سرنوشت نامعلوم مهاجران غیرقانونی استرالیا
پناهندگی در جزیره سرگردانی
نعیمه دوستدار - بیثباتی سیاسی و نظامی خاورمیانه، تهدیدهای خارجی و تحریمهای بینالمللی اقتصادی زندگی روزمره ساکنان این منطقه را با خطراتی جدی روبهرو ساخته و دلیل اصلی مهاجرت آنهاست.
با سقوط «جولیا گیلارد»، حزب کارگراسترالیا «کوین راد» را بهعنوان نخستوزیر انتخاب کرد. نخستوزیر جدید برخلاف گیلارد برای حفظ خود و حزب کارگر در قدرت، در آستانه انتخابات جدید تصمیمی اتخاذ کرد که بیشتر با امیال راستگرایانه حزب لیبرال همسو است: عدم پذیرش پناهجویان غیرقانونی که با قایق وارد خاک استرالیا میشوند.
روز پنجشنبه، دهم مرداد، وزارت مهاجرت استرالیا اعلام کرد که چهل نفر از پناهجویانی که با قایق و غیرقانونی به سواحل استرالیا وارد شده بودند، با هواپیما به جزیره مانوس، در گینه فرستاده شدند. بیشتر کسانی که به گینه نو فرستاده شدند، پناهجویان ایرانی و افغان بودند که قبل از آن در بازداشتگاه پناهجویان جزیره کریسمس، متعلق به استرالیا نگهداری میشدند.
با ورود این گروه، توافقنامهای که نخستوزیران استرالیا و کشور پاپوآ گینهنو، ماه گذشته امضا کرده بودند تا بر اساس آن، پناهجویان «قایقی» مجبور به درخواست پناهندگی در جزیره مانوس شوند، عملی شد.
هرچند هدف اصلی دولت استرالیا این است که با انجام تبلیغات تهدیدآمیز انگیزه مسافران غیر قانونی دریایی را برای سفر به استرالیا از بین ببرد، اما از زمانی که توافقنامه جدید اعلام شده است، هزار و چهارصد پناهجو با ۱۸ قایق به شکل قاچاق وارد این کشور شدهاند.
این سیاست مورد انتقاد شدید نهادها و سازمانهای حمایت از پناهجویان و آوارگان، از جمله کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل قرار گرفته است. کمیساریای عالی پناهندگان، سیاست جدید دولت استرالیا را با «معیارهای لازم برای حمایت از پناهجویان» منطبق ندانسته و افزوده است که پاپوآ گینه نو از امکانات مادی و تخصص لازم برای رسیدگی به درخواست پناهندگی و اسکان پناهجویان برخوردار نیست.
رفتن به قیمت مرگ
در سالهای گذشته موج جدیدی از پناهجویان از خاورمیانه راهی کشورهای پذیرنده پناهجو شدهاند. بیثباتی سیاسی و نظامی منطقه، جنگهای جاری، تهدیدهای خارجی، و بعضاً تحریمهای بینالمللی اقتصادی که مستقیماً قشر فرودست این جوامع را نشانه رفته و شرایط سخت ناشی از آن حتی تأمین زندگی روزمره را با خطراتی جدی روبهرو ساخته، دلیل اصلی این مهاجرتهاست. هرچند سازمان ملل فرایندی تعریفشده در ارزیابی و توزیع پناهندگان واجد شرایط و انتقال آنها به کشورهای مذکور دارد، اما شبکههای قاچاقچیان انسان با تبلیغات دروغین اقدام به جذب و راهی کردن پناهجویان به سمت استرالیا از راههای بسیار ناامن و غیرقانونی کردهاند.
این مسئله جدا از جنبههای غیر اخلاقی و غیر انسانی، همواره با تلفات جانی همراه بوده است و هست. دولت استرالیا در طول سالهای گذشته همواره سعی کرده است شرایط را سختتر کند و جلوی ورود چنین مهاجرانی را بگیرد، اما به علت عملکرد ضعیف دولت اندونزی به عنوان سوی دیگر این معادله، ادامه روند تبلیغاتی از سوی قاچاقچیها و عدم اطلاعرسانی درست در کشورهای مبداء، این اقدامات ناکام ماندهاند.
