برآوردهاند و گويی افعی جانشان گرما خورده است و به جنبش افتادهاند اما اشتباه میكنند چرا كه امت تفكرات اين گروه را برنمیتابد و تعرّب بعد از هجرت در ايران اسلامی ما جايی ندارد".
الف- اینجا دقیقاً حقوق بشر اسلامی به روایت صادق لاریجانی خود را آشکار میسازد. نگرانی اصلی او، جدایی نهاد دین از نهاد دولت و گذار به دموکراسی است. در این صورت، از "فقیه سالاری" خبری نخواهد بود و به طور طبیعی وی نیز کار خود را از دست خواهد داد.
ب-اینک میتوان دلایل سیاسی- نه علمی و فلسفی- مخالفت صادق لاریجانی با اعلامیه جهانی حقوق بشر را دریافت. اگر اعلامیه جهانی حقوق بشر بخواهد رعایت شود، دیگر نمیتوان رقبا/متفاوتها/مخالفان را به نام "فتنهگران" و "مارهای افعی" سرکوب کرد و از حقوق مسلم شهروندی محروم ساخت.
ششم- در واقع این سخنان، واکنش به باخت انتخابات ریاست جمهوری است. آنان در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ به کما رفتند و مدتی طول کشید تا بیدار شده و کار اصلاحات را بسازند. اینک براساس آن تجربه، فضای آلوده شدیدی برپا کردهاند تا حسن روحانی را قبل از این که حکماش را دریافت کند، ناک اوت کنند و او نتواند کابینهای تشکیل دهد که فردی غیر از اصولگرایان عضو آن باشد.
در این پروژه سیاسی، اصلاحطلبان و نیروهای نزدیک به هاشمی رفسنجانی، فتنهگر و سکولار و مخالف ولایت فقیه قلمداد میشوند. صادق لاریجانی میگوید: "برخی گروهها در سالهای گذشته در عين زيركی هم مدعی انقلاب بودند و هم تمام تلاششان جدا كردن انقلاب از مسير و جهت اصلی و دوری از ولايت فقيه به عنوان آموزه اصلی حضرت امام بود و دخالت قرآن و سنت را در همه شئون بشری نمیپذيرفتند".
پس این دو گروه مخالف دخالت قرآن و سنت در همه شئون بشری بوده و هستند. این افعیهای خطرناک دوباره از خواب برخاسته و میخواهند به عضویت دولت در آیند. اما: "تمام كسانی كه به تفكر سكولار اعتقاد دارند و میخواهند دموكراسی غربی را جانشين فهم قرآنی قرار دهند بايد بدانند كه حضرت امام شاخص انقلاب است و به اندازه كافی بينات و محكمات ايشان و سخنانشان در دسترس است و اين گونه افراد و گروهها راه به جايی نخواهند برد و وضع سياسی كشور به گونهای نيست كه مجال فعاليتهای مديريتی برای آنها باشد".
بدین ترتیب، حقوق بشر اسلامی به روایت صادق لاریجانی، مجال هیچ گونه فعالیت مدیریتی برای اصلاحطلبان و نزدیکان هاشمی رفسنجانی پدید نمیآورد. وقتی وضعیت این دو گروه چنین است، تکلیف دیگران چیست که جزو نیروهای داخل نظام به شمار نمیروند؟
لاریجانی با تهدید حسن روحانی به سخنان خود پایان میبخشد و میگوید: "تمام مسئولان و دستاندركاران بايد در جهتگيریهای سياسی خود در مسير اصلی انقلاب و اسلام گام بردارند و مسير را اشتباه نروند چرا كه در غير اين صورت ملت ايران به آنان اجازه حركت نخواهد داد".
پس اگر حسن روحانی بخواهد از چنین نیروهایی استفاده کند، ملت ایران- یعنی قوه قضائیه و مجلس و سپاه و رهبری و کیهان و...- به او اجازه حرکت نخواهند داد.
هفتم- نتیجه: خامنهای انتخابات کاملاً مهندسی شده را هم باخت. نه تنها به چهرههای شاخص اصلاحطلب اجازهی کاندیداتوری نداد، بلکه هاشمی رفسنجانی را هم رد صلاحیت کرد. با این همه مردم به او "نه" گفتند. حالا باز هم میترسد. چرا؟
چهار سال است که از مرگ فتنهگران سخن گفته و میگویند. اما حالا رئیس دستگاه سرکوب- صادق لاریجانی- از بیدار شدن افعی فتنه سخن میگوید. این یعنی ابطال همه آن مدعیات کاذب. خامنهای/لاریجانی، نمیگذارند موسوی و کروبی را از حصر در آورند. چرا؟ دلیل آن ساده است. اگر آنها آزاد شوند، حتی به فرض محال، اگر حاضر شوند سکوت کنند، دهها هزار نفر به دیدار آنان خواهند شتافت.
