در گفتوگو با عصمت صوفیه، مترجم آثار شیرکو بیکس به نروژی
شیرکو بیکس، شاعر زندگی و آزادی
حسین نوشآذر – شیرکو بیکس، شاعر زندگی و آزادی، چشم بر جهان ما فروبسته. نگاهی داریم به مفاهیم زن و وطن در جهان شعری او در گفتوگو با عصمت صوفیه.
شیرکو بیکس نه تنها یکی از بزرگترین شاعران کردستان است، بلکه در ایران هم از دیرباز شاعر نامآشنایی بوده است. بسیاری از شعرهای او به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند. این شاعر با احمد شاملو دیدار داشته و سیدعلی صالحی نیز شعرهایش را بازسرایی کرده است.
او که برای معالجه از کردستان عراق به سوئد رفته بود در پی بیماری یکشنبه، ۱۳ مرداد همانجا از دنیا رفت.
شیرکو بیکس زاده سال ۱۹۴۰ در سلیمانیه عراق بود و پدرش، فائق بیکس هم شاعر بود. او به دلیل مشکلات سیاسی پنج سال در سوئد زندگی کرد و سپس به عراق بازگشت. در سال ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر این شاعر به نام «مهتاب شعر» منتشر شد و تاکنون از او چندین مجموعه شعر، دو نمایشنامه منظوم و ترجمه «پیرمرد و دریا» نوشته ارنست همینگوی و «عروسی خون» اثر لورکا به زبان کردی منتشر شده است.
از مجموعه شعرهای بیکس میتوان به «دو سرو کوهی»، «عقاب»، «رود»، «سپیدهدم»، «آفات»، «کرکس»، «عطشم را شعله فرومینشاند»، «دره پروانهها»، «صلیب»، «مار و روزشمار یک شاعر»، «سایه و آزادی» و «این واژه بیآبرو» اشاره کرد. همچنین شعرهای این شاعر به چندین زبان، از جمله به انگلیسی، فرانسه، سوئدی و به نروژی ترجمه و منتشر شده.
اشعار شیرکو بیکس را عصمت صوفیه از کردی به نروژی ترجمه و منتشر کرده است.
یکی از مهمترین درونمایههای جهان شعری شیرکو بیکس «زن» است. او در شعر «زن و آزادی» مینویسد:
هرچه در این مشرقزمین
کوشیدم روبروی آینه
و بر روی دو صندلی
واژههای «زن» و «آزادی» را
کنار یکدیگر ولی
به مهربانی بنشانم
بیهوده بود و همیشه
واژه «مردم» به زور
میآمد و تسبیح بهدست
خود به جای زن مینشست
عصمت صوفیه درباره چگونگی رویکرد بیکس به مسأله «زن» میگوید:
«دیدگاه شیرکو بیکس جهانشمول و انسانی است. شعر او، مفاهیم انسانی مانند "عدالت" و "آزادی" و "برابری" و مخصوصاً "آزادی زن" را دربرمیگیرد. در این میان اما مفهوم "آزادی زن" برتر از مفاهیم دیگر انسانی در شعر اوست. زن در بسیاری از اشعار او لباس کردی بر تن دارد، اما این زن یک چهره جهانیست؛ زنیست که هر زن دیگری از هر گوشه جهان میتواند با او همذاتپنداری کند.»
«تاریکی» و «روشنایی» در شعر او، دو سویه جدال فرهنگی و اجتماعی بین «مرد» با «زن» را در یک جامعه توسعهنیافته مشخص میکند. او خود را در حد تاریخی مردانه و بس «تیره و تار» فراز میآورد که «چراغ» و روشنایی را در «زن» کشته است:
من تاریک:
در نامه دیروزت
چراغی کوچک برایم فرستاده بودی
من تاریک
روشنش که کردم
در آیینه روبرویم
خود را دیدم
که تاریخی هستم تیره و تار
از مردانی که
چراغ را در زن کشتند!
