فراموشی استعماری
آلمان در آستانه بهرسمیت شناختن اولین نسلکشی قرن بیستم
برگردان: امید رضایی
در مورد نسلکشی نامیبیا، سال گذشته چندین بار در بوندستاگ (پارلمان آلمان) بحث شده است، اما این موضوع در کشور به طور عمومی هنوز ناشناخته است. در مدارس آلمان به آن اشاره نمیشود، همانطور که در کلاسهای درس نامیبیا این موضوع هنوز مسکوت مانده است. آنطور که راینهارت کوسلر، مورخ آلمانی و کارشناس مسائل نامیبیا میگوید، «هنوز یک فراموشی استعماری وجود دارد.»
در این گوشه دورافتاده در جنوب آفریقا، دهها سرباز آلمانی در یک گورستان نظامی آرمیدهاند و نامها، تاریخها و جزییات [مرگ و زندگی آنها] روی سنگ قبرهای جداگانه حک شده است.
اما یادبود کوچکی که روی دیوار گورستان به زبان آلمانی مرگ جنگجویان آفریقایی در همان جنگ را تایید میکند، به راحتی دور از دیدرس میماند. دهها هزار آفریقایی بینام، آنطور که مورخان مدت زیادیست تاکید میکنند و دولت آلمان حالا در آستانه تایید آن است؛ در اولین «نسلکشی» قرن بیستم کشته شدهاند.
یک قرن بعد از از دست دادن مستعمرات در آفریقا، آلمان و مستعمره سابقش، نامیبیا، اکنون در مذاکراتی جدی و سخت به دنبال این هستند که بر زشتترین فصل حضور اروپا در آفریقا نقطه پایانی بگذراند.
در دوران حاکمیت آلمان در نامیبیا که آن زمان «آفریقای جنوب غربی» نامیده میشد، صاحبمنصبان استعمارگر که در حال مطالعه انگارههای نژادشناسانه و توسعه «خلوص نژادی» بودند، تلاش کردند دو گروه قومی شورشی را به کلی نابود کنند: هِرِروها و ناماها (Herero and Nama). برخی از آنها به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند.
روپرشت پولنتس، نماینده ویژه آلمان در مذاکرات، میگوید که در بیانیه مشترک درحال تدوین از سوی دو دولت، «این واقعه به عنوان "نسلکشی" شناخته خواهد شد.»
مذاکراتی که در سال ۲۰۱۶ آغاز شدهاند، حالا روی این تمرکز کردهاند که آلمان چگونه خسارت را جبران را خواهد کرد و از نامیبیا عذرخواهی خواهد کرد.
اتفاقات نامیبیا بین سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۸ حکایت از چیزی دارد که بعدهای به ایدئولوژی نازی و هولوکاست انجامید. این نسلکشی در مستعمره سابق، همچنان در آلمان چندان شناخته شده نیست، همانطور که در بقیه آفریقا و به نوعی حتی در خود نامیبیا.
در سراسر نامیبیا، یادوارهها و گورستانها که یاد اشغالگران آلمانی را زنده نگه داشتهاند، همچنان بیشترند از کسانی که قربانیان نسلکشی را گرامی میدارند: چیزی که خود یک نشانه ملموس است از این که نابرابری و عدم توازن قوا هنوز ادامه دارد.
مجیک اوریکا، ۲۶ ساله، که در فاصله یک ساعته از گورستان یادشده در واتربرگ زندگی میکند، میگوید: «برخی از ما میخواهیم این گورستان از بین برود تا ما بتوانیم مردگان خودمان را آنجا دفن کنیم. کاری که آنها کردند، وحشتناک بود، مردم ما را کشتند و گفتند تمام "هرِروها" باید نابود شوند.»
درحالی که بر همه روشن است که آلمان بهخاطر جنایتهایش در طول جنگ جهانی دوم باید غرامت بدهد، یک قرن طول کشید که ملت نامیبیا برای به رسمیت شناختهشدن نسلکشی در این کشور دههها قبل از هولوکاست چند قدم بردارد.
