محمد زهرایی و تنگناهای کشنده
الاهه نجفی – امروز پیکر محمد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه به خاک سپرده میشود. او که سرمشقی بود برای تمیزکاری و دقت، به کتاب عشق میورزید. گزارشی از برخی دستاوردهای او را میخوانید.
یکشنبه ۲۷ مرداد ماه خبر رسید که محمد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه، در حالی که پشت میز کارش مشغول کار بود، در اثر سکته قلبی ناگهانی درگذشت.
او که سالها پیش مدیریت نشر نیل را بر عهده داشت از ناشران برجسته ایران بهشمار میرفت.
محمد زهرایی در سالهای پایانی دهه ۱۳۶۰ انتشارات کارنامه را بنیان نهاد و برخی از کتابهای بهیادماندنی در تاریخ نشر ایران را انتشار داد. دفتر کار کارنامه ابتدا در خیابان حقوقی قرار داشت و در سالهای میانی دهه ۱۳۸۰ به خیابان فردانش انتقال یافت.
«جلیل دوستخواه: «زهرایی نه یک کتابساز و کتابباره بازاری، بلکه عاشق راستین کتاب، و فرهنگسازی پویا و والا بود.
«حافظ به سعی سایه» از هوشنگ ابتهاج، «کتاب مستطاب آشپزی» نوشته نجف دریابندری و فهیمه راستگار، «خواب آشفته نفت»، «شرح فصوصالحکم»، از دکتر محمدعلی موحد، از جمله شاخصترین آثار او به شمار میرود.
پیکر زندهیاد محمد زهرایی، ساعت ۹ صبح امروز، چهارشنبه ۳۰ مرداد از برابر خانه هنرمندان ایران به طرف بهشت زهرا تشییع میشود و در قطعه هنرمندان آرام میگیرد.
همچنین مراسم ترحیم این ناشر فقید روز جمعه، اول شهریور در مسجد جامع شهرک غرب برگزار خواهد شد.
سید محمد خاتمی، رییس دولت اصلاحات و همچنین علی جنتی، وزیر جدید ارشاد درگذشت محمد زهرایی را تسلیت گفتند.
محمد زهرایی در سال ۱۳۲۷ در مشهد به دنیا آمد. او در دورانی که در مشهد زندگی میکرد، کتابفروشی کوچکی داشت که در خیابان سعدی واقع شده بود. کتابفروشی او پاتوق اهل کتاب و روشنفکران آن دوره بود. میگویند علی شریعتی هم به کتابفروشی او آمد و شد داشت.
زهرایی از ناشران صاحب سبک ایران به شمار میآید. او کار نشر و کتاب را از جزییترین امور چاپ و نشر شروع کرد و در سالهای میانی دهه ۴۰ در شکلدهی انتشارات نیل نقش بهسزایی داشت. برخی از رمانهای شاخص جهان از جمله رمان دن کیشوت با ترجمه محمد قاضی و یا دیگر نویسندگانی چون م. به آذین حاصل همکاری زهرایی با این نویسندگان و مترجمان در انتشارات نیل بود.
زندهیاد محمد زهرایی در گفتوگویی، شور و عشقاش در نشر کتاب را با ما در میان میگذارد و میگوید: «من هر کتابی را که دست میگیرم، انگیزه تازهای برایم ایجاد میکند که با آن چه بکنم و چهطور آن را متفاوت از کارهای قبلی ارایه دهم. این انگیزه مرا به شور میآورد. همین شور و شوق باعث شده که من پس از چند دهه هنوز هم حوصله خواندن و آرایش فرمهای کتاب را داشته باشم. هیچوقت از خواندن نمونههای حروفچینی خسته نشدهام.»
محمد رضا نیکفر: «کتابهایی را که زهرایی منتشر میکرد با لذت و امتنان تماشا میکردم، میگویم تماشا، چون تماشایی بودند، به لحاظ حروفچینی و صفحهبندی و طراحی جلد.»
و در ادامه میافزاید: «هر شب به امید اینکه فردا سر کار بروم و پشت میزم به کتابهایی که در دست دارم بپردازم، میخوابم.»
زهرایی درسالهای میانی دهه ۱۳۶۰ به انتشار آلبومهای موسیقی روی آورد. آلبوم «بیداد» با صدای محمد رضا شجریان و آهنگسازی پرویز مشکاتیان و برخی دیگر از آثار شاخص این دهه حاصل تلاش او در این عرصه است.
زهرایی معمولاً کتابهایی را که برای نشر دست میگرفت میخواند و در ویرایش آنها هم مشارکت میکرد. رایزنی و گفتوگو با نویسندگان و همچنین فراهم کردن اسناد و کتابهای مورد نیاز یک مؤلف و همکاری و همراهی مستمر با او هم یکی دیگر از ویژگیهای زهرایی در کار نشر کتاب بود.
