چهار روشنفکر دینی: پیشنهاد مشخص به خامنهای برای حل مشکل حصر
عبدالعلی بازرگان, محسن کدیور, صدیقه وسمقی, حسن یوسفیاشکوری نامه سرگشادهای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشتهاند, نامهای با این عنوان که "حصر غیر قانونی منتقدان, انحلال قانون اساسی است"
چهار نواندیش دینی، عبدالعلی بازرگان، محسن کدیور، صدیقه وسمقی، حسن یوسفیاشکوری نامه سرگشادهای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشتهاند، نامهای با این تاکید که "حصر غیر قانونی منتقدان, انحلال قانون اساسی است."
این نامه واکنش مشخصی است به انتشار اظهار نظرهایی از قول سیدعلی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی درباره اسارت زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، اسارتی که به عنوان "حصر" یا حصر خانگی" خوانده میشود. این رهبران جنبش سبز نزدیک به پنج سال است که زندانیاند، بی آنکه در دادگاهی محکوم شده باشند.
نقد گفتههای رهبر
نامه سرگشاده با "نقد منقولات از رهبری در حصر منتقدانش" آغاز میشود. منظور از منقولات اظهار نظرهای منتشر شده منتسب به خامنهای از طرف علی مطهری و جواد کریمی قدوسی، دو نماینده مجلس و نیز سردار احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی است.
اینان از قول خامنهای گفتهاند که «اگر این سه نفر [رهنورد، موسوی، کروبی] محاکمه شوند، حکمشان خیلی سنگین خواهد بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کردهایم» و نیز «شرائط چهارگانهی توبهی این افراد و بازگشتشان به بدنه ملت عبارت است از: اولا مرز خود را با دشمن مشخص کنند، ثانیا تهمتهای زده شده به نظام جمهوری اسلامی را پس بگیرند، ثالثا خسارتهای وارده را جبران کنند، رابعا به خاطر جرایمی که مرتکب شدهاند آماده مجازات باشند.»
در نامه سرگشاده روشنفکران دینی به خامنهای در نقد این "منقولات" خطاب به خامنهای گفته شده:
«جنابعالی یک جانبه، به عنوان قاضی و دادستان، علیه منتقدانتان اعلام جرم کردهاید، آنها را غیابا و بدون حق دفاع شخصا محاکمه کرده و به مجازات محکوم کردهاید و چون در حق آنها ملاطفت نمودهاید، رقیقتر از شدت عمل آیتالله خمینی، بیش از سه سال و نیم است که در خانههای خود، در شرائطی بدتر از زندانهای جمهوری اسلامی، مشمول تحمل مجازات حصر هستند.»
در ادامه آمده است:
«شما به جای اینکه بر اساس قانون با مخالفانتان برخورد کنید و دادرسی، محاکمه و مجازات آنها را به قوهی قضائیه بسپارید، به نحوه عمل بنیانگذار جمهوری اسلامی متوسل شدهاید، و با مقایسه عملکرد ایشان پنداشتهاید در حق مخالفانتان ملاطفت کردهاید. به راستی از کی عملکرد آیتالله خمینی سنجه قانون، شرع و اخلاق شده است؟ عملکرد ایشان همانند شما، در انطباق با موازین قانون، شرع، اخلاق و حقوق بشر ارزيابي ميشود، و متأسفانه عملکرد هر دو رهبر جمهوری اسلامی در قبال مخالفان و منتقدانشان غیرقابل قبول بوده است.»
نقض اصول قانون اساسی توسط رهبر
نامه سرگشاده در ادامه رهبر نظام را متهم میکند که در رابطه با حصر رهبران جنبش سبز، در هفت مورد اصول قانون اساسی نظام را نقض کرده است. این موارد شامل دستگیری بدون حکم قانونی، نقض اصل برائت، اعمال مجازات بدون حکم دادگاه، قضاوت بدون استناد، و برخورد در خفا با موردی از "جرایم سیاسی و مطبوعاتی" سیاسی است که به حکم قانون باید رسیدگی به آن علنی باشد.
نقد حصر بر اساس حکم حکومتی ولایت مطلقه
در ادامه نامه چهار روشنفکر دینی خطاب به ولی فقیه جمهوری اسلامی آمده است:
«شايد بپندارید که ولی مطلق ِ فقیه، فوق قانون، و احکام حکومتی او در حکم قانون، بلکه بالاتر از قانون است؛ یا با تمسک به ولایت مطلقه امر، مندرج در قانون اساسی، بپندارید که شما مجازید حصر بدون محاکمه را به مصلحت دانسته و إعمال کنيد.» نامه این پندار را مشخصه «حکومت خودکامه استبدادی» میداند و از این زاویه آن را نقد میکند.
