رونمایی «نگاهی به شاه» نوشته عباس میلانی در برلین
رونمایی «نگاهی به شاه» در برلین
محسن کاکارش – از اثر پژوهشی «نگاهی به شاه» نوشته عباس میلانی در برلین رونمایی شد. گزارشی از این مراسم و فرازهایی از سخنان نویسنده کتاب .
تازهترین کتاب دکتر عباس میلانی، پژوهشگر و تاریخشناس ایرانی که آوریل سال جاری میلادی، توسط نشر «پرشین سیرکل» منتشر شده، «نگاهی به شاه» نام دارد. این کتاب که تقریباً ۶۰۰ صفحه است، چنانکه نویسندهاش میگوید تنها «نگاهی» است به «شاه»ِ ایران و ممکن است نگاه دیگران متفاوت باشد. اما نگاه این نویسنده نتیجه ۱۰ سال تحقیق و بررسی دهها هزار صفحه اسناد و گفتوگوهای متعدد با اشخاص نزدیک و مرتبط با شاه است.
«نگاهی به شاه» نوشته عباس میلانی دارای ۲۰ فصل است و هر فصل از این کتاب هم با گفتهای از شکسپیر آغاز میشود. برای رونمایی از این کتاب و گفتوگو پیرامون آن، چهارشنبه چهاردهم اوت (۲۳ مرداد) با حضور نویسنده سمیناری در برلین برگزار شد. در این سمینار دکتر عباس میلانی درباره اهمیت آلمان و برلین در زندگی شاه سخن گفت و در بخش پرسش و پاسخ بحثهایی پیرامون رابطه شاه و اسلام، شاه و مسئله زن، قدرتطلبی و برنامه اتمی و روانشاسی شاه مطرح شد. این پژوهشگر تاریخ معتقد است که شاه ایران به ریچارد دوم شباهتهایی داشت و به همین خاطر هم برای برنمودن ویژگیهای شخصیتی او، با آوردن نقل قولی از شکسپیر میگوید: «شاه مرغدلی بود که چون شیر میغرید.»
شاه و آلمان
رابطه ایران و آلمان در دوران پهلوی یکی از موضوعات دامنهدار در پژوهشهای تاریخی است. در «نگاهی به شاه»، نویسنده به مواردی مانند تلاش آلمانیها برای نفوذ در ایران، چاپ نشریه «ایران باستان»، حضور آلمانیها در ایران و فشار انگلیس و روسیه و علم کردن مسئله نژاد آریایی میپردازد. دکتر میلانی بیش از نیم ساعت از سخنرانیاش را به نشان دادن اهمیت شهر «برلین» و کشور آلمان در زندگی شاه اختصاص داد.
این پژوهشگر تاریخ، سخنانش را در اینباره چنین آغاز کرد:
«بر خلاف تصور رایج، دولت قیصری آلمان حدود ۴۰ سال قبل از روی کار آمدن نازیها شروع کرد به فعالیت و گسترش دادن نفوذش در ممالک اسلامی، با این قصد که جای پای خود را در این کشورها برای رویارویی با انگلیس و روسیه باز کند. در ایران این قول رایج شده که گرایش ایران به آلمان در دوران هیتلر و به خاطرات تمایلات هیتلری رضا شاه بود. دولت قیصری آلمان میلیونها دلار خرج میکرد که نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورهای اسلامی جای پایی برای خودش باز کند. کتاب چاپ میکردند، اعلامیه پخش میکردند که هیلتر مسلمان شده است. میگفتند هیلتر همان امام زمان است. شایعه نیست و نسخههای آن را دیدهام. در مورد قیصر هم این حرفها را میزدند.»
آقای میلانی در ادامه سخنانش درباره گسترش نفوذ آلمان در ایران به انتشار نشریه کاوه اشاره کرد که پیش از جنگ جهانی اول به کوشش حسن تقیزاده و در حلقهای از روشنفکران ملیگرا، ضد روس و طرفدار آلمان به چاپ میرسید.
