ارج و رنج اقدام ادوارد اسنودن
پدرام پایا- اسنودن به بزرگترین افشاگر تاریخ عصر اطلاعات مبدل شده است. او و برادلی منینگ زیر فشارهای بیسابقه قرار گرفتهاند. حساسیت و برآشفتگی از افشاگریهای آنها ناشی از چیست؟
ادوارد اسنودن با برملاسازی عظیمترین حجم اسناد و دادهها از نحوه و ابعاد فعالیت جاسوسی و کنترل نهادهای امنیتی آمریکا به بزرگترین افشاگر تاریخ عصر اطلاعات بدل شده است. هم او و هم بردلی منینگ که از جنبه دیگری افشاگر قرن شد، زیر فشارها و تضییقات بیسابقه قرار گرفتهاند. حساسیت و برآشفتگی از این افشاگریها از کجا ناشی میشود؟
با اقدام مقامهای قضایی امنیتی بریتانیا در نابودسازی دو حافظه کامپیوتری حاوی اسناد و مدارک مخفی آژانس امنیت ملی آمریکا در دفتر روزنامه گاردین، بحث در باره ادوارد اسنودن و خوب و بد اقدام او دوباره به موضوع روز بدل شده است.
ابعاد اقدام فراقانونی و غیرقانونی دولتها در دستبردزدن به تبادلات در شبکه اینترنت و کنترل و وارسی وسیع دادههای شهروندان و نسبت معکوس این اقدام دولتها با دمکراسی و حراست از حریم شخصی، محورهای اساسی بحث جاری هستند.
به رغم نقش بیبدیلی که اسنودن با افشاگریهای خود در دامنزدن به این بحث داشته، مناقشه بر سر این که کار او قهرمانانه است یا خائنانه همچنان داغ و در اوج است.
قضاوتی صرفا مورد قبول قضاوتکننده
«من تفاوتی با دیگران ندارم و دارای توانایی خاصی هم نیستم». اینها جملاتی هستند که اسنودن چند روزی پس از گستردهترین علنیسازی مدارک و اسناد امنیتی آمریکا در گفتوگو با گلن گرینوالد، خبرنگار روزنامه گاردین بر زبان آورد.
تصویری را که اسنودن از خویشتن خویش به دست میدهد شاید فقط خود باور داشته باشد. اسنودن را به ویژه در سطح رسمی و حکومتی در آمریکا خائن خواندهاند و حتی تابعیت او را نیز لغو کردهآند. در مقابل، هواداران پر و پا قرص آزادی گردش اطلاعات و حراست از حریم خصوصی او را قهرمانی میخوانند که اقدام شجاعانهاش چشم جهانیان را به روی گرایش و ولع دولتها در بهرهبرداری از فناوریهای نوین ارتباطی و تحکیم بیچون و چرای سلطه خود به ضرر آزادیهای فردی و اجتماعی وسیاسی باز کرده است.
دسته سومی هم هستند که میانه را گرفتهاند؛ یعنی شجاعت اسنودن را قهرمانانه توصیف میکنند، ولی این شجاعت را دلیلی برای نفی برخورد حقوقی با او به دلیل نقض «تعهد» به کارفرمایش (آژانس امنیت ملی آمریکا) نمیدانند.
راست این است که متعارف نبودن و داشتن شاخصههای غیررایج، قابل تعمیم به همه آنهایی است که بیش از پیش در زبان انگلیسی با عنوان Whistleblower شناخته میشوند. این اصطلاح که در اصل به معنای کسی است که در سوت میدمد، به افشاگر یا کسی اطلاق میشود که خط و نشانی را برملا میکند که به سود منافع و مصلحتهای عمومی است.
شاخصه اصلی چنین افرادی به خطر انداختن آزادی و موقعیت کاری و اجتماعی خویش است تا اسنادی را که مبتنی بر فساد، نقض حقوق بشر، جنایات سازمانیافته، تخریب محیط زیست، سوءاستفاده دولتها و نهادها از اختیارات خویش یا در سطحی محدودتر بر سوءرفتار کارفرمایان و نقض قانون در محیطهای کاری و اجتماعی هستند، در برابر افکار عمومی قرار دهند و جلوی تداوم این روندها و اقدامات را بگیرند.