خامنهای و مریدانش با این معضل چگونه میتوانند مواجه شوند؟ موسوی و کروبی به موج اجتماعیای که به استقبالشان خواهد رفت، چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آن موج آنها را با خود با کجا خواهد برد؟ این پرسشهای اصلی نگرانیآور، وعده حسن روحانی در بیرون آوردن موسوی و کروبی و رهنورد از حصر را بسیار دشوار میسازد.
لاریجانی در برابر خامنهای کارهای نیست. خامنهای بود که در ۳۰/۴/۹۲ در دیدار با مسئولان نظام گوشزد کرد: "در سال ۸۸ بعضى خطاى بزرگى را مرتكب شدند، كشور را در لبه يك چنين پرتگاهى قرار دادند، يك مشكل اين چنينى را براى كشور تدارك ديدند؛ اما بحمدالله خداى متعال كمك كرد، ملت توانست از اين مشكل عبور كند. در اين سالهاى متوالى از اول انقلاب - منهاى همان برهه كوتاه سال ۸۸ - هميشه اين دستبهدست شدن قدرت و مسئوليت در كشور، با آسايش، با خوشى و با شادكامى همراه بوده است؛ اين خيلى فرصت مهمى است".
خامنهای اذعان میکند که جنبش سبز نظام را تا لبه پرتگاه برد. به همین دلیل نگران "بیدار شدن افعی فتنه" است.
نظرها
faryad
فکر کردید با بنفش بازی میتوان جنبش مردم را خاموش کنید؟
saman
زياد نخواهيد! عجله نکنيد! مبادا "اعتدال" بههم بخورد!!
cyrus
از داخل زندان های ایران: وضعيت حسين رونقي نگران كننده است، آرش صادقي با اعتصاب غذایش معلوم نسیت جه حالی دارد، احمد عسگری با اتهامات دروغ جانش در خطر است، رضا شهابي در شرايط نامساعدي است، رگهاي قلب محمدرضا پورشجري تا گرفتگي كامل و قطع شریان حیات پیش میرود و... مشكلات زندانيان سياسي از قبیل بیماری و وخامت وضع جسمی و روحی از مرز نگران کننده یودن هم گذشته است... از دیگر سو از زندان بزرگی بنام ایران: تنگناهاي اقتصادي و اجتماعي مردم هر روز بيشتر و گسترده تر از تمام تاريخ ايران شده است و به آخرين و مدرن ترين ورژن!! خود رسيده است. ظلم و جنايت و بي عدالتي سر به فلک کشیده و براي بحث در كوچكترين مورد آن سالها بايد نشست و نوشت و افسوس خورد كه چطور اين تنها گوهر هر آدمي -كه جانش هست- اينگونه لگدمال و سلاخی و تباهِ رژيم ديكتاتوري اسلامي شده است.
Ali
امیدوارم که دکتر محمود جواب شما را بدهد. وفتی که شما جرات کردید و نوشتید بنی صدر و خمینی سر وته کرباسند دکتر چنان شما ر مالاند که دیگر حتی جریت نکردید که در مورد بنی صدر چیزی بنویسید.
Bahram
تا دین و قدرت با همند فشار و فریب ادامه دارد. چه امیدها که سیاسیون به اختلاف احمدی نژاد و خامنهای داشتند که با تائید خامنهای از همیه کارهای دولت به خلاف نظرشان باید در صورت داشتن کمی صداقت اقرار کنند.آخر خامنهای خودش احمدی نژاد را آورده بود نفع ش رسوأیی خود بود.و اینک با ورود آقای روحانی باز هم مردم را که چون غریقی به هر خس و خاشاکی برای نجات متوسل میشوند،فریب دادند،و مردم را به صحنه آوردند و اینک آلیهشان نقوزک میخوانند.آیا روحانی جرات اینکه از مردمی که به او رای داده اند استفاده کند را دارد؟ یا مثل خاتمی رفتار خواهد کرد و رهبرش را ٔبر ملت ترجیح خواهدداد.
