شنگال، سرزمین افسانههاى در بند
زانیار عمرانی- در شنگال با ایزدیهای زیادی درباره حمله داعش به شهرشان صحبت میکنم. در صحبتهای همه آنها، یک موضوع مشترک است: حمله اسلامگرایان تندرو، تازگی نداشته است.
• زانیار عمرانی، به سوریه و کردستان سوریە سفر کرده است. مشاهدههای او از وقایعی که در منطقه رخ میدهند، در قالب گزارشهایی در رادیو زمانه منتشر میشود.
افسانه در تمام ابعاد زندگی مردمان ایزدی جاری است. چه در زندگی شهری، چه در خط مقدم جبهههای جنگ با داعش. آنها برای هر اتفاق یا موضوعی خاص، افسانهای دور و دراز دارند.
قبل از سفر به روژئاوا، چند روزی را در قلب بینالنهرین و در میان انبوه افسانههای تمام نشدنی گذراندم. شنگال، شهری که ایزدیان میگویند «اولین باری نیست از طرف اسلامگرایان تندرو مورد حمله قرار گرفته است.»
امروز در بازار محلی، چشمم به بساطی افتاد که در آن نوعی گیاه خودرو فروخته میشد. گیاهی کمیاب که در شنگال زیاد است. چیزی که توجه من را به خود جلب میکند تقدس این گیاه خوراکی در بین ایزدیان است. این گیاه، کومی نام دارد.
اولین شب حضورم در کوهستان شنگال با بارش شدید باران همراه بود. خیلی طول نکشید که توفان هم به آن اضافه شد. با «گیوارا» و «برخودان»، در چادر سفید رنگ سه نفرهای که بخشی از کمپهای آموزشی گروه تازه تأسیس «یگانهای مدافع شنگال» بود، از سرما میلرزیدیم. گیوارا با طعنه به برخودان گفت: «خواهش میکنم به خدا تلفن بزن و بگو ما در دامنه کوهستان شنگال زیر باد و باران گیر افتادهایم و طاقت رنج و بلای دیگری نداریم.»
برخودان اما خیلی هم از این وضعیت ناراضی نبود و به گیوارا گفت: «خدا کند همینطور ادامه پیدا کند. اینطوری میتوانیم سفره فردا را با کومی بیاراییم.»
خاستگاه کومی تنها کوهستان شنگال نیست و بهصورت محدود در کردستان سوریه نیز یافت میشود که به آن «دمبلان» میگویند.
امروز وقتی دوباره این خوراکی خوش طعم را در بازار دیدم، با خبر شدم که فصل آن رو به پایان است.
رنگ کومی شبیه به سیبزمینی است اما اندازه آن کوچکتر است و پس از پخت به نرمی قارچ میشود. بسته به شرایط جوی، غالبا در اوایل اسفند ماه سر از خاک بیرون میآورد. کومی را معمولا جداگانه و با سه روش جوشاندن، برشته کردن یا ترکیب کردن آن با روغن حیوانی طبخ کرده و در کنار آن گوجه فرنگی را هم سرخ میکنند.
تیریژ، نوجوان ایزدی اهل شنگال، کومی را «غذایی شفابخش» معرفی میکند که باعث «افزایش قدرت بینایی چشم» میشود.
این خوراکی خودرو با کوهستان شنگال سازگاری بالایی دارد و در سالهای پرباران، نه تنها ایزدیان را سیر میکند، بلکه میدانهای ترهبار شهرهای اقلیم کردستان را نیز پر میکند.
در یک صبح بارانی با «کمال جندی» برای یافتن کومی راه کوهستان شنگال را پیش میگیریم. او امسال تنهای تنهاست و یک کلاشینکوف را جایگزین ٢۵ دوست دیگرش کرده است که حالا هر کدام به دلیلی همراه او نیستند. کمال ابزار تیزی مانند چاقو را در زمین فرو میکند و بدون اینکه تیزی آن به کومی آسیبی برساند، آن را از دل خاک بیرون میکشد.