به گزارش بهنام داراییزاده گوش دهید: وضعیت نگرانکننده پناهجویان تبعیدی در استرالیا
با این حال در میان جامعه ایرانی داخل و خارج کشور، رویکرد یکسانی در قبال این مسئله وجود ندارد. گروهی به صراحت با این تصمیم دولت استرالیا موافقاند و معتقدند که این دسته از پناهندگان، در زمره افراد شامل قانون پناهندگی قرار نمیگیرند و حتی وجودشان به ضرر پناهندگانی است که در صفهای طولانی اداره مهاجرت برای رسیدگی به درخواست پناهندگیشان ماندهاند.
به عنوان نمونه، یک ایرانی ساکن استرالیا میگوید: «ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﯾﻖ میآیند، بیشترشان ﭘﻨﺎﻫﺠﻮ ﻧﯿﺴﺘند و ﺣﻖ ﺑﻘﯿﻪ ﭘﻨﺎﻫﺠﻮﻫا را ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩهاند ﺿﺎﯾﻊ میکنند. ﭼﻮﻥ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺍﻭﺭﮊﺍﻧﺴﯽ ﭘﯿﺶ میآورند، ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺠﺒﻮﺭ است به آنها ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺑﺪهد. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ را ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﯾﻖ میآیند حمایت ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ. ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ میﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ ﺧﺮج آنها میکنند. آنها وضعﺸاﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﯾﯽ است ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ آمدهایم. به نظر من کسی که زیر نظر سازمان ﻣﻠﻞ است، ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺩﺍﺭد ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ است. ﭘﻨﺎﻫﺠﻮﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﺲ ﺩﺍﺭد ﻧﻪ ﭘﯿﺶ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﻤکن است جانش هم ﺩﺭ ﺧﻄﺮ ﺑﺎﺷد ﻭﻟﯽ آنهایی ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﯾﻖ میآیند، ﺧﻮﺩﺷاﻥ جانشان را ﺑﻪ ﺧﻄﺮ میاندازند.»
در مقابل این ایرانی مهاجر، ایرانی دیگری هم هست که اعتقاد دارد: «کسی که از تمام وابستگیهاش دل کنده و خودش را در مسیر پرخطر پناهندگی آن هم از مسیرهای پر خطری مثل دریا قرار داده، حتماً پناهجوست و حتما به امید فردایی بهتر اقدام کرده، وگرنه سرجایش مینشست و زندگیاش را میکرد. خیلی از کسانی که با اقامت دانشجویی یا کاری از کشور خارج میشوند هم در واقع از شرایط ایران فرار میکنند و به کشور دیگری پناه میبرند و به نوعی پناهنده هستند. حالا چون کنوانسیون پناهندگان در چهارچوبی خاص پناهندگی را تعریف میکند دلیل نمیشود بگوییم هر کس که خارج از این چهارچوب است پناهنده نیست.»
منتقدان این سیاست دولت استرالیا معتقدند که طبق آمار دولت استرالیا در سال ۲۰۱۱، تنها ۶ .۱ درصد از مهاجران با قایق وارد شدهاند و بقیه از راههای به اصطلاح قانونی وارد این کشور شدهاند. به ازای ورود هر مهاجر قانونی، هزاران دلار سود در همان بدو ورود عاید این دولت میشود. همینطور آن افراد نیازهای شغلی استرالیا را تأمین میکنند و باز سود هنگفتی نصیب این دولت میشود.