شاهد
بخوانید و سعی کنید نفهمید یا اساسا نخوانید وبا انچه در ذهتان می گذرد پاسخ دهید .شعار انسان های تمامیت خواه این است . انسان تمامیت خواه ادمی معمولی است که باور دارد هر سوالی یک جواب سر راست و مستقیم ارد .اما واقعیت در حوزه اجتماع چند گانه است و سوال ها ی اجتماعی جواب های گونا گون دارد هرچند در حوزه ارزشگداری ما ارزش های معینی را می پدیریم اما همزمان می دانیم که این ارزش ها در محدوده معین تاریخ و در حدوداجتماعی مشخص معنی دار هستند . تمامیت خواهی بیش از انکه یک جنبش اجتماعی باشد مشکل روانی انسان های جدا شده " یکتا" و "منفرد" از همه تعلق های اجتماعی است که از لحاظ روانی اماده است تا خود را در خدمت ارمانی مطلق گرا قرار دهد تا درد روانی "جدا افتادگی" را در خود تسکین دهد
عین اله باقرزاده قمی
جناب سیروس این دکتر محمود هم مانند شما متبرک شده بنی صدر است؟ اصلا بنی صدر کیست غیر از از یک خاین به تمام معنا برای سرزمین در بندی بنام ایران مگر این همان بنی صدر نیست که زنجیر را برپای ما بست ؟مگر این همان بنی صدر نیست که 1 تار موی زن را به علم ربط میداد تا اشعه اش را پنهان کند تا چادر وچاقپور را در گرمای 55 درجه بر سر وروی زنان بار دار بپیچد/ مگر این همان بنی صدر نیست که ادعای اقتصاد توحیدی داشت ومارکس وانگلس اسلامی شده بود وادعا داشت که کتاب اقتصاد توحیدی اشت که سرا پا تضاد است بنده 2 بار خوانده ام راه حل نجات مسات ؟ امروز هم گمان کنم همین ادعا را خواهد کرد زیرا دروغگو تر ریاکار تر حقه باز تر فریبکار تر قدرت پرست تر از او نمیتوان یافت با همین خصلت ها توانست برای بار دوم در انتخابات ملت را بفریبد مگر همین بنی صدر نبود که صندل ملایان را جفت میکرد مگر همین بنی صدر نبود که پوست واستخوانش از همین صنف است وخانواده اش متعلق به همین صنف بوده اسند؟ مگر همین بنی صدر نبوده است که: در همین سایت نوشته شهر نوش پارسی پور در قبل از انقلاب میگوید که در کافه ای در پاریس نشسته بودیم یکهو گفتند که ابولی دارد میاید هرکس مشر وبش را برداشت اما من شرابم را بر نداشتم بعد که آمد گفت که بناست من یک روزی ریس جمهور ایران شوم من گفتم شاید دیوانه است گرچه دوستانش او را خل واز این قبیل اسمها داده بودند بعد از انقلاب دیدم که ادعایش درست در آمد البته بنده این را نقل به مضمون نوشته ام بگ ردید در آرشیو رادیو زمانه اصلش را پیدا کنید مطالب جالب تری دارد که من یادم نمیاید چون چندین سال قبل نوشته شده است خوب این آدم از کجا میدانست که بنا بوده ریس جمهور شود آیا باید شک کرد معمولا نظامهای سلطه گر مهره دارند آیا ا. مهره بوده است در زمان قدرتش شما جرات نمیکردی اسم مصدق را بیاوری اما حالا مصدقی است تا جایی که بهرام مشیری به دلیل ضدیتش با پهلوی ها خصوصا رضا شاه که با بختیاری ها بدلیل واگذری وفروش نفت خزستان بطور مستقیم به انگلیسی ها مخالف بود با بنی صدر سمپاتی دارد زیرا از مصدق تعریف وتمجید میکند آن زمان اسلامی گری بدردش میامد زیرا با خمینی همراه بود امروز اسلامی گری دیگر مهر به 11 میلیون رای نمیزند وملت ایران به ظاهر مسلمانند نگاه کنید به فرقه رجوی که با اسلامی گری 1 در صد ملت را هم جذب نکردند بهر روی نام سیروس را بردارید ابول غلامعلی ابولرجب ابول مهدی یک اسم اینچنینی بگذارید گر چه مانند من اسمت مستعار است عین اله هم بد نیست لااقل از هنرمندی بزرگ یاد کرده ای لب مطلب اینکه اصلا لاریجانی ها را نده ایرانی نمیدانم که نیازی باشد از مطلب اینان به بنی صدر برسی ویک ضد ایرانی دیگر را سپر شوی
شاهد
چند سالی پیش کسی با نام "جامعه سینما گران در تبعید" تمام سینماگران درون ایران و رضا علامه زاده را به دلیل حمایت از انان یکجا کوبیده بود که نوکر حکومت اسلامی هست واو پاسخی در خور داد : "بنطر می رسد یکی در اینجا قرصش را نخورده است" . بنی صدر ادم قدرت طلبی بود که هنوز هم در همان اندیشه های سال 60مانده است . اما بنطر می رسد برخی*** همه چیز و همه کس را از چشمه سوراخ سوزن اوهام خویش می بینند ! در ضمن نام کسی گه در باره "محمود" و" بنی صدر" سخن گفته "علی " هست و نه" سیروس" که در باره زندانی سیاسی گزارش داده است ! اا و علی هم نامی اسلامی و با افکار ایشان تنافری ندارد ! اما تقسیم ا نسان ها و کوبید ن مردمان حتی به دلیل نامشان از اولین ابداعات هیتلر بود که از بنیاد گذاران " توتا لیتاریسم" بود اما توصیه صریح *** همه چیز را همسان و تمامیت خوا هانه نبینید . چرا همانطور که هانا آرنت می گوید تمامیت خواهی نوعی نگرش روانی است و نه نگرشی سیاسی .
daryush
اگر خاتمی و احمدی نژاد پیشکار بودند٬ شیخ فریدون حتی اجازه اعلام کابینه اش را تا تایید دفتر ندارد!