ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پرس و جو درباره نیاز به خدمات روان‌پزشکی

بیماری روانی برای ایرانیان تابو است

۱۰ درصد جمعيت ایران در طول سال ۱۳۸۹ برای درمان اختلال‌های روانی خود به «افراد غير متخصص مانند دعانويس، رمال و عطار» مراجعه و خدمات دریافت کرده‌اند.

در آستانه ورود به سال ۱۳۹۳ خورشیدی، رئیس منتخب انجمن علمی روانپزشکان ایران در گفت‌وگو با وب‌سایت «فرارو» ادعا کرد: «یک چهارم جمعیت کشور نیاز به خدمات روانپزشکی دارند

حدود ۲۰ تا ۲۲ درصد افراد بزرگسال جامعه (۱۵ تا ۶۴ سال) در طول سال نیاز به مراجعه برای مشکلات اعصاب و روان دارند

رضا میرسپاسی در این گفت‌وگو اعلام کرد: «حدود ۲۰ تا ۲۲ درصد افراد بزرگسال جامعه(۱۵ تا ۶۴ سال) در طول سال نیاز به مراجعه برای مشکلات اعصاب و روان دارند.»

این آماری است که بر مبنای تحقیق میدانی و از طریق پرسشنامه در تهران و شهرستان‌‌ها به دست آمده است، اما آیا مردم ایران در جریان چنین آماری هستند و آن را می‌پذیرند؟

هیچ آمار دقیق و به روزی وجود ندارد

یک زن روانشناس که در مناطق بختیاری‌نشین ایران دست به تحقیقاتی شخصی و بدون مجوز در زمینه بیماری‌های روانی زده است، ضمن تایید این آمار و اطلاعات می‌گوید: «تایید من به عنوان یک روان‌شناس درباره حدود مقداری این آمار است که به نظرم به واقعیت نزدیک است. البته اگر اطلاعاتی درباره شیوه نمونه‌گیری و تنظیم پرسش نامه ارائه می‌شد یا مبنای نظریه مورد استفاده را اعلام می‌کردند این اطلاعات ارزش علمی بالاتری پیدا می‌کرد، ولی در هر صورت همین است. در ضمن باید به جناب میرسپاسی آفرین گفت. اعلام شجاعانه‌ای بوده است، چون نسبت به تخصص ما و هشدارهای ما رویکرد منفی در بین مسئولان وجود دارد. بد نیست سری به ایشان بزنید و سوال کنید آیا بعد از اعلام این آمار از سوی مقامات مواخذه شده‌اند یا خیر؟»

طبق اعلام گمرک جمهوری اسلامی ایران طی ۱۱ماهه نخست سال‌ ۱۳۹۲ بیش از یک‌ میلیارد و۶۰۰ میلیون‌ دلار دارو وارد کشور شده است که بیشتر آنها در درمان انواع افسردگی کاربرد دارند.

از این متخصص درباره علت مواخذه سئوال کردم و او پاسخ داد: «هیچ آماری وجود ندارد. آماری که در رسانه‌ها اعلام می‌شود دقیق نیست. از آمارهای سال‌های قبل استفاده می‌کنند تا دولتی که سر کار است زیر سوال نرود... احساس نیاز نمی‌کنند. به روان‌شناسی به عنوان یک علم غیر ضروری نگاه می‌کنند... به محققان مستقل اجازه کار میدانی نمی‌دهند. تجربه به من ثابت کرده است اگر مجوز بدهند، نهادهایی که باید همکاری کنند، همکاری نمی‌کنند. در دو مورد به من اخطار دادند که تحقیقات شما اقدام علیه امنیت کشور است. اینکه تحقیق روی بیماری‌های روانی چه تاثیری روی امنیت کشور دارد برای من روشن نیست.»

