• دیدگاه
خامنهای و مسئله "سکولار" شدن هیئتهای حسینی
اکبر گنجی- خامنهای نگران جا افتادن اندیشه تفکیک نهاد دین از نهاد دولت است و از طرح "اسلام سیاسی" در هیئتها و عزاداریها میگوید. این شمشیری چند سر است زیرا "اسلام سیاسی" واحدی وجود ندارد.
آیتالله خامنهای در ۲۰/۸/۹۲ در دیدار با "اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام"، به آنان گفته است : «هيئتها نمیتوانند سكولار باشند؛ هيئتِ امام حسينِ سكولار ما نداريم!
هركس علاقهمند به امام حسين است، يعنى علاقهمند به اسلام سياسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسين اين است. اين كه آدم در يك مجلس روضه يا هيئت عزادارى مراقب باشد كه نبادا وارد مباحث اسلام سياسى بشود، اين غلط است... فكر انقلاب، فكر اسلام، خطّ مباركى كه امام در اين مملكت ترسيم كردند و باقى گذاشتند، اينها بايستى در مجموعهها و مانند اينها حضور داشته باشد.»
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله خامنهای با ۳۸ روز تأخیر این سخنان را منتشر کرده است. "هیئت سکولار" و "امام حسین سکولار" با افکار و گفتار و رفتار ولی فقیه نمیسازد. اما چه اتفاقی موجب این سخنان شده است.
یکم- هویتسازی تاریخی: تشیع و تسنن دو روایت از اسلاماند که بعدها و به مرور ساخته شدهاند. این دو روایت، به پیروانشان هویت بخشیدند. شیعیان اگرچه همیشه در اقلیت قرار داشته و از حاکمان ناراضی بودند، اما تاریخ تشیع، تاریخ جهاد و جنگهای خونین نیست. تاریخ تشیع، تاریخ آرامش بوده و جنگها و شورشها در آن نادرتر از آنند که بتوان تاریخ تشیع را به جهاد فروکاست.
عزاداری برای امام حسین نیز امری است که در طول تاریخ ساخته شده، تغییر شکل داده و دائماً تشدید شده است. مولوی در قرن هفتم در مثنوی از نوعی عزاداری برای امام حسین سخن گفته و عبید زاکانی در رساله دلگشا همان را به صورت جوک نقل کرده است. در دوره شاه عباس یک روز مراسم عزاداری برگزار میشد. دستههای سینهزنی و مراسم عزاداری ده روزه بسیار جدیدند.
دوم- ساختن تشیع انقلابی: در دوران اخیر، علی شریعتی تا حدود زیادی تشیع ۱۲ امامی را به امام حسین تقلیل داد. برخورد گزینشی او با تشیع، به دنبال ساختن تاریخی سراسر خونبار از ازل تا ابد بود. "ثارالله" که به احتمال زیاد از مسیحیت وارد تشیع شده، نزد شریعتی بسیار برجسته شد. او همه روزها را عاشورا و همه زمینها را کربلا کرد. چند مستند تاریخی را برجسته میکرد تا تاریخی خونبار و انقلابی بسازد.
انقلاب که پدیدهای جدید و متعلق به دوران مدرن است، به تشیع راه یافت و "تشیع علوی" چیزی جز انقلابیگری و خونریزی نبود. شریعتی برای زدن تاریخ، میگفت که "تشیع صفوی" هم خون را به تریاک تبدیل کرده بود. شریعتی که به دنبال برپا کردن انقلاب بود، دستورالعمل انقلابیاش را پس از اعدام رهبران سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق توسط شاه، صادر کرد: دو راه بیشتر در پیش ندارید، حسینی بودن یا یزیدی بودن. شاه و رژیمش به نماد حکومت یزید تبدیل شده و نیروهای مخالف شاه به یاران انقلابی آماده شهادت امام حسین.