عباس میلانی: نازیها در اولین قوانین ضد یهودی که در آلمان تصویب کردند، یهودیان ایران را از مسئله یهود مستثنی کردند. همین باعث شد که ایران بتواند برخی از یهودیان را از هولوکاست نجات دهد. بعضی از دیپلماتهای ایران در زمان رضا شاه جان هزاران یهودی را نجات دادند؛ گاهی از طریق فروش پاسپورت ایرانی و گاهی از طریق دادن پاسپورت ایرانی.
عباس میلانی درباره اهمیت نشریه کاوه گفت: «نشریه دمکراتیک مهاجرت صد سال اخیر ایران، نشریه کاوه است که با کمک دولت قیصری منتشر میشد و برخی از برجستهترین نویسندگان ایران، اشخاصی مانند علامه قزوینی، تقیزاده، فروغی و جمالزاده از آلمان قیصری پول گرفتند و این مجله بسیار وزین را در تقابل با استبداد ایجاد کردند.»
نویسنده کتاب «نگاهی به شاه» سپس به دوران پس از جنگ جهانی اول و روی کار آمدن نازیها اشاره کرد و روابط رضا شاه با نازیها را بررسی کرد. او گفت: «آلمان نازی که سر کار آمد، روابط رضا شاه با آلمان هم تفاوت پیدا کرد. در زمانی که آلمانیها اسطوره آریایی را علم کردند، رندان در گوش رضا شاه میخواندند که آریایی واقعی ما هستیم. شاید از این نمد کلاهی هم برای ما فراهم شود.»
به باور عباس میلانی تبدیل اسم «پرشین» به «ایران» یکی از اشتباهات رضاشاه بوده است. رضا شاه دستور داده بود که در تمام زبانهای اروپایی نام کشور ما از «پرشین» به «ایران» تغییر کند.
عباس میلانی درباره انگیزه رضا شاه از تغییر نام کشور گفت: «رضا شاه میخواست ریشه ایران را آریایی نشان دهد. اگرچه این اشتباه بود ولی یک فایده مهم داشت: آلمان نازی خیلی سعی کرد با رضا شاه کنار بیاید و در اولین قوانین ضد یهودی که در آلمان تصویب کردند، یهودیان ایران را از مسئله یهود مستثنی کردند. همین باعث شد که ایران بتواند برخی از یهودیان را از هولوکاست نجات دهد. بعضی از دیپلماتهای ایران در زمان رضا شاه جان هزاران یهودی را نجات دادند؛ گاهی از طریق فروش پاسپورت ایرانی و گاهی از طریق دادن پاسپورت ایرانی. یک جنبه مثبت سیاست نزدیکی به آلمان نجات جان این بیگناهان بود که در اردوگاههایی که آقای احمدینژاد معتقد است وجود نداشت، سوزانده میشدند.»
آقای میلانی به نفوذ اقتصادی آلمانیها در ایران اشاره کرد و گفت: «رضاشاه "ذوب آهن" را تجسم قدرت و تجدد میدانست. آلمان آماده شد "ذوب آهن" را در اختیار ایران بگذارد. در آن زمان کارشناسان آلمانی به ایران آمدند و در زمینههای مختلف شروع به فعالیت کردند.»