آنها را به جزیره نفرستید
در میان نهادهایی که به این تصمیم دولت استرالیا اعتراض کردند، تعدادی از ایرانیان هم با راه انداختن یک پتیشن، در تلاشند مخالفت خود را با این تصمیم اعلام کنند. در متن این طومار که آمده است: «دولت استرالیا در اقدامی تحیربرانگیز، با تصمیمی ضربتی مبنی بر انتقال پناهجویانی که از راه دریا رسیدهاند (یا خواهند رسید) به گینه نو، سئوالات بسیاری را در مورد وجود حسن نیت، منطق و بشردوستی این کشور در اذهان عمومی برانگیخته است. این تصمیم نه تنها از وجوه انسانی غیر قابلپذیرش است، بلکه گواه ناتوانی دولت در ارائه راهکاری منطقی وعدم مسئولیتپذیریاش نسبت به سرنوشت انسانهایی رنج کشیده است که به هر دلیلی (ولو اقتصادی) به استرالیا به عنوان کشوری که به حقوق بشر احترام میگذارد پناه آوردهاند.»
در متن این نامه، عکسالعمل دولت جایگزین مناسب و قابل قبولی برای برگرداندن شرایط مهاجرت و اخذ پناهندگی به روش قانونی آن دانسته نشده، بلکه این اقدام عاملی برای رودررو قرارگرفتن نژادها و ملیتهای مختلفی که در استرالیا به صورت مسالمتآمیز در کنار یکدیگر زندگی میکنند، تلقی شده است که وجهه سیاسی این کشور را خدشهدار خواهد کرد.
امضاکنندگان این طومار ضمن اعلام مخالفت صریح خود با اقدام این دسته از پناهجویان و نیز محکوم کردن بیقید و شرط عمل غیر انسانی قاچاقچیان، از دولت استرالیا خواستهاند که هرچه زودتر از تصمیم خود بازگردد و ضمن بررسی پرونده افرادی که تا به این لحظه به خاک استرالیا رسیدهاند، «راهکاری بنیادین و انسانی» برای پیشگیری از چنین سفرهایی برگزیند.
در کنار ایجاد یک صفحه فیسبوکی با پنج هزار عضو و تلاش برای جمعآوری امضا علیه تصمیم دولت استرالیا، افراد در سراسر استرالیا تجمعاتی برگزار کردهاند، اما بانیان صفحه فیسبوک «فرستادن پناهجویان به گینهنو را متوقف کنید»، میگویند بیشتر افرادی که در این تجمعات شرکت داشتند یا به نحوی اعتراضشان را نشان دادند استرالیایی بودند، همانطور که بیشتر امضاکنندگان طومار اهل گینهنو هستند.
نیما که یکی از دستاندکاران این اعتراضهاست، به زمانه میگوید: «من هم با این روش غیرقانونی قایق مخالفم و قبول دارم که اکثریت این افراد پناهجوی واقعی نیستند و بعد از اینکه شهروند یا مقیم استرالیا شدند، به ایران برمیگردند، ولی حتی اگر در هر قایق فقط یک نفر پناهجوی واقعی وجود داشته باشد که واقعاً هیچ راه دیگری برای رسیدن به حداقل شرایط یک زندگی انسان پیدا نکرده باشد، این قانون ناعادلانه است. ما وظیفه داریم در قبال این بیعدالتی واکنش نشان بدهیم. وقتی نگرش یک کشور نسبت به ما منفی شد، دیگر فرقی نمیکند کی، چطور رسیده اینجا. همهمان مزاحم و مفتخور محسوب میشویم. پس مخالفها و کسانی که همه را یک کاسه میکنند در نظر بگیرند که الان خودشان هم در معرض خطر قوانین سختگیرانه بعدی قرار دارند.»
نیما معتقد است: «همه ما شرایط اقتصادی ایران را میدانیم. میدانیم که یک کارگر اگر بخواهد شکم خودش و زن و بچهاش را با نان و تخممرغ هم سیر کند، کم میآورد. کارگر هم قشری نیست که از خودش خانه و ماشین داشته باشد؛ پس باید خرج ایاب و ذهاب و تحصیل و لباس و اجاره و ... را هم بدهد. آیا مسئلۀ مالی، زندگی او را تهدید نمیکند؟ این همه تحصن و خودسوزی جلوی مجلس، گواه عمق فاجعه است. ولی اگر یک کارگر خودش را با قایق به استرالیا برساند و اینها را بگوید، میگویند ما پناهجوی اقتصادی قبول نمیکنیم و درجا دیپورتش میکنند. تحریمها فشار را نه به دولت، که به مردم آورده. پس من حق میدهم که یکی اینطور از کشور بیرون بیاید تا نمیرد. حالا که تعداد اعضای صفحه این طومار در فیسبوک از پنج هزار نفر گذشته، با دیدن کامنتهای اهالی گینه نو بیشتر مطمئن هستیم که این تصمیم غلط است و باید راههای مسالمت آمیزتری را برای مهار این وضعیت اتخاذ کنند.»