این چنین بود که خسرو گلسرخی هم در دادگاه به امام حسین استناد کرد. سکولارهای دهه پنجاه به ناگاه ظرفیتهای انقلابی تشیع را کشف کردند. طیف وسیعی از آنان از این نیروی انقلابی و ضد ستم حمایت کردند. کتاب تاریخ مذکر رضا براهنی فقط یک نمونه است که در اسلام آغازین چیزهایی کشف میکند که در دیگر ادیان وجود نداشته و موجب برتری آن شده است. این اسلام "اصیل"، "دارای ارزشهایی است که از نظر تاریخی پایدار به نظر میآیند" (رضا براهنی، تاریخ مذکر، علل تشتت فرهنگ در ایران، ص ۲۹).
جهاد امثال براهنی را هم مجذوب خود کرده بود. میگفت: "اسلام معتقد است که تو دهنی ظلم را با مشت متقابل جواب بده، چرا که اگر چنین تحرکی از خود نشان ندهی، خودکامگان بر تو چیره خواهند شد و دیگر نخواهی توانست نفس بکشی، و نسل بشر بکلی به سوی نابودی خواهد رفت" (ص، ۳۳). حالا چه باید کرد؟
براهنی میگفت: "خاورمیانه دینی" به فاعلیت روشنفکران و روحانیت " باید مردم را علیه استعمار تمدن غربی به سلاح جهاد مجهز کند، در مردم غرور جهاد با فساد تمدن غربی و موسسان آن و سرمداران آن ایجاد کند." (ص ۱۱۰) کتاب براهنی در سال ۱۳۴۹ با این جملات پایان مییابد. دهها مورد دیگر از روشنفکران سکولار در این زمینه به عنوان شاهد میتواند ارائه کرد.
سوم- دوران جمهوری اسلامی: پیروزی انقلاب و تأسیس جمهوری اسلامی، متکی بر چنان گفتمانی بود. تشیع ایدئولوژیک و انقلابی که توسط روشنفکران ساخته شد، روحانیت دیگر عناصر مدرن را هم وام گرفت و بر آن افزود. از جمله "جمهوری" به عنوان یک نهاد مدرن و "هر فرد یک رأی" را. رهبران جدید فهمیدند که غربستیزی و مبارزه با امپریالیسم- که در آن دوران از دو آبشخور کاریکاتور مارتین هایدگر و مارکسیسم روسی سیراب میشد، را هم باید از چنگ رقبا در آورده و به تشیع بیفزایند. بدین ترتیب، تشیع ضد امپریالیستی به رهبری آیتالله خمینی زاده شد.
آیتالله خمینی به خوبی از قدرت شگرف سرمایه عظیم عاشورای مدرن شده- یعنی ایدئولوژیک، انقلابی، ضد امپریالیستی، هویت بخش، و...- آگاه بود و کاملاً آن را به سود رژیم جدید به کار گرفت. دائماً از برگزاری محرم به شیوههای سنتی دفاع میکرد، اما هیچ چیز دیگر این عزاداری ها، جز روضهخوانی و دستههای سینهزنی و زنجیرزنی و برخی نمادها، سنتی نبود. همه مدرن مدرن شده بودند.
فرایند مدرنیزاسیون تیزابی است که به همه جا نفوذ میکند. هیچ امری را به نحو سابق باقی نمیگذارد. فرایند مدرنیزاسیون همراه با فرایند سکولاریزاسیون است. هیئتهای عزاداری امام حسین روز به روز "این جهانی"تر شده و جمهوری اسلامی هم برای دوام قدرت سرکوبگر خود از آنها استفاده میکرد. اما این مراسم برای مردم و خصوصا نسل جوان "فرصت"هایی بسیار پدید آورد: فرصت دیدار، تجمع و "خودابرازگری".