یکی از رویدادهای تاریخساز در رابطه بین ایران و آلمان در دوران پهلوی در سال ۱۹۶۷ در سفر شاه به آلمان اتفاق افتاد. شاه در چهارم ژوئن ۱۹۶۷ به دعوت هاینریش لوبکه، رییس جمهور وقت آلمان، پس از دیدار از چکسلواکی به آلمان سفر کرد و سپس با شارل دوگل در فرانسه دیدار کرد و از فرانسه هم به ترکیه رفت. دکتر عباس میلانی درباره تظاهرات در آلمان در اعتراض به سفر شاه به این کشور گفت: «سفر ۱۹۶۷ به برلین و تظاهراتی که کنفدراسیون علیه شاه تدارک دید، به یک روایت بزرگترین تظاهرات دانشجویی بعد از جنگ آلمان بوده است. به یک روایت دیگر، رادیکالیزم دانشجویی در آلمان با این واقعه آغاز شد. در آن تظاهرات، یک دانشجوی جوان [به نام بنو اونه زورگ] کشته شد که بعداً هم معلوم شد [قاتل او، کارل هاینس کوراس] جاسوس آلمان شرقی بوده است. شاه وقتی که وارد برلین شد، از عمق و وسعت این تظاهرات عصبانی شده بود. مأموران اطلاعاتی آلمان به او گفتند تظاهرات به کمک کنفدراسیون و تیمسار بختیار صورت گرفته است.»
صفحه بعد:
انقلاب اسلامی را شاه بنیان نهاد
در صد صفحه نخست کتاب «نگاهی به شاه» میتوان با تفاوت دید رضا شاه و فرزندش، محمد رضا شاه نسبت به مسئله اسلام و روحانیت آشنا شد. دکتر عباس میلانی بر آن است که این موضوع یکی از محوریترین موضوعات این کتاب را رقم میزند.
او در اینباره گفت: «انقلاب اسلامی را شاه پی ریخت. شاه از روزی که بر سر کار آمد سعی کرد با روحانیون آشتی کند. زینالعابدین رهنما را به بغداد فرستاد. بر اساس گزارش سفارت انگلستان، ۲۰۰ هزار تومان به او پول داد که آیتالله قمی را برگرداند. آیتالله قمی را با سلام و صلوات برگرداندند. تنها کسی که اعتراض کرد احمد کسروی بود که بعد از مدتی هم او را کشتند. قمی از شاه درخواستهایی داشت: قانون حجاب را لغو کنید؛ اوقاف را به آخوندها پس بدهید؛ مدارس، شرعیات تدریس کنند؛ شرعیات را زیر نظر آخوندهایی مثل بهشتی و باهنر که کتابهای شرعیات را در دوران شاه مینوشتند، برقرار کنید.»
شاه تمام خواستههای آیتالله را پذیرفت.
عباس میلانی: شاه از روزی که بر سر کار آمد سعی کرد با روحانیون آشتی کند. زینالعابدین رهنما را به بغداد فرستاد. بر اساس گزارش سفارت انگلستان، ۲۰۰ هزار تومان به او پول داد که آیتالله قمی را برگرداند. آیتالله قمی را با سلام و صلوات برگرداندند. تنها کسی که اعتراض کرد احمد کسروی بود که بعد از مدتی هم او را کشتند.
به باور آقای میلانی یک اشتباه استراتژیک شاه این بود که فکر میکرد «خطر عمده در ایران در وهله نخست کمونیستها هستند. در وهله دوم دکتر مصدق و ناسیونالیستها و گمان میکرد متحدش در این کارزار روحانیت است. میفهمید که روحانیت کسانی مثل نواب صفوی هم هستند که در فکر ترورند. میفهمید آیتالله خمینی رادیکال است. اما فکر میکرد بدنه روحانیت سلطنتطلب است. برای اینکه میترسند آنچه که در ترکیه و شوروی اتفاق افتاده در ایران هم تکرار شود. شاه همه نیروهای بینابینی و تمام نیروهای دمکرات و سوسیال دمکرات را از بین برد؛ حتی نیروهایی که در درون خود رژیم بودند ولی میخواستند منتقد باشند.»
