ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مستی زیر تیغ داعش

زانیار عمرانی- برای یافتن مشروب‌فروشی‌های شهر باید به محله‌هایی سر زد که کنترل آن‌ها هنوز در اختیار نیروهای بشار اسد است. رفتن به این .محله‌ها برای کسی که شناسنامه سوری ندارد، کم‌خطر نیست

• زانیار عمرانی، به سوریه و کردستان سوریە سفر کرده است. مشاهده‌های او از وقایعی که در منطقه رخ می‌دهند، در قالب گزارش‌‌هایی در رادیو زمانه منتشر می‌شود. 

یک کلیسا در عامودا

قامیشلو و عامودا حالا دیگر برایم شهرهای غریبی نیستند. در یک بعد‌ از‌ ظهر بهاری، گشتی در خیابان‌ها و کوچه پس‌کوچه‌های شهر عامودا می‌زنم. سکوت و بهت بر شهر حاکم است. در گوشه و کنار شهر علامت‌های صلیبی کلیساها دیده می‌شود.

با خودم می‌گویم شهری که کلیسا دارد، حتما به راحتی می‌‌شود مغازه‌های مشروب‌فروشی هم در آن پیدا کرد.

«دلسوز»، دوست و همراه این روزهایم، خانه‌ای گلی را نشانم می‌دهد: «اینجا قبلا مشروب‌فروشی بود، اما می‌بینی؟ حالا فقط خرابه‌ای متروک در وسط بازار از آن به‌جا مانده است.»

پرسیدم: «تندروها قالش را کندند؟»

جواب منفی بود.

مشروب‌فروشی در کردستان سوریه

در خیابان اصلی شهر، سومین کوچه در سمت راست، مغازه‌ای ما را به سوی خود می‌خواند. نزدیک‌تر می‌رویم. مغازه تابلویی ندارد. مردی نیمه‌مست و خوش‌رو، بیرون می‌آید و من را تا اندرونی همراهی می‌کند: فضایی سنتی با دیوارهای گل‌اندود که انواع و اقسام مشروبات الکلی را در خود جای داده بود.

سعید، صاحب مغازه، ارمنی است. به رسم مهمان‌نوازی با قدحی شراب تلخ از ما پذیرایی می‌کند. خیره شدن در چشم‌های ورم‌کرده‌ سعید، ترسی در جان من می‌اندازد. بعد اما می‌بینم که آدمی خوش‌مشرب است.

او می‌گوید که خوشبختانه در تمام این سال‌ها تهدید قابل توجهی از طرف تندروهای اسلامی متوجه کسب و کارش نشده است. سعید از فروش مشروبات الکلی ناراضی است و می‌گوید: «اگر مردم عامودا هر روز می‌نوشیدند، الان روزی ١٠٠ کارتن آبجو می‌فروختم اما متاسفانه این روزها فروش در حد چند کارتن در هفته است. این‌جوری پیش برود باید مثل "حنا" درش را تخته کنم.»

حنا، ٩٠ ساله و صاحب قدیمی‌ترین مشروب‌فروشی شهر عامودا است که به دلیل کهولت سن کرکره‌ مغازه‌‌اش را برای همیشه پایین کشیده است.

به دنبال سرنخی از حنا و قدیمی‌ترین مشروب‌فروشی شهر، کوچه‌ها و خیابان‌های عامودا را زیر پا می‌گذارم. با راهنمایی‌های سعید و بعد از پرس‌وجوهای بسیار و  کافی‌نتی را پیدا می‌کنم که متعلق به براردزاده‌ حنا است.

حنا هیلول، ۲۴ سال دارد و پیش از بسته شدن مغازه عمویش، در آنجا به عنوان شاگرد به او کمک می‌کرده است. از او می‌پرسم که چرا مغازه مشروب‌فروشی عمویش را بسته‌اند؟

حنا در پاسخ می‌گوید: «وضعیت وخیم جسمانی عمو و شرایط متزلزل اقتصادی دست روی دست هم گذاشتند تا در آن مغازه قدیمی بسته شود.»