مدرنترین دستگاههای صوتی و موسیقی مدرن به کار گرفته شد. یک بار در چهارراه نظام آباد شاهد بودم که مداح جوانی که مداح نظام نبود، با آهنگ پلنگ صورتی میخواند و دستهای را به پیش میراند. در مواردی از موسیقی پاپ استفاده شد و میشود. محتوای انقلابی و ضدامپریالیستی در حال محو شدن بود. این گروهها دیگر از جهاد و اسطورهها سخن نمیگفتند، اشعارشان، و مهمتر از همه رفتارشان و سبک زندگی شان، کاملاً این جهانی شده بود. حتی در مناطقی به جای غذای سنتی قیمه، پیتزا میان عزاداران پخش میکردند. مراجع تقلید بسیاری این شیوهها را ضددینی و سوء استفاده از محرم اعلام کردند، اما آن دستورات گوش شنوایی نمییافت.
چهارم- مبارزه ضد سکولاریستی خامنهای: آیتالله خامنهای به شدت نگران جا افتادن اندیشه تفکیک نهاد دین از نهاد دولت است. این به معنای خداحافظی با جمهوری اسلامی و ولایتفقیه است. شاید بتوان با "توان" و "اراده" سرکوب مانع گذار به دموکراسی شد، اما فرایندهای مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون را نمیتوان سرکوب کرد. عزاداریها و هیئتها سکولاریزه شدهاند.
خامنهای چه رهنمودهایی برای مقابله با فرایند سکولاریزاسیون (نه ایدئولوژی سکولاریسم) دارد؟
اولاً: از نظم نظامی مشابه نظم هیئت رزمندگان دفاع میکند. میگوید: "اسم هيئت در آن تبادر عرفى، [به معنى] بىنظمى است؛ میگويند فلانى هيئتى عمل میكند، يعنى بىنظم عمل میكند. تقريباً میشود گفت شما اوّلين كسانى هستيد كه آمديد اين مجموعهاى را كه گويا طبيعتش طبيعت "بىنظمى" است، تحت نظم درآوريد؛ اين خيلى چيز خوبى است."
آیا میتوان همه هیئتهای سراسر کشور را تحت نظم هیئتهای نظامیان سپاهی در آورد؟ پاسخ منفی است.
ثانیاً: بر عنصر جهاد همه جانبه و سیطره آن بر هیئتهای سینهزنی سخن میگوید. همه هیئتها باید مجاهدت کنند: "مجاهدت مجموعهاى از انواع مبارزهها است؛ جنگ نظامى، جنگ فكرى، جنگ روحى، جنگ اجتماعى، مجموع اينها اسمش مجاهدت است...جهاد، آن حركتى است كه در مواجههبا يك خصم، با يك دشمن، انجام میگيرد...يك وقت هست كه شما در همين مطلبى كه [عزادار] تكرار میكند و حرفى كه [با آن] سينه میزند، با زبان نوحه و با زبان شعر، يك مسئلهروز، يك مسئلهانقلابى، يك مسئلهى اسلامى، يك معرفت قرآنى را میگنجانيد؛ او وقتى تكرار میكند، در ذهن او ملكه میشود."
این سودا دست نیافتنی است. حسینی- یزیدی کردن جهان امروز، به زیان خامنهای و جمهوری اسلامی است، تا به سود آنان. مخالفان و غیرخودیها- مثلاً اصلاحطلبان و سبزها- خامنهای را یزید و جمهوری اسلامی را حکومت بنیامیه قلمداد خواهند کرد که حسینیان و زینبیان- موسوی و کروبی و رهنورد و...- را زندانی کرده است. نمیتوان جای امام حسین را با یزید و شمر عوض کرد. خامنهای با رهنورد رفتاری بدتر از رفتار یزید با زینب کرده است. زینب این فرصت را یافت تا در مجلس یزید علیه او بشورد و سخنرانی تندی کند و بعد هم آزاد باشد. اما رهنورد باید در حصر فقط شاهد اتهامهای یزیدگونه باشد.
