هویت جنبش سبز، هویت دوم خرداد
چرا ۲۴ خرداد ۹۲ نمیتواند ۲۲ خرداد ۸۸ باشد؟
حمید مافی- آیا دولت روحانی را میتوان پیامد انتخابات سال ۸۸ دانست؟ آیا بنفشها همان سبزهای سرکوب شدهاند که راهی دیگر گشودهاند تا شاید برنامههای اصلاحگرایانه خود را پیش ببرند؟
پنج سال پس از خرداد ۸۸ و تولد جنبش سبز، دولت حسن روحانی هم یکساله میشود. برخی بر این باورند که دولت روحانی را باید ادامه جنبش سبز دانست و برخی نیز آن را پایان آنچه که در سال ۸۸ و پس از آن گذشته، میدانند.
آیا دولت روحانی را میتوان پیامد انتخابات سال ۸۸ دانست؟ آیا بنفشها همان سبزهای سرکوب شدهاند که راهی دیگر گشودهاند تا شاید برنامههای اصلاحگرایانه خود را پیش ببرند یا تنها بخشی از جریانهای شریک در جنبشسبزند که میخواهند از رویدادهای ۸۸ فاصله بگیرند؟
سه تصویر یک قاب
سهگانه خردادهای ۷۶، ۸۸ و ۹۲ ایران را میتوان یک خط سیر در کنش ایرانیان برای دستیابی به حکومت قانون و دموکراسی دانست. پروسهای که از مشروطه آغاز شده و در گذر تاریخی با موانع متعددی روبرو شده است و همچنان به مثابه یک خواست جمعی پابرجا است.
از همین منظر میتوان این سه خرداد را در امتداد یکدیگر دانست و در یک تصویر همه را در کنار هم قرار داد. اما از منظری دیگر و در بازخوانی آنچه که در سهگانه خردادهای ایران گذشته است، میتوان نقاط تفاوت خرداد ۸۸ با دو خرداد دیگر را برجسته و نمایانتر کرد.
● خرداد ۷۶؛ استراتژی فشار از پائین و چانهزنی در بالا
به روایت بهزاد نبوی پیروزی خاتمی در انتخابات سال ۷۶ غیرمنتظره بود. اما این پیروزی غیرمنتظره تا نخستین انتخابات شوراهای اسلامی و مجلس ششم ادامه یافت. استراتژی نخست و غالب اصلاحطلبان به عنوان بازیگران اصلی «جریان دوم خرداد» "فشار از پائین و چانهزنی در بالا" بود.
اما اصلاحطلبان هم توان چانهزنی در بالا را با رودررویی با هاشمی، به دست خود به اردوگاه رقیب فرستادند و هم با ناتوانی در پاسخگویی به مطالبات شهروندان، از پایگاه اجتماعی خود فاصله گرفتند.
شکاف میان اصلاحطلبان در جایگاه قدرتمداران و شهروندان به عنوان مطالبهگر به دوری و قهر شهروندان با اصلاحطلبان انجامید و سرانجام شکست اصلاحطلبان را به دنبال داشت.
● خرداد ۸۸؛ «من یک فرد انقلابی هستم»
اصرار اصلاحطلبان دوم خردادی برای ورود میرحسین موسوی در انتخابات دورههای گذشته تا سال ۸۸ به نتیجه نرسیده بود. در سال ۸۸ نیز آنان ناامید از بازگشت میرحسین موسوی به عرصه سیاست و حکومت، بار دیگر خاتمی را به میدان بازی فراخواندند.
اما میرحسین موسوی نه با دعوت اصلاحطلبان که با برنامه و هدف ویژه، پس از خاتمی حضورش در انتخابات ریاستجمهوری را اعلام کرد. او خود را یک «فرد انقلابی» و «اصلاحطلب اصولگرا» معرفی کرد و در مناظره انتخاباتیاش بر تفاوتهایش با اصلاحطلبان تاکید ورزید.
در این میان مناظره میان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دیگر نامزد انتخابات ریاستجمهوری که یکی از رادیکالترین برنامههای انتخاباتی را مطرح کرد، فرصت دیگری بود برای اینکه این دو تصویر دیگری از خود ارائه دهند که با اصلاحطلبان و جریان «دوم خرداد» متفاوت بود. آنجایی که هر دو بر آمادگیشان برای رویارویی با هرگونه تهدید از سوی هسته سختِ مرکزی حاکمیت تاکید کردند.
گفتمان میرحسین موسوی و مهدی کروبی در کنار هم آنبخش از مطالبات شهروندان را برجسته میکرد که جریان «دوم خرداد» از طرح و پاسخگویی آن ناتوان بود. این دو پس از انتخابات نیز تصویر دیگری از خود به نمایش گذاشتند؛ دعوت از حامیان به حضور در خیابان، حمایت از شهروندان حاضر در اعتراضهای خیابانی و پیگیری سرنوشت معترضان و پذیرش گوناگونی معترضان از جمله رفتارهایی ویژه این دو نامزد بود.
● خرداد ۹۲؛ بازگشت به اصل خویش
تلاش اصلاحطلبان «دوم خردادی» برای بازگشت به بازی قدرت در درون ساختار موجود از انتخابات مجلس نهم آغاز شد. آنهنگام که خبرگزاری فارس از حضور محمد خاتمی در انتخابات مجلس در حوزه انتخابیه دماوند خبر داد.
پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات خرداد ۹۲، دوم خردادیها این پیروزی را مرهون آن حضور دور از چشم دانستند که خواب هسته سخت حاکمیت جمهوری اسلامی برای حذف همیشگی اصلاحطلبان از بازی قدرت را برهم زد.
آنچه که در گفتار اصلاحطلبان، پیش و پس از اعلام ریاستجمهوری حسن روحانی پیدا بود، ناامیدی آنان از پیروزی در مسیر خرداد ۸۸ بود. برخی از سران این جریان از ضرورت «گذشت و فراموشی» آنچه که در خرداد ۸۸ رخ داده و کوتاه آمدن هر دو طرف از مواضع خود سخن گفتند و به صورت تلویحی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی را به مصالحه با نظام برای پایان یافتن حصر فراخواندند.
برخی از وزرای پیشنهادی حسن روحانی در مجلس شورای اسلامی، برائت خود را از دو نامزد معترض در حصر اعلام کردند و حسامالدین آشنا در مقام مشاور رسانهای حسن روحانی پیشنهاد کرد؛ دو نامزد معترض از موضع خود کوتاه بیایند.
همه تلاش اصلاحطلبان پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ بازگشت به پروژه ناتمام و شکستخورده خرداد ۷۶ بود. اما این بار و در آسیبشناسی شکست پروژه اصلاحطلبی، عامل اصلی نه هسته سخت حاکمیت که «افزایش سطح مطالبات شهروندان» و «رادیکال کردن فضای سیاسی» است. از همین رو در هر رویدادی پس از خرداد ۹۲ جریان رسانهای اصلاحطلبان و سیاستورزان این جریان کوشیدند که دیگران را به سکوت و همراهی فرا بخوانند.
در واقع اصلاحطلبان پس از نزدیک به دو دهه یکبار دیگر به استراتژی نخستین و غالب خود در دهه ۷۰ بازگشتند و همه امیدشان را به یافتن امکانی برای "چانهزنی در بالا" بستند. آنها بیش از آنکه به دنبال مطالبات «اصلاحطلبانه» و «دموکراسیخواهانه» باشند، به دنبال یافتن نقطه تعادل میان خواستههای خود و هسته سخت حاکمیت هستند و میخواهند با «تقلیل مطالبات و خواستها» اعتماد و اطمینان حاکمیت برای بازگشت به ساختار قدرت را به دست بیاورند.
دورنما: اسفند ۹۴؛ فراموشی سبز و چشم به مجلس
"عصرما" ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در دهه ۷۰ خورشیدی جریانهای سیاسی ایران را به دو گروه «خودی» و «غیرخودی» تقسیم کرد. اگر در خرداد ۱۳۸۸ این جبههبندی تغییر کرد، حال دوباره از منظر اصلاحطلبان دومخردادی باید آن را سازمان داد. جبههای که در نقطه انتهای آن از یک سو محمد خاتمی ایستاده است و در سوی دیگر هم ناطق نوری که در انتخابات سال ۷۶ رقیب یکدیگر بودند. حال اگر خاتمی امکان حضور در بازی قدرت به صورت مستقیم را ندارد، میتوان به ناطق نوری امید بست.
اما شکلدهی دوباره این جبهه یک پیشنیاز دارد و آنهم عبور از مسئله انتخابات سال ۸۸ و پذیرش فصلالخطابی رهبر جمهوری اسلامی ایران است.
از همین منظر مسئله انتخابات ۸۸ و حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی مساله و اولویت اصلی امروز اصلاحطلبان نیست. در شرایط فعلی اولویت، تقویت دولت موجود و بازی سیاسی برای حضور در هرم قدرت و به صورت ویژه مجلس شورای اسلامی است.
شاید از نگاه اصلاحطلبان دوم خردادی، این عقلانیترین و امکانپذیرترین راه ممکن برای پیشبرد پروژه اصلاحطلبی باشد اما این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که اصلاحطلبان دوم خردادی همه نیرو و از آن مهمتر، صاحب و تنها حامل جنبش سبز نیستند. آنها تنها بخشی از طیفهای رنگارنگ و گونهگون این جنبش بودند که حال به اصل خود بازگشتهاند.
اما مشکل از آنجا آغاز میشود که اصلاحطلبان برای جنبش سبز هم هویتی بیشتر از «دوم خرداد» قائل نیستند و میکوشند خود را صاحب اصلی و مفسر و نیروی پیشبرنده جنبش سبز معرفی کنند و دیگران را نیز به همراهی و همرایی با خود فرا میخوانند.
برای همین پنج سال پس از خرداد ۸۸، باید یکبار دیگر به بازخوانی آنچه که گذشت، نشست و راهکارهای امکانپذیر کردن خواستههای آن را بررسی کرد. جنبش سبز و مسئله انتخابات ۸۸ تا هنگامی که مسئله سلامت و آزادی انتخابات در ایران حل نشده و از زوایای تاریک آن پردهبرداری نشده است، همچنان در فضای سیاسی ایران جریان دارد و از هر فرصتی برای طرح مطالبات خود بهره خواهد گرفت.
نظرها
نظری وجود ندارد.