۹۰ سال تنهایی در «خانه خاموش» اورهان پاموک
حمید نامجو- پاموک در «خانه خاموش» داستان سفر دو برادر با خواهرشان به «جنت حصار» را در پیشزمینه ناآرامیهای سیاسی در تابستان ۱۹۷۹ روایت میکند.
رمان «خانه خاموش» در سال ۱۹۸۳ منتشر شده، اما با گذشت ۳۱ سال از زمان انتشارش هنوز از طراوت و زیباییهایی اثر و جاذبههای آن کاسته نشده، زیرا حوادث این رمان در جهانی میگذرد که در همین نزدیکیهاست.
طرح اصلی رمان «خانه خاموش» ماجرای سفر دو برادر و یک خواهر است برای گذراندن تعطیلات تابستان و دیدن مادر بزرگشان به شهری ساحلی بنام «جنت حصار»، در فاصله ۵۰ کیلومتری استانبول در کنار دریای مرمره. خانه مادربزرگ محل تولد آنها نیز هست؛ خانهای قدیمی که ۷۰ سال قبل بنا شده. زمان وقوع داستان چند روز از روزهای تابستان ۱۹۷۹ است در اواخر دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر، در سالهایی که ترکیه یکی از متشنجترین ادوار سیاسی خود را تجربه میکند. بینتیجه ماندن کوششهای احزاب برای به دست آوردن اکثریت پارلمان و عدم تشکیل دولت، جنگ قدرت را از درون مجلس و هیئت حاکمه به خیابانها میکشاند. پهنه کوچه و خیابان تبدیل به میدان جنگ میشود و کنترل از اختیار پلیس خارج است. تعداد قتلهای سیاسی ناشی از درگیری بین طرفداران احزاب و گروههای سیاسی (عمدتاً «بین ملیگراهای پانترکیست و احزاب چپ) گاهی بالغ بر ۳۰ کشته در هر روز است. این تشنجها در نهایت منجر به کودتای نظامیان در سال ۱۹۸۰ شد.
فاروق، برادر بزرگتر یک محقق تاریخ است با هزاران پرسش درباره پیشینههای تاریخی و قومی و فرهنگی مردمان وطنش. او بین گذشته و حال معلق است و زندگی شخصیاش نیز متأثر از این تعلیق به بنبست رسیده. اما متین، برادر کوچکتر که تازه کالج را به پایان برده رؤیای سفر به آمریکا را در سر دارد؛ رؤیایی درباره موفقیتی اجتنابناپذیر. فقط کافی است پایش به آنجا برسد. اما دیدار دختری زیبا تردیدهایی را دامن میزند. شخصیت سوم رمان، خواهر این دو برادر است؛ دختری به نام نیلگون، دانشجوی سال اول دانشگاه که رؤیای تحقق عدالت در جهان را در سر دارد. «پدران و فرزندان» تورگینیف را میخواند و مشتری روزنامه چپگرای «جمهوریت» است.
این سه شخصیت اما میراثدار نسل گذشته هم هستند: پدر و پدربزرگی که گمان میکنند تحقق آرمانهای مردم به عبور از سنتهای دیرپا بستگی دارد و تنها راه نجات ترکیه را رهایی از باورها و خرافات و پذیرش علم و فرهنگ و تمدن اروپا میدانند: عقلباورانی که شاید یک قرن از زمانه خود جلوترند.
رمان «خانه خاموش» مثل اغلب آثار اورهان پاموک چند راوی دارد. پاموک به شخصیتهای رمانش این فرصت را میدهد تا خودشان زندگی را آنگونه که تجربه میکنند روایت کنند. این رمان پنج راوی دارد. راوی اول کوتوله پنجاه سالهایست بهنام رجب که خدمتکار خانه مادربزرگ است و فرزند نامشروع و نماد کوششهای بیحاصل پدربزرگ برای تغییر جهان. او ناظر خاموش زندگی سه نسل از افراد این خانواده است. کمادعا و شفیق.