مشروبات الکلی در عامودا

از حنا درباره تفاوت‌ها و تنوع در مشتری‌های مشروب‌فروشی می‌پرسم. می‌گوید: «بیشتر مشتریان مغازه مسلمان‌های شهر بودند. آن‌ها در خانه معذب هستند، برای همین شبهِ‌بار مغازه‌ عمو تنها جایی بود که می‌توانستند در آن به راحتی بنوشند.»

اغلب پیرمردها و پیرزنان شهر، مغازه حنا را به یاد دارند و آن را «خماره» می‌خوانند.

عزالدین محمد طاووس، پیرمردی ۷۹ ساله و مسلمان است که نوشیدن مشروب را از ۱۰ سالگی شروع کرده: «با دوستانم دزدکی خود را تا مغازه حنا می‌رساندیم، اما الحمدلله الان دیگر نمی‌نوشم.»

از او می‌پرسم: «فکر نمی‌کنی مصرف مشروبات الکلی با آموزه‌های اسلامی در تناقض باشد؟»

لحنش جدی می‌شود و می‌گوید: «من چنین فکر نمی‌کنم، بستگی به میزان و نحوه مصرف شخصی آدم‌ها دارد. بله! خیلی چیزها برای سلامتی مضر هستند اما به قول معروف، "کل ممنوع، مرغوب!"»

او آهی می‌کشد و می‌گوید: «نوشیده‌ایم دیگر! حال و روزمان را مگر نمی‌بینی؟»

کمی پایین‌تر از مغازه عزالدین، پیرزنی ارمنی که شکل و شمایل لباس‌ و دامنش او را از زنان مسلمان شهر متمایز می‌کند، نشسته است. نامش سیهام عنتر است. از او درباره مغازه حنا می‌پرسم. در حالی که گرد و غبار را از روی دامنش می‌روبد، می‌گوید: «گاه‌گداری که با پدر و مادرمان از بازار می‌گذشتیم، متوجه ازدحام جمعیت مقابل مغازه حنا می‌شدیم، اما ما از رفتن به بارها محروم بودیم.»

قامشلو و مشروب‌فروشی‌هایش

جمعیت شهر قامشلو چند برابر شهر کوچک عامودا است و تعداد مشروب‌فروشی‌ها و برندهای معروف نیز به همین منوال. اما فضای امنیتی شهر و دو‌پارگی جمعیت مسیحیان و کردهای شهر، امکان جمع‌آوری اطلاعات بیشتر درباره مصرف نوشیدنی‌های الکلی را تاحدی غیرممکن می‌کند.

برای یافتن مشروب‌فروشی‌های شهر باید به محله‌هایی سر زد که کنترل آن‌ها هنوز در اختیار نیروهای بشار اسد است. رفتن به این محله‌ها برای کسی چون من که شناسنامه سوری ندارد، کم‌خطر نیست، اما آن "آب حیاتی" که سعید در عامودا به من داد، قدرت خطر پذیری‌ام را بالا برده است.

عزمم را جزم می‌کنم و پا به این محله‌ها می‌گذارم. تفاوت‌ها بسیار  است؛ از معماری ساختمان‌ها و بناها گرفته تا شمار زیاد عکس‌های حافظ اسد و بشار اسد و همچنین پرچم‌های سوریه که در و دیوار شهر را پوشانده‌اند. معماری و فضای شهر مرا می‌برد به جلفای اصفهان ...

باید بیشتر مواظب باشم.

نوبار غازاریان

به چند مغازه سر می‌زنم و کسی حاضر به گفت‌و‌گو نمی‌شود. عاقبت «نوبار غازاریان»، از ارامنه منطقه، مهمانم می‌کند. نوبار، صاحب مشروب‌فروشی دنج محله است.

