خشم بیمهار جامعهی ایرانی؛ ارمغان حکومت سرکوبگر
چرا مردم در ایران تا این اندازه خشمگین هستند؟ آیا نمیتوانند خشم خود را مهار کنند؟ چرا برخی جوانان با خود سلاح سرد حمل میکنند؟ برای دفاع از خود در برابر چه اتفاقی؟ این گزارش تلاش کرده است تا وجوهی از خشمناکی فراگیر اجتماعی را روشن کند.
در قضیهی ویلای چمخاله، ایرج هیچکاره بود. او و دوست دخترش فقط مهمان خانوادهی مسعود بودند. ماجرای قتل او از دید همسایهها بر سر یک موضوع کاملا پوچ اتفاق افتاد. آنها میگویند توکلی، رییس هیات مدیرهی شهرک گلسار و دار و دستهاش، دنبال باج گرفتن از ساکنان شهرک بودند اما مسعود جلویشان ایستاد. در یک لحظه همهچیز به هم ریخت. توکلی گوشی موبایلش را به سمت مسعود پرت کرد و دعوا شروع شد. ایرج که بیرون از محل جلسه بود تنها برای اینکه مسعود را از زیر دست و پا دربیاورد وارد ماجرا شد. وقتی رسید چند نفر به او حمله کردند و یک نفر هم به او چاقو زد.
ایرج تنها یکی از کشتهشدگان نزاع و خشم آنی در جامعهی ایران است که متأسفانه آخرین نفر نیست.
آنان که مسائل اجتماعی را بررسی میکنند، سالهاست هشدار میدهند خشم در جامعهی ایرانی رو به گسترش است. از طرفی مشکلات اقتصادی و تورم لجام گسیخته و از سویی دیگر سرکوب وحشیانهی مردم از سوی حاکمیت دست به دست هم دادهاند تا جامعهای درگیر خشم پدید بیاید که واکنش آنی اجزای آن، موجب آسیب دیدن افراد دیگر جامعه میشود.
تهرانیها بیشتر دعوا میکنند
آذر سلیمی، کارشناس حوزهی معاینات بالینی سازمان پزشکی قانونی کشور در گفتوگو با همشهریآنلاین گفته است:
تعداد ارجاعات نزاع به مراکز پزشکی قانونی سراسر کشور در سال ۱۴۰۰ برابر با ۵۸۶ هزار و ۲۸۳ نفر بود. این رقم در مقایسه با سال قبل از آن (سال ۱۳۹۹) تغییر زیادی نداشته و تنها دو دهم درصد بیشتر شده است.
به گفتهی او در طول سال ۱۴۰۰، استانهای تهران با ۹۶ هزار و ۴۹۶، خراسان رضوی با ۵۱ هزار و ۶۳۰ و اصفهان با ۴۱ هزار و ۶۴ نفر بیشترین و استانهای ایلام با سه هزار و ۴۹۰، بوشهر با سه هزار و ۶۴۱ و خراسان جنوبی با چهار هزار و ۱۶۴ نفر کمترین آمار ارجاعات نزاع را داشتهاند.
این آمار تنها به مواردی اشاره دارد که فرد آسیب دیده به مراکز انتظامی و قضایی مراجعه کرده است در حالیکه در برخی نزاعها، فرد آسیبدیده به دلایل مختلف از جمله بیاعتمادی به سیستم قضایی و زمانبر بودنِ روند رسیدگی به پروندهها، از مراجعه و اقامهی دعوا منصرف میشود.
در روزهای گذشته در یکی از گردشگاههای کرمانشاه دو خانواده با هم درگیر شدند و در جریان این درگیری که بر سر شکسته شدن یک شیشهی قلیان رخ داد، دو نفر از اعضای دو خانواده کشته شدند.
چرا مردم در ایران تا این اندازه خشمگین هستند؟ آیا نمیتوانند خشم خود را مهار کنند؟ چرا برخی جوانان با خود سلاح سرد حمل میکنند؟ برای دفاع از خود در برابر چه اتفاقی؟
روانشناسان میگویند خشم یکی از احساسهای ۹۴گانه و جزو احساسهای اولیهی آدمی برای نجات او در شرایط بغرنج است. جامعه اما این را به فرد یاد میدهد که مهار خشم را به عنوان یک مهارت بیاموزد تا خشم او باعث آسیب رساندن به اطرافیان و دیگر افراد جامعه نشود.
