اسلامگرایی و پسااسلامگرایی
گزارشی از یک کنفرانس
سروش دباغ – گزارش از کنفرانسی تحت عنوان «اسلام گرایی و پسااسلامگرایی» در دپارتمان دین دانشگاه کویینزِ کانادا.
در روزهای ۱۳ و۱۴ مارس، کنفرانسی تحت عنوان «اسلامگرایی و پسااسلامگرایی» (Islamism& Post-Islamism) در دپارتمان دین دانشگاه کویینزِ (Queen’s university) کانادا به همت دو تن از اعضای هیئت علمیِ آن دپارتمان، محمد کارابلا و فروغ جهانبخش برگزار شد. آصف بیات و عبدالکریم سروش، دو سخنران اصلی این سمینار بودند. محققان و اساتید اسلام شناسی و خاورمیانه شناسی در این دو روز گرد هم آمدند و دربارۀ مسائل و تحولات جهان اسلام یا یکدیگر گفتگو کردند.
در کنفرانس، برخی از سخنرانان، وضعیت مصر و تحولات چند سالۀ اخیر آن را، از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین و محمد مرسی تا شبه کودتای ارتش که قدرت کنونی را در دست دارد، به بحث گذاشتند. بنا بر روایت ایشان، مرسی سوداهای باطلی در سر میپروراند و در پی تغییر قانون اساسی بود؛ در عین حال وضعیت مخالفان و منتقدان و توسعا حقوق بشر در مصر کنونی، پیشرفتی نداشته و تلخ و اسفناک است. هر چند «اخوان المسلمین» به لحاظ سیاسی ناتوان شده و توسط دولت ژنرال السیسی بسیار محدود گشته و به حاشیه رانده شده، اما به لحاظ پایگاه اجتماعی، همچنان طرفداران قابل توجهی دارد. در عین حال، به گفته برخی از سخنرانان، تعداد جوانانِ مسلمان مصری که در قالب گروههای مدنیِ مختلف فعالیت میکنند و به « اسلام سیاسی» باورندارند و قائل به جدایی نهاد دین از نهاد حکومتاند و در پی اجرای قوانین شریعت توسط دولت نیستند، چشمگیر است.
در همین راستا، در میزگردی دربارۀ « سلفی گری و اسلام گرایی»، برخی از سخنرانان، از گروههایی سلفی در افغانستان و پاکستان یاد کردند که خود را سلفیِ ناب میانگارند و در عین حال از اسلام سیاسی عبور کرده و بدان باور ندارند. افزون بر این، یکی از سخنرانان نکات جالبی دربارۀ «حزب الله لبنان» مطرح کرد. به روایت وی، فارغ از چهرۀ سیاسی-ایدئولوژیکی که از این گروه سیاسی در فضای عمومی ساخته شده، حضور زنان در برنامهها و مراسم حزب الله چشمگیر است، همچنین توجه به هنر و فراهم آمدن مجال و محلی برای فعالیتهای هنرمندان در رشتههایی چون موسیقی و نقاشی، در میان اعضای حزب الله لبنان قابل توجه است. از منظر این محقق، این امور سویههای دموکراتیکِ قابل تأملی دارد و تداعی کنندۀ عبوراز اسلام گرایی و اسلام سیاسی و گرایش به «پسااسلامگرایی» نزد برخی از اعضاء و هوادارانِ گروه حزب الله لبنان است.
در میز گرد دیگری، وضعیت کنونی سیاسیِ کشورترکیه به بحث گذاشته شد. بنا بر روایت هر چهار عضو این میزگرد، هر چند در ترکیۀ کنونی، نهاد دین از نهاد حکومت به لحاظ قانونی جداست و« اسلام سیاسی» زمام امور را در دست ندارد، اما حزب « عدالت و توسعه» به رهبری رجب طیب اردوغان که قدرت را در دست دارد، تلاشهایی در جهت استفاده از امکانات دولتی برای جمع آوری آرا به نفع خود انجام داده است. مثلا شهرداری با برگزاری سفرههای افطار مجانی در ماه رمضان، طیف وسیعی از مسلمانان روزه دار را به سمت خود جذب کرده است. یکی از سخنرانان این میزگرد به شخصیت کاریزماتیک اردوغان و سوداهایی که در سر میپروراند، اشاره کرد. وی با اشاره به اینکه اردوغان متاثر از اربکان است، تاکید کرد که خواست و میل باطنی اردوغان و اطرافیانش، تغییر قانون اساسی و به نوعی عبور از «پسااسلامگرایی» و بازتولید و احیاء امپراطوری و خلافت عثمانی است؛ اما و هزار اما که موانع عدیده بر سر راه است و بادهای ناموافقِ بسیار میوزد. در عین حال، اردوغان به سان شناگر ماهری که در آبهای پر تلاطم شنا میکند، به نیکی میداند در فضای سیاسی ترکیه کنونی و عرصۀ سیاست بین المللی، چگونه با استفاده از شمّ سیاسی بالا و تکیه بر شخصیت کاریزماتیک خویش، منوّیات خود را پیش ببرد.
