رمزگشایی از یک سخنرانی احمدینژاد
گفتوگو با چند فعال سیاسی و اجتماعی در داخل ایران
پارسا محمدی - آیا سخنان تازه منتشر شده احمـدینژاد، بازگو کننده اطلاعاتی جدید از درون ساختار جمهوری اسلامی و روابط میان مهرههای کلیدی این نظام است؟
اخیراً سایت خبری "جـوان انقـلابی" اقدام به انتشار سخنـان منتشر نشدهای از محمود احمـدینژاد، رئیس جمهوری سابق، در جمـع حامیــان "دولـت اسـلامی" کرده که در دیماه ۱۳۹۰ ایراد شده است.
قسمتهایی از این سخنان را، بسته به نوع فعالیت و علاقهمندی، به چند نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران عرضه کرده و نظرات آنان را درباره این سخنان پرسیدیم. آیا این سخنان بازگو کننده اطلاعاتی از درون ساختار جمهوری اسلامی و روابط میان مهرههای کلیدی این نظام است؟
به نظر میرسد میانگین پاسخها به این سوال، مثبت باشد؛ اما کسانی که به این سوال پاسخ مثبت میدهند چه نکاتی را از این سخنرانی بیرون کشیدهاند و چه نظراتی درباره آن دارند؟
زنان و یک خواسته کوچک
◄ احمدینژاد: «گفتم یک مورد بگو که برنامـهریزیهای فرهنگی دولت خلاف فتوای رهبــری عمل شده باشد؟ گفت مسئله حضور بانـوان در ورزشـگاهها. گفتـم اتفـاقاً خـاص ایـن مورد از رهبـری اجازه خواستهایم ایشان فـرمودند به دولتهـای قبل اجـازه ندادم اما چون تو میخواهی اصـلاح کنی اشـکالی نـدارد. بعـدها که سروصدا شد فرمـودند فعـلاً مسئله اول کشـور نیسـت.»
مریم از فعالان حقوق زن در ایران است. او درباره این سخنرانی میگوید: «ورود به ورزشگاهها خواسته خیلی کوچکی است. مسئلهای است که مستقیم به اسلام ربط ندارد و خط قرمز اسلامی نیست. فقط دارند لجبازی میکنند.
یک نوع تحجر شدید که یک فرد مذهبی مثل احمدینژاد هم نمیتواند جلویش بیایستد. این صحبتها نشان میدهد خود آقای خامنهای هم از سر و صدای یک عده در ایران میترسد. خیلی پیچیده شده به نظرم؛ روحانیون از وزارت اطلاعات و حکومت میترسند و حکومت از روحانیون حساب میبرد. یک چرخه بسته از هراس و ترس ایجاد شده است که برای سرنوشت ۷۵ میلیون ایرانی و ۳۸ میلیون زن و دختر تعیین تکلیف میکند.
عقبنشینی دولت در مسئله حق ورود زنان به ورزشگاهها با وجود نظر مثبت رهبر نشان میدهد در کشور ما فقط یک نفر تصمیم نمیگیرد و به آن سادگی که فکر میکنیم همه چیز با دستور رهبر است، به این شکل نیست.»
ولایتفقیه یا امام زمان؟
◄ احمدینژاد: «ناجوانمردانه میگویند اسم امام زمان را بر زبان میآورید تا ولایتفقیـه را تضعیف کنید! پشتوانه ولایتفقیه امام زمان است.»
امین نویسنده صفحه اندیشه یک روزنامه داخلی است و خود را یک روشنفکر مذهبی میداند. درباره صحبتهای منتشر شده احمدینژاد میگوید: «اگر اجازه بدهید من کمی شما را غافلگیر کنم. در این مورد بنده با آقای احمدینژاد موافق هستم. قاعده ولایت بر زمین امامت است. در ایران برای یک غیر مسلمان، یک فرد مسلمان غیرشیعه، برای شیعه امامی که شیعه اثنیعشری نیست، ولایتفقیه فقط بالاترین پست دولتی است. جایگاه دینی و مذهبی ندارد. برای برادران اهل سنت نیز البته بزرگانی تشبیه به امر خلافت و لزوم تبعیت کردهاند که بحث پیچیده مربوط به خودش را دارد. علی ایحال در مورد شیعه اثنیعشری به فرض اعتقاد به ولایتفقیه این ولایت در عرض و به سبب غیبت امام عصر است.