دکتر میلانی درباره پیامدهای این سیاست نادرست، در ادامه افزود: «فقط یک نیرو در ایران اجازه فعالیت داشت: مذهبیها. یک نیرو حق داشت در هر محلهای یک دفتر بزند و پول بگیرد. یک نیرو حق داشت در ایران کادر تربیت بکند و مدرسه داشته باشد. کافی بود یک بار به عنوان یک فعال چپ گذرتان به ساواک بیفتد، دیگر حق تدریس در دانشگاه و اصلاً حق نزدیک شدن به دانشگاه را نداشتید. ولی آیتالله رفسنجانی به جرم مشارکت در قتل منصور بازداشت شد، اما بعد از چند هفته، وقتی از زندان آزاد شد، به او اجازه تدریس در مدرسه را دادند.»
و در ادامه به مسجدسازی در دوران محمد رضا پهلوی اشاره کرد و گفت: «به تعداد مساجدی که در ۱۰ سال آخر سلطنت شاه بنا شد نگاه کنید. رضاشاه دانشگاه تهران را ساخت، نگذاشت مسجد بسازند. مسجد را محمد رضا شاه ساخت. نه اینکه گوشهای، مسجدی بسازد و هر کسی خواست به آنجا برود، بلکه وسط دانشگاه، مسجد ساخت. شاه البته تنها نبود. آمریکا هم همین اشتباه را کرد. آمریکا حتی بعد از سقوط شاه هم همین اشتباه را در افغانستان کرد. فکر میکرد اسلام پادزهری است برای کمونیستها، غافل از آنکه در اسلام کسانی هستند که خلافت میخواهند.»
مسئله زن و شاه
به گفته عباس میلانی شاه و مسئله زن پیچیده است. او در اینباره گفت: «شاه کوشش کرد زمینهساز ورود زنان به عرصههای اجتماعی شود. اینکه میگویند شاه جنبش زنان را ایجاد کرد به نظرم نه با واقعیتهای تاریخی میخواند و نه به زنان ایرانی آنطور که لازم است قائل است.»
به باور نویسنده کتاب «نگاهی به شاه»، خودآگاهی در زن ایرانی از مدتها قبل شکل گرفته بود و به یک معنا یک تحول درونی بود که در زن ایرانی اتفاق افتاده بود. دکتر میلانی به شعر فروغ اشاره کرد و گفت: «هفت سال قبل از "انقلاب شاه و مردم" فروغ فرخزاد گفته بود: کردم گناهی پر ز لذت.»
عباس میلانی: رضاشاه دانشگاه تهران را ساخت. مسجد را محمد رضا شاه ساخت. نه اینکه گوشهای، مسجدی بسازد و هر کسی خواست به آنجا برود، بلکه وسط دانشگاه، مسجد ساخت.
این پژوهشگر تاریخ به برخی از رفتارهای شاه و رویدادهای تاریخی در پیوند با مسئله زنان و شاه اشاره کرد و گفت: «۱۴۰ سال قبل از روی کار آمدن شاه، طاهره قرةالعین کشف حجاب کرد و رفت [به بَدَشت] و صحبت کرد. شاه از یک طرف از این جنبهها دفاع میکرد. برای مثال اولین وزیر زن در سلطنت او روی کار آمد. اما از طرفی دیگر به اوریانا فالاچی میگوید زنها ذهنشان از مردها ضعیفتر است. آنها نتوانستند یک آشپز خوب تولید کنند و در همان حال با علم مهمانبازی میکرد. یک شاه متجدد نمیتواند یک نفر را داشته باشد که در سال ۹۰ خانم از فرانسه برایش بیاورد. بیاحترامی است به زن و به کسی که میآورند.»