جولیان آسانژ موسس سایت افشاگر ویکیلیکس که حالا مجبور شده (ولو به اتهام دیگری) در سفارت اکوادور پناه گیرد، بردلی منینگ که اطلاعات دیپلماتیک مخفی و حساس را در اختیار ویکیلیکس قرار داد و چند روز پیش با محکومیتی ۳۵ ساله روبرو شد و ادوارد اسنودن از شاخصترین Whistleblowerها در افشاگریهای پرپیامد تاریخ بشریت هستند.
اشتراکاتی قابل اعتنا
یک مطالعه جامع در آمریکا که ۲۱ مورد تحقیقی در باره ۱۹ هزار افشاگر کوچک و بزرگ را تجزیه و تحلیل کرده و در سال ۲۰۰۵ انتشار یافته، حاوی این نتیجه است که افراد مورد مطالعه به طور متوسط صاحب موقعیت شغلی خوبی بودهاند، از مدتها پیش در یک سازمان یا نهاد کار میکردهاند و بازده کاری بالایی داشتهاند. اسنودن نیز تقریبا همین شاخصهها را داشته است: ارتقای سریع شغلی، کارفرمایی ثابت و علاقه و دلبستگی به ابزار کار خویش (کامپیوتر) از همان دوران کودکی.
اسنودن که حالا سی سال دارد از ۲۲ سالگی به عنوان تکنسین اطلاعات و دادههای کامپیوتری نزد سازمان سیا به کار مشغول میشود و به سرعت مدارج ترقی را طی میکند. طرفه این که تا پیش از آن به هر کاری که دست زده بود ناموفق مانده بود: دبیرستان را نیمهکاره رها میکند، دوره کامپیوتری در یک کالج را نیز. تحصیلش در رشته انفورماتیک نیز نیمهکاره باقی میماند. شرکتش در جنگ آمریکا علیه عراق نیز با شکستن هر دوپایش پایان میگیرد و ...
پیوستن او به سازمان سیا درسال ۲۰۰۵ گرچه با تعویض دائم محل کار در نهادهای امنیتی آمریکا توام است ولی تا زمان افشای بزرگ ادامه مییابد. اسنودن ابتدا به عنوان کارگزار سیا در نمایندگی آمریکا در ژنو مشغول میشود، بعد به عنوان کارمند پیمانی تاسیسات اطلاعاتی آژانس امنیت ملی آمریکا در ژاپن به این کشور میرود و سپس با ماموریتی دیگر برای همین نهاد به هاوایی برمیگردد؛ تا گسست بزرگ در سال ۲۰۱۳، فرار به هنگکنگ و برملاسازی مجموعهای از حساسترین دادههای مخفی در باره نحوه عمل غیرمتعارف نهادهای اطلاعاتی قدرترین قدرت روزگار.
این که دولتهای آمریکا و بریتانیا به همه ارتباطات تلفنی شهروندان دسترس دارند و مطابق میل و اراده خود آنها را شنود میکنند، این که نهادهای اطلاعاتی آمریکا در کنترل و وارسی تبادلات اینترنتی و الکترونیکی شهروندان، همکاری شرکتهای بزرگی مانند گوگل و فیس بوک و اپل و یاهو و مایکروسافت را در خدمت میگیرند و به سرورهای این شرکتها دسترسی گستردهای دارند، از جمله مواردی هستند که با افشاگریهای اسنودن پیش چشم افکار عمومی قرار گرفتهاند.
اسنودن در مصاحبه با خبرنگار گاردین در توضیح این گسست و افشاگری میگوید، باید تصمیم میگرفت که چه چیزی برایش اولویت دارد. اقدام افشاگرانه او نشان میدهد که زندگی با حقوقی عالی اولویت او نبوده است. در همان مصاحبه از آرمانگراییاش میگوید و از این که همیشه میخواسته عملی خیر انجام دهد. در ارتش و در دوران خدمت در عراق با دیدن این که اقدام همقطارهایش بر خلاف تصور او ربطی به رهایی و آزادی انسانها ندارد نوعی سرخوردگی پیدا میکند.
