منصور کوشان: «هرگونه عقبنشینی دولت، یک فراز چشمگیر است»
کاترین اسفندیاری- دولت یازدهم وعده داده که از نظارت دولت بر امور فرهنگی بکاهد. منصور کوشان بر آن است که هرگونه عقبنشینی دولت، یک فراز چشمگیر است.
علی جنتی، پس از کسب رأی اعتماد مجلس، در نخستین روز هفته در ساختمان وزارت ارشاد حاضر شد و کار خود را به عنوان «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» آغاز کرد.
جنتی در مراسم معارفه خود، همچنان که پیشتر در برنامههای منتشر شدهاش اعلام کرده بود، بر حذف قوانین دست و پاگیر در حوزه فرهنگ تأکید کرده است. او اما به خبرگزاری کار ایران، ایلنا گفت بحث حذف سانسور را مطرح نکرده، بلکه از تجدیدنظر در اینباره صحبت کرده است. وی گفت سانسور کتابها باید به ناشران سپرده شود.
از سوی دیگر محمود آموزگار، دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان به خبرگزاری کار ایران، ایلنا گفت که ناشران نمیخواهند مسئولیت سانسور کتاب به آنها سپرده شود.
منصور کوشان، نویسنده، نمایشنامهنویس و از کوشندگان آزادی بیان، در گفتوگو با رادیو زمانه به پرسشهایی در زمینه سیاستهای فرهنگی دولت و وزارت ارشاد در دولت یازدهم پاسخ داده است.
آقای کوشان شما سالهاست که از ایران خارج شدهاید. در این سالها وضعیت نویسندگان در ایران چه تغییراتی داشته است؟
بهجز در دوره دولت آقای محمد خاتمی، که فرصت درخشانی بود برای اصلاحطلبان یا روشنفکران خودی و فرصت کمی بود برای نویسندگان پذیرنده آنگونه اصلاحهای دولت هفتم، دیگر تا امروز همه چیز رو به افول بوده است. حتی در دوره آقای خاتمی هم اثر درخشانی در زمینه ادبیات تولید نشد. اگر اثرهایی منفعل در برابر زمانه خود یا سیاست روز و البته با کیفیت مطلوب ادبی منتشر شد، همه تولیدهای دورههای پیش بودند که در پشت سد سانسور مانده بودند. مثل انتشار بعضی از اثرهای هوشنگ گلشیری.
منصور کوشان: دوره بعد از قتلهای زنجیرهای به طور وحشتناکی ادبیات متوسط تولید کرده است و این هیچ علتی ندارد مگر وجود سانسور، منتشر نشدن اثرهای معیار، نبودن مجلههای معتبر یا محفلهای متشکل از نخبهگان و حرفهایها.
به بیان دیگر، بعد از تصمیم حکومت برای حذف شاعران و نویسندگان متعهد یا ناخودی، که داستانش با اتوبوس ارمنستان و بعد کشته شدن محمد جعفر پوینده، محمد مختاری و... یا کشتارهای زنجیرهای که سبب تبعید من و دوستانم نیز گشت، من داستان، رمان، نمایشنامه، شعر و نقد درخشانی نخواندهام؛ اثری که فرازی باشد از این دوره منتشر نشده یا دستکم من نخواندهام. این دوره و بعد از آن به طور وحشتناکی ادبیات متوسط تولید کرده است و این هیچ علتی ندارد مگر وجود سانسور، منتشر نشدن اثرهای معیار، نبودن مجلههای معتبر یا محفلهای متشکل از نخبهگان و حرفهایها.