عصمت صوفیه، مترجم اشعار شیرکو بیکس بر آن است که تصویری که از کردستان و ادبیات آن در کشورهای غربی وجود دارد، تصویری است ناقص. او درباره انگیزهاش از ترجمه گزیدهای از اشعار بیکس به نروژی میگوید:
«اشعار او به زبانهایی مثل انگلیسی و فرانسه و سوئدی ترجمه شده. من در نروژ زندگی میکنم و طبعاً با زبان نروژی آشنایی دارم. شعرهای بیکس هم به نروژی ترجمه نشده بود.»
خانم صوفیه درباره چگونگی ترجمه این اشعار و میزان وفاداریاش به متن اصلی میگوید:
«به قول شیرکوه بیکس ترجمه شعر مثل لیمویی میماند که آبش را گرفته باشند و تفالهای از آن بر جای مانده باشد و در جای دیگری میگوید ترجمه شعر مثل بوسیدن از پشت پنجره است. به تعبیر دیگری میتوان گفت که شاید ترجمه شعر مثل نگاه کردن به گلهای یک قالی باشد که آن را به پشت انداخته باشند. ممکن است حاصل کار در بسیاری از موارد یک چیز و گنگ و نامفهوم باشد. اما من اشعار شیرکو بیکس را مستقیماً از زبان کردی ترجمه کردم و تلاش کردم به اصل شعرها وفادار بمانم و در مجموع، خیلی کم از زبانی آزاد در ترجمه اشعار او استفاده کردم. نکتهای که در ترجمه بسیار مهم است و استاد بیکس هم خودش بارها به آن اشاره کرده، این است که مترجم با زبان شعر آشنا باشد. من خودم شعرهایی گفتهام و با زبان شعر تا حدی آشنایی دارم. این آشنایی به من کمک کرد که زبان شعر بیکس را درک کنم. اما اینکه تا چه حد موفق شدهام واژههای شعر بیکس را به زبان نروژی ترجمه کنم، قضاوتش به عهده من نیست. برخی کلمات در زبان کوردی موسیقی خاصی دارند. هرچند معادل آن کلمات در زبان نروژی معنا را میرسانند، اما از آن موسیقی بیبهرهاند و به این جهت نمیتوانیم آنها را کاملاً برابر با اصل در نظر بگیریم. مهم اما این است که ما میخواهیم ارتباطی بین دو فرهنگ بهوجود بیاوریم. برای به وجود آوردن این ارتباط هیچ راهی جز ترجمه وجود ندارد.»
شیرکو بیکس هم مانند هر شاعر برجستهای دورههای شعری متفاوتی را از سر گذرانده است. او جزو شاعران نسل دوم کردستان عراق و از همنسلان عبدالله پشیو و لطیف هلمت است و بعد از عبدالله گوران خواهان تحولی در شعر کوردی شد و همراه با همنسلانش شعر کوردی را به عصر مدرنیسم وارد کرد.
او در سال ۱۹۶۸ نخستین مجموعه شعرش را به نام «مهتاب شعر» منتشر کرد. در آن زمان بیکس، به گفته خانم صوفیه تحت تأثیر عبدالله گوران و هه ردی، دو شاعر بزرگ کردستان قرار داشت. اما بعدها به شعر آزاد روی آورد و تحولی در شعرش پدید آمد. او از اواخر سالهای دهه ۱۹۷۰ شعرهای کوتاه در قالبهای آزاد و با زبانی ساده اما پرمعنا و شیوا نوشت.
زندانی که ماه را در آن کُشتند
خورشید تسخیرش کرد!
و رودخانهای که نوشید جویبار کوچک را
سرانجام در کام دریا فروبنشست.
صفحه بعد:
«دره پروانهها»، فصلی تازه در شعر شیرکوه بیکس
عصمت صوفیه درباره سیر تحولی اشعار شیرکو بیکس در این دوره میگوید:
«تحولی که در این دوره در شعر او به وجود آمد، هم در معنی هنری اشعار اوست و هم در مهارتش در شعرگویی. صداهای مختلفی وارد شعر او شد. شعرهای او در این دوره کشمکشها و رنجهای زندگی زنان را بیشتر نشان میدهند.»
