«آنتیگونه سوریه»: روایتی از سرگذشت زنان پناهنده سوری در قالب تئاتر
۳۵ زن پناهنده سوری که هیچیک تجربه قبلی بازیگری نداشتند، تصمیم گرفتند تا از قالب تئاتر برای روبه رو شدن و واکاوی گذشته خود و بیان درونیات و دغدغههایشان و ارتباط با جامعه میزبانشان استفاده کنند.
اواخر سال گذشته میلادی، سالن تئاتر ۴۰۰ نفری المدینه شهر بیروت، میزبان نمایش «آنتیگونه سوریه» بود؛ نمایشی به کارگردانی عمر ابو سعدا، کارگردان سوری و بازیگری ۳۵ زن از بین جمعیت یک و نیم میلیون نفر پناهنده سوری در لبنان. زنانی که خانه و کشور و در بسیاری از موارد اعضای خانوادههایشان را در جنگ از دست دادهاند و امروزه در کمپهای پناهندگی لبنان با کمترین امکانات گذران میکنند. ۳۵ زن که هیچیک تجربه قبلی بازیگری نداشتند اما تصمیم گرفتند تا از قالب تئاتر برای واکاوی گذشته خود، بیان درونیات و دغدغههایشان و ارتباط با جامعه میزبان استفاده کنند.
این نمایش که از آنتیگونه اثر کلاسیک سوفوکل، نمایشنامهنویس یونان باستان اقتباس شده، به ما از آنچه این زنان پناهنده، این آنتیگونههای سوری، از سر گذراندهاند میگوید: دستگیر شدن در ایست بازرسیهای حکومتی، آزار و اذیت شدن توسط شورشیان، از جستوجوی امید و مبارزه علیه موانع اجتماعی.
به اعتقاد محمد العطار، نویسنده این نمایشنامه اقتباسی، این اثر بازتاب نبردی است که زنان سوریه امروزه درگیر آن هستند. او میگوید این نمایش کمک کرده است تا زنانی که از خشونت، حاشیهای شدن و فقر رنج بردهاند، اعتماد به نفس خود را بازیابند.
تهیه کننده «آنتیگونهٔ سوریه»، عتاب اعظم، که قسمت عمده بودجه اثر را از طریق کمکهای مردمی تامین کرده است، میگوید: «این کار در مورد زنانی است که کنترل زندگیشان را خود به دست گرفتهاند. آنتیگونه قربانی نیست.»
نشریه اکونومیست در مورد این نمایش مینویسد:
«داستان مقاومت آنتیگونه در برابر سرکوب حکومت پس از دوهزار و ۵۰۰ سال کماکان موضوعیت سیاسی خود را حفظ کرده است. این کارگاه نمایش در کنار اجرای اثر هدف توانمندسازی زنان پناهنده را هم دنبال میکند و از این منظر انتخاب نمایشنامه آنتیگونه برای این کار انتخاب جالب توجهی است. این تراژدی عشق خانوادگی، شجاعت زنانه، مقاومت در برابر حکومت و مرزهای مغشوش اخلاقیات، نقش حکومت و زنان در حکومت را -در شرایط بحرانی این روزهای سوریه- به ما یادآوری میکند.
سوالهای اساسی که سوفوکل آنتیگونه طرح میکند، مانند اینکه آیا خویشاوندی میتواند بدون حمایت و میانجیگری حکومت وجود داشته باشد و آیا حکومت میتواند بودن خانواده و حمایتش به حیات خود ادامه بدهد، در مورد سوریه هم میتوانند پرسیده شوند. حافظ اسد، پدر بشار اسد و تا هنگام مرگش در سال ۲۰۰۰ سمبل سکولاریسم در سوریه بود و سالها تلاش کرد تا حس ناسیونالیسم را با تاکید بر خانواده رواج دهد...»
برای بسیاری از زنانی که در این نمایش به ایفای نقش پرداختند، مساله اساسی«انتخاب» است. درست مانند آنتیگونه اساطیری، آنها در طول این مدت با شرایطی روبه رو شدند که باید دست به انتخابهای اغلب سخت یا دردناک میزدند. دغدغه انجام دادن کار درست حتی به قیمت هزینههای شخصی دغدغهای مشترک بین این زنان است. این نمایش همچنین به بررسی روابط قدرت در ارتباط با فرد و حکومت و نیز روابط قدرت بین مردان و زنان میپردازد.
مونا، بازیگر ۲۹ساله و راوی اصلی نمایش، معلم مدرسه که دو فرزند دارد و یکی را در سوریه از دست داده است میگوید:
«آنتیگونه مرا به یاد خودم میاندازد. خیلی زیاد.... ما متولد نشدهایم تا تنها دستورات را اجرا کنیم، باید بتوانیم در زندگیمان گاهی هم پاخیزیم و مبارزه کنیم... وقتی مردها از طرف دولت یا گروههای مخالف مورد حمله قرار میگرفتند زنها سعی میکردند از آنها دفاع کنند، بسیاری از آنها در این راه کشته شدند... آنتیگونه بازتاب شرایط زنان بسیاری در سوریه است.»
البته تمام بازیگران این نمایش همانند مونا با آنتیگونه همذات پنداری نمیکنند. مثلا راشای ۲۲ساله که ازدواج کرده و دو فرزند دارد، خود را نه به آنتیگونه عاصی که به خواهر او ایسمنه، که خلاف آنتیگونه توانایی مقابله با مردان حکمران را ندارد، نزدیک میبیند. او میگوید: «من هم مانند او ضعیفم، وقتی به من ظلم میکنند من مقاومت نمیکنم، مثل ایسمنه...»