بنابر نظر مطرح در نامه سرگشاده، این پندار با خود قانون اساسی نظام ولایی در تضاد است، «چراکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ولایت مطلقه را اینگونه به رسمیت نشناخته است.»
چه باید کرد؟
نامه سرگشاده عبدالعلی بازرگان، محسن کدیور، صدیقه وسمقی، حسن یوسفیاشکوری خطاب به رهبر برای رفع مشکل «حصر» دو پیشنهاد مشخص به خامنهای میکند. در نامه آمده است:
«اکنون دو راه پیش پای شماست:
راه اول اعلام انحلال قانون اساسی و ادارهی کشور براساس منویات مقام رهبری. این راهی است که شما عملا پیش گرفتهاید و با نقض گستردهی قانون اساسی، کشور را با بحرانهای متعدد به پرتگاه استبداد مطلقه و حکومت خودکامهی شخصی سوق داده و قوای امنیتی ونظامی را به اتکای ارز نفتی، بر مقدرات شهروندان مسلط کردهاید. در این صورت به خاطر داشته باشید که شما بزرگترین «برانداز جمهوری اسلامی» هستید.
راه دوم تجدید نظر در خطاهای گذشته و بازگشت به اجرای قانون اساسی و احقاق حقوق ملت است. توصیهی ما همچون دیگر دلسوزان و وطندوستان به شما، انتخاب راه دوم است.»
نامه یک راه سوم هم در برابر رهبر میگذارد:
«به گمان ما با توجه به شرایط خطیر کنونی کشور و منطقه، و نیز خواست عمومی ملت ایران، که دستیابی به آن با یک نظرسنجی ساده ممکن است، آزادی عاجل و بدون قید و شرط محصورین بهترین راه حل است. اما اگر بهترین راه را بر نمیگزینید، لااقل برای برون رفت از این معضل، یکی از دو راهکار قانونی زیر را انتخاب کنید:
طریق اول، واگذاری حل مسئله به شورای عالی امنیت ملی، همانند فیصله یافتن حصر غیرقانونی مرحوم آیت الله منتظری در بهمن ۱۳۸۱ توسط همین شورا با ارجاع خودتان.
طریق دوم. واگذاری حل مسئله به مجمع تشخیص مصلحت نظام (موضوع بند هشت اصل یکصد و دهم قانون اساسی).
نظرها
بهنام
چشم شما گفتید و من هم شنیدم ، امر دیگری نیست ؟ امام چهاردهم : خامنه ای
مومن
دیکتاتورها هیچگاه گوش به نصایح مشفقانه و حرف منطق نداده و نخواهند داد تا زمانی که با خفت و خواری از قدرت به زیر کشیده شوند. این حضرات مستبد و مریض احوال، ا هیچکاه درس تاریخ را دوست نداشته و میپندارند با تکیه بر قوای قهریه و ضرب و شتم بیشتر میتوانند مسیر تاریخ و شعور تاریخ را تغییر دهند. زهی خیال باطل.
پیام
واقعا من مانده ام به این چهارنفر چه باید گفت شما چگونه فکر میکنید آیا کاربایک نامه حل میشود وتمام فعالیت شما درخارج ازکشور همین نوشتن یک نامه است درواقع شما بانوشتن نامه به رهبر این رژیم نشان دادید که این نظام را قبول دارید
hamid
حکومت فساد و دروغ فقط با سرکوب و اعدام و زندان به بقا ادامه داده.
علی
سپاس از خبر سرتاسر نقل قول شما. اسارت را در مورد موسوی و کروبی بکار بردید، اما اسارت بیشتر در مورد اقدامات جنگی و شبهجنگی معنی پیدا میکند یا فرضا وقتی گروهکی تروریستی عدهای را اسیر میگیرد و اسارت برای موقعیتهای بسیار خشنتر است. البته در حقوق بینالملل معنی قانونی هم دارد و استفاده آن برای موسوی و کروبی و رهنورد درست نیست چون آنها در حصر خانگی و بازداشت غیررسمیاند. کلمات را تحریف نکنید هر چند ممکن است هدفتان اطلاعرسانی برای دفاع از حقوق آنهایی بوده باشد که مظلوم واقع شدهاند.
Samad
تصور کنید که همین فردا همه ی این زندانی ها و محصورین رها شوند. خوب حالا چه؟ ملتی که نه برنامه ی پوزیسون درستی دارد نه اپوزسیون لایق، تا ابد در کنجی در وضعیت آچمز خواهد ماند تا کسی بیاید بساط بازی را مثل سال 57 یا بدتر از آن مانند وضع عراق برچیده به گنجه ای در افکند. کاش حد اقل خود این نظام حاکم می دانست دقیقاً چه چیز ی می خواهد و قصد دارد به کدام طرف برود. برنامه گونه ی 1404 هم که از همان ابتدا شکست خورده بود و آرزوی اول شدن ایران در عرصه های توسعه در منطقه عملاً به تاریخ شکست های این ملت پیوست.