همچنین از این کارشناس سئوال کردم که چطور می‌توان وجود این مقدار از بیماری‌‌‌های روانی را به مردم عادی ثابت کرد و قبولاند؟ پاسخ این بود: « این بیماری‌ها وجود دارد. مردم نمی‌پذیرند که این بیماری‌ها وجود دارد؟ بله، پس دلیل افزایش آمارهای جرم و جنایت، خشونت، نارضایتی از زندگی، اعتیاد، جر و بحث‌های خانوادگی، ناامیدی و غیره چیست؟ از مردم بپرسید: آیا از آرام‌بخش استفاده می‌کنید؟ خواب راحتی دارید یا به سختی خواب‌تان می‌برد و در طول خواب بی‌قرار هستید؟ احساس می‌کنید زندگی مفیدی ندارید؟ از همسایه، همسر، فرزندان و از همکاران‌تان احساس خطر یا آزار نمی‌کنید؟ آیا مواد مخدر مصرف می‌کنید؟... پاسخ این سئوالات فرد را در جایگاه پذیرش ابتدایی موضوع قرار می‌دهد.»

همه روانی هستند، جز ما

از توصیه‌های این متخصص روانشناسی استفاده کردم تا بتوانم درباره موضوع این گزارش با مردم ارتباط برقرار کنم.

این ادعایی علمی و دقیق نیست، اما افراد پر‌شماری که با آنها به گفت‌وگو نشستم، این را به زبان می‌آورند یا از خلال صحبت‌هایشان مشخص می‌شود که معتقدند «بیشتر مردم ایرانی روانی هستند» و خودشان را از جمع بیماران روانی ایران خارج می‌دانند.

البته باید مردم طبقات فرودست جامعه ایران را که تفاوتی بین بیماری روانی با مشکلات حاد روحی قائل نیستند از این ادعا مستثنی کرد.

یک مرد ۴۳ ساله که کارش تخلیه گونی‌های آرد برای نانوایی‌هاست درباره این آمار می‌گوید: «خودش هر کی بوده روانی بوده. خودش را باید بگیرند، ببرند تیمارستان. از این همه آدم که در خیابان هست اگر اینقدرش روانی بودند همه می‌افتاند به جان هم. روانی زیاد نداریم. باشد هم می‌برند آسایشگاه.»

برخلاف او یک نصب‌کننده تجهیزات گرمایشی و سرمایشی معتقد است این آمار «درست است. بیشتر هم هست. در خیابان راه که می‌روی فقط کم مانده مردم همدیگر را زنده بخورند. روانی که شاخ و دم ندارد. این جوان‌هایی که با ماشین ولگردی می‌کنند، آقا یک نفر آدم سالم در این مملکت باقی نمانده. به کسی نمی‌شود گفت بالای چشمت ابرو. یقه‌ات را می‌گیرند. نشانه جنون یکی همین است که آدم تحمل حرف حساب دیگران را ندارد. بیماری روانی یعنی  جنون آنی... ما وسط یک مشت بیمار زندگی می‌کنیم.»

شهروند ۳۹ ساله ایرانی‌ای معتقد است اعضای شش واحد از ۱۲ واحد ساختمانی که در آن زندگی می‌کند، بیمار روانی هستند.

یک دانشجوی مقطع لیسانس دانشگاه صنعتی شریف با تایید رواج قرص‌‌های اعصاب و روان در بین دانشجویان می‌گوید: «برای امتحانات بیشتر استفاده می‌کنند. بعضی‌ها قرص مصرف می‌کنند و بعضی‌‌ها شیشه مصرف می‌کنند.»

یک خانم ۵۴ ساله اعتقاد دارد هر جوانی که در خیابان دیده شود، بیمار روانی است و جوان‌های سالم یا سر کار هستند یا در خانه می‌مانند. او فرزندان و نوه‌های خودش را افرادی سالم می‌داند و به عنوان یک مادر، نگران آن است که آنها از دیگران آسیب ببینند.

یک خانم ۶۱ ساله دیگر، یکی از عروس‌های خود را نیازمند رفتن پیش روان‌شناس می‌داند. در میان صحبت‌های مفصل این خانم مشخص می‌شود که عروس مورد اشاره او متهم به کم کردن رفت و آمد پسر به خانه مادر است.

یک راننده تاکسی به تلویح اعلام می‌کند که معتقد است هر راننده‌ای که راننده تاکسی نباشد بیماری روانی دارد و با رانندگی‌اش به محیط زیست و جان دیگران آسیب می‌زند.

ناظم یک مدرسه ابتدایی معتقد است ۸۰ درصد دانش‌آموزان مدرسه‌اش دارای «مشکلات روحی و روانیِ خانوادگی» هستند.

