آیا همجنسگرایی طبیعی است؟
در نقد اخلاقی همجنسگرایی از منظر طبیعی بودن
آیا همجنسگرایی یک انحراف اخلاقی است؟ آیا در میان حیوانات نیز شاهد گرایش به جنس موافق هستیم؟
آیا همجنسگرایی یک انحراف اخلاقی است؟ آیا در میان حیوانات نیز شاهد گرایش به جنس موافق هستیم؟ آیا کمشمار بودن تعداد افرادی که گرایش به همجنس را ابراز میکنند میتواند دلیلی بر انحرافی بودن این گرایش یا غیرطبیعی بودن آن و در نتیجه رد و محکومیت اخلاقی آن باشد؟
همجنسگرایی همواره از دو منظر اخلاق و طبیعت بررسی شده و بارها از این زوایا زیر سؤال رفته است. البته، این اولین بار نیست که این دو وجه برای سنجش و بررسی یک پدیدهی اجتماعی به کار میرود. مباحث حقوق بشری زنان و سیاهپوستان نیز تا سالها با چنین معیارهایی سنجیده شده که عموماً به طرح دلایلی برای نقض حقوق آنها انجامیده است. این استدلالها همچنان در برخی جوامع وجود دارد. در اینجا به چند استدلال رایج دربارهی همجنسگرایی میپردازم و آنها را نقد و تحلیل میکنم.
استدلال اول: همجنسگرایی طبیعی نیست٬ هرچیز غیرطبیعی ناموجه است٬ پس همجنسگرایی ناموجه است.
این استدلال بر این اساس مطرح میشود که، غیرطبیعی بودن یعنی نبود نمونههای مشابه در طبیعت. این فرض مدتها است زیر سؤال رفته، چرا که همجنسگرایی در گونههای مختلفی از حیوانات مشاهده شده است. اما نکتهی مهم آن است که، آیا همین استدلال دربارهی تمام ویژگیهای انسانی به کار میرود؟ آیا هرکجا که رفتار بشر با حیوانات در تضاد یا متفاوت است، متهم به غیرطبیعی بودن میشود؟ مثلاً انسان تنها موجودی است که ازدواج میکند٬ عاشق میشود٬ قول میدهد٬ به چیزهایی اعتقاد دارد، و غیره. دیگر این که، چرا حیوانات باید الگوی رفتار طبیعی باشند؟ تفاوت اصلی میان انسان و حیوانات قوهی تفکر و تخیل او است که زیست متفاوتی را برای او موجب شده است. مثلاً اگر یک شیر آهویی را شکار کند، کار او قابل نقد اخلاقی نیست چرا که او نسبت به عمل خود آگاه و در نتیجه مسئول نیست. حتا در میان خود حیوانات نیز رفتار «غیرطبیعی» و متفاوت از گونهی خود به وفور دیده میشود. و آخر آن که، همجنسگرایی نه تنها در میان حیوانات دیده شده بلکه حتا میتوان گفت رواج فراوانی دارد.
عوامل مختلفی در تعیین گرایش جنسی افراد مؤثر است٬ اما برای برخی از افراد٬ گرایش جنسی چیزی نیست که در انتخاب آن دخالت چندانی داشته باشند و بنابراین نمیتوان آن را محکوم کرد. برخی این استدلال را رد کرده و معتقد اند این استدلال به اندازهی کافی محکم و قوی نیست چرا که فرضاً دربارهی پدوفیلها (کسانی که گرایش به رابطهی جنسی با کودکان دارند) هم صدق میکند. اما این تشبیه صحیحی از منظر حقوقی و اخلاقی نیست، زیرا کودک به درجهای از تشخیص و بلوغ نرسیده که رضایت کامل خود را برای برقراری یک رابطهی جنسی با یک بالغ اعلام کند و این رابطه عموماً به حال کودک مضر است٬ در حالی که در رابطهی همجنسگرایانهی دو انسان بالغ هم توافق دوجانبه وجود دارد و هم خطر و ضرری متوجه هیچیک نیست (یا دست کم خطری بیش از آنچه در رابطهی دگرجنسگرا وجود دارد). تا همین اواخر، ازدواج سیاهپوستان و سفیدپوستان٬ و به طور کلی ازدواج بین نژادهای مختلف٬ غیر قابل قبول و مستحق مجازات بود. هنوز هم در بسیاری از جوامع ازدواج بین پیروان ادیان مختلف و گاه اقوام مختلف ناموجه و محکوم است.