از دید درمانگران شناختی، خشم به عنوان مجموعهای از شناختها، رفتارها و الگوهای برانگیختگی فیزیولوژی به شمار میآید. از دیدگاه رفتاری خشم از طریق یادگیری ایجاد و میتواند از طریق یادگیری تغییر یابد.
مسعود، یکی از کسانی که قربانی خشم آنی یک گروه شده و دوست صمیمیاش را از دست داده، به زمانه میگوید:
احساسم این است که ما روز به روز خشمگینتر و وضع جامعهی ما وخیمتر میشود. ما نتوانستهایم مدیریت خشم را یاد بگیریم و برای همین است که در عالم همسایگی، در رانندگیکردن، در مباحثه و جدل علمی، با هم گلاویز میشویم.
به نظر مسعود، سرایت ویروسهای بیاخلاقی به جامعه از بالا اتفاق میافتد:
شما در سخنرانیهای علی خامنهای (رهبر جمهوری اسلامی) دقت کنید. خشم افسارگسیختهای را میبینید که در طول زمان به اعضای کلان و خُرد جامعه آسیب وارد میکند؛ همچنان که پیشتر عامل خیلی از خشونتهای اجتماعی بوده. عبارت "آتش به اختیار" را به یاد بیاورید و بعد ربطش بدهید به مسائلی چون اسیدپاشی و برخورد خشونتآمیز با زنان. وقتی شخص اول مملکت اینطور حرف میزند، نمایش وحشتآور سر بریده شدهی زنی که نمیخواهد با شوهرش زندگی کند، تبدیل به ارزش و در جامعه شایع میشود.
دعواهای خیابانی و درگیری لفظی و نمود بیرونیاش در جامعه، امروز به عنوان یکی از آسیبهای اجتماعی معمول به شمار میآید که بر اساس آمارها روبه فزونی دارد.
زود از کوره در میرویم!
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در تازهترین نظرسنجی خود بر این نکته تاکید کردهاست که میزان خشم در جامعه ایران در حال افزایش است.
بر اساس این نظرسنجی، آستانهی تحمل و تابآوری مردم تا حد قابل توجهی کاهش یافته و در بسیاری موارد تنشهای نه چندان جدی نیز میتواند به منازعات جدی منتهی شود.
۵۶,۷ درصد شرکتکنندگان در این نظرسنجی به میزان کامل، زیاد و تا حدودی در معرض خشم قرار میگیرند. همچنین ۵۷,۹ درصد شرکتکنندگان در حوزه روابط اجتماعی دچار خشم میشوند.
بر اساس نتایج به دستآمده از نظرسنجی ایسپا، ۳۳,۶ درصد از پاسخگویان اظهار کردهاند به میزان زیاد یا کاملاً موافقاند که «معمولاً زود از کوره در میروند»، ۱۵,۲ درصد گفتهاند که اطرافیانشان آنان را افرادی عصبانی میدانند، ۲۳,۴ درصد در زمان عصبانیت شروع به داد و فریاد میکنند، ۵,۱ درصد اقدام به پرتاب کردن یا شکستن اشیا میکنند، ۳,۶ درصد گفتهاند هنگام عصبانیت طرف مقابلشان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، ۳۱,۴ درصد گفتهاند در صورتی که دیگران رفتار خشمگین با آنها داشته باشند، رفتار متقابل در پیش میگیرند و همچنین ۱۱,۳ درصد اشاره کردهاند احساس میکنند در همین لحظه از دست کسی یا چیزی عصبانی هستند.
مسعود میگوید:
متاسفانه گسترش فقر و پایین بودن درآمد مردم و نابرابری سیستم دخل و خرج، مردم را عصبانی کرده و مقاومتشان را در برابر خشم پایین آورده است. امکان ندارد هر بار که سوار تاکسی میشوم، شاهد جر و بحثی میان مسافران و راننده بر سر کرایه نباشم.
بر اساس یک پژوهش دانشگاهی در حوزهی اقتصاد جرم، نابرابری درآمدی یکی از عوامل موثر بر خشم مردم است.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد بالا بودن نابرابری طبقاتی و نابرابری درآمدی، منجر به خشم و در پی آن جرم بیشتر در استانهای کشور شده و گسترش نابرابری طبقاتی نیز نرخ ارتکاب خشونت را بالا برده است.
مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران به تازگی گفته است:
باید توجه داشت که خشم، علت نیست بلکه معلولی از علتهاست و هیچ فردی بیدلیل خشمگین نمیشود. بنابراین در مورد خشم با یک مسألهی اجتماعی مواجه هستیم که خود معلول علل و عوامل بسیاریست و ناگهان به وجود نیامده است.