ثالثاً: خامنهای از طرح "اسلام سیاسی" در هیئتها و عزاداریها سخن گفته است. این هم شمشیری چند سر است. "اسلام سیاسی" واحدی وجود ندارد. در خاورمیانه اینک- با کمک دلارهای نفتی عربستان سعودی و متحدانش- جنگ شیعه و سنی راه انداختهاند. همه روزه صدها تن در این جنگ کشته شده و چندین برابر زخمی میشوند.
برای عربستان سعودی و بحرین و دیگر کشورهای فاسد و استبدادی منطقه، بهترین راهکار این است که شکاف اجتماعی فعال دیکتاتوری و دموکراسی را به شکاف شیعه و سنی تبدیل کنند که به قدرت فاسد و سرکوبگرشان تداوم بخشند. این امر حداقل دو پیامد دارد: الف- شیعیان که در اقلیت قرار دارند، میتوانند بازنده این جنگ باشند. ب- مسلمانکشی بیش از هر امر دیگر اسلام را بدنام خواهد کرد.
پنجم- اسلام سکولاریستی: تفکیک نهاد دین از نهاد دولت به سود دین و دینداران است. در این صورت فساد و جنایات رژیم سیاسی به نام اسلام و تشیع و روحانیت نوشته نخواهد شد. دینداران هم میتوانند در نظام دموکراتیک، آزادانه در قلمرو عمومی ارزشهای خود را ترویج کرده و با دیگران وارد گفت و گوی استدلالی شوند. در گفت و گوی آزاد در قلمرو عمومی نمیتوان مدعی شد که فلان سخن یا ادعا درست است، چون فلان شخص یا بهمان کتاب گفته است. سخن و ادعا باید توسط شواهد و قرائن قوی تأیید شوند.
حکومت دینی، دین را هم به آییننامه دولتی تبدیل میسازد و مانع تحول در فهم دین میشود. رئیس قوه قضائیه منصوب ولی فقیه میگوید که حکم اعدام و قصاص حکم مسلم اسلام است و مخالف آن، مخالف اسلام است. اگر حکومت دینی و زندان نبود، صادق لاریجانی میبایست در قلمرو عمومی با دیگران در این خصوص به بحث استدلالی بپردازد. روشن است که در بدون زندان و سرکوب، او قادر به دفاع استدلالی از این مدعا نخواهد بود.
از سویه دین که بگذریم، حکومت دموکراتیک، بهترین برساخته بشری برای زمامداری سیاسی تاکنون است. مردم در یک نظام دموکراتیک قادر خواهند بود تا آزادانه از میان سبکهای زندگی رقیب، یکی از انتخاب کنند. اگر سبک زندگی خاصی از پس از مدتی نپسندیدند، آن را با سبک زندگی دیگری عوض کنند.
"انتخاب" شاید مهمترین ویژگی انسانی باشد. اگر نظام سیاسی دموکراتیک نباشد، اگر آزادی وجود نداشته باشد، چگونه میتوان انتخاب کرد؟ انتخاب دین یا بیدینی هم در فضای دموکراتیک و آزادی امکانپذیرتر است.
نظرها
مظفر
با تشکر از آقای گنجی . فکر می کنم توجه بیش از اندازه به سخنان رهبر ایران در یک قاب جدای از باقی سخنان او می تواند قدری فریبنده باشد. ایشان و نیز آقای خمینی و بسیاری دیگر از آنهایی که اسلام سیاسی معاصر را به مردم تحمیل کردند اصولاً هرگز بر یک موضع نایستاده اند و هر زمان بسته به فراخور احوالات و شناختی که از سطح فراموشی مردم داشته اند حرف هایی زده اند که اگر نه 180 درجه بلکه به قول رییس جمهور قبلی حتی 360 درجه با سخنان قبلی آنها در تضاد بوده و این تغییرات هم هیچگاه در یک جا متوقف نشده که بتوان از آن به عنوان نقطه ی عطف یاد کرد. لذا روند سخنان آنها مثل روند جریانات سیاسی کشور حرکتی خطی، دوار یا مارپیچی ندارد و بسیار بسیار آشفته و مانند یک کلاف کامواست که به چنگ گربه ای افتاده باشد. به عنوان مثال کسی که همین مدتی پیش از "نرمش قهرمانانه" استقبال کرد و همگان دانستند که پیشنهاد صلحی مانند حسن ابن علی منظور اوست چگونه می تواند بناگاه همگان را به رفتار حسینی و جنگ و قتال دعوت کند الا اینکه بداند مردم یا به حرفهای او توجه ندارند یا اصولا حافظه ی خیلی بدی دارند؟ این چرخش ها و بندبازی های پوچ همچنان ادامه خواهد داشت و با اعصاب و روان و منطق بشریت بازی ها خواهد کرد مگر اینکه دستی از فراسوی مرزهای وهم زده ی ایران طلسم را بشکند.