در اواخر سال ۱۹۷۳ شاه به بیماری سرطان مبتلا شد. دکتر میلانی با اشاره به بیماری شاه گفت: «فهمیده بودند که سرطان گرفته. خود شاه، علم، عباس صفوی، عیادی، و دو دکتر فرانسوی میدانستند. نایبالسلطنه مملکت، مادر ولیعهد مملکت که ملکه فرح باشد اما تا سه سال و نیم از بیماری شاه خبر نداشت. اگر اتفاقی میافتاد، قرار بود ملکه فرح نایبالسلطنه باشد. این نگاه کج و معوج است. از یک طرف فرح را نایبالسلطنه میکند، پافشاری میکند که قانون اساسی را عوض کنند و تاج بر سرش میگذارد، از طرف دیگر وقتی که بیمار میشود، لازم نمیداند حقیقت را به همان کسی که تاج بر سرش گذاشته، بگوید.»
صفحه بعد:
شاه مرغدلی بود که چون شیر گاه میغرید
در کتاب نگاهی به شاه همچنین به فرازهایی از زندگی شخصی و دوران کودکی شاه هم پرداخته شده است. از جمله اینکه او در مدرسه لوروزه در سوئیس که مخصوص اشرافزادگان و ثروتمندان بود، تحصیلاتش را آغاز کرد. همچنین اولین دوستش که خودش هم او را انتخاب کرده بود، فردی بود به نام ارنست پرون که گرایش جنسی متفاوتی داشت و ۱۰ سال از او بزرگتر بود. تا آن زمان پدرش دوستان او را تعیین میکرد.
در بخشی از سمینار یکی از شرکتکنندگان درباره پیچیدگیهای شخصیت شاه از عباس میلانی سؤال کرد. آقای میلانی در پاسخ گفت: «روانشناس نیستم. حتیالامکان سعی کردم از تحلیلهای روانشناسی احتراز کنم. کسانی هستند که سعی کردند شاه را روانشناسی کنند. بدون اغراق پنج سال زحمت کشیدم. تمام نامهها را دارم. هفت نامه به سازمان سیا نوشتم. در آمریکا قانونی هست به نام "فریدم اینفرمیشن". میتوانید بنویسید که فلان پرونده را میخواهم. نامه نوشتم پرونده تحلیلی روانکاوانه شما از شاه را میخواهم. دایرهای دارند در سازمان سیا که تحلیلی روانکاوانه از همه رهبران جهان بهدست میدهد. بالاخره بعد از پنج سال سه صفحه برایم فرستادند. معلوم بود آن نبود که در اصل در پرونده شاه در سیا موجود است. دیدم نمیدهند.»
عباس میلانی: شاه خیلی شبیه ریچارد دوم بود. یعنی وقتی احساس قدرت میکرد، قدرقدرتی میکرد. دستش را به کمرش میگذاشت و میگفت از فردا ایران تکحزبیست. اما به محض اینکه احساس ضعف میکرد میگریخت.
دکتر میلانی به نقلقولهایی که از شکسپیر آورده است اشاره کرد و گفت: «هر فصل از کتاب با نقل قولهایی از ریچارد دوم شکسپیر شروع شده. این تصادفی نیست. به شکسپیر علاقه دارم ولی فقط این نبود. شاه خیلی شبیه ریچارد دوم بود. یعنی وقتی احساس قدرت میکرد، قدرقدرتی میکرد. دستش را به کمرش میگذاشت و میگفت از فردا ایران تکحزبیست. اما به محض اینکه احساس ضعف میکرد میگریخت.»
آقای میلانی برای اثبات این نظر به چندین نمونه هم اشاره کرد و گفت: «در سال ۱۹۲۵ روزی که پدرش پادشاه شد، میخواست برود. ۱۹۴۴ میخواست برود. در دعوای با قوام نزدیک بود برود. ۱۹۴۹ وقتی میخواست قانون اساسی را عوض کند و آمریکا و انگلیس گفتند نمیشود، گفت: پس میروم. در دوران مصدق دو بار سعی کرد برود، یک بار در اسفندماه نزدیک بود برود. اگر سفارت آمریکا آیتالله کاشانی و انگلیسیها نبود، رفته بود. به علم میگوید چمدان من را ببندید که مجلس جلسه تشکیل ندهد. مجلس میخواست جلسه تشکیل دهد که نباید اعلیحضرت از ایران برود. گفت ببندید که من بروم. علم به سفارت زنگ میزند که زود بیایید، این میخواهد برود. بعد تظاهرات میکنند. بهطور خلاصه از شکسپیر نقل قول کردم: شاه مرغدلی بود که چون شیر گاه میغرید.»
