«کمی بهار...»؛ شهرنوش پارسیپور- ۵
خانواده خانم لقا از اردكان به تهران بازگشت مى كنند. اينك شب ١٤ فروردين ١٣١٣ است.
خانواده خانم لقا از اردكان به تهران بازگشت مى كنند. اينك شب ١٤ فروردين ١٣١٣ است. اشرف السادات كمى با شوهرش ترياك مى كشد و بعد پيشنهاد مى كند به تهران بروند. در اردكان امكان ندارد كه بچه ها درست و حسابى درس بخوانند. احمد امانى كه مردى ست گوشه گير و به علوم مخفى همانند جفر و رمل و تنجيم علاقمند است و در اين زمينه ها كار كرده و در مجالس احضار ارواح نيز شركت كرده دلش نمى خواهد از اردكان برود، اما عاقبت مى پذيرد.
نظرها
نظری وجود ندارد.