تضاد قوانین با حقوق بشر
ماده ۱۳ بیانیه جهانی حقوق بشر میگوید: «هر شخصی حق دارد در داخل هر کشور آزادانه رفت و آمد کند و اقامتگاه خود را برگزیند. همچنین هر شخصی حق دارد هر کشوری، از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خویش بازگردد.» استرالیا ازجمله کشورهایی است که کنوانسیون بینالمللی پناهجویان را امضا کرده است و خود را حامی حقوق بشر میداند.
شرایط پناهجویانی که خود را با قایق به استرالیا میرسانند، به یک تراژدی شبیه است. پرداخت هزینههای سنگین به «آدمپرانها»، آواردگی در اندونزی، سفر با قایقهای کهنه و غیر استاندارد، سرگردانی روی آب برای روزهای طولانی و بدون آب و غذا و اقامت در بازداشتگاههای پلیس. اگر زنده به استرالیا برسند، تا زمان رسیدگی به درخواستشان نیز باید شرایط سخت را تجربه کنند. این افراد در زمان رسیدگی به پرونده نیز باید بتوانند اثبات کنند که مشکل جانی تهدیدشان میکند و خلاصه، در تمام ماههایی که انتظار میکشند تا جواب بگیرند، یک برزخ واقعی را تجربه میکنند.
با در نظر گرفتن چنین شرایطی است که متین، یکی از مخالفان تصمیم جدید دولت استرالیا میگوید: «قبول که اکثراً این افراد پناهجوی سیاسی و اجتماعی نیستند و بعد به ایران رفت و آمد میکنند، ولی تعدادی هم هستند که راهی جز قایق نداشتهاند. آیا باید تر و خشک با هم بسوزند؟ من مخالفم... ما مسئولیم. سکوت ما، اصلاً نشانه خوبی نیست. یک نفر این راه را آمده؛ آگاهانه یا ناآگاهانه. قرار نیست حبس ابد بکشد یا در جزیره نائورا مردم با قمه به جانش بیفتند. یا اینکه به جای مهاجرت به استرالیا، تبعید شود به گینه نو. این عمل دولت استرالیا بر ضد حقوق بشر است.»
متین معتقد است حزبی که این تصمیم را اجرایی کرده، برای اینکه بتواند در انتخابات دور بعد رای بیاورد این ژست را گرفته است. به اعتقاد او برای گرفتن حمایت از مردم، حالا ادعاهایی که خواسته و ناخواسته رنگ نژادپرستی به خود میگیرند مطرح میشوند: «دولت نمیتواند بگوید که برای کم کردن هزینههای نگهداری این پناهجوها این کار را کرده، چرا که در ازای فرستادنشان به جزایر گینه نو یا جاهای دیگر، به آنها پول هنگفتی پرداخت میکند و از طرفی مطمئناً راههای دیگری برای شروع نشدن این سفرها وجود دارد؛ ولی آن راهها به نظر من و خیلیها به لحاظ تبلیغاتی آنقدرها به نفع حزب کارگر نبود و سر و صدا نمی کرد. الان در حال حاضر هیچ فرد افغان، ایرانی یا سریلانکایی، به خاطر این قضیه حال خوشی ندارد. در رسانهها همهاش در مورد این موضوع حرف میزنند و نظر عمومی خیلی نسبت به اسم این کشورها منفی شده.»