صحبت آقای احمدینژاد درست است و افشا میکند افرادی به واسطه قرار گرفتن در فرمهای مذهبی، میانجی خودخوانده انسان و پروردگار هستی شدهاند در نهان ولایتفقیه را از امامت معصوم بالاتر میدانند. بیجهت نیست که به سبب هر انتقادی به جایگاه ولایت، فرد منتقد از تمامی حقوق اسلامی، قانونی و انسانی خود ساقط شده و فساد در کشور به پشتوانه قرار داشتن فاسدین در سایه ولایتفقیه فربه و همهگیر شده است.
توجه داشته باشید با تصور به برتری ولایتفقیه بر امام معصوم در شرایط غیبت یا با تفسیر جدید جمهوری اسلامی از مذهب شیعه که نشان دنیوی بودن ادعای روحانیت حاکم است دیگر نقد به ولایتفقیه، نقد با واسطه به دین نیست، خدشه به مقامی بالاتر از مقام معصوم است. ترسم از این است که با تداوم جمهوری اسلامی این مقام هرچه بیشتر به مقام ربوبیّت نزدیک شود.»
فساد سه هزار میلیارد تومانی
◄ احمدینژاد: «در ماجرای فساد بانکی اخیر اصل جرم و جعل اسناد در بانک صادرات بوده که یک بانک خصوصی است، مدیر عامل بانک صادرات را وادار کردند روز جمعه مصاحبه بگـذارد و بینـدازد گردن دولت. میدانـم چه کسانی پشت اینها هستند که جزو همان ۵۰ – ۶۰ درصد است که هیچ وقت نمیشود گفت. قائممقام بانک مـرکزی را دستگیر کردهاند که تو در نظارت کوتاهی میکردی، برو زندان. او گفته وظیفه من نظارت عالیه است، اما به مدیر عامل بانک صادرات که میرسد میگویند به شعبه ربط دارد، ربطی به مدیر عامل (جهرمی) ندارد... شخص آقای جهرمی زنگ زده به رئیس شعبه گفته این وام را بدهید، چون از دفتر رئیسجمهور پیگیری میکنند! به دروغ منظورش دفتـر جای دیگری بود. ولی گفته دفتر رئیس جمهور، چون که نمیتوانسته اسم آنجا را ببرد!»
محمدرضا، یکی دیگر از فعالان سیاسی ایران میگوید:«آقای جهرمی داماد آقای ناطق نوری است. از این خبر فهمیده میشود یکی از نزدیکان بین رهبری برای وام مبلغ بالا به بانک معرفی شده است.
اسم آن دفتری که جهرمی نمیتوانسته بگوید، جز دفتر رهبری جایی نمیتوانسته است باشد. اینجا احمدینژاد یا دارد مستقیم ناطق نوری را میزند یا فرد دیگری که احمدینژاد با همه کله شقی جسارت این را ندارد اسم او را مطرح یا اشاره کند.
متاسفانه صحبتهای آقای احمدینژاد حاکی از این است که بالاترین مقامات حکومتی و نزدیکان آنها در ماجرای فساد سه هزار میلیارد تومانی دست دارند. انتظاری جز این نمیرفت البته. این ارقام فراتر از سقفی است که افراد عادی یا رده متوسط بتوانند در آن نقش داشته باشند.
حالا دیگر آقای روحانی رئیس جمهور هستند و من عمیقاً خوشحالم ولی فکر میکنم در برابر آقای احمدینژاد بدون برنامه زمین بازی را ترک کردیم. ای کاش به جای دوری کردن از او، دعوت میکردیم در جمع ما حاضر شود. جلسات پرسش و پاسخ برگزار میشد و اطلاعات بیشتری به دست میآمد. به طور قطع در دوره دوم دعوت را قبول میکرد. من فکر میکنم در پارهای موارد که به حوزه رهبری نزدیک است، احمدی نژاد صادقترین رئیس جمهور ایران بوده است.»
حضرت آقا فرمودند کشور فعلا آرامش میخواهد!