محمود
به قول حافط: چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند.
hamid
آقای حسام الدین آشنا، مُشاور فرهنگی حُجت الاسلام روحانی در دی ماه سال گذشته با پیشنهاد "قبول مسوولیت" از سوی سه زندانی و "مُصالحه بین ظالم و مظلوم" از این سناریو پرده برداری کرد. روز چهارشنبه 7 خُرداد نیز آقای مُحمدرضا خاتمی (برادر حُجت الاسلام خاتمی و یکی دیگر از گردانندگان باند "اصلاح طلب") به صراحت و زبان بازاری، جُزییات مُعامله احتمالی را اینگونه تشریح کرد: "فرض کنید عده ای می آیند و می گویند رفع حصر از آقای موسوی و کروبی نمی شود، به خاطر آنکه نگران هستند اگر آقایان آمدند بیرون، دوباره احساسات جامعه غلیان !! پیدا کند، اتفاقهایی بیافتد که آقایان خوششان نمی آید. این مساله قابل بحث است. باید بنشینیم و بحث کنیم که چه اتفاقهایی مُمکن است رُخ دهد. اگر این اتفاق بیافتد خوب است یا بد؟ اگر بد است، هر کسی سهم خود را در کُنترُل آن فضا انجام دهد!! - محمد خاتمی افزود: «حالا که لااقل رفع حصر صورت نگرفته لااقل به فکر زندگیشان باشیم ! عجب ! یعنی اسیری مهم نیست فقط نگذاریم بمیرند که بدجوری صدا بلند میشود؟
کاوه
خامنه ای با اتکا به تجربه ایران میپندارد که درهرموضوعی اگربا درآیت و عاقلانه عمل کند روال مملکت را باید بر فکر و عقلانیت استوار کند در آن صورت شعور حاکم میشود که با شعار مغایرت دارد و حامیان چشم وگوش بسته که بنظر خودش مین روبهای خوبی برایش هستند از دست میروند- نگاه کنید در سخنرانی اخیر در مورد روش اعتدال چه نظری میدهد به تعبیری به روحانی میفهماند که تندروها برای من سینه میزنند وپای من می ایستندپس نباید از معرکه دورشان کردوبیرونشان انداخت- پس چطورممکن است چنین فردی که فاقد پایگاه اجتماعی است دست مخالفش راباز بگذارد و نظاره گر سقوط خود باشد. اصولا" خامنه ای میپندارد هیچ موضع و موقعیتی را نباید بنع حقیقت از دست داد میگویند در جریان انتخابات 88گروهی از اطرافیان که محافظه کارتر بودند و از عواقب کار وحشت داشتند به ایشان پیشنهاد کردند که دست حمایت از پشت احمدی نژاد بردارد ولی او گفته بود اگر عقب نشینی کنم و احمدی نژاد سقوط کند خودم هم باید بروم.
sina
طرح مسئله هرچند از نظر حقوقی مفید است اما لازم است قدری فراتر رفت. بنده بعنوان یک انسان همانند خامنه ای از ایشان میپرسم چنین حق واختیار را از کجا متعلق بخودتان میدانید. آقای خامنه ای طبق تقسیمات مرسوم شما یک سید و آخوند هستید حیطه کارشما مساجد و حوزه هستند بنابرین قرار گرفتن شما در مسند فعلی غیر قانونی و نا معمول است. برگشت شما و همنوعانتن به مساجد و حوزه ها عین عقلانیت است و این شغل واقعی شماست که خودتان آنرا انتخاب کردید.
sina
طرح مسئله هرچند از نظر حقوقی مفید است اما لازم است قدری فراتر رفت. بنده بعنوان یک انسان همانند خامنه ای از ایشان میپرسم چنین حق واختیار را از کجا متعلق بخودتان میدانید. آقای خامنه ای طبق تقسیمات مرسوم شما یک سید و آخوند هستید حیطه کارشما مساجد و حوزه هستند بنابرین قرار گرفتن شما در مسند فعلی غیر قانونی و نا معمول است. برگشت شما و همنوعانتن به مساجد و حوزه ها عین عقلانیت است و این شغل واقعی شماست که خودتان آنرا انتخاب کردید.قرار گرفتن شما در مقام فعلی از پایه و اساس نادرست بوده است. سیاست و اداره کشور نه با دعا و جنک و نه استخاره و نابودی مخالفان صورت میگیرد بلکه تخصص لازم است.آیا متخصص چشم حق مداخله در امور قلب را دارد؟ آیا بانکدار حق مداخله در دامداری دارد ؟ بله میتواند داشته باشد اما نتایج آن روشن است. برگشتن شما به مساجد عاقلانه خواهد. عاقلانه و گرنه ...