او معتقد است یافتن کومی بسته به «رسق» (۱) افراد است، نه مهارت یا تیزبینی آنها. به نظر میرسد رسق کمال، خیلی خوب است چون نزدیک به دو کیلو کومی جمع میکند.
او میگوید: «زمین بایر در کوهستان، کومی بیشتری دارد. نه اینکه زمین حاصلخیز و پر از گیاه و درخت کومی نداشته باشد. هست اما کمتر از زمینهای بایر و ممکن است از دیدهها پنهان بماند.»
کومی اگر درشت باشد در بازار سلیمانیه آن را کیلویی ١٢ هزار دینار عراقی (۲) و کومیهای کوچک را معمولا بین شش تا هشت هزار دینار عراقی میفروشند.
کومی باب میل ایزدیهاست و حتی اتفاقات یک سال اخیر هم باعث نشده دست از آن بشویند.
«درسیم روژههلات»، از اعضای بخش تعلیم و تربیت PKK به شوخی درباره آن میگوید: «یک هفتهای باید تلاش کنیم تا آنها (منظور اهالی شنگال) متقاعد شوند برای یک تجمع یا هر جلسه دیگری، حضوری هر چند کوتاه بیابند، اما کافی است باران هوس کند بند نیاید، فردای آن دامنه کوهستان خالی از سکنه میشود و همه میروند به جمع کردن کومی.»
درسیم میگوید که امسال در جریان جمعآوری کومی در کوهستان چند نفر زخمی شدهاند، چرا که داعش نقاطی را مینگذاری کرده است.
شکار آهو
مشخص نیست چرا اسم این ماده خوراکی را کومی گذاشتهاند. هرچند در ادبیات شفاهی داستانهای زیادی در اینباره ساخته و پرداختهاند. «فقیر جردو» (۳)، افسانهای را در این باره برایم بازگو میکند:
طبق اسطورههای رایج ایزدیان، «میرابراهیم آدما»، روحانی بلندمرتبه ایزدیان، هر صبح هنگام طلوع، رو به سوی خورشید میکرده و قولها (۴) را از بر میخوانده است. یک روز میرابراهیم مشغول عبادت بوده که آهویی از آنجا عبور میکند.
میرابراهیم قصد شکار آهو میکند که ناگهان آهو به سخن میآید و از میرابراهیم میخواهد او را فرصتی بدهد تا به دره رفته و فرزندان گرسنهاش را که آنجا در انتظار مادرشان هستند، برای آخرین مرتبه شیر بدهد. آهو سه ساعت زمان طلب میکند، یک ساعت رفت، یک ساعت برگشت و یک ساعت هم شیر دادن به بچههایش.
میرابراهیم قبول میکند، آهو دواندوان با پستانی برآمده و پر شیر به سمت دره میشتابد و شیر از پستانهایش چکه چکه بر زمین میریزد. به مقصد که میرسد ماجرا را برای بچههایش توضیح میدهد. آنها از نوشیدن شیر مادر امنتاع کرده و اصرار میکنند که مادر میرابراهیم را معطل نکند و هرچه زودتر نزد او برگردد. آهو قبول میکند و به سرعت نزد میر بر میگردد. میرابراهیم از رسیدن زود هنگام او تعجب کرده و علت را جویا میشود. آهوی مادر اصرار بچهها را بازگو میکند. میرابراهیم سخت تحت تاثیر قرار میگیرد و از شکار آهو صرفنظر میکند. چنین میشود که از تماس شیر آهو با زمین شنگال، خدای را معجزهای پیش میکشد و محصولی خودرو و بینیاز از بذر به نام کومی به ایزدیان عطا میشود.»