تعداد ۲۳ جوان شهرستانی به نوعی معتقد بودند نسل قدیم پدران و مادران در شهرهای کوچک از نظر روانی، طبیعی نیستند.

در مقابل با ۱۷ زن و مرد بالای ۴۰ سال در تهران صحبت کردم که معتقد بودند مردم تهران به دلیل مشکلات زندگی و «شلوغی» دارای استرس و فشار روانی هستند و به زندگی مردم شهرهای دیگر از جمله مردم روستاها و شهرهای «کوچک» و «خلوت» غبطه می‌خوردند.

افزایش مصرف داروهای آرام‌بخش و روانگردان

طبق اعلام گمرک جمهوری اسلامی ایران طی ۱۱ماهه نخست سال‌ ۱۳۹۲ بیش از یک‌ میلیارد و۶۰۰ میلیون‌ دلار دارو وارد کشور شده است که در بین  این داروهای وارداتی، هفت‌هزار و ۶۰۱ کیلوگرم انواع آلپرازولام، کامازپام، کلردیازپوکسید، کلونازپام، کلرازپات، دلورازپام، دیازپام، کاستازولام، لوفلازپات اتیل، فلودیازپام، فلونیترازپام، فلورازپام، هالازپام، لورازپام و لورمتازپام که بیشتر آنها در درمان انواع افسردگی کاربرد دارند، از کشورهای امارات متحده عربی، ایتالیا، فرانسه و هند به ایران وارد شده‌اند.

داروهای خانواده "بنزودیازپین" از جمله لورازپام، اگزازپام و... از مهم‌ترین داروهای آرام‌بخشی هستند که خودسرانه مصرف می‌شوند

به گفته دکتر فائزه تاتاری «داروهای خانواده "بنزودیازپین" از جمله لورازپام، اگزازپام و... از مهم‌ترین داروهای آرام‌بخشی هستند که خودسرانه مصرف می‌شوند.»

به گفته این روان‌شناس در برخی از موارد دانش‌آموزان نیز برای بیدار ماندن و افزایش تمرکز برای امتحان از داروهایی همچون "ریتالین" و "آمفتامین" استفاده می‌کنند.

یک دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه صنعتی شریف با تایید رواج قرص‌‌های اعصاب و روان در بین دانشجویان می‌گوید: «برای امتحانات بیشتر استفاده می‌کنند. بعضی‌ها قرص مصرف می‌کنند و بعضی‌‌ها شیشه مصرف می‌کنند.»

یک دانش‌آموز دبیرستانی که امسال باید در کنکور دانشگاه شرکت کند می‌گوید: «دوستام مصرف می‌کنند آقا ولی من می‌ترسم. میگن خیلی تاثیر داره ولی مریض میشه آدم. باید واسه کنکور هم تست بگیرن. مثل دوپینگ. ...اسم قرص‌‌ها را بلد نیستم. یکی از بچه‌‌های مدرسه ما خیلی بلده این چیزها را. می‌گن آدم کمتر خوابش می‌بره واسه همین وقت می‌کنی بیشتر تست بزنی. خیلی وقت کم داریم آقا. هم باید برای امتحان بخونیم هم تست بزنیم.»

یک کارمند ۴۲ ساله که با تشخیص خودش از داروی لورازپام استفاده می‌کند، می‌گوید: «هر روز مجبور هستم ساعت ۵:۱۵ صبح از خواب بیدار بشوم تا به مدرسه بچه‌هایم و محل کار خودم برسم. روزهای جمعه که تعطیل است طبق عادت از خواب بلند می‌شوم. خوابم نمی‌برد. پنج‌شنبه‌‌ شب می‌خورم که جمعه بیشتر بخوابم.»

صاحب یک داروخانه دلیل فروش بدون نسخه داروهای اعصاب و روان را چنین توضیح می‌دهد: «ما مجبور هستیم از توزیع کننده نقد دارو تهیه کنیم ولی بیمه‌‌ها حساب‌‌ها را منظم تسویه نمی‌کنند. درآمد داروخانه‌‌ها از فروش مواد آرایشی و بهداشتی و داروی آزاد است.»

این خانم می‌گوید در مواقعی که سر درد شدید یا استرس داشته باشد نیز از این دارو استفاده می‌کند.