آیا شرایط نویسندگان در برخی دولتها بهتر بوده؟
این امر نسبی است. از سویی نویسندگان زیادی در دوره هشت ساله دولت علی اکبر هاشمی رفسنجانی، به ویژه بعد از انتشار متن «ما نویسندهایم» که به متن «۱۳۴ نویسنده» مشهور شد، کشته شدند مثل احمد میرعلایی، غفار حسینی؛ و عدهای به خاک سیاه نشستند، از کار خود اخراج شدند، کتابهایشان ممنوعالانتشار شد، بارها بازداشت و بازجویی شدند، از طرف دیگر هنوز معتبرترین و غنیترین ماهنامههای فرهنگی، ادبی و هنری تأثیرگذار بعد از سالهای سیاه آغاز دهه شصت، در این دوره منتشر شده است. مثل آدینه، دنیای سخن، مفید، گردون، فرهنگ و توسعه، جامعه سالم، صنعت حمل و نقل و تکاپو. از سوی دیگر، در دوره دولت محمد خاتمی، از سویی بیشترین نویسندگان عضو کانون نویسندگان کشته و تبعیدی شدند به ویژه در چهار سال نخست، و از سویی بیشترین کتابها و نشریهها از نظر کمی منتشر شده و به دنبال خود نسل جوان بسیاری را روانه بازار فرهنگ و ادبیات کرده است.
به طور کلی کارنامه وضعیت فعالیت نویسندگان در سه دهه گذشته و در چند دولت قبلی را چطور ارزیابی میکنید؟
بیان این پرسش در پاسخهای پیشینم مشخص است. هر چه به زمان حال نزدیکتر میشویم، از کیفیت بیشتر کاسته شده و بر کمیت افزوده شده است. به ویژه در این دهه آخر که همراه است با هشت سال فاجعه و نکبت دولت آقای محمود احمدینژاد و عدهای به معنای واقعی بیفرهنگ به عنوان دولتمدار و مسؤل به ویژه در امر فرهنگ بر مصدر کار نشستند. در این تشکیل مصیبت و انحطاط فرهنگی و ادبی، البته اینترنت یا سایتها هم به دلیل نبودن فرهنگ بهره برداری از آنها بیتقصیر نیستند. به جای اینکه این امکان مجازی فرصتی برای رشد، درک و آگاهی بیشتر فراهم آورد و به ویژه جامعه فرهنگی و ادبی و هنری ایران را رو به تعالا ببرد، بر معلومات عمومی همه افزوده است و از درک و آگاهی عده بسیاری فاجعه ساخته است. وحشتناک است ناگهان به خود میآیید و متوجه میشوید جمعیت بسیاری از همه چیز، به ویژه از ادبیات برداشت بسیار نادرست و مندرآوردی دارند که بر چرخه هیچ معیاری نمیچرخد. نمونه درخشان این انحطاط که بارها از آن صحبت کردهام، گرایش فاجعهانگیز به یک شگرد گذرای بیمایه است به نام پست مدرنیسم که در اصل دکان مندرآوردی عدهای دانشگاهی فرصتطلب چند دهه پیش در غرب است.
یکی از مواردی که آقای روحانی و همینطور علی جنتی، وزیر ارشاد مطرح کردهاند؛ حذف کنترل پیش از چاپ در دولت یازدهم است که البته به این معنی نیست که دیگر در ایران هم مثل دیگر کشورها کتابها قبل از چاپ خوانده نشوند. بلکه فقط قرار است کار نظارت به ناشران سپرده شود. آیا شما سابقهای از مطرح شدن این موضوع در دولتهای گذشته به خاطر دارید؟
بله، نخستین نهادی که بارها و بارها به زبانهای گوناگون از دولتها خواست امر فرهنگ، به ویژه کتاب و نشر را رها کنید و در اختیار کارشناسان آن، نویسندگان، منتقدان و ناشران بگذارید، کانون نویسندگان بود. و نخستین وزیری که این طرح را پذیرفت، آقای عطاالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت هفتم بود. در دولت هفتم با رییس جمهوری آقای خاتمی این طرح مطرح شد و چون به خودی خود همراه با امر به معروف و نهی از منکرهای بسیاری بود، ناشران یا دست کم عده بسیاری از آنان زیر بار نرفتند که به گمان من اشتباه بود.