دکتر جلیل دوستخواه، شاهنامهشناس درباره زهرایی میگوید: «زهرایی نه یک کتابساز و کتابباره بازاری، بلکه عاشق راستین کتاب، و فرهنگسازی پویا و والا بود.»
این شاهنامهپژوه درباره چگونگی آشناییاش با محمد زهرایی به رادیو زمانه میگوید: «زمانی که در صدد نشر کتاب بزرگ شاهنامه نقالان، طومار مرشد عباس زریری اصفهانی ویرایش خود بودم و نتوانستم با هیچ ناشری کنار بیایم، به وسیله دوست زندهیادم شاهرخ مسکوب، به زهرایی معرفی شدم و از نزدیک، آشنایی بیشتری با او و کارهای کارستانش، پیدا کردم. حاصل این آشنایی و تماس، پذیرش چاپ و نشر کتاب یادکرده از سوی کارنامه و امضای قرارداد با آن مرحوم شد و متن پنج جلدی این کتاب در سالهای اخیر و تا هنگام خاموشی اندوهبار او در زیر دستش بود و تدارک گستردهای برای نشر آن دیده بود. اکنون امیدوارم که فرزندان شایسته او، اینکار بر زمینمانده را بر دست گیرند و با سراواری، به سرانجام برسانند.»
آقای دوستخواه سپس کتابهای نشر کارنامه و شخصیت محمد زهرایی به عنوان یک ناشر زبده را اینگونه ارزیابی میکند: «کتابهای نشر کارنامه، رنگینکمان دانش و ادب و فرهنگ ایران و جهان و مشعل رهنمون همه پویندگان راه آگاهی و روشنگری است. زهرایی در کار خود، بسیار بیش از آنچه بتوان انگاشت، بلندپروار و آرمانخواه بود و هرگاه بگویم که او در میان همه ناشران گذشته و کنونی ایران، شخصیتی یگانه و تافتهای جدابافته بود، ذرهای اغراق نگفتهام.»
دکتر محمد رضا نیکفر، نویسنده، هم درباره زهرایی به رادیو زمانه میگوید: « من محمد زهرایی را میشناختم، از طریق دوستان مشترک. کتابهایی را که منتشر میکرد با لذت و امتنان تماشا میکردم، میگویم تماشا، چون تماشایی بودند، به لحاظ حروفچینی و صفحهبندی و طراحی جلد. محتوا هم خوب بود، چون سختگیر بود، و هر چیزی را برای انتشار نمیپذیرفت.»
و در ادامه خاطره دیدارش با مدیر نشر کارنامه را با ما در میان میگذارد: «در کلن (آلمان) با هم ملاقات کردیم. هشت- نه سال پیش. گفت مایلم که کتابی از تو درآورم. به او پیشنهادی کردم و کار را به او نشان دادم. فردایش به سراغم آمد با یک قرارداد. در آن جملهای آمده بود با این مضمون که مسئول نهایی ویرایش ناشر است. گفتم به آن بیفزاییم که تصمیمگیرنده نهایی درباره زبان و اصطلاحات نویسنده خواهد بود. مخالفت کرد. گفت که در ویرایش سبک سختگیرانهای دارد و مطمئن است همه چیز خوب پیش خواهد رفت و کتاب با زبانی تمیز و بدون غلط منتشر خواهد شد. گفتم، حتماً چنین تلاشی میکنید اما من هم وسواس خودم را دارم؛ متنی که به دست شما میدهم تخصصی است و من نمیدانم ویراستار شما موضوع را میشناسد یا نه و از این حرفها. سر موضع خودش باقی ماند. گفتم پس بگذریم و گذشتیم. اما من از پافشاری حیثیتیاش خوشم آمد. او انسانی بود وظیفهشناس، وظیفهای را به عنوان ناشر بر عهده گرفته بود که میخواست به خوبی از پس آن برآید. او در کارش موفق بود و نام نیکی از خود به یادگار گذشت، و سرمشقی برای تمیزکاری و دقت.»
محمد زهرایی گفته بود: «هر شب به امید اینکه فردا سر کار بروم و پشت میزم به کتابهایی که در دست دارم بپردازم، میخوابم.»
زندهیاد محمد زهرایی به عنوان یک ناشر تمیزکار و دقیق شهرت داشت. او درباره چگونگی سلیقه و پسندش در نشر کتاب گفته است: «هر کاری در ساحت و مرتبه خودش باید با کیفیت متناسب آن فراهم آید. اما تجربه من کتابهای ماندگار را دنبال میکند. البته هیچ کتابی مرتبهاش پست نیست. بسیاری از کتابهای روز، مقدمه کتابخوانی است.»
و در ادامه میافزاید: «همه اجزای کتاب باید سر جای خودشان باشند. اگر ترجمه است باید به دقت با متن اصلی مقابله شود. باید صبر داشت. عمر کتاب را باید در نظر گرفت. من دنبال متون هستم، در زمینه ادبیات، عرفان، تاریخ و موارد مشابه. نگاه میکنم این کتاب عمر طبیعیاش چقدر است. اگر بدانم کتابی بناست دویست سال باقی بماند، قطعاً برای آن کتاب عمر میگذارم.»