قدرتطلبی ایران و مسئله اتمی
برنامه اتمی ایران به دلیل عدم شفافیت کافی بیش از یک دهه است که به بحثبرانگیزترین مسئله ایران در افکار عمومی تبدیل شده است. این برنامه در زمان شاه ایران آغاز شد. به گفته آقای میلانی بر اساس تحقیقاتی که انجام داده است، شاه نیز اهداف نظامی و ساخت بمب اتمی را در سر داشته است. او در پاسخ به پرسش یکی از شرکت کنندگان درباره قدرتطلبی ایران چنین توضیح داد: «در خلیج فارس، ایران قدرت فائق است. در ۱۹۶۵ نیمی از کشورهایی که خودشان را قدرت بزرگ میدانند اصلاً مملکت نبودند. تحتالحمایه انگلیس بودند. اینکه ایران قدرت فائق آن منطقه است نه خیال آقای خمینی و خامنهایست نه شاه. یک واقعیت طبیعیست. شاه میخواست این واقعیت طبیعی را به یک قدرت تثبیتشده تبدیل کند که مقارن شد با شکست آمریکا در ویتنام و ضعف این کشور. شاه متوجه بود و میگفت اگر ایران قدرت فائق نظامی نمیشد، آمریکا و انگلیس باید میرفتند. ایران در ظفار جنبش کمونیستی را سرکوب میکرد. خوب و بدش را کاری ندارم.»
آقای میلانی در ادامه افزود: «برنامه اتمی ایران را شاه آغاز کرد. تفاوت شاه با جمهوری اسلامی این نیست که شاه برنامه اتمی نمیخواست. اتفاقاً برنامه اتمی شاه وسیعتر از برنامه اینها بود. تفاوتش این است که مقامات جمهوری اسلامی اینقدر بیکفایت هستند که هنوز نتوانستهاند بعد از ۳۲ سال نیروگاه بوشهر را که قرار بود ۱۹۸۱ راه بیفتد به مرحله بهرهبرداری برسانند. جمهوری اسلامی یک برنامه دو منظوره دارد. میخواهد برنامه اتمی غنیسازی را پیش ببرد و ایران را به مرحلهای برساند که اگر خواست بمب بسازد فوراً بتواند اینکار را بکند. دقیقاً حرفی است که شاه به اکبر اعتماد، رئیس سازمان انرژی اتمی میزند. اعتماد میگوید رفتم به شاه گفتم که این خریدهایی که شما میکنید با یک برنامه اتمی کوچک اتمی صلحآمیز همخوانی ندارد. شاه گفت: بنشین. ما فعلاً نمیخواهیم. اما اگر در منطقه یک کشور بتواند بمب پیدا کند ما باید فوراً با او مقابله کنیم.»
قاچاقچیگری و شکستن سانسور در ایران
«نگاهی به شاه» ابتدا به زبان انگلیسی چاپ شد و در ایران اجازه چاپ آن به فارسی داده نشد. به همین خاطر نشر «پرشین سیرکل» ترجمه فارسی آن را در سوئد منتشر کرد.
آقای میلانی در سمینار برلین گفت: «برای کسانی که در ایران زندگی میکنند و برای اینکه فضای سانسور شکسته شود، این کتاب بهطور رایگان در اینترنت قابل دسترسی است. البته یک ترجمه مخشوش و مغلوط از آن به بازار آوردند و هم عین همین نسخه اینترنتی را چاپ کردند و در بازار میفروشند. میتوان گفت تنها موردی در تاریخ است که قاچاقچیگری نقش شکستن سانسور را ایفا میکند. به قول مارکسیستها نقش تاریخی مثبت دارند.»