منصور کوشان: به نظرم هر گام عقبنشینی دولت در هر زمینهای را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد.
درست است که در دورهای که آقای محمد خاتمی وزیر ارشاد بود و آن را تبدیل کرد به وزارتخانه قانونمند اسلامی با نام فرهنگ و ارشاد اسلامی، و قانون استبدادی نشر و مطبوعات را در دولت آقای میرحسین موسوی و رییس جمهوری آقای علی خامنهای تدوین و در دولت آقای هاشمی رفسنجانی تصویب کرد و با این قانونمندی هر گونه روزنه نشر و پخش کتاب را در کنترل دولت گذاشت یا حتی برای نخستین بار در تاریخ نویسنده و ناشر را وادار کرد که پیش از چاپ و صحافی اثر، نسخه اصلی یا دستخط را جهت سانسور در اختیار ممیزان بگذارند؛ فاجعهای که حتی در دوره استالین هم به وقوع نپیوست. اما آنچه آقایان حسن روحانی و علی جنتی ادعا کردهاند، یعنی تعطیل کردن اداره سانسور پیش از انتشار اثر، باز هم امری نیکو است. هر گونه دوری و رهایی از مرکز رسمی تفتیش عقیده که بر خود نام فرهنگ و ارشاد اسلامی گذاشته است، فرجی است. درست است که نه آقای حسن روحانی و نه آقای علی جنتی و نه دیگری نمیتواند کاری بکند کارستان در حکومت اسلامی، اما به نظرم هر گام عقبنشینی دولت در هر زمینهای را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. به طور مشخص باید از پیشنهاد آقای علی جنتی استقبال کرد و در گامهای بعدی او و دولت آقای روحانی را وادار ساخت که قانونهای استبدادی علیه فرهنگ و به ویژه ادبیات و هنر را منحل یا دستکم اصلاح کند. آقای علی جنتی، که به نظر میرسد خیلی علاقهمند به فرهنگ است، باید این را دریافته باشد که آزادی بیان بدون هر گونه حصر و استثاء، سر لوحه تمام جامعههای مدنی و همه تمدنهای بزرگ است. در همین ۱۲۰۰ سال گذشته (۲۰۰ سال نخست هیچ اتفاقی نیفتاد) شاعران و نویسندگان ایرانی با توسل به راههای گریز در فقه اسلامی و شیعه توانستند ادبیات درخشانی را جاودانه کنند. اگر در اسلام، بیان کفر از قول دیگری کفر نیست، و صدها سند در این زمینه موجود است، از چه رو است که در سده بیست و یکم شاعران و نویسندگان نمیتوانند سادهترین انتقادها یا احساسات را در اثرهایشان بیان کنند؟ آقای جنتی یا آقای روحانی یا هر کس دیگری باید بداند که فرهنگ، به ویژه ادبیات و هنر، فقه نیست که حکمپذیر باشد یا فقیه داشته باشد. حتی در کل ساختار اسلام، جدا از قرآن تنها در فقه آن است که حکم وجود دارد و با این حال حتی بسیاری از این حکمها هم، به مقتضای زمان نقض یا اصلاح شدهاند. چنانکه مهمترین حکم در فقه اسلامی، یعنی واجب بودن نماز جمعه برای هر مسلمان را، فقیهان شیعه نفی کردند و در گذر هزار سال گذشته، یعنی تا پیش از جمهوری اسلامی هرگز پیوسته برگزار نشد و هنوز هم بر هیچ مسلمان شیعهای واجب نیست. در همین زمینه دور نیست زمانی که آقای روحالله خمینی به ضرورت جنگ و از سر ناگزیری اعلام کرد جنگ با دشمن واجبتر از نماز و روزه است که از ستونهای دین اسلام محسوب میشوند. با توجه به وجود چنین راههای گریزی بدیهی است که اگر دولت به اصطلاح اصلاحطلب آقای محمد خاتمی میخواست یا اگر دولت تدبیر و امید آقای حسن روحانی بخواهد، میتواند تمام بساط تفتیش عقیده را تعطیل کنند و دولت و به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را از یک معضل سی ساله نجات بدهد تا فرصتی بیابد برای برنامهریزیهای درست. کاری که تمام وزارتخانههای فرهنگ و هنر در کشورهای پیشرفته انجام میدهند. یعنی پشتوانی کردن و پیاده کردن دستاوردهای نویسندگان و هنرمندان و معرفی و به اجرا گذاشتن و گسترانیدن دستاوردهای هر دوره در سطح جامعه داخلی و جامعههای خارجی.