یکی دیگر از زنانی که با ایسمنه همذات پنداری میکند میگوید که در ۱۴ سالگی ازدواج کرده و مجبور بوده برای چهار سال علی رغم میلش نقاب به صورت داشته باشد، که آنها را سالهای کوری مینامد. او که حالا دیگر نقاب به صورت نمیزند میگوید: «من خود را در ایسمنه میبینم، او میخواهد قوی باشد اما نمیتواند.»
اما در مقابل زنانی هم هستند که در مقابل تحکم مردان ایستادگی کردهاند. برای مثال یکی از بازیگران که اهل منطقه درعاست، هنگامی که شوهرش به او گفته بود باید از این به بعد به صورتش نقاب بزند، قبول نکرده؛ حتی به این قیمت که مدتها نتوانسته از خانه خارج شود. مقاومت او در نهایت باعث شده که شوهرش تسلیم شود و با خواست او کنار بیاید.
تعداد زیادی از این زنان پناهنده اعتقاد دارند که ایفای نقش در این نمایش از جنبههای مختلف به آنها کمک کرده است و تاثیر مثبتی در زندگیشان داشته. فدوای ۵۸ ساله که مادر پنج فرزند است و دو پسرش را در جنگ از دست داده میگوید: «من زندگیام را وقف همسر و فرزندانم کردم، هیچ چیز دیگری نداشتم، فقط به این فکر میکردم که چه بپزم و چطور تمیز کنم و کی لباسها را بشویم. حالا یک چیز مهم در زندگی دارم: انرژی گذشتهام برگشته است، خاطراتم برگشتهاند... من خودم را پیدا کردم، فدوای جوان را که گمش کرده بودم ...»
شاید از بین این زنان داستان زندگی حیبا سهلی از همه بیشتر به آنتیگونه شبیه باشد. دو برادر او درسوریه کشته شدهاند و به دلیل شرایط جنگی نتوانستند یکی از آن دو را دفن کنند. او میگوید: «من میفهمم چرا آنتیگونه آن کار را انجام داد. خودم اگر میتوانستم به سوریه برمیگشتم و برادرم را با دستهای خودم دفن میکردم.» تجربه شرکت در این کارگاه نمایش آنتیگونه سوریه و اجرای آن برای حیبا فرصتی بوده تا بتواند در مورد برادرهای از دست رفته و زندگی گذشتهاش سخن بگوید و گوشهای شنوایی داشته باشد، تجربهای که او آن را آرامش بخش توصیف میکند.
یکی از زنان شرکت کننده میان سال در یکی از جلسات تمرین میگوید: «این اولین بار است که از دو سال پیش تا به حال لبخند میزنم.»
کارگردان سوریهای این اثر، عمر ابو سعدا تاکید دارد که این اثر، همانند خود آنتیگونه، درگیر وضعیتهای دوگانه است. او میگوید:
«موضوع اصلی سر نافرمانی، شورش و تمرد است، موضوعی که برای این زنان بسیار مهم بوده است... آیا کار درستی کردند که آزادی خواستند یا نه؟ ما در تمریناتمان بارها در مورد این موضوع بحثهای بیپایانی داشتیم: آیا آنتیگونه کار درستی میکند که روی انجام اعتقادات اخلاقیاش پافشاری میکند؛، علیرغم سرگذشت تراژیکی که این پافشاری برایش رغم میزند؟ و آیا هزینهای که سوریهایها به خاطر به چالش کشیدن بشار اسد پرداختند، ارزشش را داشت- با وجود حدود ۲۰۰ هزار نفری که تاکنون کشته شدهاند و نیمی از جمعیت که بیخانمان شدهاند-؟»
آنتیگونه سوریه حتی اگر هم پاسخی برای این پرسشها نداشته باشد، به درستی آنها را طرح میکند و تلاش میکند در روندی مشارکتی و در فضایی که در آن آزادی بیان و اعتماد متقابل وجود دارد به بازیگران این فرصت را بدهد که بتوانند از هراسها و امیدهایشان به راحتی سخن بگویند و گذشتهشان را بکاوند و در این روند مخاطب را با خود همراه کنند.
اینجا میتوانید یکی از تمرینات گروه را ببینید.
نظرها
امیرخلیلی
آنتیگونه هگل شايد تنها فیلسوفی است که اقدام کرئون را درست می داند. برای هگل حاکم شهر، کرئون، يک ديکتاتور نیست که موازين اخلاقی را زیر پا می گذارد. هگل معتقد است که آنتیگونه از خواسته به حق خود دفاع می کند که برادرش بايد به خاک سپرده شود و حاکم شهر نيز می بايست از قدرت و اعتبار دولت دفاع کند: ” آنتیگونه قوانین دولت را نقض می کند و کرئون به حق خانواده توجه ای ندارد. “ به همين علت، از نظر هگل، برخورد اين دو اصل مشروع ( حق فرديت و قدرت دولت ) اين تراژدی را به صحنه آورد. تمام محققان، نه فقط در زمان هگل، بلکه تا به امروز ازتایید فیلسوف به عمل کرد کرئون تعجب- و انتقاد کردند.. بیشتر اینجا: http://www.chubin.net/?p=1131