این پژوهشگر تاریخ معاصر در وبسایت شخصیاش نوشته است: «اگر توان مالی خرید کتاب را دارید، چیزی برابر قیمت عادلانه آن را به یک بنیاد خیریه مانند (کهریزک، محک، مهر) پرداخت فرمائید. کارهای بزرگ با گامهای کوچک میآغازند و دامن نزدن به قاچاق، تسلیم نشدن به سانسور هم از جمله چنین گامهای کوچکاند. »
نظرها
شاهد
دکتر عباس میلانی به درستی روحیه شاه را شرح می دهد رفتار او در مواقع خطر و گزارش های مشاورا نش هم همین را می گوید ! شاه ادمی بود که علی رغم جلوه قدر قدرتی از درون وحشت زده است.آدمی که قادر به ایستادگی در مواقع خطر نیست اما در مقابل مخالفان بی پناه گشاده دست است ! سال سی و دو فرمان برکناری نخست وزیر وقت می دهد که امری قانونی است اما به محض مخالفت او از رامسر به عراق سلطنتی می گریزد و حتی حاضر نمی شود انجا در کنار کشور بماند و از بغداد نیز به رم می گریزد ! در سال 42 بنا به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر وقت حاضر نمی شود مسولیت مواجهه با شورش را به عهده بگیر و علی رغم اصرار علم نه تنها در جلسه بسیار مهم سران ارتش و دستگاه های اطلاعاتی که برای تصمیم گیری منعقد شده حضور نمی یابد . وقتی به اصرار سران ارتش که هر نوع فرمانی به ارتش باید از سوی بزرگ ارتشتاران صادر شود و علم سه بار از طریق تلفنه از او می خواهد تصمیم صریح خود را اعلام کند هر بار طفره می رود و در پایان می گوید "هرفرمانی که اسدالله علم داد اجرا کنید" در فروردین پنجاه و هفت به مشاورش احسان نراقی می گوید می خواهد به جزیره کیش برود و در انجا بماند تا ببیند چه اتفاقی در مملکت خواهد افتاد نراقی تاکید می کند بارها سران ارتش در کاخ نیاوران وقتی از ملاقات شاه بر می گشته است راه را بر او می ببندند و التماس می کنند "نراقی او می خواهد فرار کند کاری کن در کشور بماند" شاه اما حاضر است مخالفان خود را به زندان بیاندازد فرمان دهد هرانکس که مخالف دستور اومبنی بر تشکیل حزب سراسری رستاخیز و ثبت نام اجباری تک تک افراد کشور در ان است باید کشور را ترک کند و زمانیکه پول نفت از پارو بالا می رود قادر به ایستادگی در مقابل چپاول نزدیکانش نیست رفتار ها و سخنان او نشان از فردی به ظاهر قدر قدرت اما در باطن بی عرضه دارد .امری که در کشوری چون ایران که امیال یک تن زندگانی ملتی را تعیین می کند سرنوشت ساز می شود
گیج
بسیار عالی بود. متشکریم.
شاه در تاریکخانهی ایدئولوژی / آرش اسدی | نقد اقتصاد سیاسی
[…] کنفرانسی که پیرامون کتاب در آلمان برگزار شده، میلانی نظر خود را درباب روانشناسی کردن شاه بیان […]
شاه در تاریکخانهی ایدئولوژی | سایت خبری راه کارگر
[…] کنفرانسی که پیرامون کتاب در آلمان برگزار شده، میلانی نظر خود را درباب روانشناسی کردن شاه بیان […]
شاه در تاریکخانهی ایدئولوژی – آرش اسدی | مجله هفته
[…] کنفرانسی که پیرامون کتاب در آلمان برگزار شده، میلانی نظر خود را درباب روانشناسی کردن شاه بیان […]