استدلال دوم: غیرطبیعی بودن معادل است با نابههنجار بودن.
این برداشت نیز غلط است. ما پدیدههای نادر بسیاری میشناسیم که آنها را لزوماً نابههنجار نمینامیم. مثلاً نوابغ٬ انسانهای دودستی (همزمان چپدست و راستدست)٬ و افراد خیلی قدبلند از نظر تعداد محدود اند ولی نابههنجار محسوب نمیشوند و حتا دلخواه و مورد پسند انسانها هستند. جراحان مغز٬ دوندگان استقامت، و نوازندههای هارپسیکورد از نظر آماری بسیار معدود اند ولی به دلیل محدود و معدود بودنشان غیرطبیعی محسوب نمیشوند.
استدلال سوم: غیرطبیعی بودن یعنی ناتوانی از برآوردن یک غایت و هدف وجودی.
این برداشت تنها رفتار همجنسگرایانه را هدف قرار نمیدهد بلکه رابطهی جنسی دگرجنسگرایانه را نیز شامل میشود. در اینجا بحثی که مطرح میشود آن است که هر عضوی از بدن کارکردی دارد٬ چشم برای دیدن است٬ گوش برای شنیدن٬ پا برای راه رفتن و آلت جنسی برای تولید مثل٬ و اگر کسی از عضوی از بدن خود استفادهای خلاف هدف و کارکرد آن کند نابههنجار است٬ پس همجنسگرایان که از آلت جنسی خود برای تولید مثل استفاده نمیکنند نابههنجار هستند.
باید دید وقتی از «غایت و هدف وجودی» چیزی حرف میزنیم، چه تعریفی از «هدف و غایت» مد نظر داریم. معمولاً، وقتی از هدف چیزی یا کسی میگوییم٬ یک ارادهی انسانی مد نظرمان است. مثلاً هدف از انجام یک کار دلیلی است که شخص برای انجام آن دارد. یا هدف وجودی یک ابزار معمولاً همان دلیلی است که به خاطر آن اختراع شده است. مثلاً کفش برای محافظت از پا ساخته شده است٬ پس در این حالت هدف وجودی کفش محافظت از پای افراد است. اما هدف از ساخت نوع خاصی از کفش بستگی به کسی دارد که آن را میپوشد. مثلاً یک بازیگر سیرک ممکن است کفشها را دستاش کند به جای آن که پایاش کند، تا بتواند پلهها را از بالا به پایین با دست طی کند، یا ممکن است کسی کفشها را لای در بگذارد تا در بسته نشود.
این که برخی رفتارها (مثلاً رابطهی جنسی) هدفی طبیعی دارند بدان معنا است که چرخهی «تکامل» برخی رفتارها را بر برخی دیگر از رفتارها برتری داده تا تولید مثل و بقای دیانای گونهها حفظ شود. دربارهی رابطهی جنسی، تصور میشود که «تکامل» رابطهی جنسیِ منتهی به تولید مثل را بر رابطهی جنسی غیرتولیدمثلی ارجحیت داده است و آن را مفیدتر دانسته است. در این صورت میتوان به ترتیب زیر استدلال کرد:
(۱) اگر رفتار الف به منظور تحقق ب در تکامل ابقا شده باشد٬ آنگاه اگر عمل الف به منظور و هدفی به غیر از تحقق ب صورت پذیرد، غیر قابل قبول بوده و قابل نقد خواهد بود.
(۲) طبیعت رابطهی جنسی را ابقا کرده چون موجب تولید مثل است.
(۳) بنابراین٬ عمل جنسی غیر قابل قبول و نادرست است اگر به منظوری غیر از تولید مثل انجام شود.
(۴) همجنسگرایی معطوف به تولید مثل نیست.
(۵) بنابراین همجنسگرایی غیر قابل قبول است.
نخست این که، روشن است که فرض ۱ صحیح است. اما مثالهای نقض زیادی وجود دارد. مثلاً واضح است که چشم انسان به منظور دیدن حیوانات درنده تکامل یافته تا انسان را از خطرها حفظ کند، اما بعید است کسی قائل به این باشد که نمیتوان از چشم برای خواندن کتاب یا چشمک زدن استفاده کرد. یا دو پا برای راه رفتن بهتر تکامل یافته است، اما ایرادی ندارد اگر کسی تنها از یک پایاش برای له کردن انگور و تهیهی شراب استفاده کند.