صفحه بعد:
در صورت محقق شدن این برنامه، چه اتفاقی برای ناشران و نویسندگان رخ خواهد داد؟ آیا این مسأله به نفع ناشر خواهد بود یا نویسنده یا دولت؟
معلوم است که به نفع همه است. به سودکل بشریت. فرهنگ و اندیشه حلقههای به هم تنیده شدهاند. هر گونه سانسور در ایران، جدا از ضربههای هولناکی که به فرهنگ نسلهای ایرانی میزند، در فرهنگهای دیگر هم تأثیرگذار خواهد بود. تحقق این مسئله مهم در ایران، یعنی برچیده شدن بساط «تفتیش عقاید» یا تعطیلی بخش سانسور یا نظارت بر نشر فرهنگ، ادبیات و هنر، یک فراز چشمگیر است. امری است که به نفع جامعه و به ویژه آیندگان است. نبودن هر گونه نظارت در هر کجا و در هر زمینهای، فرصت درخشانی است برای رشد فرهنگ جامعه که بخشی از آن دین است، به ویژه اسلام. من یقین دارم چند سال تأمل و مدارای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یا رییس جمهور یا در نهایت رهبر، به همه ثابت خواهد کرد که آزادی بیان سبب شکوفایی همه جنبههای جامعه، فرهنگ، سیاست، آموزش و پرورش، اقتصاد، بهداشت، دین و... خواهد شد.
منصور کوشان: آقای جنتی یا آقای روحانی یا هر کس دیگری باید بداند که فرهنگ، به ویژه ادبیات و هنر، فقه نیست که حکمپذیر باشد یا فقیه داشته باشد.
بدیهی است که ممکن است در چند سال نخست عدهای از انتشار مضمون و شکل بعضی از اثرها متعجب یا شوکه شوند، اما چندان نخواهد پایید که هم از تعداد اثرهای حیرتانگیز یا بیرون از عرف کاسته خواهد شد و هم برای همهگان عادی میشود. چنان که امروز انتشار و خوانده شدن «مثنوی معنوی» جلالالدین محمد مولوی امری عادی و علیالسویه است. در کدام اثر فارسی به اندازه متنوی مولوی به امر الفیه و شلفیه، مسئلههای خارج از دین، کفر و الحاد، شک و انکار و نهایت مضحکه کردن و به پرسش واداشتن اصلهای جاری پرداخته شده است؟ چهگونه است که گذشتگان که مسلمانتر از امروزیان بودند انتشار و خواندن مثنوی معنوی و اثرهای همانند آن را تحمل میکردند یا همین حکومت اسلامی در سی سال گذشته کتاب مثنوی مولوی و «توضیحالمسایل»های بسیاری از این آیتالله را تحمل میکند و و در مثل «بوف کور» یا اثرهای دیگر نویسندگان معاصر را تحمل نمیکند؟ آیا این نشان نمیدهد که فرهنگ و ادبیات حکمپذیر نیستند و به همین دلیل نمیتوان برای آنها برنامه معینی تدوین کرد و انتشار فرهنگ یا کتاب را صد در صد به زیر سلطه کشید؟ آیا این نشان نمیدهد که سانسور امری است به خودی خود مبتذل و تحکیم آن ناشی از حب و بغض مسؤلان است؟
پیشبینی شما از وضعیت فرهنگ و به ویژه نویسندگان در دولت آقای روحانی چیست؟
دولت نهم و دهم که به نظر من دولت نکبت و خفت آقای محمود احمدینژاد بهترین نام برای آن است، آن قدر فاجعه در هر زمینهای فراهم آورده است که شخص آقای خامنهای را هم وادار به عقبنشینی و فرار از این سقوط هولناک کرده است. پس، بیآنکه بخواهم از یقینی صحبت کنم یا بگویم دستاوردهای درخشانی پیش خواهد آمد، دولت یازدهم اگر بخواهد میتواند وضعیت بهتری فراهم کند. به ویژه که هر نوع گام مثبتی بردارد، خواهد درخشید و این جرقه بعد از آن سیاهی، شعلهای دیده میشود و این شانس بزرگی است برای امتیاز گرفتن این دولت.