محمود صباحی، جامعهشناس و پژوهشگر دانشگاه لایپزیک آلمان میگوید: «قوانین امروز نسبت به حقایق جدید جهان عقبماندهاند؛ به ویژه درقبال مسئله مهاجرت. هر انسانی حق دارد که محل سکونت خود را در هر کجای این جهان انتخاب کند: این باید تنها چشمانداز ما باشد. اصطلاحاتی مثل پناهجو، توهینآمیز و نادرست و قدیمیاند چرا که جهان امروز به کسی پناه نمیدهد، بلکه از او و از کار و از حضور او به روشهایِ متفاوت سود میبرد. هیچ سرزمینی منتی بر هیچ انسانی که در آن ساکن میشود ندارد. زمین و چه بسا جهان به همگان تعلق دارد؛ استرالیا نه زمین کم دارد و نه آن که از نیروی کار بینیاز است. این قوانین و این رفتارها بیش از آن که در راستای منافعِ (برای مثال) استرالیا و مردم آن باشد، بیشتر از گونهای رفعِ مسئولیت دولت استرالیا سرچشمه میگیرد و نه هیچ چیز دیگر. طی کردن راههای قانونی مهاجرت به امکانات مالی فراوانی نیاز دارد و این طبیعی است که افرادی از سر ناداری و عدم استطاعت ناگزیر راهی را انتخاب کنند که گاه به قیمت جانشان تمام میشود: همین که کسی در کشور خود احساس خوشبختی نمیکند، خودبه خود دارای حق طبیعی مهاجرت میشود و هیچکس و هیچ قانونی هم حق سلب آن را ندارد.»
والس با آبهای تاریک
رسانههای ایران در ماههای اخیر و به ویژه پس از انتشار اخبار غرق شدن قایقهای حامل پناهجویان ایرانی و تصویب قانون جدید دولت استرالیا، تلاش کردهاند گزارشهایی از وضعیت خطرناک این شیوه از مهاجرت و خطرهای آن منتشر کنند، اما در میان این گزارشها، کمتر اشارهای به شرایط نامساعدی شده که ایرانیان را وادار به چنین تصمیمهایی میکند.
به عنوان مثال در گزارشی که روزنامه جام جم در این زمینه نوشته، بیش از هرچیز تلاش شده مجازاتهای خروج غیر قانونی از کشور مطرح شود و جز اشارهای کوتاه به جستو جوی زندگی بهتر از سوی پناهجویان، نکته دیگری مطرح نشده است. ایسنا نیز در چند گزارش، شرایط نامطلوب مهاجران در اردوگاهها را به تصویر کشیده، اما اشارهای به عوامل خروج این دسته از ایرانیان از کشور نمیکند. در گزارش دیگری از این خبرگزاری، تنها به قاچاقچیان و رفتار آنها با مهاجران پرداخته شده، اما اشارهای به زمینههای داخلی این جریان نشده است.
روایت ایرانیانی که روی آبهای بیکران اقیانوس خطر میکنند، تنها در اخبار تلخ مرگ و بازگشت اجباری رسانهها نیامده. ایمن انصاری، نویسنده مقیم استرالیا، رمان «والس با آبهای تاریک» را بر اساس این تجربهها نوشته است: «بحث پناهجوهایی که با قایق میآیند (فارغ از ایرانی بودنشان) از اولین چیزهایی بود که با ورودم به استرالیا با آن رو به رو شدم. استرالیا یک کشور به شدت مهاجرپذیر است و تلاش دارد جوی بینافرهنگی داشته باشد. در آن زمان تا جایی که من یادم هست استرالیاییها در حال یکجور مبارزه با نژادپرستی بودند (هنوز هم هستند) و خیلیهاشان، مخصوصاً آنها که طرفدار حزب کارگر بودند، سعی داشتند از سیاستهای حمایتی دولت جولیا گیلارد در قبال مهاجران غیرقانونی دفاع کنند. به هر حال حزب لیبرال قطعاً سختگیرانهتر با اینجور مهاجران برخورد میکرد. به مرور فهمیدم قسمت عمدهای از اینها ایرانی هستند و نظرم جلب شد. تازه رمان قبلیام را تمام کرده بودم و توی ذهنم دنبال پروژه جدید میگشتم. گفتم شروع کنم به تحقیق که اگر شد داستانی بر اساس زندگی و ماجراجویی اینها بنویسم، شاید کمکی هم باشد به ایجاد شناخت بیشتر از موقعیتهای وحشتناک انسانی و سیاسی که این دسته از مهاجران تحمل میکنند و از آن میگذرند.»