چنین ناشری که به دویست سال آینده هم نظر دارد و از ماندگاری کتاب سخن میگوید، در سال پایانی زندگی کوتاهش با یکی از ژرفترین بحرانهای کاغذ در ایران مواجه شد.
در سال ۱۳۹۱ در سایه بحران فراگیر و تورم روزافزون، قیمت کاغذ نیز افزایش یافت و روزنامهها و نشریات مستقل و کتابهایی که از حمایت دولت بیبهره مانده بودند، یا انتشار نیافتند و یا اگر هم منتشر شدند با قیمتهای گزاف روی پیشخان کتابفروشیها قرار گرفتند.
تعداد عناوین کتابهای منتشر شده کاهش پیدا کرد و چاپخانهها از نظر اقتصادی در وضعی بحرانی قرار گرفتند. ژرفای این بحران به آن حد بود که عدهای از ناظران آن را چهارمین و گستردهترین بحران کاغذ در تاریخ معاصر ایران خواندند.
عدهای از ناظران که بحران کاغذ در زمان جنگ را تجربه کردهاند، بر آن بودند که دولت احمدینژاد با هدایت هوشمندانه این بحران تلاش میکرد آن را در جهت سانسور کتاب و نشریات بهکار گیرد.
زهرایی اما در این میان راهکارهایی برای به دست آوردن کاغذ مناسب برای کتابهایش یافته بود. او دراینباره گفته است: «کاغذهای مورد نیازم را خودم سفارش میدهم و اغلب با همکاران در ارتباط هستم که کاغذهای مورد نیازمان را به صورت کلی سفارش بدهیم و در مواردی هم موفق بودهایم.»
طبعاً بازدهی اقتصادی در نظر چنین ناشری در اولویت نمیتواند باشد. با اینحال و به رغم همه بحرانها، نشر کارنامه بهتدریج توسعه یافت. او خود گفته است: « این را با پشتکار و قناعت به دست آوردهام. همه چیز را به خدمت کارم درآوردهام. آرزوهایم را نیز در پیشرفت حرفهای متمرکز ساختهام و نتیجه گرفتهام. همیشه جملهای از پیکاسو یاور من است، میگوید اگر شما حماقت را هم ادامه بدهید به حکمت بدل میشود. من ادامه دادهام. سالها پشت میزم نمیتوانستم حتی به ناهارم فکر کنم. همیشه با خوشبینی و توکل کارم را دنبال کردهام.»
کسی که پشت میز کارش حتی نمیتوانسته به ناهارش بیاندیشد، با توجه به فشارهایی که در چهار سال گذشته بر ناشران و نویسندگان و هنرمندان ایران از سوی دولت اعمال میشده است، طبعاً در خطر مضاعف قرار دارد.
محمد زهرایی: «تجربه من کتابهای ماندگار را دنبال میکند. البته هیچ کتابی مرتبهاش پست نیست. بسیاری از کتابهای روز، مقدمه کتابخوانی است.»
به گزارش European Heart Journal اشخاصی که به بیماری قند یا به بیماری فشار خون مبتلا هستند، چنانچه تحت استرسهای شغلی یا اجتماعی قرار داشته باشند، به میران بیش از ۷۰ درصد در مقایسه با دیگران در خطر ایست ناگهانی قلبی قرار دارند.
محمد زهرایی به بیماری قند مبتلا بود، به کمال مطلوب نظر داشت و با ژرفترین تنگناها در عرصه نشر در چهار سال گذشته مواجه شده بود.
او درباره تنگناهایی که در همه این سالها و به ویژه در دوره زمامداری دولت دهم به ناشران تحمیل شد، گفته است: «تنگناها محکوم به حل شدن هستند. در زندگی خودم شاهد بودهام. زمانی بود که سالی چند کتاب چاپ میکردیم، صبح تا شب کار میکردیم، شب هم که دخل را جمع میکردیم به امید روز بهتر. قانع بودیم که هزینه زندگی درآمده.»
زهرایی بر گرته کتابفروشیهای غرب، در پی پدید آوردن کتابفروشیهای بزرگ بود. او با راهاندازی کتابفروشی کارنامه در نیاوران توانست این کتابفروشی را به عنوان یکی از کتابفروشیهای شاخص کشور به جامعه فرهنگی و هنری بشناساند.
زهرایی از ناشرانی بود که نشر را در میان خانواده خود هم رواج داد. فرزندان و همسر او تمامی درکار نشر بودند و هستند. او برخی از مهمترین تجربیات خود در عرصه نشر را به خصوص به دو فرزند خود ماکان و روزبه زهرایی و همسرش مهدیه مستغنی انتقال داد.
نظرها
نظری وجود ندارد.