ای فریاد خونین زن
برابری از چه میخواهی؟
که برسی به من؟
من که هنوز خود مردیام
نگهبان گورستان خرافات و
طوق بر گردن از مهملات و
اسیر عقل خرابات
و در شعر دیگری مینویسد:
زنی غمی را ناتمام رها کرد و بافتنش را تمام نکرد
پاییز آمد و برای او تمامش کرد
پاییز تابلویی را ناتمام رها کرد و خزانش را تمام نکرد
باد حسرت آمد و برای او تمامش کرد
من نیز دیروز طنازی قصیدهای را ناتمام رها کردم
تا اینکه امروز قد رعنای او آمد و برای من تمامش کرد
شیرکوه بیکس در این دوره از شاعرانگیاش شعرهای معمولاً کوتاه میسرود. شعر بلند «دره پروانهها» آغازگر دوره تازهای در شعر او به شمار میآید.
عصمت صوفیه درباره چند و چون این دگرگونی میگوید: «شعر بلند "دره پروانهها" فقط در یک ژانر نوشته نشده، بلکه تلفیقی است از ژانرهای مختلف ادبی؛ آمیزهای از داستان و شعر و نمایشنامه حتی. درآمد شعر به شکل آزاد نوشته شده، اما بعد به قالب نمایشنامه درمیآید. بیکس در این شعر بلند، مجموعهای از ژانرهای مختلف را با استادی به هم میآمیزد و به نمایش میگذارد. پیش از او کسی اینکار را به این شکل در شعر کوردی انجام نداده.»
از آن پس بود که بهتدریج حتی اشیاء هم به شعر بیکس راه یافتند. شعر «صندلی» یکی از بهترین نمونههای چگونگی رویکرد شیرکو بیکس به اشیاء است:
من نامم صندلیست
کس نداند من میدانم
که این همه خنجر خیانت و
جویهای جاری خون و
دزدی مال و ثروت و
این همه سیاهیهای نفرت
به خاطر تکیه زدن بر من است
اما نمیگویند
کسی نمیگوید
اینهمه
به خاطر تکیه زدن برمن است
همه میگویند
به خاطر چشمان زیبا و
قد رعنای آزادیست
برای شیر نوزادان
برای آب برای نان
به خاطر گل و پرندگان است
برای دفاع در برابر
هجوم وحشیانه درندگان است
اما نمیگویند
کسی نمیگوید
اینهمه
به خاطر تکیه زدن بر من است
عصمت صوفیه درباره شعر «صندلی» میگوید: «شیرکو بیکس از زبان یک صندلی حرف میزند و نهایتاً در اواسط شعر متوجه میشویم که این صندلی یک انسان است که تاریخی را روایت میکند. شعر بیکس فقط به تصاویری از طبیعت و به مفهوم وطن محدود نمیشود. از این مفاهیم برمیگذرد و فراتر میرود.»
و در ادامه به جزئینگری شاعر اشاره میکند و میگوید: «بیکس در شعرهایش همواره به جزئیات و حاشیهها توجه میکند. او بر خلاف شاعرانی که به وقایع تاریخی مهم نظر دارند، یک صندلی را که ممکن است به نظر بیاهمیت بیاید، به شعرش راه میدهد، و در حاشیه، با کمک همین صندلی به ظاهر بیاهمیت، تاریخ بزرگی را نشان میدهد. او اعتقاد داشت که تاریخ واقعی با چیزهای کوچک و به ظاهر بیاهمیت شروع میشود؛ چیزهایی حاشیهای که ممکن است دیده نشده باشند یا فراموش شده باشند.»