الف از ایران
نویسنده، ارتباط ارگانیگ میان هیئتهای مذهبی و مساجد، واسطه گری و حضور پررنگ به اصطلاح "روحانیون" در هیئتها، و تامین کنندگان مالی هیئتها (بازاریان) را نادیده گرفته و صرفا بر روی پوستهی بیرونی این مکانیسم که مرحله جذبگیری مقطعی جوانان محله است تمرکز کرده. بدین ترتیب بنظر میرسه خود ِ بدیهی پنداشتن اصل سکولاریزه شدن هیئتها از حکومت نقطه کور این متن محسوب میشه، چون عمده نتایج نویسنده از همین پیش فرض گرفته شده دلایلی که نویسنده برای نمایش این سکولاریزه شدن برمیشمره (پیتزای نذری، نوحههای پاپ و غیره) بیش از حد سطحی است. هیچکدوم از موارد ذکرشده بهیچ عنوان تیزی برای حکومت محسوب نمیشوند باور ندارید؟ نگاهی به بزرگترین هیئتهای مذهبی تهران بیاندازید که بدلیل حجم وسیع سرمایه، شکی برای ارتباط ارگانیک ذکرشده در بالا باقی نمیگذارد ×××× نکته دیگر : شخصا بعنوان یک اگنوستیک که از لحاظ سیاسی نسبتی هم با اصلاحطلبان ندارم، بنظرم ایدهی سیاست زدایی از عاشورا از طریق فستیوال سازی آن، جالبترین خدعه حکومت در طی سالهای اخیر بوده این رو بعنوان کسی میگم که عاشورای 88 رو در خیابانهای تهران گذرونده و از نزدیک اتفافات اون روز رو شاهد بود که چطور خدعه قدسی حکومت علیه خودش اعمال شد و حالا عاشورای 92، عاشورایی که بواقع در این سالها (شخصا حداقل در محله ما) تابحال چنین عاشورایی را از حیث «تکثر» و «جوانگرایی» بخاطر ندارم نتیجه گیری : آئینی سازی عاشورا تاکتیک ترجیحی حکومته - تاکتیکی که در کانتکست سیاسی عاشورای 88 معنا پیدا میکنه
بهزاد
آنچه که در جمهوری اسلامی اتفاق میافتد مشابه آن چیزیست که در رژیم شاه اتفاق افتاد.یعنی ازیکطرف جامعه بسرعت مدرن میشود واز سوی دیگرقدرت سیاسی همچنان سنتی باقی میماند.این تضاد بین شکل ومحتوا .جامعه را به بحران کشانده است ودر آینده میتواند هر اتفاقی بیافتد.بنظر میرسد تاریخ مصرف جمهوری اسلامی به پایان رسیده است.وجمهوری اسلامی میخواهد.خودرا بهر قیمتی سرا پا نگهدارد.