دوم آن که، اگر هدف از رابطهی جنسی تنها تولید مثل باشد، انواع و اقسام روابط جنسی دیگر نیز قابل نقد است چرا که به تولید مثل منجر نمیشود، مثلاً خودارضایی٬ سکس دهانی٬ سکس بین زوجهایی که از روشهای جلوگیری از بارداری استفاده میکنند یا یکی از آنها عقیم است٬ سکس در هنگام بارداری و یائسگی یا در زمان ناباروری زن. در واقع، جنبههای فراوانی از رابطهی دگرجنسگرایانه مشابه رابطهی همجنسگرایانه است، اما با مخالفت و سرکوب مواجه نمیشود.
شاید این انتقاد وارد شود که رابطهی جنسی زن در دوران یائسگی یا پس از عقیم شدن با رابطهی جنسی دو همجنس قابل مقایسه نیست٬ چون در اولی هنوز احتمال بارداری وجود دارد در حالی که در دومی وجود ندارد. اما اگر زنی رحماش را از بدن خارج کرد، یا از بدو تولد رحم نداشت، تکلیف چیست؟ یا مردانی که به دلیل مشکلی امکان تولید اسپرم ندارند؟ در هردوی این موارد، این افراد قادر به تولید مثل نیستند، ولی آیا کسی آنها را از رابطهی جنسی منع و به خاطر انجام آن سرزنش میکند؟ یا در نظر بگیرید زن و مردی را که ازدواج میکنند و قصد بچهدار شدن هم دارند، اما مرد به جنگ میرود و قدرت باروری خود را در اثر جراحت از دست میدهد. آیا از آن پس این زوج باید از رابطهی جنسی خودداری کنند؟ حتا فرض کنید تکنولوژی آن قدر پیشرفت کند که بتوان اسپرم یک مرد در رابطهی همجنسگرایانه را وارد رحم زنی کرد. در این حالت، رابطهی جنسی همجنسگرایانه هم موجب تولید مثل میشود. درست است که تخیلی است ولی شاید روزی امکانپذیر شود و در نتیجه چنین دلیلی برای مخالفت با رابطهی همجنسگرایانه از بین برود.
این ترتیب استدلال از جهت دیگری نیز زیر سؤال میرود، چون رفتارهای تکاملی هم گاه نامطلوب اند٬ گرچه نه از منظر اخلاقی. مثلاً رفتار یا روندی که طی آن سرطان پیشرفت کرده و به اعضای دیگر بدن سرایت میکند نامطلوب است. یعنی٬ برخلاف باور عموم٬ تمام رفتارهای تکاملی لزوماً نیازی به حمایت و تقویت ندارند. تمام این بحث برای این بود که نتیجه بگیریم رفتار همجنسگرایانه فقط به این دلیل که در جهت تئوری تکامل نیست نمیتواند از نظر اخلاقی زیر سؤال برود.
شاید استدلال دیگر این باشد که، رفتار الف صرفاً به هدف تحقق ب نیست٬ بلکه تحقق ب «هدف اصلی» برای انجام عمل الف است. مثلاً گفته شود که رابطهی جنسی هدف اصلیاش تولید مثل است. ممکن است این نظر در گذشته صحیح بوده باشد، اما با پیشرفت تکنولوژی و امکان منجمد کردن تخمک دیگر معنایی ندارد. حتا اگر بپذیریم که رابطهی حنسی به منظور تولید مثل طراحی و تکامل یافته است٬ آیا تولید مثل تنها چیزی است که رابطهی جنسی برای آن بهترین گزینه است؟ نه! احساس نزدیکی٬ لذت جنسی، و ارگاسم نیز از طریق رابطهی جنسی تجربه میشود؛ پس تا زمانی که رابطهی جنسی به این موارد منجر میشود٬ نمیتوان آن را رد کرد.
همان طور که مشاهده کردیم٬ تمام این احتمالات که بر اساس آن همجنسگرایی غیرطبیعی و در نتیجه غیراخلاقی خوانده میشود٬ زیر سؤال میروند. بنابراین، کسانی که با غیرطبیعی خواندن همجنسگرایی آن را زیر سؤال میبرند باید تمام رفتارهای مشابه را نیز غیراخلاقی دانسته و زیر سؤال ببرند.