صاحب یک داروخانه دلیل فروش بدون نسخه داروهای اعصاب و روان را چنین توضیح می‌دهد: «ما مجبور هستیم از توزیع کننده نقد دارو تهیه کنیم ولی بیمه‌‌ها حساب‌‌ها را منظم تسویه نمی‌کنند. درآمد داروخانه‌‌ها از فروش مواد آرایشی و بهداشتی و داروی آزاد است. همه داروخانه‌‌ها این کار را می‌کنند.» این داروخانه‌‌دار می‌گوید: «ما اصولاً سئوال نمی‌کنیم از مردم که چرا این داروها را مصرف می‌کنند. البته گاهی اوقات افرادی به صورت خصوصی از ما سئوال می‌کنند درباره داروها. موارد مختلفی هست. بیشتر برای اضطراب. موارد استفاده  جهت تاخیر در انزال آقایان هم بسیار زیاد شده است متاسفانه که فقط جوان‌‌ها نیستند. افراد میان سال و مسن استفاده می‌کنند از این داروها. ما بنا به وظیفه به افراد توصیه می‌کنیم اگر ناراحتی قلبی دارند از این داروها استفاده نکنند. کار بیشتری از دست ما بر نمی‌آید.»

خانم ۲۸ ساله‌ای که با لیسانس کشاورزی در قسمت فروش یک داروخانه در یک محله فقیرنشین کار می‌کند اعتقاد دارد: «آنتی بیوتیک، مسکن، داروی قلب و داروهای اعصاب از همه بیشتر بدون نسخه درخواست می‌شوند.»

یک آقای ۲۶ ساله که از کارکنان یک داروخانه در منطقه اعیانی تهران است، از خرید داروهای اعصاب «به صورت منظم و جعبه‌ای» توسط مشتریان خبر می‌دهد.

چرا ایرانیان از مراجعه به روان‌پزشک و روانکاو طفره می‌روند؟

با رجوعی ساده به محیط اجتماعی اطراف خود احتمالاً می‌توانید افرادی را مشاهده کنید که با وجود داشتن مشکلات روانی مایل به پذیرش آن نیستند یا با وجود علاقه به رفع مشکل خود از اینکه دیگران از مراجعه آنها به روان‌پزشک یا روانکاو مطلع شوند هراس دارند. این ترس بیشتر از «انگ زدن» دیگران است.

یک خانم ۳۰ ساله می‌گوید: «من شوهر روشنفکری دارم. خیلی، خیلی از مواقع کمکم می‌کند. خیلی ...با تشویق خودش جلسات روانکاوی را شروع کردم، ولی وقتی به خاطر یک مسئله دعوایمان شد سر من داد کشید و به من گفت روانی... از آن روز به بعد همیشه در حرف‌‌هایش حس می‌کنم به من یکجوری نگاه می‌کند انگار چون رفته‌‌‌‌‌ام پیش روانشناس، دیوانه هستم و نظرم برایش مهم نیست.»

این خانم به توصیه خواهرش نیز اشاره می‌کند: «خواهرم گفت اشتباه کرده‌‌ام که به شوهرم گفته‌ام. اگر نمی‌فهمید نظرش درباره من عوض نمی‌شد. راه درستش جداً همین است که کسی متوجه نشود.»

یک پسر ۲۲ ساله و دانشجوی دانشگاه آزاد نظری متفاوت دارد. از نظر او نه تنها مراجعه به روانپزشک مشکلی ندارد که عملی بسیار باکلاس است. او می‌گوید: «مد شده... خیلی از دخترها می‌روند... راحت بودن در این مسائل نشانه کلاس و فرهنگ خانواده است.»

از این جوان ایرانی سئوال کردم که آیا مراجعه پسران به روانکاو یا روان‌پزشک نیز شامل باکلاس بودن و با فرهنگ بودن می‌شود؟ پاسخ می‌دهد: «آره. آره. چرا نباشه؟ تازه دخترها به پسرهایی که پیش روانپزشک می‌روند خیلی توجه می‌کنند. چون فکر می‌کنند تنها‌تر است و اهل لایی‌‌بازی نیست.» منظور او از «لایی‌‌بازی»، ارتباط جنسی یا عاطفی با چند فرد به صورت همزمان است.