پسااسلامگرایی و دغدغههای مربوط به آن
روز اول کنفرانس، سخنرانی آصف بیات تحت عنوان «پسااسلامگرایی و دغدغههای مربوط به آن» برگزار گردید. آصف بیات درنیمۀ دوم دهۀ نود سدۀ بیستم میلادی، اصطلاح «پسااسلامگرایی» (Post-Islamism) را وضع کرد، همچنین مفهوم « انقلاح» (ترکیبی از انقلاب و اصلاح، refolution) از برساختههای این جامعه شناس مشهور است.
در دهۀ اخیر ادبیات غنی ای حول مفهوم « پسااسلامگرایی» شکل گرفته و سویههای مختلف آن توسط محققان و صاحبنظران واکاوی شده است. مراد بیات از «پسااسلامگرایی»، عبور از اسلام سیاسی وتاکید بر تفکیک میان نهاد دین و نهاد حکومت و جدی گرفتن نهادهای مدنی و جنبشهای اجتماعی برای نهادینه شدن ساز و کار دموکراتیک در کشورهای اسلامی است. بیات با تاکید بر این نکته که پسااسلامگرایی متضمنِ عبور از اسلام ایدئولوژیک و به رسمیت شناختن سبکهای مختلف زندگی است؛ از دغدغهها و نگرانیهای خویش نیز سخن گفت. به روایت او، «پسااسلامگرایی» به حوزۀ اقتصاد کمتر پرداخته و در این باب نظریه پردازی چندانی نکرده است، از اینرو در اولین فرصت باید به این مهم بپردازد.
اسلام پساایدئولوژیک
عبدالکریم سروش روز دوم کنفرانس تحت عنوان «اسلام پسا ایدئولوژیک» سخنرانی کرد. سروش، انقلاب بهمن 57 ایران را برآمده از اسلام ایدئولوژیک قلمداد کرد، انقلابی که دو رهبر داشت: آیت الله خمینی و دکترعلی شریعتی. اسلام ایدئولوژیک دین را برای دنیا میخواهد، و به تعبیر فقهی آن، حکومت را برای اجرای احکام شریعت.
از منظر سروش، آیت الله خمینی هوشمندانه دربارۀ شریعتی سکوت کرد و با مخالفان شریعتی در داخل و خارج کشور همدلی نکرد، چرا که نیک میدانست شریعتی موافقان بسیاری دارد و موضع گیری او دربارۀ شریعتی، خصوصا پس از وفاتش، سبب خواهد شد حاشیه به جای متن بنشیند و بحثهای فرعی جای مسائل اصلی را بگیرد.
سروش ادامه داد که اسلام ایدئولوژیک و سیاسی، اولا و بالذات در پیِ حکومت کردن و اجرای احکام شریعت در جامعه است؛ در مقابل، اسلام پسا ایدئولوژیک، پلورالیست و دموکراتیک است، به « دین حداقلی» باور دارد، اخلاق را بر میکشد و در پی برقراری تلائم و سازگاریِ میان فقه و اخلاق است. سروش با اشاره نظریۀ «قبض و بسط تئوریک شریعت» خویش، از کثرت تفاسیر و قرائات دینی سخن به میان آورد و تاکید کرد که لازمۀ به رسمیت شناختنِ کثرت قرائات دینی، نقد قرائت رسمی از دین و بر کشیدن و موجه انگاشتنِ پلورالیسم سیاسی است.
سروش با اشاره به سخنان اخیر آیت الله خامنهای در جمع اعضای مجلس خبرگان در نقد «دین حداقلی»، گفت اسلام پساایدئولوژیک و پسااسلامگرا، بر خلاف اسلام سیاسی، انتظار حداکثری از دین ندارد، بلکه انتظار حداقلی از دین دارد و آنرا در جای خود مینشاند، دینی که جهت گیری اولیه و اصلی آن معطوف به آخرت است و نه دنیا (همانطور که ابو حامد غزالی و امام فخر رازی پیشتر بر این امر تاکید کرده اند).