به باور خانم صوفیه در شعر «اکنون دختری وطن است» شعر بیکس به راه دیگری میرود: «"وطن" در شعرهای شیرکوه بیکس مفهوم خاص خودش را دارد. وطن در نظر او بیش از یک "وطن" است. "وطن" در شعر او بسامد بالایی دارد و بارها تکرار میشود. او اما در شعر "اکنون دختری وطن است" کلمه "وطن" را نقد میکند و به مفهوم تازهای از این کلمه دست مییابد. به یک معنا نگاه او به "وطن" دگرگون میشود. او حالا از آن حالت شاعرانه نسبت به "وطن" فاصله میگیرد و از یک زاویه انتقادی به این مسأله میپردازد و به یک معنا از آن تقدسزدایی میکند. در این شعر، "وطن" مجموعهای است از تاریخ سیاسی و فرهنگی یک ملت که لازم است با دید انتقادی به آن نگریست و در تاریخش بازنگری کرد. برای مثال جنگ داخلی کوردها.»
شیرکو بیکس در شعر بلند «گورستان چراغها» تلاش میکند تاریخ ملت کورد را زنده نگه دارد. عصمت صوفیه درباره این تلاش شاعر میگوید: «گاهی درد ملتی و تراژدی ملتی به حدی بزرگ است که در شعری کوتاه و در چند کلمه جا نمیگیرد و نمیتوان تمام آن درد را رنج را در چند سطر بیان کرد. شیرکو بیکس در این منظومه هم با بهرهگیری از زبان آزاد و با تلفیق ژانرها تلاش میکند فاجعهای را که بر سر یک ملت آمده بیان کند و تاریخ او را در خاطرهها زنده نگه دارد. او اعتقاد داشت که ما گاهی حافظه تاریخی خوبی نداریم و برای همین چنین اشعاری ضروری است.»
بیکس در شعری با نام «تجلی» مینویسد:
نخستین بار واژه را بخشیدم
نثار عشقی که به خویشتن دارم
پنجرهای از درون
در قلبم باز شد.
برای دیگر بار واژه را بخشیدم
به پاس عشقام به وطن
این بار ده پنجره
در سرم باز شدند
آنگاه واژه را بخشیدم
به خاطر عشقی که به جهان دارم
بعد آن
تمامی آسمان
در شعرم متجلی شد.
نوشتن
قطرهای روشنایی
بر ظلمت یک معنا چکید
اندوهم شعله گرفت
در کنارش
عشق ترا نوشتم.
سردار صالحی، شاعر ایرانی درباره شعر شیرکو بیکس گفته است: « شیرکو بیکس، در برابر سرنوشت انسان بسیار حساس است.»
و رسول یونان، شاعر دیگری از کشور ما درباره او گفته است: « شیرکو بیکس شاعری ساده و صمیمی است. او زندگی، آزادی و رنجهای بشری را در پشت کلمات پنهان نکرده، بلکه این مفاهیم را از پشت کلمات بیرون کشیده و آنها را در برابر مخاطبان خود به طرز استادانهای تبیین کرده است. بیکس شاعر زندگی و آزادی است.»
از شیرکو بیکس چند مجموعه شعر هم به فارسی ترجمه شده است: «مرا به عشق بسپارید»، «گورستان بیچراغ»، «مردهای سنگی» و «مهمانی خزانی» با ترجمه رضا کریم مجاور و «جهان و سپیده دم سلیمانیه» با بازسرایی سیدعلی صالحی و نیز گزیدهای از اشعار او به ترجمه مریوان حلبچهای.
شیرکو بیکس وصیت کرده بود که با صدای دلنواز ساز و آواز و مقام علی مردان و سرود «خدایا وطن را آباد کن» در پرچم کردستان کفن شده و به خاک سپرده شود.