کتابهای خود شما در سالهای گذشته در ایران امکان چاپ داشته است یا نه؟
جدا از کتابهایی که در دولت آقای علی اکبر هاشمی منتشر شدهاند یا کتاب شعری که در آغاز دولت هفتم، زمانی که هنوز در ایران بودم منتشر شد، بعضی از کتابهایم در دوره دولت آقای محمد خاتمی هنوز شانس انتشار داشتند، اما از آنجا که در دوره ایشان دوستان و همکارانم کشته شدند، نشریه آدینه که سردبیرش بودم، توقیف و تعطیل شد و خودم ناگزیر به زندگی در تبعید شدم، از ارایه هر اثری به ناشر و نهایت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خودداری کردم. چون به طور رسمی و علنی از انتشار اثرهای کسانی چون من امتیازهای بسیاری را به ویژه در خارج از ایران به نام دولت خود ثبت میکردند. در دوره دولت نکبت و خفت آقای محمود احمدینژاد، که رسواتر از هر گونه توجیهی بود، چند اثر را جهت انتشار به دو ناشر دادم. به نشر ققنوس و نشر نوروز هنر. کتابهای «فراسوی متن، فراسوی شگرد» و «هستیشناسی شعر فارسی جلد ۱» در نشر نوروز هنر منتشر شدند و نشر ققنوس توانست مجوز انتشار رمان کوتاه «زنان فراموششده» را بگیرد اما دو اثر تحقیقی «وارثان حکمت خسروانی» و «هستیشناسی داستانهای سهروردی» توقیف شدند و به طور کلی ممنوعالاقلم یا ممنوعالانتشار گشتم.
آیا حاضرید در دولت جدید شانس خود را امتحان کنید و کتابهایتان را در ایران به ناشر بسپارید؟
بدیهی است که هر نویسندهای دوست دارد که نخست اثرهایش در جامعه خودش منتشر شود. واکنش منسجم جامعه خودی است که میتواند سنجش درستی برای کنش اثر پیش بیاورد. منظورم داد و ستد ضمنی اثر و خواننده است. کنش جمعی خوانندگان میتواند کنش جمعی اثر را آشکار کند. هر اثری، به ویژه داستان و رمان و نمایشنامه، دارای کنشهای بسیاری است که بخشی از آنها برای نویسنده هم نامعلوم است. این کنشها، در بیرون از جامعه اصلی، به صورت پراکنده و فردی خود را نشان میدهند. در حالی که انتشار یک اثر در جامعه همزبانش، کنش جمعی خواهد داشت. علت هم روشن است. انتشار همزمان اثر در مکانهای گوناگون و دریافت سریع خوانندگان از اثر، این فرصت را در اختیار اثر قرار میدهند.