رئیس انجمن علمی مددکاری همچنین گفته است:
خشم اجتماعی زمانی اتفاق میافتد که عمدهی مردم از وضعیت خود ناراضی و خشمگین هستند. به عنوان مثال هنگامی که با فردی صحبت میکنید که از شرایط شغلی و اقتصادی خود ناراضی باشد، همهی این موارد مانند یک زنجیره گریبانگیر فرد است؛ حتی اگر یکی از این عوامل راضیکننده باشد، فرد میتواند خشم خود را تا حدودی تعدیل کند اما عمدتاً همهی عوامل مؤثر بر زندگی فردی و اجتماعی مانند یک زنجیرهی بد عمل میکنند و منجر به نوعی نارضایتی و خشم اجتماعی میشوند.
خشم انباشته شده
خشم اجتماعی مردم ایران پس از «قیام ژینا» گسترش بیشتری پیدا کرده است. خشمی که بیش از هر چیز به سمت حاکمیت نشانه گرفته شده.
شیرین قیداری، یک شهروند، به زمانه میگوید:
مردمی که توی خیابان دنبال حق خودشان بودند به شکل وحشیانهای سرکوب شدند. این سرکوب باعث میشود خشم مردم و بهویژه زنان بیشتر شود. حالا هم عدهای سادهلوح را به جان مردم انداختهاند. طبیعیست که خشم درونی آدمهایی که در تنگنا قرار گرفتهاند، به درگیری میانجامد و افراد سادهلوح آسیب میبینند تا رژیم بهانهای برای مظلومنمایی و سپس سرکوب بیشتر جور کند.
به نظر قیداری، نمودهای بیرونی خشم که گلاویز شدن مردم با یکدیگر را در پی دارد، تصاویریست که چهرهی شهر و جامعه را زشت و ترس را در گروههای آسیبپذیرتر بیشتر میکند:
این تصاویر را در تلویزیون و سینما هم میبینیم. شخصیتها به محض رخ دادن یک اتفاق از کوره در میروند و با هم گلاویز میشوند.
به گفتهی او این تصاویر معمولا در کشورهای دیگر دیده نمیشوند:
خودداری اجتماعی در آن کشورها نهادینه شده. آنها میتوانند خشم خودشان را کنترل کنند اما ما نمیتوانیم؛ ما خشممان را سرکوب میکنیم یا به بدترین شکل ممکن بروز میدهیم. توهین میکنیم و توهین باعث درگیری فیزیکی میشود و درگیری فیزیکی هم آسیب جسمی و جانی در پی دارد.
نگاهی به ترکیه، دومین کشور عصبانی جهان
در تازهترین پژوهش شرکت تحقیقاتی جهانی گالوپ با عنوان «عواطف جهانی»، ترکیه پس از لبنان در رتبهی دوم خشمگینترین کشور جهان قرار گرفته است.
بر اساس دادههای این پژوهش، میزان خشم مردم در ترکیه ۴۸ درصد عنوان و گفته شده است تقریبا نیمی از مردم این کشور عصبانی هستند.
یکی از دلایل عصبانیت مردم ترکیه در سالهای اخیر تورم بسیار بالا و وضعیت اقتصادی ناپایدار اعلام شده است اما فرهنگ عمومی بر این نکته استوار شده که بروز خشم به صورت نزاع فیزیکی از آمار پایینی برخوردار باشد.
از نگاه اغلب گردشگرانی که به ترکیه میروند، این کشور امن و آرامش در آن برقرار است اما به دلیل آزادی خرید و فروش سلاح گرم، آمار کشته و زخمی در آن بالاست و بر همین اساس به عنوان دومین کشور عصبانی جهان شناخته شده است
با وجود این، «موسسهی امید» در ترکیه گزارش داده حتی در شهرهایی که ما آنها را به عنوان آرامترین شهرها میشناسیم، خشونت مسلحانه رخ میدهد.
کارشناسان هم تأکید میکنند فقر و مشکلات اقتصادی باعث ایجاد خشونت میشود.
بنابراین وقتی شاخصهای اقتصادی را اضافه میکنیم، ناگزیر خواهیم دید که خشونتهای مرگبار حتی به ساکتترین شهرها هم سرایت میکنند.
هفتهی گذشته در قهوهخانهای در ازمیر بر اثر یک دعوای گروهی، پنج نفر کشته و دو نفر زخمی شدند.