یک فروشنده خشکبار که پدر هفت فرزند است می‌گوید: «مردم نمی‌روند ...برای اینکه برای خانواده آدم حرف در می‌‌آورند. خود شما اگر بخواهی انشاء الله برای پسرت خواستگاری بروی، سراغ دختری که زیر نظر روانپزشک باشد می‌روی؟ روی همین حساب مردم می‌ترسند دخترهایشان خانه بخت نروند. به پسرهایشان دختر ندهند.»

یک کارگر ۳۴ ساله مشکل اصلی را هزینه‌‌ سنگین مراجعه به روانکاوان و روان‌پزشکان خبره می‌داند. او می‌گوید: «دختر کوچکم مشکل دارد. خودمان اول فهمیدیم. همسایه‌ها به زنم گفته بودند روان‌پزشک خوب است. یک جا قیمت کردیم گفتند هر جلسه ۵۰ هزار تومان.»

یک کارگر ۳۴ ساله مشکل اصلی را هزینه‌‌ سنگین مراجعه به روانکاوان و روان‌پزشکان خبره می‌داند. او می‌گوید: «دختر کوچکم مشکل دارد. خودمان اول فهمیدیم. همسایه‌ها به زنم گفته بودند روان‌پزشک خوب است. یک جا قیمت کردیم گفتند هر جلسه ۵۰ هزار تومان. یک جای دیگر جلسه‌ای ۲۰ هزار تومان. پنج جلسه بردیم و ۱۰۰ هزار تومان دادیم، فایده نداشت. از این دانشجوها بود که تازه مدرک گرفته بود. صد هزار تومان را داده بودم برایش گوشت کباب می‌کردم حداقل قوت می‌گرفت... از آن یکی که ۵۰ هزار تومان می‌گیرد خیلی تعریف می‌کنند ولی حقوق ما کفاف این خرج‌‌ها را نمی‌دهد.»

یک استاد سابق دانشگاه درباره توانایی‌‌های دانشجویانی که در رشته‌‌‌های مختلف روان‌شناسی و روان‌درمانی پذیرفته می‌شوند، می‌گوید: «به طور کامل مطلع نیستم. پاییز گذشته به اصرار و خواهش یکی از دانشجویان برجسته‌‌ام در سمیناری حاضر شدم و کنارش چند نفر از دانشجویان جدید را دیدم. جدی نبودند به نظرم. این رشته، رشته حساسی است. علاقه در درجه اول و تلاش در اینها که من دیدم، نبود. ... متوجه شدم بیشترشان از این رشته می‌ترسند. کیسی ارائه شد برای صحبت، دخترها می‌آمدند جلوی کلاس، خیلی نگران بودم که مبادا خودشان از شدت استرس و اضطراب بی‌هوش شوند. از نظر من دو نفرشان مناسب این تحصیلات بودند. چند نفر پسر هم بودند که سرگرم بازیگوشی بودند. توجه نداشتند. دانشگاه دیگر دانشگاه سابق نیست.»

چه کسانی در ایران  جای خالی روان‌شناسان را پر می‌کنند؟

به گفته «مجری طرح پيمايش آمار اختلالات روان» مطابق پژوهشی که با مشارکت ۳۰۰ روان‌شناس در یک نمونه آماری هشت هزار نفره از بین افراد ۱۵ تا ۶۴ ساله انجام شده ۱۰ درصد جمعيت کشور در طول سال ۱۳۸۹ برای درمان اختلال‌های روان خود به «افراد غير متخصص مانند دعانويس، رمال و عطار مراجعه و خدمات دریافت کرده‌اند.»

سایت خبری «انتخاب» به نقل از روزنامه اعتماد نوشته است که درآمد رمالان، دعانویسان، افراد غیر متخصص در زمینه بیماری‌های مربوط به روان و عطاران در ایران سالانه ۳۷۵ ميليارد تومان است.