در سالهای ابتدایی پس از انقلاب، عدهای از نویسندگان از جمله خود شما از کشور خارج شدند. در چهار سال گذشته هم دوباره با موجی از خروج اهالی فرهنگ از کشور مواجه بودیم. چه تفاوتی بین این دو گروه از مهاجران میبینید؟
نخست اینکه همان گونه که در پیش گفتم، من همزمان با کشته شدن و تهدید به مرگ خودم و دوستانم و بودن نامم در صدر لیست مرگ، در دولت آقای محمد خاتمی ناگزیر به ماندن در تبعید شدم. بعد از محکوم به مرگ شدنم همراه دوستان دیگر، هوشنگ گلشیری، علی اشرف درویشیان، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده در دادگاه انقلاب دوره رییس جمهوری آقای محمد خاتمی، من برای جشن پنجاهمین سال اعلامیه جهانی حقوق بشر به اسلو دعوت شدم و در همان روز دهم تصویب این اعلامیه، یعنی همان روز سخنرانیام، خبر کشته شدن محمد مختاری، محمد جعفر پوینده و بودن نام خودم در صدر لیست کشتار را شنیدم و بدیهی است که امکان بازگشت را از دست دادم.
منصور کوشان: دولت یازدهم اگر بخواهد میتواند وضعیت بهتری فراهم کند. به ویژه که هر نوع گام مثبتی بردارد، خواهد درخشید و این جرقه بعد از آن سیاهی، شعلهای دیده میشود و این شانس بزرگی است برای امتیاز گرفتن این دولت.
اما در پاسخ بخش دوم پرسش باید بگویم تفاوت بزرگ و مهمی بین مهاجران گذشته با مهاجران بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ وجود دارد. به جز گروه نخست که در همان آغاز انقلاب میهنشان را ترک کردند، گروه دوم همزمان یا بعد از کشتار سالهای ۱۳۶۰ و ۶۱ ایران را ترک کردند که بیش از نیمی از نخبهگان فرهنگی، ادبی و سیاسی جامعه بودند. در دورههای بعد، گروه سوم ناگزیر به مهاجرت شدند. کسانی که کشتار سال ۱۳۶۷ را تحمل نکردند یا جان خودشان در خطر بود. و گروه چهارم در آخرهای دولت آقای علی اکبر هاشمی و آغاز دولت آقای محمد خاتمی به خاطر گریز از مرگ حتمی یا بازجوییهای مداوم ناگزیر به ترک میهنشان شدند. یعنی بیشتر نویسندگان یا به طور کلی دگراندیشان شناخته شده در این دوره یا کشته شدند یا ناگزیر به مهاجرت گشتند. چنان که در آغاز دولت نکبت و خفت آقای محمود احمدینژاد بیش از نیمی از روشنفکران اصلاحطلب یا زندانی شدند یا جذب نهادهای دانشگاهی و پژوهشی آمریکایی گشتند. به بیان دیگر، به جز کشته شدن هزاران ناراضی در این چند دهه، مهاجران دورههای نخست، دوم، سوم و چهارم، حرفهایهای فرهنگ و سیاست یا چهرههای شناخته شده بودند، کسانی که دوره آزمون و خطا را گذرانده بودند و راه مشخصی را – درست یا غلط – در پیش رو داشتند. در صورتی که بعد از انتخابات سال ۸۸، بیشتر این جوانان بین ۲۵ تا ۳۵ سال بودند که مهاجرت کردند و گروه پنجم را به وجود آوردند؛ کسانی که سرمایههای آینده فرهنگ، به ویژه در قلمرو رسانهها بودند و فرصتی برای آزمون و خطا نیافته بودند. شاید آگاهی از این امر خالی از لطف نباشد که بدانید در بیشتر بازجوییها، آقایان سعید امامی و مهرداد کاظمی که آن زمان به نام اخوان و هاشمی معروف بودند، از من و نویسندگان جمع مشورتی یا به ویژه ما هیئت جمع مشورتی و برگزاری مجمع عمومی، میخواستند که ایران را ترک کنیم و ما نمیپذیرفتیم که میهنمان را به همین سادگی رها کنیم. حتی یادم است که وقتی محمد مختاری بعد از چند ماه از سفر به اروپا و آمریکا برگشت، او را برای بازجویی بردند و از او پرسیده بودند برای چه در خارج نمانده و برگشته است به ایران. مهاجرت از میهن به هیچ وجه امر پسندیدهای نیست و جدا از اینکه هر کس مختار است در هر کجای جهان که دوست داشت زندگی کند، در تعجبم که چهگونه بسیاری که حتی خطر چندانی هم آنها را تهدید نمیکرده، به بهانههای گوناگونی سرزمین و فرهنگ خویش را رها کردهاند و فرصت لذت بردن از فرهنگ و به ویژه زبان خود را از دست دادهاند.