منبع: تابلو
لینک مطلب در تریبون زمانه
نظرها
محمّد
خیلی ضعیف بود، مخصوصاً نقدهای استدلال سوم.
ben
۱- در استدلال اول نام هیچ حیوانی برای نمونه برده نشده بود و فقط گفته شده بود رواج فراوانی دارد! بدون ارائه سند و مدرک استدلال اول هیچ اعتباری ندارد، و اگر در گونه ای از حیوانات همجنس گرایی وجود داشته باشد و رواج فراوانی داشته باشد اون گونه خیلی سریع منقرض خواهد شد چون تولید مثل صورت نمیگیرد! ۲- استدلال ها در مورد اینکه رابطه جنسی بجز در مورد تولید استفاده بشه خیلی ضعیف بود و بیشتر خنده دار بود! چشم برای دیدن حیوان درنده تکامل یافته تا انسان را از خطر اونها حفظ کند! پس نمیتوان از آن برای مطالعه کتاب استفاده مرد!!! بچگانه ترین فرض و استدلالی بودکه تاحالا شنیده بودم ! کارکرد یک عضو رو محدود کنیم که بتونیم ازش چیزی رو که میخواهیم استدلال کنیم این واقعا بچگانس. متن حتی ارزش خوندن رو هم نداشت حیف از وقت.
شهروند
آیا استدلال مدافعان همجنسگرایی همه اینقدر ضعیف و بی اساس است؟ مقایسه همجنسگرایی با توانایی در نوشتن با دودست!!! چون انسان عاشق می شود و حیوان نمی شود پس همجنسگرایی هم طبیعی است؟ چه خوب بود که در این مقاله مثالهایی هم در مورد "رواج فراوان" همجنسگرایی در میان حیوانات ذکر می شد تا بر اساس آن بتوان طبیعی بودن همجنسگرایی میان انسان "با شعور" را هم پذیرفت. بهتر است به جای توجیه همجنسگرایی در درمان آن بکوشند. سقوط و نزول تمدنها زمانی شتاب می گیرد که عده ای به جای حل مشکل به توجیه آن بپردازند.
همجنس گرا
پیوند زیر می تواند نقطه شروعی برای جستجو در مورد همجنس گرایی در حیوانات باشد: http://en.wikipedia.org/wiki/Homosexual_behavior_in_animals به اضافه اینکه بسیاری از گونه های موحودات زنده اصولا تک جنسه هستند. مثال چشم در مورد "غیرطبیعی " بودن آورده شوه و از انجا که همان طور که شما نوشته اید مسخره است پس آن استدلال "غیرطبیعی بودن یعنی ناتوانی از برآوردن یک غایت و هدف وجودی." رد می شود. (نخست بفمید چه نوشته شده بعد ایراد بگیرید!)
mahmood alho
چه احتیاجی هست از طبیعت رفرانس آورد؟ همینکه همجنس گرایی در انسان وجود دارد خود پدیده طبیعیست! اما این چه ربطی به ارزشمندی دارد؟ مشکل نظام دگر جنس گرایی با دادن امتیاز برتری به مردان موجب هزار و اندی مصیبتهای اجتماعی میشود که بهتر است به این بیماریها پرداخت. فکر کردید این همه جنگ مصیبت که هفتاد در سد زحمت انسان به تنور آتیشش ریخته میشه منبعث از چیست؟ همین ممتاز دانستن جنس مرد به نسبت موجودیت زن هست که به بیماری مگالمانیا دچارش میکند
ben
اولا wiki pedia از لحاظ آکادمیت قابل قبول نیست اگر منبع معتبر وجود داره اونو معرفی کنید دوما طبق کدوم منبع علمی بسیاری از موجودات تکجنسی هستند؟ هرچند تکجنسی بودن با همجنسگرا بودن مفرق داره سوما در متن اومده: "مثلاً واضح است که چشم انسان به منظور دیدن حیوانات درنده تکامل یافته تا انسان را از خطرها حفظ کند، اما بعید است کسی قائل به این باشد که نمیتوان از چشم برای خواندن کتاب یا چشمک زدن استفاده کرد. یا دو پا برای راه رفتن بهتر تکامل یافته است، اما ایرادی ندارد اگر کسی تنها از یک پایاش برای له کردن انگور و تهیهی شراب استفاده کند." نویسنده فرض رو بر این گذاشته که چشم برای دیدن حیوانات درنده تکامل یافته! و این مسخرس چون کاکرد چشم رو محدود کرده تا بتونه ازش برای استدلال موجه بودن استفاده از اون برای مطالعه و...! " متوجه شدید؟"