اسلام پسا ایدئولوژیک به روایت سروش، در پی هدم و نفی دیانت و شریعت نیست، بلکه انتظار حداقلی از دین دارد و بر این باور است که وظیفۀ اصلی حکومت برآورده کردن نیازهای اولیه شهروندان است، نه اجرای احکام شریعت، که « نازنینی تو ولی در حد خویش»؛ از اینرو نحوۀ حکومت کردن در جوامع دینی، تفاوت ماهوی با نحوۀ حکومت کردن در جوامع غیر دینی ندارد. سروش با تفکیک میان « سکولاریسم فلسفی» و «سکولاریسم سیاسی» از یکدیگر، سکولاریسم سیاسی و تفکیک نهاد دین از نهاد حکومت را از مقوماتِ «پسااسلامگرایی» انگاشت.
نوسان اسلام میان اسلام گرایی و پسااسلامگرایی
پس از این دو سخنرانی، میز گردی با حضور آصف بیات و عبدالکریم سروش برگزار شد. پس ازاینکه هر دو سخنران، سخنان تکمیلی خود دربارۀ «پسااسلامگرایی» را طرح کردند، حضّار پرسشهای خود را طرح کردند و بحث و گفتوگوی خوبی در گرفت.
روز اول کنفرانس، پس از مراسم افتتاحیه، میزگرد «نوسان اسلام میان اسلامگرایی و پسااسلامگرایی» برگزار شد. در این پنل، لیاقت تکیم، استاد دانشگاه مک مستر، دربارۀ نسبت میان پسااسلامگرایی و فقه اسلامی سخن گفت. از منظر تکیم، آنچه قوامبخش صدور احکام اسلامی در عصر پیغمبر بوده، عرف و رسوم و عادات آن روزگار بوده، عرفی که فی نفسه قداستی ندارد؛ از اینرو امروز باید با حفظ روح حاکم بر قوانین فقهی، به بازخوانی و صورتبندی مجدد آنها همت گمارد؛ مشخصا او در سخنرانی خویش به لزوم بازخوانیِ برخی از احکام فقهی در آمریکای شمالی اشاره کرد.
مهدی نوربخش دربارۀ وضعیت تونس و مصر و تحولات این دو کشور پس از «بهار عربی» سخن گفت. به روایت نوربخش، وضعیت تونس به مراتب بهتر از مصر است، برخی تحولات موجه و رهگشا، به دلالت و درایت راشد غنوشی و یاران و همفکرانش پس از بهار عربی، در قوانین کشورتونس، بر خلاف مصر رخ داده است. مثلا، مجازات «ارتداد» در قوانین تونس لغو شده است.
من نیز در این میزگرد تحت عنوان «رویکرد پسا اسلام گرایانه: حجاب اسلامی از منظر اخلاقی» سخنرانی کردم. در این سخنرانی توضیح دادم که بر خلاف اسلام گرایانی چون آیت الله خمینی و علی شریعتی، رفرمیستهای پسا اسلام گرا، دلمشغول نسبتسنجیِ میان فقه و اخلاقاند و براین باورند که مسلمانان باید آموزههای اخلاقی را نیز لحاظ کنند تا به داوری و تلقیِ موجهی از شریعت و دیانت برسند، در غیر اینصورت قرائت ایشان از متن مقدس و توسعا سنت دینی ناموجه خواهد بود. لازمۀ این نگرش، جدیّ گرفتن آموزههای اخلاقی و شهودهای اخلاقیِ عرفی و توزین احکام فقهیِ اجتماعی در ترازوی اخلاق است. در ادامه، با اشاره به آراء برخی از فقها و اسلام شناسانِ شیعی و سنی مذهب که از موجه بودنِ نپوشاندنِ موی سر و گردن سخن گفته اند، از منظر اخلاقی به مسئله حجاب پرداخته، با وام کردنِ برخی از آموزههای فلسفۀ اخلاق دیوید راس، فیلسوف اخلاق انگلیسیِ قرن بیستم، استدلالی له روایی اخلاقیِ نپوشاندنِ موی سر و گردن اقامه کردم. (اسلایدهای این سخنرانی در این لینک قابل دسترسی است.)