گفته میشود حدود ۸۰ درصد از تمام هرروها که ۱۰۰هزار نفر اعلام شدهاند، احتمالاً کشته شدهاند. خیلیها بعد از جنگ واتربرگ، مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، از درختان به دار آویخته شدند یا در صحراهایی مردند که آلمانیها منابع آبش را بستند و مانع بازگشت نجاتیافتگان شدند.
حتی بعد از صدسالگی نسلکشی در سال ۲۰۰۴، آلمانیها اراده و آمادگیشان برای به رسمیت شناختن رسمی آن را آنقدر کند پیش میبردند که باعث شد منتقدین به آلمانیها اتهام «نژادپرستی» بهخاطر تفاوت رفتار با قربیان اروپایی و آفریقایی وارد کنند.
سام کامبازمبی، از رؤسای قبیله هررو که پدربزرگ و مادربزرگش در زمان نسلکشی فرار کردهاند، میگوید: «تنها تفاوت این است که یهودیها سفیدپوست و ما سیاهپوست هستیم. آلمانیها فکر کردند میتوانند این داستان را زیر فرش پنهان کنند و جهان هرگز در مورد آن چیزی نخواهد فهمید. اما حالا ما توانستهایم صدایمان را بلند کنیم.»
آقای کامبازمبی و دیگران رهبران قوم هررو اما بلافاصله دولت ملی نامیبیا را هم بهخاطر تأخیر در به رسمیت شناختن نسلکشی سرزنش میکنند.
پس از این که آلمان مستعمره آفریقاییاش را در طول جنگ جهانی اول از دست داد، نامیبیا به کنترل دولت آفریقای جنوبی افتاد که تا سال ۱۹۹۰ به دست اقلیت سفیدپوست اداره میشد و حرف زدن در مورد نسلکشی را به یک تابو تبدیل کرده بود.
بعد از استقلال، حزبی که رهبری آزادسازی نامیبیا را به عهده داشت، سازمان «ملت آفریقای جنوب غربی (SWAPO)»، قدرت را به دست گرفت و تا امروز حکومت میکند. اما این حزب تحت تسلط گروه قومی غالب در کشور، قوم اوامبو، است. منتقدان معتقدند این حزب علاقه چندانی به مطرح شدن موضوع نسلکشی اقوام اقلیت، یعنی هررو و ناما ندارد.
دولت تحت رهبری SWAPO به شدت وابسته به کمکهای خارجی است، بهخصوص به بزرگترین حامیاش، آلمان.
آقای کامبازمبی که سالها عضو SWAPO بوده، میگوید تلاشهای او برای تحت فشار قرار دادن همکارانش در رهبری حزب به منظور تأکید بر موضوع نسلکشی بینتیجه بوده است: «طوری وانمود میکنند که انگار برایشان مهم است، اما احتملا وقتی میروند آنطرف، با خودشان میگویند "او هررو است"- نمیدانم.»
نامیبیا ارزشمندترین مستعمره آلمان بود که توجه هزاران آلمانی را جلب کرد. آلمانیهایی که زمینها و گلههای ساکنان محلی را تصاحب کردند.
این مسأله مقاومت شدید قوم هررو، گلهداران سنتی و قوم ناما را به دنبال داشت. برای سرکوب این مقاومت، لوتهار فون تروتها، یک فرمانده نظامی که در متعلقات آلمان در آسیا و شرق آفریقا پرآوازه بود، برای رهبری «نیروهای محافظت» (Schutztruppe) به نامیبیا فرستاده شد.
در سال ۱۹۰۴، او اخطاری با این مضمون منتشر کرد: «به هر فرد هررو، مسلح یا غیرمسلح، با گله یا بدون گله، شلیک خواهد شد.» او گفت دیگر اعتنایی به زنان و کودکان نخواهد شد و دستور داد: «آنها را نزد قومشان برگردانید یا به آنها تیراندازی کنید.»
در سال ۱۹۰۵، تروتها دستور مشابهی در مورد قوم ناما صادر کرد. تخمین زده میشود صدهزار نفر از آنها در نتیجه این اقدامات کشته شدند.