عکس بزرگ بشار اسد در مغازه، فضا را سنگین کرده است. نوبار کاملا ناراضی است؛ هم از کنترل شهر توسط نیروهای کرد و هم از فروش کم مشروبات الکلی.

از او درباره دلیل رکود بازار مشروب و استقبال کم مردم از خرید نوشیدنی‌های الکلی سوال می‌کنم. در جوابم می‌گوید: «ناآرامی‌های سوریه و نیز سقوط ارزش پول کشور در مقابل دلار، باعث این موضوع شده است.»

نوبار گواهی کارش را نشانم می‌دهد و با افتخار از سال‌های زیادی که به این کار مشغول است برایم می‌گوید.

نوبار مدعی است «در گواهی کاری که دولت سوریه به فروشندگان داده است، قید شده که فرد گواهی شده حتما باید مسیحی باشد.»

١٠٠ کیلومتر آن‌طرف‌تر اما در شهری که بیشتر مردمان آن مسلمان و سریکانی‌اند، عادل شیخو، با نوبار مخالف است. او بیش از ٧ سال است که در سریکانی به فروش مشروبات الکلی مشغول است. عادل خودش را مثال نقض این ادعا دانست و تاکید می‌کند که به کردهای ایزدی هم مجوز فروش می‌دادند.

نوبار اما می‌گوید: «بیشتر مشروبات الکلی سوریه در شهر حمص تولید می‌شود. فاصله حمص تا قامیشلو زیاد است و این وسط نیروهای تروریست سد راه رسیدن آسان مشروبات الکلی به شهر شده‌اند.»

منظور نوبار از تروریست‌ها، تمام نیروهایی است که به زعم او در «فتنه سال ٢٠١١» شرکت داشته‌اند و دارند. او معتقد است حضور اسلامگرایان تندرو نیز از طرفی دیگر برای صنف‌شان مشکلاتی را ایجاد کرده: «جبهه‌النصره در مسیر از راننده کامیون‌ها باج می‌گیرند. آن‌ها به مسکرات حساس هستند، به همین دلیل مشروبات الکلی کم‌کم و با جاسازی در میان میوه‌ها و محصولات دیگر به اینجا می‌رسند.»

اما به نظر شیخموس قرنو، مشروب‌فروشی دیگر، باید سوءاستفاده تاجران را نیز در نظر داشت: «سختی راه و انتقال مشروب باعث شده تا بعضی تاجران با احتکار مشروبات و بالا بردن قیمت‌ها از حد طبیعی، قدرت خرید مردم را کاهش دهند و به کسادی بازار دامن بزنند.»

آبجوهای ترکیه

راه دیگر و نزدیک‌تر وارد کردن مشروبات از خاک ترکیه و کردستان عراق است که البته انسداد مرزها به دلایل سیاسی، چند وقتی‌ست این گزینه را حذف کرده است، هرچند آبجوهای ترکیه به صورت قاچاق تا ویترین بعضی مشروب‌فروشی‌های کردستان رسیده‌اند.

به گفته بیشتر مشروب‌فروش‌هایی که در این دو شهر ملاقات می‌کنم، از سال ٢٠١١ تا به حال، قیمت مشروبات الکلی صعود نجومی داشته است: برای برخی محصولات، تا بیش از ۶ برابر.

نوبار  می‌گوید: «اگر در حمص و شام فلان برند از مشروب ۴٠٠ ورقه (لیره) باشد، اینجا حداقل ٨٠٠ ورقه است و قدرت خرید مردم هم پایین آمده است.»

نکته جالب اما این است که برای مثال، «گرانتزی» را که شیخموس در ازای پرداخت ۱۳۰۰ لیره به من می‌دهد، سعید ٨٠٠ ورقه (لیره) می‌فروشد. شیخموس قرنو می‌گوید: «با این شرایط، شاید دوباره به مشروب‌های دست‌ساز متوسل شویم.»