دوسال پس از نوشته شدن این زمان و در شرایطی که این نویسنده اثرش را به ناشر سپرده است، بار دیگر موضوع پناهندگانی که با قایق سفر میکنند، به موضوع داغی هم بدل شده. امین انصاری با بسیاری از این مهاجران مصاحبه کرده است: «برای شروع یکی، دو نفر را که حالا در ادلاید زندگی میکردند و سالها پیش تجربه آمدن با قایق را پشت سر گذاشته بودند، پیدا کردم و نشستم به صحبت و مصاحبه. به مرور اطلاعاتم تکمیلتر شد و درخواست دادم برای بازدید از یکی از بازداشتگاههایی که این پناهجوها را تا زمان مشخص شدن رای دادگاه در آنجا نگه میداشتند. خود بازداشتگاه جای خیلی باصفایی بود، اما آدمهاش که دهن باز میکردند، خودت را وسط میدان جنگ پیدا میکردی. از این گذشته، رفتم توی اینترنت گشتم و فرومهایی را پیدا کردم که هم اطلاعات در مورد این سفرها میدادند و هم آدمپرانها برای خودشان تبلیغات میکردند که مثلاً در فلان ساعت حرکت میکنیم و دو، سه نفر جا داریم و... عضو چندتاشان شدم و رفتم بین مباحثاتشان. گهگاه بحثهایی هم بین کسانی که تجربههای تلخ داشتند و آدم پرانها یا نمایندههایشان شکل میگرفت که برای من منبع الهام بودند. بعد از صحبت با دهها پناهجو، مددکار اجتماعی و خود استرالیاییها، شروع کردم به نوشتن و سعی کردم تلخی داستان را بر اساس واقعیات و در قالب داستان ارائه کنم.»
در «والس با آبهای تاریک» که قرار است تا اواسط آگوست از سوی نشر نوگام با حمایت مالی ۳۶ نفر به رایگان و به شکل فایل قابل استفاده برای ای بوکها و پیدیاف منتشر شود، نویسنده روایتهای گوناگونی از این مهاجران غیرقانونی گرد آورده است. او در ارزیابی انگیزه گروههایی که دست به این شیوه از مهاجرت میزنند به زمانه میگوید: «موارد پناهندگی معمولاً سیاسی، اجتماعی یا مذهبی هستند. اما واقعا تعداد مواردی که بنا به مصلحت ساخته میشوند تا پناهندگی اخذ شود زیاد است و در برخی موارد غیر قابل تشخیص است که چه کسی راست میگوید. مهمترین چیز برای آنها این است که یک داستان خوب برای طی کردن مراحل مختلف و مصاحبهها داشته باشند. بعضیها با داستان از کشور راهی میشوند، بعضیها در اندونزی، بین راه و با توجه به تجربه دیگران و موارد قابل پذیرش روز داستانشان را میسازند، بعضیها هم روی قایق این کار را میکنند. بعضیها هم که واقعا مسئله دارند. داستانهای عمده آنها شامل غرق شدن بستگان یا هم قایقیها، کمبود آب و غذا، سرگردان شدن در آبها، یا از کار افتادن موتور قایق است. این افراد عموماً از طبقه پایین جامعه چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ سطح سواد هستند و به دنبال یک زندگی بهتر این راه را انتخاب می کنند. راهی که اگر نباشد احتمالاً با موقعیت آنها هیچ شانس دیگری برای زندگی کردن در کشوری مثل استرالیا برایشان باقی نمیماند.»