حکایت مرگ در صحرا، آرام و بیصدا بین خانوادههای هررو نسل به نسل منتقل شد؛ معمولاً شبها، دور آتش.
ماراما کاویتا، یک فعال ۴۳ ساله هررو در اُکاکارارا، شهری که یک ساعت با واتربرگ فاصله دارد، میگوید این داستانها را از مادربزرگش شنیده است که در کودکی در زمان نسلکشی به جایی که اکنون بوتسوانا نامیده میشود فرار کرده بود: «هر وقت از او در مورد این داستان چیزی میپرسیدم، یکی-دو کلمه حرف میزد و بعد شروع میکرد به گریه کردن. اگر زن مسنی چون او را در حال گریه کردن میدیدید، احساس او به شما هم منتقل میشد. احساس نفرت.»
مموری بیوا، محقق در دانشگاه نامیبیا که تاریخ شفاهی نسلکشی را گردآوری میکند معتقد است که در طول دههها، جامعه ناما خاطره نسلکشی را از طریق جشنوارههای فرهنگی، ترانههایی در مورد جنگ که نسل به نسل منتقل شدهاند و اجرای مداوم نمایشهایی از زمان جنگ زنده نگاه داشته است.
در هوآخاناس، شهری مخروبه و متروکه متعلق به قوم ناما در مرکز نامیبیا، خاطرات و یادبودها در اردوگاه کار اجباری در ویندهوک (پایتخت)، جایی که اجداد ساکنان به اجبار به آن فرستاده شدند، جمعآوری شدهاند.
تیموتئوس، ۷۹ ساله، میگوید: «پدربزرگ من قبلاً به من میگفت که چهطور آنها را در یک طویله نگه داشتهاند. برخی بازگشتند، اما خیلیها همانجا کشته شدند. پدربزرگم برایم تعریف میکرد که آلمانیها چهقدر بیرحم بودند. وقتی این داستانها را برای ما میگفت، از جا میپرید و سیخ میایستاد، خیلی پرخاشگر و عصبی میشد و قیافهای خشمگین به خود میگرفت.»
پتروس کوپر، رهبر سنتی هوآخانس، میگوید که از دست دادن جان، دارایی و زمین در زمان نسلکشی هنوز در جامعه او احساس میشود، جایی که هنوز جادههای صاف ندارد و خیلی از مردم در آلونکهای چوبی زندگی میکنند: «این وضعیت بهخاطر جنگهاییست که ما در این سرزمین بیآب و علف تجربه کردهایم.»
یک مانع احتمالی سر راه مذاکرات این است که برخی رهبران ناما و هررو میخواهند مستقیماً با دولت آلمان بر سر جبران خسارت مذاکره کنند. آنها میگویند دولت نامیبیا پول دریافتی از آلمانیها را خرج قومهایی خواهد کرد که از نسلکشی آسیبی ندیدهاند، یا حتی بدتر، آن را به جیب خواهد زد.
استر مونجانگو، رییس بنیاد «نسلکشی اُواهررو» میگوید: «ما به دولت خودمان آنقدر اعتماد نداریم که به نفع ما مذاکره کند.»
نماینده ویژه نامیبیا در مذاکرات، زد نگاویرو اما میگوید که مقامات هررو و ناما در مذاکرات حاضر هستند و زمانی که نامیبیا از آلمان غرامتی دریافت کند هم در جریان خواهند بود. او که خود از قوم هررو است، میگوید: «شیوه توزیع غرامت با مشارکت جامعه هررو و ناما تعیین و انجام خواهد شد.»
اما دو طرف هنوز لازم است روی میزان غرامت به توافق برسند. نامبیا در مورد «جبران مافات (Reparations)» حرف میزند، اما آلمانیها از بهکار بردن این کلمه پرهیز میکنند.
آلمان میگوید «جبران مافات» (Reparations) به اینجا ختم خواهد شد که جرم مشمول کنوانسیون ۱۹۴۸ سازمان ملل در مورد نسلکشی شود، در حالی که کنوانسیون نمیتواند شامل نسلکشیهایی که قبل از تصویب آن اتفاق افتادهاند (عطف به ماسبق) شود.