کومی خوران
حالا دیگر وقتش رسیده که این ماده غذایی پر رمز و راز را امتحان کنم. همه یکی یکی به چادری که مخصوص غذاخوری بود وارد میشویم. آخرین نفری که به جمع مشتاقان کومی میپیوندد جوان بلندقامتی است که از اعضای یگانهای مدافع شنگال است. او ٢۵ سال دارد و به گفته خودش «تقریبا هر سال هم در جمعآوری کومی سهیم بوده و هم در خوردن آن.»
تفنگش را به گوشهای تکیه میدهد و همین که اولین لقمه را در دست میگیرد، از او میپرسم: «نظرت درباره کومی چیست؟»
خیلی سریع و کوتاه جواب میدهد: «خوشمزه است!»
هیچ جزییات دیگری را شایسته گفتن نمیبیند. اما من برای رسیدن به جوابهای کاملتر، سوالهای جزییتری میپرسم و او جواب تمام سوالهایم را یک جا و با پرسیدن یک سوال جواب میدهد: «چرا در مورد فاجعه زندگی مردم شنگال گزارش تهیه نمیکنی و به کومی گیر دادهای؟!»
«قبل از فرمان یا بعد از فرمان؟!»
از هر دری که سخن بگویند، سوالی استفهامی به آن اضافه میکنند: «بهری فهرمان؟ (۵)» یا «پشتی فهرمان؟» (قبل از فرمان یا بعد از فرمان؟)
در جریان پیشرویهای سریع داعش، شهرهای زمار و شنگال، دو منطقه غالبا کردنشین در شمال عراق به تصرف نیروهای دولت اسلامی درآمدند. برای همین است که صحبت از هر چیزی به میان میآید آن را به قبل و بعد از «فرمان» تقسیم میکنند. بیراه هم نمیگویند، همه چیز تا حد زیادی تغییر کرده است. بعد از فرمان، دستکم شش هزار نفرشان مردهاند و ١٢ هزار نفرشان بینام و نشان و بسیاری دیگر آواره شهرهای امنتر شدهاند.
با حمله داعش و کشتار مردم ایزدی به دست این اسلامگرایان تندرو، نیروهای نظامی «یگانهای مدافع خلق (YPG)» وابسته به حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه که بخشی از آنها در مناطق مختلف کردستان سوریه مشغول جنگ با نیروهای داعش بودند، در جبهه دیگری در شنگال همراه با گریلاهای حزب کارگران کردستان ترکیه (PKK) و نیروهای پیشمرگه کردستان عراق، برای آزادسازی شهر و بیرون راندن نیروهای دولت اسلامی وارد کارزار شدند.
در جریان این حملهها شمار زیادی از ایزدیان برای حفظ جان خود به کوهستانهای شنگال پناه بردند. تعداد زیادی از آنها در اثر گرسنگی، تشنگی و نبود امکانات بهداشتی و درمانی در کوهها تلف شدند.
خدیدا، یکی از ایزدیان اهل شنگال است که کمی با هم درباره وقایع یکسال گذشته صحبت میکنیم. او میگوید: «بیشتر قبایل روستاهای عربنشین منطقه، ما را نجس میخواندند و پس از ورود داعش به شنگال، سریعا به آنها ملحق شدند.»
خدیدا میگوید که نیروهای داعش پا به هر روستا یا شهری که گذاشتهاند، تا حد ممکن مکانهای اصلی شهر را با خاک یکسان کرده و پیش از آنکه قصد ترک آن محل را کنند، مناطق حساس و معابر، خصوصا پلها را مینگذاری کردهاند.»
در شنگال با ایزدیهای زیادی درباره ماجرای حمله داعش به شهرشان صحبت میکنم. در صحبتهای همه آنها یک موضوع مشترک وجود دارد و آن اینکه حمله اسلامگرایان تندرو به آنها، برایشان تازگی نداشته است.
از یک ایزدی دیگر به نام برکات میخواهم تا بیشتر درباره این مساله توضیح بدهد. او میگوید: «هر چهار خلیفه راشدین در صدر اسلام به سرزمین ایزدیان حملهور شدهاند و آثار غارت و چپاولگری آنها در افسانههای ما به جا مانده است.»