تهدید دولتها، احتمال واژگون شدن قایق و سرگردانی در دریاها یا حتی تبعید اجباری به گینه نو، هیچکدام هنوز نتوانسته انگیزه مهاجران غیرقانونی را برای خروج از کشور کمتر کند. حتی منتشر شدن خبر مرگ کودکان خردسال در این قایقها و تاکید بر سرنوشت مردان و زنانی که با فروش دار و ندار خود، سرنوشتشان سرگردانی در آبهای اقیانوس یا اسارت در جزایر سرگردانی است، میل ایرانیان را به خروج از کشور به هر قیمتی کم نکرده است. این مردان و زنان گویا مرگ را به آینده نامشخص زندگی در ایران ترجیح میدهند، چیزی که انگار از چشم دولتمردان ایران به عمد نادیده گرفته میشود.
نظرها
farid
ایشان نوشته :«......تهدیدهای خارجی و تحریمهای بینالمللی اقتصادی زندگی روزمره ساکنان این منطقه را با خطراتی جدی روبهرو ساخته و دلیل اصلی مهاجرت آنهاست........`» خیر خواهر ٬ دیکتاتوری جهل وخرافاتی متعلق بقرون وسطی و غاصب ثروت ملی ٬ مثل حکومت ایران دلیل اصلی فرار ساکنین یک کشور میشود.
علي اوغازيان
مطلب بسيار خوبي بود. سپاس
ahmad
برای کسی که انقدر از جانش سیر شده گینه نو با استرالیا نباید چندان فرقی داشته باشد. متاسفانه این افراد با ورود غیر قانونی و ازبین بردن عمدی مدارکشان حتی حق چک کردن سوابقشان را ازدولت استرالیا میگیرند. اگر یک قاتل یا مواد فروش یا متجاوز و ....در میان این افراد باشد چگونه باید شناسایی شود? اگر واقعا پناهجو هستند چرا مدارکشان را نابود میکنند و دروغ میگویند? عملکرد غیر قانونی و سودجویی این افراد از قوانین کشور استرالیا را نمیتوان زیر کلمات و اندیشه های ظاهرا بشر دوستانه پنهان کرد.
omid
گرچه آمار به روز و دقیقی از مدالآوران ایرانی که از کشور مهاجرت کردهاند، به فرض وجود، منتشر نمیشود ولی با جستجویی ساده میتوان دید که به تقریب بیش از ۸۵ درصد صاحبان مدال طلای المپیادهای بین المللی هم اکنون در خارج از کشور به سر میبرند. برای مثال تیم شش نفره ایران در سال ۱۳۷۷ در المپیاد جهانی ریاضی توانست پنج مدال طلا و یک نقره را بدست آورد ولی سهم ایران از این مدال آوران فقط یک نفر بود و باقی امروز در کشورهای سوئیس، فرانسه، کانادا و آمریکا کار و زندگی میکنند.!
مهرداد
استرالیا ، کانادا ، نیوزلند و بقیه کشورهای مهاجر پذیر فقط و فقط دنبال افرادی می گردند که به نوعی به پیشرفت جامعه خود چه مادی و چه علمی و فنی و مالی کمک کنند . هیچ کشوری که صاحب و حساب و کتاب داشته باشد ،نذر نکرده منابع خود را مفت و مسلم در اختیار افرادپناه جویی بگذارد که اکثریت مطلق آنان : 1- از حداقل لازم دانش برای انجام یک کار تخصصی بی بهره هستند . 2 - هیچ سرمایه ای ندارند و از برآوردن ابتدایی ترین نیاز های خود هنگام رسیدن به سرزمین مقصد عاجزند . 3 - دانش زبان و به دنبال آن قابلیت ارتباط آنان با جامعه جدید در حد صفر است . 4-در بسیاری موارد از نظر فرهنگی با جامعه مقص بسیار متفاوتند . حقوق بشر و موارد انسان دوستانه هم حرف مفت است . دور نیست زمانی که همین استرالیا و کشورهای مشابه کیلومترها و کیلومترها دور تر از ساحل با رگبار مسلسل و موشک از قایقهای پناهجویان پذیرایی کنند .
اعتصاب غذای فعالان مدنی پناهجو در ترکیه
[...] بلاتکیلف هستند. علاوه بر این معضلات، سالانه بسیاری از شهروندان ایرانی بخاطر مشکلات اقتصادی و به امید زندگی بهتر وطن خویش را [...]