آیا به نظر شما ممکن است در دولت آقای روحانی و با برنامههای فرهنگی دولت یازدهم، جلو این موج خروج گرفته شود یا حتی بخشی از نویسندگان و روشنفکران به کشور بازگردند. منظور من دقیقاً روشنفکران و نویسندگان است؛ وگرنه از همین حالا هم بازگشت برخی از روزنامهنگاران و حتی فعالان سیاسی آغاز شده است.
صد در صد. به ویژه که دیگر کفگیر به ته دیگ خورده است. از سویی حکومت اسلامی هر گونه قلع و قمی که میخواسته در گذر این سالها انجام داده است و از سوی دیگر کسان بسیاری نماندهاند. به نظر میرسد آنها هم که ماندهاند آن قدر سرخورده، خسته، فرسوده و مأیوس شدهاند که به سختی میتوانند آن شور و شوق لازم برای همبستگی و شورآفرینی را به وجود آورند. نمونهاش کانون نویسندگان ایران. از نویسندگان، به معنی آفرینشگران شاعران، نویسندگان و منتقدان صاحبنام و منش مگر چند نفری ماندهاند؟ و از آن کسان، مگر چند نفر در کانون نویسندگان فعالاند؟ میبینید وضعیت اسفناکتر از آن است که بشود تصورش را کرد. با این وجود امیدوارم که دولت یازدهم، بتواند روزنههایی فراهم کند برای کسانی که همیشه شوق بازگشت به میهن را داشتهاند، برای بازگشت همه فرهیختهگانی که دلتنگ میهن و فرهنگشاناند.
مهاجرت یک نویسنده چه تأثیری روی خود او و چه اثراتی بر فرهنگ کشورش دارد؟
در هر نویسندهای متفاوت است. تأثیر بر نویسنده را، به ویژه بر خودم و بسیاری از نویسندگان جهان را در کتاب «فراسوی متن، فراسوی شگرد» به طور مفصل شرح دادهام و حتی تأثیر بر فرهنگها را. چنانکه به عنوان نمونه؛ بسیاری از شگردها و مکتبهای ادبی و هنری، برآمده اثرهای آفرینشی مهاجران یا تبعیدشدگان است. نمونه درخشانش مکتب آشنازدایی که شکلوفسکی و همراهنش بر اساس اثرهایی از این دست، مکتب خود را تدوین کردند و از در درون آن دهها شگردهای مدرن به وجود آمد. ادبیات درخشان ژاپن و به ویژه آمریکای لاتین برآمده از مهاجرت نخستین نویسندگان ژاپنی است و تبعید دهها نویسنده آمریکای لاتینی.
آقای کوشان، از شما سپاسگزاریم.
نظرها
faryad
علی جنتی : برای بررسی کتاب باید مانند مطبوعات عمل شود که بعد از انتشار مورد بررسی قرار گیرند و اگر تخلف کردند به تخلف آنها رسیدگی شود!! چه خواجه علی يا علی خواجه ؟ فرقی هم ميکند. سانسور سانسور است فقط زمانش فرق ميکند و پول چاپ بباد ميرود