◄ احمدینژاد: «من اگر احسـاس کنـم کلیت کشور دارد به خطـر میافتد سکوتم را میشکنم. به حضـرت آقا گفتم اینها خیلی تند میروند و به تـذکر شـما هم گـوش نمیکننـد. عرض کردم اجـازه بدهیـد اینها را با روش احمـدی نـژادی ظرف یک ماه سـرجایشان بنشانم. حضرت آقا فرمودند کشـور فعلا آرامش میخواهد.»
حسین از فعالان سابق جنبش سبز است. صفت "سابق" را خودش به کار میبرد و میگوید: «من با افتخار هنوز از مهندس موسوی به عنوان رئیس جمهور قانونی و در حصر ایران دفاع میکنم. نه آمدن احمدینژاد این مسئله را از یاد من میبرد و نه آمدن آقای روحانی. متاسفانه ما کنش خیابانی خود را از دست دادیم و این باعث شد جنش ضعیف بشود.
اگر دوباره آقای موسوی بیانیه بدهند و جنش سبز را به انجام کاری دعوت کنند من سعی میکنم خودم را به صف اول برسانم. در حال حاضر چون ارتباط ما با میرحسین قطع است به فعالیت برای زنده نگاه داشتن نام اسیران جنبش تلاش میکنیم اما این فعالیت سیاسی جدی نیست. خود ما میدانیم. کار بیشتری از دست ما در این شرایط بر نمیآید.»
حسین ادامه میدهد: «تاریخ این صحبتها دی ۱۳۹۰ است. این نشان میدهد دیکتاتور از ما ترسیده است. ما در تهران پنج میلیون نفر نیرو در خیابان داشتیم. شاید اگر دو یا سه میلیون نفر دیگر اضافه میشدیم جلوی ما تسلیم میشدند و انتخابات تکرار میشد. اگر پنج میلیون نفر دیگر جمع میشدند یا با همین نسبت تهران بقیه شهرهای اصلی به پا میخاستند، دیکتاتوری ساقط میشد.
من اهل بحثهای بیمحتوا نیستم. فقط خواهش میکنم از دوستان منتقد جنبش سبز به حرفهای احمدینژاد گوش کنند. ما (جنبش سبز) هرچه بودیم یا هر ضعفی داشتیم توانستیم دیکتاتور را بترسانیم و کاری کنیم به احمدینژاد توصیه کند فضای کشور را آرام کند. اگر نیروی مهمی نبودیم از ما نمیترسیدند. به جای فحاشی به همدیگر بیائید با هم متحد شویم. انصاف داشته باشید و فکر کنید اگر پشت سر آقای مهندس موسوی متحد میشدیم و دیکتاتور را شکست میدادیم وضعیت برای همه بهتر میشد. از فرصت استفاده نکردیم و دیکتاتور از تفرقه ما استفاده کرد.»
انتحـاری میزنم به خـط!
◄ احمدینژاد: «بعد از ایـن که محضـر رهبـری عزیز رسیـدم به ایشان گفتم آقا انشاءالله رای ما بیشتر است، انقلاب برنده است و ما پیروز انتخابات هستیم. آقـا فرمودند چطـور این حرف را میزنید؟! گفتم چون در متن مردم هستم. گفتند این حرف قابل قبول نیست؛ مـن هم در متن مردم هستم. گفتم مردم برای شما حریم قائل میشوند، شما مثل پدر هستید ولی من مثل برادر و داداش، مـردم با ما رودرواسی ندارند مردم راحت به ما میگویند داش محمـود! شما ناراحت نباشید تازه مناظرهها هم هست انتحاری میزنم به خط! آقا فرمودند بسیار خوب ولی مواظب باشید تند نشوید. گفتم چشم. دیدید که دو، سه تا کلمه بیشتر نگفتم این همه سروصدا شد.»
علی از آن دسته نیرویهای سیاسی است که در انتخابات شرکت نکرده اما نام این عمل خود را تحریم نمیگذارد و آنرا عدم مشارکت در انتخابات مینامد و میگوید: «زمانی که ۱۰ هزار نسخه اعلامیه کاغذی درباره تحریم انتخابات چاپ کردیم و هر برگه را دست یک نفر ایرانی دادیم و در ۱۰ نقطه از تهران یا هر شهر دوردستی در خیابان، پارک، چهار راه یا بازار برای ۱۰۰ نفر درباره تحریم انتخابات سخن گفته شد نام این عمل تحریم انتخابات است. در این انتخابات ۲۳ درصد مردم رای ندادند اما این رای ندادن ناشی از تصمیم فردی بود. عمل سیاسی جمعی نبود.»