آقای مولنتس، نماینده ویژه آلمان در مذاکرات میگوید: «به همین دلیل است که آلمان از مذاکره مستقیم با اقوام هررو و ناما خودداری میکند، چون آنوقت موضوع میتواند "جبران مافات (Reparation)" بهحساب بیاید.»
او اضافه میکند: «پرداخت خسارت به بازماندگان در نامیبیا، آلمان و بسیاری دیگر از کشورها را با توفان بیپایانی از ادعاها روبهرو خواهد کرد. این در حالی است که آلمان به قربانیان جنگ جهانی دوم مستقیماً خسارت پرداخت کرده است.»
نماینده ویژه آلمان میگوید: «شاید حتی ایالات متحده از ما بپرسد باید با سرخپوستان [بومیان آمریکا] چه کنیم؟ نمیتوان تاریخ را از نو آغاز کرد. نمیتوان زمان را به عقب برگرداند، نه در زندگی شخصی و نه در حوزه عمومی.»
در مورد نسلکشی نامیبیا، سال گذشته چندین بار در بوندستاگ (پارلمان آلمان) بحث شده است، اما این موضوع در کشور به طور عمومی هنوز ناشناخته است. در مدارس آلمان به آن اشاره نمیشود، همانطور که در کلاسهای درس نامیبیا این موضوع هنوز مسکوت مانده است. آنطور که راینهارت کوسلر، مورخ آلمانی و کارشناس مسائل نامیبیا میگوید، «هنوز یک فراموشی استعماری وجود دارد.»
در یک کتابچه توریستی در گورستان نظامی واتربرگ، یک آلمانی اهل اُلدنبورگ به زبان انگلیسی نوشته است: «برای من دردناک است که این یادبود مسخره بدون هیچ اطلاعاتی درباره نسلکشی و تنها با یک اشاره کوچک به کشتهشدگان هررو اینجا باقی مانده است.»
- توضیحی در مورد تفاوت «پرداخت خسارت» (compensation) و «غرامت یا جبران مافات» (reparation) : یک حقوقدان در گفتوگو با مترجم در مورد این دو اصطلاح و تفاوت حقوقی و حقیقی آنها میگوید: «کلمه Réparation بیشتر به جبران خسارت ناشی از خطا اطلاق میشود، اما Compensation هر جبران خسارت و پرداخت مابهازایی را شامل میشود، چه ناشی از فعل غیرقانونی و چه ناشی از فعل مشروع و قانونی. در این مورد آلمان زیر بار مذاکره تحت عنوان reparation نمیرود، چون این بهمعنی قبول نسلکشی است، ولی میخواهد compensate کند که میتواند مثلاً برای از "دست دادن جان" باشد و نه لزوماً یک کار غیرقانونی مثل نسلکشی. تفاوت در واژگان در متخلفانه بودن یا قانونی بودن عمل آلمان است.»
نظرها
ح
هزاران نفر در ایران زمانیکه انگلیس ایران را محاصره نظامی کرده بود از گرسنگی مردند
مهرزاد
همه کشورها در دوران قدرتشون از این کشتارها کردن و همه هم نابخشودنیه. ولی مهم اینجاست که دولت آلمان جرئت و شرافت اینو داره که اقرار کنه. برخلاف دولت ترکیه که با کمال بی شرفی و پستی هنوز کشتار ارامنه رو قبول نکرده.
علی
تنها کشوری که پای رفتار غیر اخلاقیش می ایسته. انگلیس امریکا فرانسه ترکیه ژاپن و بقیه حرفش را هم نمی زنند. آلمان ها مسوولیت پذیرند و در ان می توان انسانیت را دید ولی درباره بقیه نه. ترکیه متاسفانه همسایه ما هم هست. نسل کشی ارامنه و کشتارهای وسیع در کشورهای عربی که من از دوستان سوریه ای شنیدم که به روستا می امدند و هر مرد و پسر را برای جنگ می بردند. دوران تلخی بوده. امیدوارم دوباره تکرار نشه. این سازمان ملل با تمامی عیبها چیز خوبیست