Yaghoub Sharifi
آقای گنجی نوشته: "رئیس قوه قضائیه منصوب ولی فقیه میگوید که حکم اعدام و قصاص حکم مسلم اسلام است و مخالف آن، مخالف اسلام است. اگر حکومت دینی و زندان نبود، صادق لاریجانی میبایست در قلمرو عمومی با دیگران در این خصوص به بحث استدلالی بپردازد. روشن است که در بدون زندان و سرکوب، او قادر به دفاع استدلالی از این مدعا نخواهد بود." گویا آقای گنجی، که نمیخواد دست از اسلام برداره و دائماً ** میکنه، حتی سوره بقره در قرآن را هم نخوانده! اگر خوانده بود، به ریش صادق لاریجانی نمی خندید. به هر حال، آیات ۱۷۸ و ۱۷۹ از سوره بقره، دقیقا حرف صادق لاریجانی را تأیید میکنند. لطفا رجوع کنید.
Majid
"فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکى که امام در این مملکت ترسیم کردند و باقى گذاشتند، اینها بایستى در مجموعهها و مانند اینها حضور داشته باشد.»" خط مبارک امام که در اصل خط شیطان است همانا که توسط خامنه ای و امثالهم دنبال میگردد که بجز رسیدن به قدرت و سلطه ظالمانه بر دیگران چیزی در سر نپرورانده و دین را هم چون وسیله ای از جهت پیروی در این خط بکار برده و میبرند. قیام حسین از برای جهاد برای خدا بود و نه از برای اسلام که اسلام از برای ذکر نام خدا بوده و هست و از برای قیام در برپایی عدالت الهی. یعنی دین خالص و ناب خداوند (خالق حیات و مرگ و خالق انسان و شیطان و کل عالمیان) که خامنه ای آنرا به غلط اسلام ناب محمدی نامیده و نه در آن از شیعه خبری است و نه از تسننن و نه از سکولار و نه از مذهبی و نه از عزاداری و سوگواری از برای احدی. ذکر خداست و ذکر عظمتش و ذکر عدالت و احسان و خیر و رحمت و فضل و برکات و ذکر مکرر به روز حسابرسی. و همچنین ذکر شیطان و حزب شیطان و ذکر خطوط او و هشدار به بشر از پیروی از آن خطوط ترسیمی اولیای شیطان حال چه فقیه باشند و چه سفیه و چه مسلمان و چه غیر مسلمان. ** دقت کنیم که نه در گفتار خامنه ای و نه در نوشته آقای گنجی هیچ ذکری از نام خدا نیست. اسلام است و یزید و حسین و غیره و غیره.
velayat
من متوجه نمی شم و برام جالب شما با چه حقی بر می گردی می گی خامنه ای یک مشت ادم از خدا بی خبر جمع می شن دور همدیگه و به این فکر می کنن که چطوری باید این ولایت رو زیر سوال برد ولی این رو هم بگم ما بسیجی ها پوشت امام هستیم و اجازه نمی دیم امسال کلید ساز ها این انقلاب ختشه دار کنند و سلام
farid
با این وضعیت صدا وسیما ٬ استفاده از ماهواره صد در صد می شود دکتر تقی آزاد ارمکی جامعهشناس در سرمقاله روزنامه «شرق» نوشت: در سال 1374 طی تحقیقی در تهران در یافتیم که یک درصد از مردم تهرانی ماهواره دارند و از آن استفاده می کنند در حالی که در سال 1392 این میزان به 71 درصد رسیده است. یعنی طی 17 سال، شمار استفاده کنندگان ماهواره از یک درصد به 71 درصد رسیده است. این جهش آماری، به معنای «انفجار مصرف» ماهواره است. چه اتفاقی افتاده است؟ آیا مردم ایران بی فرهنگ شده اند؟ آیا مردم ایران از فرهنگ و اخلاق ایرانی گذر کرده اند یا اینکه وضعیت به گونه ای دیگر است؟ مردم بی دین و بی فرهنگ و ضد سنت نشده اند بلکه مصرف انفجاری ماهواره به اموری دیگر برمی گردد که در ادامه به سه مورد اشاره می شود. این انفجار را می توان اول در جهت گیری های موجود در جامعه و دوم در تصمیم گیری های مدیریتی و سومی در نادیده گرفتن تمایلات فرهنگی و اجتماعی ایرانی؛ جهان ایرانی جهانی شده تا محله ای جست وجو کرد.