در زمان اشتغال در نهادهای اطلاعاتی نیز هر چه بیشتر با سازوکار و اهداف این نهادها آشنا میشود بیشتر در باره ارتباط فعالیت این نهادها و مغایرنبودن آنها با حقوق و مصالح عمومی دچار تردید میشود و آنچه را میکند که حالا ماههاست جهان را به خود مشغول داشته است: «وقتی متوجه میشوی که تو نیز به مهرهای در این سازوکار و فعالیتها تبدیل شدهای، آمادگی این را پیدا میکنی که خطر را، هر چه باشد، به جان بخری، با این باور و امید که این خطرکردن به آنجا منتهی شود که افکار عمومی از ماجرا و آن چه که افشا کردهای نتیجهگیری لازم را بکند.»
اقدامی قابل اعتنا از چند جهت
بردلی منینگ نیز که اطلاعات مخفی از جمله ویدئویی حاوی تصاویر حمله سربازان آمریکایی به شهروندان عادی در عراق و مداخله آنها در شکنجههای زندانیان در این کشور و نیز شمار زیادی از اسناد دیپلماتیک آمریکا را در اختیار سایت ویکیلیکس قرار داد در باره انگیزهاش گفته است: «من در کارهایی شراکت داشتم که عمیقا با آنها مخالف بودم و با این کار خواستم نشان بدهم که دیگر طاقت ادامه این کارها را ندارم.»
افشاگری اسنودن به ویژه از آن جهت اهمیت تاریخی پیدا کرده که تا کنون ابعاد دستاندازی دولتها به وسایل ارتباطی جدید برای ارضای جنون کنترل شهروندان جامعهای که بر آن حکم میرانند یا دستبرد بی حد و مرز به اطلاعات و دادههای مردمان سایر کشورها تا این حد برملا نشده بود
هستند کسان و محافلی که میکوشند التهاب و مناقشه بیسابقه ناشی از افشاگری اسنودن را نشانههای بحران اینترنت بنامند، اما بحران در معنای عامترش بحران دمکراسی و رابطه دولت و جامعه است.
به بیان سادهتر، یک دستگاه عریض و طویل کنترل و مراقبت شبکهای که قادر به دستبردهای گسترده به تبادلات الکترونیکی شهروندان است، عملا به دور از چشم همین شهروندان، پایبندی به موازین و قوانین دمکراتیک و رعایت حقوق و حریم فردی و اجتماعی را کنار گذاشته و به فعال مایشایی بدل شده که کمتر کنترلی بر آن وجود دارد.
افشاگریهای اسنودن بیش از همه نشان داد که شمار فزایندهای از شهروندان جهان که با کمک وسایل ارتباطاتی قابل حمل (تلفنهای هوشمند و آی پد و ...) در ارتباط الکترونیکی شبکهای با هم قرار گرفتهاند عملا وارد گسترهای شدهاند که قوانین و امکانات سوءاستفاده طرف ثالث (دولتها، نهادهای امنیتی خصوصی و شرکتهای بزرگ اقتصادی و ...) از آن را برای جمعآوری مخفیانه اطلاعات نمیشناسند.
به عبارتی، دادههای هر شخص به ماده خام اصلی قرن بیست و یکم و جامعه اطلاعاتی رایج در این قرن بدل شده که قدرتهای سیاسی و اقتصادی اشتهای وافری برای غارت آن دارند. مقابله با این چیاول نیازمند آگاهی به شیوهها و سازوکارهای غارت است.
اقدام اسنودن بیشک میتواند یکی از گامهای بزرگ در این راستا باشد. این که نسل در حال بزرگشدن با گوگل و فیسبوک و ... تاکنون به غارت بیمحابای اطلاعات خویش که افشای آن کنه اصلی اقدام اسنودن را تشکیل میدهد، اعتنا و حساسیتی نشان نداده، چیزی از اهمیت افشاگریها و روشنگریها نمیکاهد.