علی درباره سخنرانی منتشر شده احمدینژاد میگوید: «به دوستان محترم سیاسیام و به فعالانی که از آقای روحانی حمایت پرشور میکردند مجدداً از این طریق میگویم که به جای افراد به فکر ساختار باشند. بنیصدر، رجائی، هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند و در این مدت هزاران اتفاق مهم افتاد. مدیران زیادی در دستگاه وارد و خارج شدهاند. هر کس از هر جهتی رفته است و به نوعی با یک مانع برخورد کرده است.
بیائید افراد را به دو قسمت تقسیم کنیم. کسانی که میدانند مشکل اصلی کجاست و کسانی که نمیدانند. افرادی میدانند مشکل این کشور رئیس جمهور نیست، شخص رهبر است. جرات ندارند این حرف را بزنند و برای اینکه بتواند نقد و فعالیت کنند، احمدینژاد را میکوبیدند. عدهای نیز نمیدانند و فکر میکنند با آمدن و رفتن رئیس جمهور مشکلات حل میشود.
دوستان طرفدار آقای روحانی دقت کنند که در زمان آقای خاتمی نیز مشکلات حل نشد و به بنبست رسیدیم. اتفاقی که در اصل میافتد این است که سیستم غیرقابل تغییری در هسته است و پوسته روی آن مسائل کم اهمیت است. اینقدر این هسته از دسترس خارج است و با خودسانسوری از آن صحبت نشده است که جامعه ما آن هسته اصلی را فراموش کرده و فکر میکند هرچه در پوسته میبیند اصل مسائل است.
عملی نبوده است که احمدینژاد انجام داده و با رهبری هماهنگ نباشد. یکی از بزرگان اصلاحطلب که حالا اسمش را نمیآورم بعد از مناظره گفت: این کارها از خریت احمدینژاد سرچشمه میگیرد و رهبر به خاطر همین خریت و غیرقابل کنترل بودن نمیتواند به احمدینژاد تکیه کند. این سخنرانی که منتشر شده نشان میدهد مهمترین مصداقی که برای یک دنده بودن احمدنژاد مثال میزدند -یعنی مناظرهها- با رهبر هماهنگ بوده است.»
این فعال سیاسی ساکن ایران ادامه میدهد:«احمدینژاد رفت و روحانی به جای او آمد اما رهبر کماکان همان رهبر است. چون نمیتوانند در روزنامه و سایتها از رهبر انتقاد کنند. انتقادات به سیاستهای کلی را به اسم احمدینژاد مطرح میکنند. انتقادات در سطح رئیس جمهور باقی میماند. با خودسانسوری به نوعی به رهبر مصونیت میدهیم. طبق این صحبتها خامنهای از رای آوردن دوباره مطمئن نبوده است. این نشان میدهد پتانسیلی در ایران هست که جدی گرفته میشود.
به جای وقت گذاشتن روی پوسته به تدریج نظرها را بچرخانیم به طرف هسته اصلی قدرت و مسائلش. این پتانسیل مردمی با کدها و آدرسهای اشتباه خسته شده، تحلیل رفته، حوصله ندارد، اعتماد نمیکند. همه که نمیدانند وقتی احمدینژاد نقد میشود منظور رهبر است.
نیروهای جوانی که اطراف اصلاحطلبان هستند و هنوز پخته نشدهاند باور کردهاند مشکل جایگاه ریاست جمهوری است. تعداد این جور افراد بالاست. روی این پتانسیل که گفتم باید کار کرد.»
رئیسجمهور پابرهنگان!