مشروب‌‌فروش‌های دیگر همچون نوبار اما معتقدند که «به این سادگی‌ها نیست، چرا که مواد اولیه تهیه مشروب در شرایط فعلی سوریه گران و دست نیافتنی است و پروسه زمان‌بری هم هست.»

نوبار در این ارتباط مشکل اصلی را کمبود انگور در شهرهای روژاوا می‌داند.

در کنار همه این‌ها اما ادعای حیرت‌آوری هم مطرح می‌شود. حنا هیلول ادعا می‌کند که به دلیل سودآوری مشروبات الکلی، گروه داعش در فروش و توزیع آن‌ها دست دارد.

مشروب دست‌ساز در تل‌تمر

برای تصویربرداری از مراحل ساخت مشروب‌های دست‌ساز، باید خود را به روستایی در نزدیکی شهر تل‌تمر برسانم. تل تمر در ١٠٠ کیلومتری جنوب قامیشلو و ٣٠ کیلومتری حسکه واقع شده است. بیشتر ساکنان این شهر را آشوری‌ها تشکیل می‌دهند، اما اخیرا در نتیجه حمله‌های بی‌امان داعش به مناطق حاشیه‌ای این شهر، بسیاری از آشوری‌ها از ترس جان، منطقه را ترک کرده‌اند.

در تل‌تمر، یوندام آشوری، یکی از ساکنان شهر را می‌بینم که تصمیم گرفته است در در شهر بماند. از او در مورد روستای تل‌هرمس و مشروب‌های دست‌سازش می‌پرسم. می‌گوید: «روستا در دست داعش است و بدون شک تا‌کنون، مکان‌های مخصوص ساخت مشروب را ویران کرده است.»

لوزیه عبود، خانه‌دار آشوری اهل حمص که اکنون ساکن شهر دیرک در ۱۰۰ کیلومتری شرق قامشلو است، هنوز هم به طور مرتب در پشت‌بام خانه‌اش، مشروب درست می‌کند. لوزیه به زبان عربی طرز ساخت شراب مورد علاقه‌اش را برایم می‌گوید: «انگور را از بازار می‌خرم. آن را قشنگ می‌شویم و در تشت می‌گذارم تا اثری از آب آن باقی نماند. بعد آن را درون بشکه‌ای بزرگ‌تر قرار می‌دهم. برای عمل تخمیر، تکه‌ای نان را به آن اضافه می‌کنم. به مدت ۴۰ روز در آن را سربسته نگه می‌دارم و در این مدت هر روز بشکه را تکان می‌دهم. به محض اتمام ۴۰ روز، در آن را چهار روز باز می‌گذارم. در آخرین مرحله، شراب آماده شده را در ظرفی بزرگ یا در بطری‌های یک لیتری می‌ریزم.»

به‌نظر می‌رسد تنوع ریشه‌دار ناشی از تلفیق فرهنگ اقلیت‌های قومی و اعتقادی و جامعه بازتر و با حساسیت‌های کمتر در کردستان سوریه، منجر به انزوای افراطی‌گری دینی در این مناطق شده است. تنش‌های دینی در این مناطق کمتر است اما محدودیت‌ها در مورد زنان و دختران، همان محدودیت‌های رایج در خاورمیانه است.

شیرین محمد‌ علی، روزنامه‌نگار کرد اهل کوبانی است. از او در مورد مشروب فروشی‌های کوبانی می‌پرسم. او می‌گوید: «خاطرم هست پارکی در حومه‌ کوبانی بود به نام "سیران" که اهالی شهر برای برگزاری مراسم عروسی یا در روزهای خاص مثل عید در آن جمع می‌شدند. یک مغازه مشروب‌فروشی هم در گوشه‌ای از پارک دایر بود. وقتی داعش به شهر حمله کرد، با انتشار فیلم‌ مربوط به آن محل و مشروب‌فروشی، کردها را کافر و مست خطاب می‌کردند.»