محسن
تا جان داریم در خدمت اسلام و رهبر عزیز مان خامنه ای هستیم تا انقلاب مهدی****
babak
صداوسیمای حکومتی ریش و پشم دیگر خریداری ندارد.
توکل
روزی در شهری از شهرهای ایران مردم در سنگ پرانی و دشنام به کسی که خیلی خوب نقش شمر را بازی می کرد افراط کردند. صاحب مجلس در انتهای تعزیه قبایی به رسم تشکر از ایفای نقش شمر به بازیگر داد. شمر رو به مردم کرد و گفت: الا مردم نه من شمرم نه اینجا کربلا بود همه این بازیا بهر همین یلا قبا بود حالا ای مردم نه اینجا کربلایی هست و نه شمر و امام حسینی. همه ی این ادا و اطفار هایی هم که می بینید سالهاست برپاست برای خودنمایی، وجهه درست کردن، جبهه درست کردن، همسر یابی، معشوقه یابی، (اخیراً مصرف مواد) ، بخور و بپاش، پوشش دزدی ها، سرپوش بر وجدانهای سنگین و این قبیل موارد است. یادمان باشد که بیش از شش میلیارد نفر انسان روی این کره ی خاکی خبری از امام حسین و افسانه ی کربلا و این حرفها ندارند و همه به نوعی خوب یا بد در حال زندگی هستند. خیلی هایشان هم اسطوره هایی دارند که ما نمی شناسیم ولی برایشان همین قدر مهم است و در این بین هیچ کس نه ضرری کرده و نه بر حق است.
Mani
همانگونه که سکه دو رو دارد و اساس و مواد آن فلز است به همانگونه نیز جهادگر و اصلاح طلب فقط دو روی و ظاهر یک ایدئولوژی هستند. با تکامل آگاهی بشر این ایدئولوژیها نابود خواهند شد. و با نابودی این ایدئولوژی ها هر دو سوی آن یعنی هم جهادگر و هم اصلاح طلب برای همیشه ناپدید خواهند شد. ------------------------------------ این دو سو لازم و ملزوم یکدیگرند هستند. ایدئولوژیها با یک سوی خود (سوی خشن خود) درد و رنجهای عظیمی در جوامع بشر بوجود میاورند و هر وقت بشر بعلت این رنجها آماده جهش تکامل آگاهی در ذهن خود است ایدئولوژیها با نشان دادن سوی دیگر خود سعی در نشان دادن تصویری رحمانی از خود به انسان میکنند تا اعتماد از دست رفته اورا نسبت به خود دوباره باز یابند و انسان را همچنان اسیر خود نگه دارند تا بدین گونه از تکامل آگاهی بشر که منجر به دیدن واقعی انسان از این ایدئولوژیها و در نهایت به رهایی بشر و نابودی این ایدئولوژیها خواهد شد جلوگیری کنند. اصولگرا و یا اصلاح طلب هر دو فقط دو نقش در یک ایدئولوژی هستند.
مهدی
سلام شادمانم زانکه بعد از مرشد پیرم امام برسپهر رهبری بینم رخ تابان تو
babak
در جواب مهدی و محسن و ولایت ٬ ولایت فقیه ساخته انگلیس از زمان صفویه است . دیگر زمان تحجرو سواستفاده از عقاید مذهبی مردم برای چپاول و ایجاد امپراطوری مذهبی یا حکومت مشروعه گذشته هرچند دهها هزار از جوانان ایرانی اعدام و کشته و قربانی شدند و یا از فاشیسم مذهبی قرون وسطایی ناچار به ترک زادگاهشان شدند.
بهمن
با درود و سپاس از کوششهای شما آقای گنجی نازنین فقط خواستم بگویم متن کمی از نظر ویرایشی سست است. لطفاً نوشتارهای خود را پس از بازخوانیهای چندباره منتشر کنید. با احترام