البته تنها اشتهای حاکمان به دانستن بیشتر از مردمان حوزه قلمرو و بیرون آن نیست که کنترل و سرککشیدن به حریم خصوصی شهروندان با فناوریهای نوین اطلاعاتی را ابعادی بیسابقه و بسیار نامریی بخشیده و هر شهروند را در مقام مظنون قرار داده است.
مشتریان چندگانه
به عبارت دیگر، مشتریان صنعت کنترل و جاسوسی گسترده تنها دولتها و محافل نظامی و امنیتی نیستند، بلکه شرکتها و موسسات و بانکهایی که میخواهند همه چیز را در باره خریداران و طرفهای قرارداد خود بدانند نیز در زمره این مشتریان هستند. این شرکتها اطلاعات شخصی شهروندان را لازم دارند تا با شناخت ضعفها، علائق و رفتارهای مصرفی آنها ضریب سودآوری معامله با آنها را برآورد کنند یا آنها را به سوی خرید کالاهای خود سوق دهند. همه تبادلات شهروندان در فیسبوک و گوگل و توئیتر و نیز نامههای الکترونیکی و چت آنها محملی «غنی» برای جذب و کسب نامریی این گونه اطلاعات است.
بر این مبنا، هم جمعآوری نامریی دادههای شهروندان و دستهبندی و ارزیابی و تجزیه و تحلیل آنها برای گروههای مختلف مشتریان، و هم توسعه روزافزون نرمافزارهای پیچیدهتر و هوشمندتر برای چنین فعالیتهایی ستونهای اصلی صنعت جاسوسی و کنترل را تشکیل میدهند. اقدام اسنودن در پردهبرداشتن از فعالیت این صنعت پررمز و راز و از کنترل خارج شده نیز نقشی اساسی داشت.
پیامی بازدارنده، اما موثر؟
برخورد سخت و بیسابقه با اسنودن، تا حد سلب تابعیت او و فشار بر کشورهای جهان برای عدم اعطای پناهندگی به وی، یا فشاری که متوجه روزنامه گاردین و خبرنگار آن بوده را میتوان با اهمیت و حساسیت جنبههای یادشده از اقدام روشنگرانه اسنودن مرتبط دانست. این نیز که در اقدامی کمسابقه در تاریخ دیپلماتیک جهان هواپیمای رئیس جمهور یک کشور (بولیوی) را در میانه راه روسیه و کشورش مجبور به فرود میکنند که شاید اسنودن در آن باشد و دستگیرش کنند، نشانهای از برآشفتگی و خشم از دامنه افشاگرانه اقدام اسنودن تلقی شده است.
هم تعقیب و فشار گسترده علیه اسنودن و هم محکومیت سنگین و بیسابقه اخیر برای بردلی منینگ در قیاس با سایر افشاگران اسرار دولتی، کم و بیش حاوی پیامی بازدارنده است که دیگر کسی به فکر چنین روشنگریها و افشاگریهای تاریخی نیفتد.
منینگ پس از اعلام حکم محکومیتش از طریق وکیل خود پیامی به افکار عمومی رساند که درخور تامل است: «ملت ما لحظات تاریک دیگری را نیز برای ارزشهای دمکراتیک تجربه کرده است. کوچ و استقرار اجباری بومیان آمریکا، تلاش شکستخورده بردهای در شکایت از بردگی خویش در سال ۱۸۵۷ و نیز، ماجرای تفتیش عقاید دوران مککارتی از آن جملهاند. من باور دارم که بسیاری از اقدامات ما پس از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نیز روزی مشمول ارزیابیهای مشابهای خواهد شد.»
قضاوت نهایی هنوز انجام نشده، ولی تا همین حالا هم نام اسنودن و منینگ به عنوان افشاگران بزرگ عصر اطلاعات ثبت خواهد شد که جهان را به سویه تاریک سیاست و قدرت یا به ابعاد غارت اطلاعات شهروندان واقف ساختند.
نظرها
نظری وجود ندارد.