ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

شبی با فریدون تنکابنی و بهشت او

عصر ۲۹ نوامبر، سالن تئاتر "آرکاداش" شهر کلن، میزبان مراسمی در بزرگداشت فریدون تنکابنی بود. این طنزپرداز چندی است از خانه خود در جنوب کلن به یک خانه‌ سالمندان در شمال شهر رفته است.

عصر شنبه ۲۹ نوامبر، سالن تئاتر "آرکاداش" در شهر کلن، میزبان مراسمی در بزرگداشت فریدون تنکابنی بود. این نویسنده طنزپرداز چندی است از خانه خود در جنوب کلن به یکی از خانه‌های سالمندان در شمال شهر رفته است.

سالن سیاه‌رنگ آرکاداش از جمعیتی پر شده بود که طیفی از دوستداران، هم‌بندی‌های سابق و همقطاران پیشین تنکابنی را در بر می‌گرفت. گروهی از شهرهای دور آلمان و تنی چند از هلند و بلژیک آمده بودند.

با ورود تنکابنی به سالن، حدود ۲۰۰ نفر به پا خاستند و برای او دست زدند. تنکابنی گفت: «یک عمر توی سرم زده‌اند‌، حالا برایم کف می‌زنند.»

تنکابنی از زندانیان سیاسی دوران پهلوی است. نخستین مرتبه در سال ۱۳۴۹ و بعد از نوشتن کتاب «یادداشت‌های شهر شلوغ»، به شش ماه حبس از سوی دادگاه نظامی محکوم شد. پس از نوشتن کتاب "اندوه سترون بودن" نیز، سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ را در زندان قرلحصار گذراند.

تنکابنی از خانواده‌ای فرهنگی می‌آید؛ پدرش مدیر مدرسه و مادرش آموزگار بود. خودش نیز پس از اتمام دانشگاه در رشته ادبیات فارسی در ۱۳۳۷، شش سال در کرج و ده سال در تهران دبیر ادبیات بوده است. نخستین کتابش «مردی در قفس» را در سال ۱۳۴۰ و در ۲۶ سالگی نوشت.

در مراسم بزرگداشت فریدون تنکابنی، رضا نافعی (روزنامه‌نگار)، ناصر مؤذن (داستان‌نویس)، اسد سیف (پژوهشگر ادبی)، جلال سرفراز (شاعر و روزنامه‌نگار)، مهدی استعدادی شاد (منتقد ادبی)، عسگر آهنین (شاعر)، نسیم خاکسار (نویسنده) و فهیمه فرسایی (نویسنده و روزنامه‌نگار) از خاطرات سال‌های دور با تنکابنی گفتند‌، شعر خواندند و سبک طنز او را بررسی کردند.

تنکابنی به نسبت دیگران کمتر سخن گفت و حاضران را بیشتر خنداند. او گفت در آگهی و پوستری که برای مراسم درست کرده‌اند، از قول من نوشته‌اند که در ایستگاه آخر هستم: «ایستگاه آخر یعنی چی؟ دستی دستی می‌خواهند بنده را در این ایستگاه بیندازند.»

او ذهنیت رایج از خانه سالمندان نزد ایرانی‌ها را پیشداوری دانست: «اتفاقا اینجا که من هستم، یک بهشت کوچک است که شباهت‌هایی هم به روضه رضوان دارد. دخترها و پسرهای جوان با صداقت خود را وقف خدمت به سالمندان کرده‌اند. یعنی هم حوری دارد هم غلمان...»

تنکابنی در کتاب «یادداشت‌های شهر شلوغ» می‌نویسد: «هموطنان در صف اتوبوس می‌گویند ایستادن یا نشستن... آری مسئله این است.» مسئله گروهی از حاضران در تئاتر آرکاداش نیز همین بود: جای کافی برای نشستن وجود نداشت و آنها که دیرتر رسیدند، مراسم را ایستاده دنبال کردند.

رضا نافعی به سبک ساده و بی‌ادعای تنکابنی پرداخت که تفسیر نمی‌کند اما در عین سهولت، ممتنع است و خواننده را به فکر فرو می‌برد. او در یادداشتی که قبلا نوشته، طنز تنکابنی در آن سال‌های دور را به نقل از سیاوش کسرایی، «گرگ هاری» برای گرفتن و دریدن پاچه استبداد خوانده است.

اسد سیف با نقل قول از هگل گفت: ‌«کسی که واژگونی و پارادوکس را نمی‌شناسد، طنز را هم نمی‌شناسد.» او طنز سیاسی را پدیده‌ای مدرن دانست و تنکابنی را به خاطر نیشخند زدن به ناهنجاری‌های اجتماعی ستود.

ناصر موذن، تنکابنی را نویسنده‌ای خواند که هنوز به روز است و جایش هم‌‌چنان در«ادبیات ما» خالی است. او زمینه محبوبیت تنکابنی را در این دانست که وضعیتی تراژیک را در قالب کاراکتر کارمندان‌ دولت، مسافران اتوبوس واحد و تازه‌ به دوران رسیده‌ها به امری مفرح تبدیل می‌کند. موذن این سبک را دردنامه جدی و شوخی از زندگی لایه‌های مردم شهر بزرگ نامید.