با این وجود از نگاه اغلب گردشگرانی که به ترکیه میروند، این کشور امن و آرامش در آن برقرار است اما به دلیل آزادی خرید و فروش سلاح گرم، آمار کشته و زخمی در آن بالاست و بر همین اساس به عنوان دومین کشور عصبانی جهان شناخته شده است.
بر اساس آماری که موسسهی امید ارائه کرده، در سال ۱۴۰۰، سه هزار و ۸۰۱ واقعه خشونت مسلحانه در مطبوعات محلی و ملی منعکس شده است. دو هزار و ۱۴۵ نفر جان باختند، سه هزار و ۸۹۶ نفر مجروح شدند که حال برخی از آنها وخیم بوده است. در سه هزار و ۱۷۲ مورد از این حوادث، از سلاح گرم و در ۶۲۹ مورد از سلاح بُرنده استفاده شده است.
بیشتر بخوانید: کرونا خشونت در خانه و خیابان را افزایش داده است
خاورمیانهی عصبانی
دکتر چاغری آکیول دونر، روانشناس بالینی، میگوید:
چرا ما کشوری عصبی هستیم ؟ این پرسش را میتوان با عوامل زیادی توضیح داد: مسلما ما در آرمانشهر زندگی نمیکنیم. خیلیها معتقدند مشکلات اقتصادی مهمترین عامل نزاع مردم با هم است اما کشور کمدرآمدی مانند کوبا در این رتبهبندی قرار نگرفته و ما خاورمیانهایها درگیرش هستیم. لبنان، ترکیه، ایران .... دلیل این امر را نباید تنها با عوامل اقتصادی توضیح داد. البته پایین آمدن کیفیت زندگی و رفاه اجتماعی در این مدت کوتاه بسیار تاثیرگذار بوده است. »
به گفته آکیول دونر، مردم نمیتوانند برای خود وقت بگذارند و نوسانات اقتصاد از عوامل بسیار قوی هستند اما باید عوامل دیگری نیز وجود داشته باشد:
این واقعیت که کشور سعی میکند خود را با یک ایدهی واحد وفق دهد و ناگهان سعی میکند با ایدهی دیگری سازگار شود، روند آشفتهای را در مردم پدید آورده است. کشور نمیتواند با فرآیند درون خود مقابله کند. همچنین محرکهایی را از بیرون یکی پس از دیگری دریافت میکند. میتوان گفت که این یک بیان است تا یک اقتصاد. پویایی جامعه، شرایط زندگی و پاسخهای فرهنگی آموخته شده، مؤثر است.»
اما به نظر مردمی که در ترکیه زندگی میکنند، نمایش عمومی خشم در این کشور نسبت به ایران کنترل شده است.
آلپر آکساده معلم تاریخ در شهر "دیدیم" است.
او میگوید:
در بین مردم ما این که با دیگری درگیر شویم، کار بیهوده و احمقانهای است. خب البته بعضی از مردم نمیتوانند در برابرش مقاومت کنند. مثلا یکی از نمونههایش درگیری پشت فرمان است که معمولا به همان درگیری لفظی ختم میشود.
او در ادامه میگوید:
در شهری مثل شهر ما که آرام و بیحاشیه است، به ندرت درگیری انجام میشود اما در سفری که به ایران داشتم، شاهد چند درگیری فیزیکی بین مردم بودم. یکی از آنها در میدان نقش جهان اصفهان بود بین یک دوچرخهسوار که مرد مسنی بود با یک مرد دیگر که از شهری دیگر آمده بود. این تجربه را بگویم که مردم کشور ما خشمشان را در تلویزیون، در مهمانیهای خانوادگی، در مدرسه، در محل کار خالی میکنند؛ اما پیش از آنکه انرژی خشمشان آنقدر بالا برود که به دیگری آسیب بزند. برای همین است که نمود بیرونی کمتری هم دارد. به نظر من مردم ایران کمی بیپرواترند و شاید برایشان دیگر فرقی نمیکند که اگر غریبهای آنان را در حال دعوا ببیند، بد میشود.
به نظر میرسد جامعهی ایرانی نیازمند یافتن راههایی برای مهار خشم و نه سرکوب آن است زیرا سرکوب خشم پیامدهایی منفی را به دنبال خواهد داشت.
از سوی دیگر جامعهی فرهیخته میباید در جهت تربیت کودکانی گام بردارد که مهارت مقابله با خشم را یافتهاند و میتوانند دربارهاش سخن بگویند.
نظرها
نظری وجود ندارد.