ویویان فتاح، خبرنگار اهل قامیشلو، در مورد تفاوت فرهنگی مسلمانان و مسیحیان این شهر در مصرف مشروبات الکلی می‌گوید: «مسیحی‌های شهر اصولی‌تر و با برنامه مشخص و در مناسبت‌های آیینی خاص خود می‌نوشند، آن هم به صورت دسته‌جمعی، اما کردهای مسلمان در قالب جمع‌های کوچک‌تر و به نسبت مسیحی‌ها بیشتر می‌نوشند. گاهی هم زیاده‌روی نوجوانان در مصرف الکل باعث بروز مشکلاتی مثل تصادف موتورسوارها، اذیت و آزار دختران و سد معبر شده است.»

وقتی سرخوش می‌شوید، چه چیزی بیشتر ذهن شما را درگیر می‌کند؟

این سوال را از تمام مشروب‌فروش‌ها می‌پرسم و جواب‌های جالبی از آن‌ها می‌گیرم. نوبار غازاریان، هنوز نوستالژی امنیتی را دارد که بشار و حافظ اسد برای مسیحی‌ها فراهم کرده بودند. او بیشتر آن روزها را در مستی سیر می‌کرده است.

نویار خوب می‌داند که آن‌ها اقلیت کوچکی از شهر بوده‌اند و حتما کردهایی وجود دارند که در حالت مستی به روزهای سخت بی‌شناسنامه بودن فکر می‌کرده‌اند.

سعید اما می‌گوید که به چیز خاصی فکر نمی‌کند و همان لحظه شروع می‌کند به خواندن یکی از شعرهایی که اغلب در حالت مستی می‌خواند:

این قدح یار است یار

برای خواهان و دوست‌دارانش است

حقیقت از رنگ او می‌بارد

مزه کن ببین چقدر تلخ است!

رفیقی همچون او نیست

غم‌ها را از دل می‌شوید

هر آن که او را دردی است

فلک او را پر درد کرده

تو هم چون من از دست آلام روزگار

بیا و بنشین و بنوش قدحی

این قدح را بنوش، تندرست باشی و مانا

به سلامتی! (۱)

نیمی از صاحبان مغازه‌های مشروب فروشی در دو شهر عامودا و قامیشلو ظرف چند سال اخیر کشورشان را ترک کرده‌اند و مقصد همه‌شان آلمان بوده است.

اولین باری که از مغازه سعید خارج شدم، کمی احساس سرگیجه کردم، اما الان شدتش بیشتر شده و احساس مستی هم می‌کنم. با همین حال خیابان‌های شهر عامودا را به سمت خانه گز می‌کنم. چند تویوتای نظامی با سرعت از جاده منتهی به شهر دور می‌شوند و کمی بعد چند تویوتای دیگر پیکر کشته‌شدگان جنگ را به شهر برمی‌گردانند.

۱- متن کردی شعر:

ئەڤ قەدەح پر دەلالە

ژ بەر هۆگر و هەڤالە

راستی ژ رەنگێ ڤی

ناس بکە چەقاس تەعلە

هەڤال وەکوو ڤی نینە

خەما ژ دل دەرینا

سەر مە چەکەس بە دەردە

فەلەکێ دا قورتینا

تۆ ژی وەک من ڤە دەردێ

وەرە قەدەحێ خۆ هەلدە

ئێ قەدەح هەلدە، ساخ بی ، نەمری

سحەت خوەش

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سعید

    مردم دارن سر بریده میشن..بعد شما میرید از وضعیت المکلی هاشون گزارش تهیه می کنید..جل الخالق..

  • رامیار

    چه مقاله خوبی بود. اتفاقاً یک مجله خوب باید چنین مقاله‌های متنوعی را تهیه کند که روزگار مردم و خوشی‌های کوچکشان را هم نشان داد. بسیار عالی. لذت بردم.