حضور برخی نیروهای پلیس کانادا در میان مستمعانِ این کنفرانس دو روزه چشمگیر و قابل توجه بود. از ایشان خواسته شده بود برای آشنایی بیشتر با جهان اسلام و تحولات خاورمیانه، همچنین آراء اسلام شناسان و متخصصان این فنّ و ربط و نسبت میانِ «اسلامگرایی» و «پسااسلامگرایی»، در این کنفرانس شرکت کنند.
امیدوارم با عنایت به تجربۀ زیستۀ «اسلام گرایی» در جهان اسلام در دهههای پیشین، رفته رفته آموزههای پسااسلامگرایی در میان مسلمانانِ کشورهای اسلامی نهادینه شود؛ آموزههایی که به نظرم نوید بخشِ زندگی انسانی تر، اخلاقی تر و معنوی ترند و راهی به رهایی میگشایند.
نظرها
جمهوریخواه
اگر اسلام را بعنوان یک پدیده اجتماعی- سیاسی تحلیل، نقد، حقیقت یابی، مبارزه و از قدرت آن، کم کرد، این سمینارها مفید خواهند بود وگرنه لباس ژولیده و چرکین تاریخی این دین و تاثیرات آن بر فرد و جامعه را نمیتوان در دراز مدت با اطوکشی و عطر و ادوکلن نوشتاری و گفتاری غربی پسند و شرقی فریب به نسل امروز دیجیتالی حقنه کرد !
سیدمسعود مشیریان
بسم الله الرحمن الرحیم بنظرم انچه این سرورانم را به نفی تامیت دین واداشته اشت عملکرد متضاد با روح دین توسط مدعیان است متاسفانه وقتی دین را در ترازوی علوم انسانی گذاشته وبخواهیم آنرا نبیین کنیم اینگونه تعریفان حتصل می شود م مسلما تساهل وبی توجهی علمای گذشته از لستنباط مفاهیم دینی وبسنده کردن به امور جزیی وبرای توجیه خود ومرددم تقدس بخشی به معارف موجود واجتناب از بررسی کلام الله ودریافت ارزش های اصیل از آن لاجرم به محدویت داشتن خود وراندن روشنفکزان برای التقاط ارزش های مدرنیته با دین شد برای مثال آزادیععرصه انسانی وحق انتخاب لنسان در حوزه تفکر مدرنیته اصل غیر قابل خدشه است حتل اگر این مقوله را در دین بررسی کننیم در آیات متعدد قران کریم خداوند میفرماید "ااگر می خواستیم همه مطیع وفرمانبر می بودند" ودرجایی دیگر پیامبرش را از اجباار واکرا ه به دین پرهیز می دهد و ایمان سطحی را چون کف زدن نعبیر می کند پس عرصه دین لمتخاب خواهد بود ولی در سیره تربیتی حوزه به زور بردن به بهشت تعریف صحیح را داراست علاوه بر اینکه بنظر وبرداشت من فلسفه ومسیری ختص در حوزه ولتیت خداوند طرح شده که انسان را آگاهاانه وبا لنتفتع شخصی ترغیب به انتخاب آن مسیر می نمایدددرتین برداشت که معرف وموید وجود اولیا الله نیز می باشد انسان با شناخت صفات ولایی خداوند مشتاق هرچه بیشتر نزدیگی بخ اوست وبرای دیگران فقط بشیر ونذیر خواهد بود ظلم وتعدی پدیدهای مورد نفی آنان اسن که پروردگار نمی پسندد واین ظلم چه به انسان باشد که حقی از او ضایع گردد وچه به حیوان وگیاه باشدوحکومت او مانند حکومت خداوند است که همه موجوداات بسته به لیاقت خود از مواخب به ه مند خواخند بود واین چنین حگومنی سکولارترین حاکمیت ها می باشد کهممتکی به تضمین الهی خواهدبود
محسن
در سالیان پیشین از پارچه لباسهای کهنه بچههای خانواده برای کوچکترها لباسی جدید میدوختند تا در هزینهها صرفهجویی شود. ماجرای پسااسلامیزم هم همین است آنها که به عقد الله و اولیا اسلام درآمدهاند یعنی به الله و اسلام عقیده دارند در پی دوختن قبایی نو از این پارچه پوسیده و رونق دوباره دکان فروپاشیده اسلامکاسبی هستند
Amir
استاد بزرگ بسیار ساده اسلامرا چون ن هال و طفلی مثال ميزدند که اكنون پس از گذشت قريب پانزده قرن نیاز به حرص نمودن دارد و طفلی که بالغ شده و این بلوغ در همه جوانب نمادین آن از منظر اخلاقی, پالايش شود ...