مهدی استعدادی شاد گفت، انقلاب‌های ایران سفید یا سیاه بوده‌اند و جریان روشنفکری سعی کرده طیف‌های خاکستری در متن زندگی مردم را نیز نشان دهد. او طنز را میدانی خواند که اخلاقیات را زیر سوال می‌برد و هوای تازه‌ای فراهم می‌کند. استعدادی شاد گفت تنکابنی در این میدان موفق بوده و نشان داده که برای تکان دادن افکار عمومی لازم نیست لودگی کرد.

جلال سرفراز به نقل خاطراتی از شوخی‌های فی‌البداهه تنکابنی پرداخت و از روزی در سال اول انقلاب گفت که با تنکابنی و چند دوست نویسنده دیگر در جستجوی ودکا بودند: «ودکا را در خیابان سمنگان پیدا کردیم اما فروشنده برای تحویل ‌‌آن به ما گالن می‌خواست. ‌‌آن دوران در تفسیرهای سیاسی اصطلاح "تضاد اصلی" خیلی باب بود و مثلا می‌گفتیم تضاد اصلی بین حجتیه و خط امام است. فریدون هم در جا گفت اکنون تضاد اصلی بین ودکا و گالن است...»

سرفراز یادی هم از شیطنت‌های تنکابنی با شعارهای عزاداری کرد که بعد از انقلاب رواج یافته و در سخنرانی‌های مقامات تکرار می‌شدند. تنکابنی گفته بود: «خوب شد اجازه داریم گریه کنیم وگرنه مردم از خنده می‌مردند...»

نسیم خاکسار گفت طنز در وجود و رفتار تنکابنی است. او خاطره‌ای از دوران حبس در زندان قزلحصار تعریف کرد: «یک شب سفره پهن کرده و مسئول تقسیم شام بودیم: غذایمان نان و پنیر و حلوا. نان‌ها را نصف کردیم و من شروع کردم به در آوردن خمیر نان‌ها. گفت تو پر نکن من می‌کنم. گفتم چرا؟ گفت این طوری که تو نان را خالی می‌کنی، همه پنیرها باید توی یک نان بروند.»

عسگر آهنین چیزی در باره تنکابنی نگفت و به خواندن شش قطعه از اشعار خود بسنده کرد. عنوان آخرین شعر او "آلودگی صوتی" بود.

پیامی نیز از سوی هادی خرسندی در ابراز مودت با تنکابنی قرائت شد. خرسندی در پیام خود نوشته بود‌: ‌«اولین بار که قرار بود فریدون را ببینم، او را ندیدم! با برادرش ایرج به ملاقات او در زندان قزلحصار رفته بودیم. تازه یادداشت‌های شهر شلوغ را منتشر کرده بود و ساواک برای کتاب‌هایش مراسم رونمایی گرفته بود. همه به ملاقات او رفتند اما مرا راه ندادند؛ احتمالا چون تازه طنزنویسی را شروع کرده بودیم و فکر می‌کردند بدآموزی دارد.»

خرسندی گفت که مجلس قدردانی از تنکابنی‌، مجلس بزرگداشت ‌آزادی و بانیان مراسم نیز هست که از گردهمایی سوته‌دلان فاصله می‌گیرند.

فهیمه فرسایی، از یاران جرگه تنکابنی در شهر کلن به دلیل سفر در مراسم حضور نداشت اما در پیامی به فراز و فرود آشنایی خود با نوشته‌ها و سبک تنکابنی پرداخت. فرسایی نوشته بود که در عهد شباب، تنکابنی را به رسم موعود آن دوران صرفا با عیار "تعهد" می‌سنجید اما با فاصله گرفتن از این معیار، به زبان و درک نگاه مستقل تنکابنی نزدیک شد. خانم فرسایی در پیام خود گفت که هرگاه واژه‌ای یا معنایی را در هیچ کتاب‌ یا جستجوی اینترنتی نمی‌یابد، از دانش زبانی تنکابنی مدد می‌گیرد.

فریدون تنکابنی، در شمار پنج نویسنده‌ای است که در سال ۱۳۵۸ عضو حزب توده ایران بودند و به دلیل اختلافات فکری و سیاسی با سایر اعضای کانون‌‌، از ‌آن "اخراج" شدند. تنکابنی از سال ۱۳۴۹ عضو کانون و سپس صندوقدار آن بود. در جریان مرزبندی‌های سیاسی پس از انقلاب‌، او به همراه هوشنگ ابتهاج، محمدتقی برومند، سیاوش کسرایی و محمود اعتمادزاده (به آذین) از کانون بیرون رفتند.

تنکابنی پس از دستگیری رهبران حزب توده در بهمن سال ۱۳۶۱ و پیگرد اعضای این حزب، در سال ۱۹۸۴ ایران را از راه کردستان ترک کرد. او حدود یک سال بعد از ترکیه به برلین شرقی آمد و از سال ۱۹۸۵ ساکن شهر کلن شد. او در خلال این سال‌ها با سرمایه شخصی به انتشار کتاب‌هایش سرگرم است.

مراسم بزرگداشت تنکابنی به کوشش «انجمن تئاتر ایران و آلمان» و به پیشنهاد اسد سیف برگزار شد.

شبی با فریدون تنکابنی با چند تصویر:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • راهی

    در دوران آن پسر معلم ادبی ما در دبیرستان خامنه ای بود،ربطی به این یاروی حی و حاضر ندارد ،معلمی مهربان و دوست داشتنی. هربار که دانش آموزی چیز خوبی می نوشت , کتابی دریافت میکرد. یادش گرامی باد