همچنین در افسانههای ایزدیان آمده است که «گیلگمش و پادشاهان ساسانی هم فرمان اجرا کردهاند.»
بنابر گفته اهالی شنگال، آنها ٨۴ میلیون نفر بودهاند که در جریان ۷۴ فرمان، تعدادشان رفته رفته کم شده است.
بیشتر اهالی شنگال، یک گله اساسی دارند. آنها میگویند که نیروهای پیشمرگه در حفاظت از ایزدیها کوتاهی کردند اما «دخالت به موقع YPG و PKK و باز کردن کریدور انسانی»، تاثیر به سزایی در افزایش محبوبیت این دو حزب، به ویژه PKK در بین ایزدیان داشته است.
افسانهها و اسطورهها تمامی ندارند
رشو، یکی از اعضای یگانهای مقاومت شنگال است. او هم همانند سایر همکیشان خود اعتقاد بسیاری به افسانهها دارد، بهویژه آنهایی که در «مصحف رش» (۶) آمدهاند. او میگوید: «در کتاب ایزدیها پیشبینی شده است روزی مردمانی که شبیه به مسلمانان صدر اسلام هستند، به آنها یورش خواهند برد و در مقابل مردانی از کوهها به یاری ایزدیها خواهند آمد. اکنون این امر بر ما مشتبه شده است که مقصود از مردان کوهستان در متون کهن ایزدی، گریلاهای حزب کارگران کردستان ترکیه (PKK) هستند که از کوهستان قندیل میآیند.»
نکته جالب اینکه بیشتر ایزدیها در تلفظ «پکک» مشکل دارند و اغلب آن را» پپک» تلفظ میکنند.
داعش با حمله به شنگال فرصت حضور احزاب مختلف کردی را در این منطقه فراهم کرد.
پرچم هر حزب در منطقه تحت نظارت آن حزب افراشته شده است. اکنون نیروهای نظامی حزب دموکرات کردستان عراق و در مقیاس کمتر، اتحادیه میهنی کردستان از سمت دهوک تا نزدیکیهای کوهستان شنگال را در اختیار دارند و در بخش کوهستانی شنگال گریلاهای PKK بیشتر دیده میشوند.
خلاف ادعاهای مکرر رسانههای کردی نزدیک به حزب دمکرات و اتحادیه میهنی کردستان عراق، بخش اعظم شهر شنگال هنوز در اختیار نیروهای داعش است و فقط بخش قدیمی که کمتر از ٢٠ درصد کل شهر است، در اختیار نیروهای کرد قرار دارد.
در صحبت با ایزدیها وقتی به موضوع حضور احزاب مختلف در این منطقه اشاره میکنم، بیاعتمادی نسبت به این احزاب در صحبتهایشان پر رنگ میشود. بیشتر آنها میگویند که آماج دسیسه این احزاب گرفتهاند.
شهر شنگال اما از دور آرام به نظر میرسد. کمال، یکی از جوانان اهل شنگال با حسرت از بالا به شهر نگاه میکند. او میگوید: «هیچ رزقی بالاتر از بازگشت دوباره به شهر نیست.»
پانویسها:
۱. معادل علمی آن در انسانشناسی، مانا است.
۲. هر ۱۰ هزار ریال ایران معادل حدود ۴۰۰ دینار عراق است.
۳. فقیر، دومین پله از سلسه مراتب آیینی ایزدیان است.
۴. به دعاها و راز و نیاز ایزدیان، قول میگویند.
۵. منظور ایزدیان از فرمان، فتوای حمله به آنان است.
۶. مصحف رش (کتاب سیاه)، یکی از کتب مقدس ایزدیان، منسوب به حسن بن عدی است. حسن بن عدی، نتیجه برادر شیخ عدی بن مسافر، بزرگترین شخصیت آیین یزیدی است.
نظرها
عباس
با تشکر از رادیو زمانه جالب بود