یک خانم ۵۴ ساله که دو فرزند متاهل دارد درباره مشکلات زندگی دختر خود از جایگزینی حلقه دوستان به جای مشاوران متخصص گله‌مند است و می‌گوید: «من نمی‌دانم مشاوره هم جزو روانشناس است یا نه ولی خیلی از مردم مراجعه می‌کنند به مشاور... دختر من اختیارش را داده دست دوستانش. یکی از دوستانش او را می‌برد مدیتیشن، یکی دیگر او را برد تاییچی. یکی نظرش را عوض کرد و برنامه‌اش شد استخر. من نمی‌دانم این همه پول خرج می‌کند چرا نمی‌رود پیش مشاور؟»

یک آموزگار بازنشسته نیز از صحبت‌‌های پنهانی همسر و دخترانش با اعضای فامیل شکایت می‌کند و می‌گوید: «با این پچ پچ‌ها زندگی خودشان را خراب می‌کنند. کسی که در زندگی خودش مانده است، چطوری می‌تواند راه نجات یک نفر دیگر باشد آخه؟»

یک مادر خانه‌‌دار از وضعیت پسر خود شکایت می‌کند. او می‌گوید در سن بلوغ فرزندش به جای آنکه مشکلات روحی خود را به پدر و مادرش بگوید آنها را با همسالان خود مطرح می‌کند. این مادر ایرانی می‌گوید: «پسر بچه‌ها در این سن فکر می‌کنند لج کردن با پدر و مادرشان یعنی اینکه بزرگ شده‌‌اند.»

یک مادر ۳۳ ساله نیز از مشکل تنها فرزند پسر خود می‌‌گوید که دچار اختلال در هویت جنسی است. این مادر نگران می‌‌گوید: «هفت، هشت بار مدرسه‌‌اش را عوض کردم. راستش را بخواهید چهار بارش اخراج بود. به زبان بی‌زبانی می‌گویند بچه شما مشکل دارد و باعث کارهای بد بقیه می‌شود.»

اختلال هویت جنسی این پسر بچه به گفته مادرش مربوط به بروز خشونت و سلسله رفتارهایی دخترانه در مقطع بلوغ جنسی است. میل «به دلربایی از پسرها»، «فاصله گرفتن از دختران»، تمایل شدید به ایجاد «تماس بدنی با پسرها» و موارد دیگر از نشانه‌‌های مورد اشاره این مادر است.

۱۰ درصد جمعيت کشور در طول سال ۱۳۸۹ برای درمان اختلال‌های روان خود به «افراد غير متخصص مانند دعانويس، رمال و عطار مراجعه و خدمات دریافت کرده‌اند.»

نکته تاسف‌بار در میان صحبت‌‌های این مادر ۳۳ ساله اشاره به ناکارآمدی و آزاد نبودن علم روانکاوی و روانشناسی در ایران است. او می‌گوید: «پیش مشاور رفتم. روانکاو رفتم. یک نفر را معرفی کردند در شیراز، آنجا هم رفتیم. تقریباً همه موسسه‌های تهران را سر زده‌ایم. بیشتر آنها اصلا متوجه نمی‌شدند ما چی می‌گیم. یک نفرشان که خیلی معروف بود گفت خانم مشکل از تربیت شماست. خیلی‌هاشان اصلاً قبول نمی‌کنند این موارد را. از یکی از دکترهایش برای مدرسه نامه خواستم، نداد. گفت فقط شفاهی با مدیر مدرسه صحبت می‌کنم. چند نفر البته تمایل نشان دادند ولی برای نوشتن مقاله بود. می‌خواستند فیلم بگیرند از بچه من، قبول نکردم.»

به گفته این مادر، تنها شکل مواجهه پدر کودک با موضوع فرزندشان، کتک زدن این بچه است و این مسئله سبب اختلاف‌های شدید بین پدر و مادر این کودک شده است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سه قصه

    تا آنجا که من می دانم در تهران هر کس که چهارتا کتاب خوانده یا ترجمه کرده یک کلاس خودشناسی هم باز کرده و به راهنمائی جوانان نیازمند می پردازد. حتی کسی را می شناسم که نقاش بود ولی کلاس های خودشناسی هم باز کرده بود. پول های درست و حسابی هم می گیرند. البته زندگی خصوصی خودشان نیاز کامل به خانه تکانی دارد ولی مردم و به خصوص جوان ترها تحصیلات بالا یا کار ادبی و هنری کسی را دلیل بر توانائی او برای کلاس های خودشناسی و به بیانی روانشناسی می دانند. وقتی در کشور هیچ استانداردی و قانونی برای باز کردن این کلاس های مشاوره و خودشناسی وجود ندارد مردم هم بالطبع فکر نمی کنند که برای گرفتن مشاوره باید پیش متخصصان این امر بروند.