◄ احمدینژاد: «اگر یک نفر مثل من از متن پابرهنهها جامعه بیاید رییس جمهور شود یک انقلاب دوباره است، بساط اشرافیگری و شاهنشاهی و خانواده تباری و بچاپ بچاپ را جمع میکنم، تو تحمل داری؟ در سفر به استان خراسان جنوبی روستای محرومی را انتخاب کردند، سرزده به روستا رفتم، وقتی رسیدم به خـدا قسم میخواستم زمیـن دهان بـاز کند و بـروم زیر زمیـن، ما مسئولیم و این همه فقر، این همه محرومیت؟! عدهای دارند منفجـر میشوند از بس که خوردهاند و …»
آقای "م" از فعالان کارگری ایران میگوید: «ای خاک بر سر ما به عنوان فعال کارگری و آنهایی که ادعای طبقه پائین جامعه را دارند که این آقا برود توی پوست گوسفند و پرچم دفاع از مستضعف بالا ببرد. میفهمی چی عرض میکنم خدمتت؟ این آقا خودش یکی از سردستههای گرگهاست که دارد مردم بدبخت و بیچاره را میچاپد از آن طرف هرچی روزنامه و سایت راست هست میخواهند این را بکنند توی پاچه چپها و میگویند چپ است. حالا دلتان خنک شد؟ مگر بازی پاسور است که میخواهید با تقلب ببرید؟ سرنوشت کشور است.
این را قبول دارید که ما هیچ کدام تکی زورمان به جمهور اسلامی نمیرسد؟ باید با هم این رژیم را کلّه کنیم. بیائید توافق کنیم روی یک جمهوری معمولی. بدون اسلامی و ملی و دموکراتیک. فقط جمهوری خالی. قدرت هم دست شما. تعهد حقوقی و رسمی بدهید که به نیروهای چپ اجازه داشتن حزب و کتاب و سندیکا و نشریه میدهید ما با هم متحد بشویم. فقط به اصطلاح یکطوری نشود که ما از گیر شاه، گیر جمهوری اسلامی افتادیم، از گیر جمهوری اسلامی گیر شما بیافتیم!
همان دموکراسی که شما میگویید سرش بایستید. دموکراسی کشکی و نمایشی نه. دموکراسی درست و حسابی. منتها اگر قرار باشد با آمریکائیهایی ببندید که به ایران حمله کنند ما نیستیم. اگر هم قرار باشد بعد رفتن جمهوری اسلامی از اولاف پالمه و پهلوی و اینها کابینه وارد کنید و چپها را قلع و قمع کنید ما هم بلدیم بالاخره چکار کنیم.»
این فعال کارگری ادامه میدهد:«من حالا خودم از اینها هستم که چپها به من میگویند تجدید نظر طلب چون ستاد [انتخاباتی] رفتم. رای هم دادم. هی به این آقایون گفتیم ول نکنید روستاها بیافتد دست تبلیغات اسلامی و بسیج و اینها. گوش نکردند. نشستند و گفتند طبقه متوسط؛ پا شدند و گفتند طبقه متوسط! خوب شما این طبقه متوسط و غیرمتوسط را با هم سرویس کردید. الان مثلاً خوب شده که دوباره برگشتیم از اول؟
خوب بود ۸۸ انتخابات میرفت دور دوم و میباختید؟ حالا باز الان غر میزنیم که تقلب شده، حجاریان میگوید نمیدانم چیچی شده، زبان همه دراز است. خیلی زور داشت به شما میگذاشتید در ستادهای روستایی فعالیت کنیم. به مسئول ستاد میگویم پول بده من این هزار نفر را پخش کنم روستاها رای جمع کنیم. گفت به شما چپها اعتبار نیست. با خنده گفت: میروید اسلحه میخرید و مثل مائو قیام میکنید!
آخه آدم حسابی این هم شد حرف؟ این هم شد شوخی؟ موقع انتخابات وقت این بلبل زبانیهاست؟ به جان خودم قسم خوردم، ستاد روحانی آخرین ستاد بود! اگر این مسخره بازی طبقه متوسط جمع نشود به جان خودم انتخابات بعدی ما هم میرویم جزو روشنفکرها و هیچ کاری نمیکنیم! کلاس بالا میگذاریم. فکر میکنند فاشیسم شاخ و دم دارد. هی بگویید طبقه متوسط، طبقه متوسط تا از سعید جلیلی بدتر با رای مردم پائین جامعه برگردند.»
نظرها
محمد علی
این ها همه برای این هست که دکتر ولایت گوشی را بدهد بدست ولایت بی بصیرت که ما شریک هم هستیم اگر بمن گیر بدی میگم ما میگم ما
farid
دکتر ! ماموریتش که تقسیم در آمد نفت بین بیت و پاسداران و سرکو ب مردم بود بخوبی اجرا کرد.