صفحه بعد:
نمایه آثار شیرکوه بیکس:
۱- مهتاب شعر (مجموعه شعر) ۱۹۶۸
۲- کجاوهی گریه (مجموعه شعر) ۱۹۶۹
۳- کاوه آهنگر (نمایشنامه - شعر) ۱۹۷۱
۴- تشنگیام را با آتش فرو مینشانم (مجموعه شعر) ۱۹۷۳
۵- آهو (نمایشنامه - شعر) ۱۹۷۶
۶- سپیده دم (مجموعه شعر کوتاه) ۱۹۷۸
۷- دو سرود کوهی (شعر بلند) ۱۹۸۰
۸- پیرمرد و دریا (رمان- ترجمه) ۱۹۸۲
۹- رود (داستان شعر) ۱۹۸۳
۱۰- کشکول رزمنده (شعر مقاومت) ۱۹۸۵-۱۹۸۴
۱۱- عقاب سرخ (شعر بلند) ۱۹۸۵
۱۲- آینههای کوچک (مجموعه شعر) ۱۹۸۶
۱۳- سنگلاخ (شعر بلند) ۱۹۸۹-۱۹۸۸
۱۴- دره پروانه (شعر بلند) ۱۹۹۱
۱۵- آفات (مجموعه شعر) ۱۹۹۳
۱۶- چمنزار زخم، چمنزار آفتاب (مجموعه شعر) ۱۹۹۶
۱۷- صلیب و مار و روزنگار شاعر (رمان- شعر) ۱۹۹۸
۱۸- بونامه (شعر بلند) ۱۹۹۸
۱۹-چراغهای روی الموت (شعر منثور) ۱۹۹۹
۲۰- سایه (مجموعه شعر) ۱۹۹۹
۲۱- یک زن و دو مرد (رمان- ترجمه) ۲۰۰۰
۲۲- زن و باران (مجموعه شعر) ۲۰۰۰
۲۳- رنگدان (شعر بلند) ۲۰۰۱
۲۴- تجربه، گفتگوی یاسین عمربا شیرکو بیکس (گفت و شنود، ۲۰۰۱)
۲۵- در چلهی چلچراغ (شعر منثور) ۲۰۰۱
۲۶- مردی از درخت سیب (مجموعه شعر) ۲۰۰۲
۲۷- آن زمان پرندهام (مجموعه شعر) ۲۰۰۲
۲۸- مهمان پاییزی (مجموعه شعر) ۲۰۰۲
۲۹- قمری ناآرام (داستان برای کودکان) ۲۰۰۳
۳۰- گورستان چراغها (رمان- شعر) ۲۰۰۴
۳۱- مرا به خوشبختی میسپارید (مجموعه شعر) ۲۰۰۴
۳۳- کرسی (شعر) ۲۰۰۵
۳۴- از گل تا به خاکستر (مجموعه شعر) ۲۰۰۶
۳۵- هفتاد پنجره سیار (مجموعه شعر) ۲۰۰۷
۳۶- گردنبند (شعر) ۲۰۰۷
۳۷- تو میتوانی با بوسهای عمیق به جوشم آری (مجموعه شعر) ۲۰۰۷
۳۸- تولد و زندگی (مجموعه شعر) ۲۰۰۸
۳۹- بافتن (شعر و نثر) ۲۰۰۹
۴۰- حس و شعور (شعر و نثر) ۲۰۱۰
تمام اشعار شیرکو بیکس به جز مجموعه آخر در هشت مجلد به چاپ رسیدهاند.
نظرها
مجلە زن
سلام، درود، در شمارە تازە مجلە زن ، با اشارە بە منبع اجازەی انتشار این مطلب را داریم؟ https://www.facebook.com/jingovar
فرهنگ زمانه
بله. حتماً و با کمال میل. سپاسگزار توجه شما.
شوبو
سلام با تشکر از مطلب جالبتان درمورد زنده یاد شیرکو بی کس و مترجم اشعار شیرکو خانم عصمت صوفیه . من یکی از دوستان دوران تحصیل خانم صوفیه هستم اگر برایتان امکان پذیر یا ایمیل من را دراختیار خانم صوفیه قرار دهید یا ایمیل او را برایم ارسال کنید با تشکر دوباره