راوی دوم مادر بزرگ نود ساله است: پاسدار و پایبند به ارزشها و باورهای گذشته. ازدواجش به تبعیت از سنتهای مسلط زمانه، به انتخاب و به فرمان پدر بوده و شوهرش پزشکی تحصیلکرده است که مثل همه روشنفکران زمانه خودش داعیه تغییر جهان را داشته و به همین دلیل به شهری دیگر نفی بلد میشود. او مثل خیلی از تحصیلکردههای آن دوران گمان میکند ترکیه به دلیل تسلط عمیق سنتها، خرافات و باورهای مذهبی عقب مانده و تصو میکند راه برونرفت از عقبماندگی کشورش در نشر علم و دانش جدید و عقلانیت مدرن است. به همین دلیل دست به کاری کارستان میزند: نوشتن یک دائرهالمعارف بزرگ. در این میان جنگ علنی پدربزرگ علیه باورهای مادربزرگ منجر به جدایی آنها میشود. مادربزرگ به انزوای ایمان و باورهایش میخزد. بیاعتنا به کوششهای شوهر، فرزند و نوههایش برای دریدن پیله نامریی «شرقی بودن» و «جهان سومی بودن»؛ پیلهای که همچون سرنوشتی گریزناپذیر تا امروز پایداری میکند. پدربزرگ هم دل به خدمتکار زیباروی خانه میبندد که حاصل این دلدادگی دو فرزند نامشروع است با سرنوشتی تلخ.
راوی سوم حسن است: برادرزاده رجب، فرزند برادری افلیج که بلیط بختآزمایی میفروشد. حسن دانش آموز نوجوان تنبلی است اما رؤیای ثروتمند شدن را در سر میپروراند. فقر و تحقیر و ناکامی، او را در قفسی تنگ محبوس کرده است. هرج ومرج سیاسی آن سالها فرصتی فراهم میکند تا این فنر فشرده شده رها شود و حسن ابراز وجود کند. او ناخواسته عضو بیمزد و مواجب «گارد آهنین»، یکی از احزاب ملیگرا و نیمهفاشیستی میشود و دشمن خونی کمونیستها، بیآنکه تفاوت این دو را بداند. او در باجخواهیها و زورگیریهای گارد آهنین شرکت میکند اما سهمی از این دزدیها ندارد. همه چیز برای اعتلای حزب است. حسن برخلاف تعالیم حزب عاشق میشود، آن هم عاشق دختری که از سر اتفاق کمونیست است. به همین دلیل از طرف همپالکیهایش مورد فشار قرار میگیرد. او باید تاوان این عشق اشتباه را بپردازد و راهی ندارد جز انکار خودش. در سیاست جایی برای احساسات وجود ندارد. حسن مرتکب قتل میشود. و جالب است که قبل از آن راه را بر دختر میبندد و از او میخواهد استغفار کند.
راوی چهارم و پنجم فاروق و متین هستند. دو برادر با فاصله سنی زیاد. فاروق خسته و دلمرده و مأیوس است. ازدواجش شکست خورده و در جایی بین گذشته و امروز معلق است. برای یافتن نشانههای هویتی خودش و یافتن جای پایی محکم در امروز، به تاریخ پناه میبرد، اما کاوشهای او نتیجهای ناامیدکننده دارد. مثل این است که امروز هم در بر همان پاشنهای میچرخد که از ۶۰۰ سال قبل میچرخیده. چیز دندانگیری در آن نمییابد. اما متین هوای دیگری در سر دارد. او راه برونرفت از آنچه اکنونش را در برگرفته، مهاجرت میداند. آمریکا سرزمین موعودش است. آیندهاش را نه در اینجا که در آمریکا خواهد ساخت. گاهی وسوسه ماندن در قالب عشق و لمس تنی زیبا به سراغش میآید. اما انتخاب نهایی او ترک ترکیه است.
اما «نیلگون» زیبا و آرمانگرا در این رمان صدایی ندارد. او دلبسته عدالت است و در اندیشه قربانیانی که خون گرم آنها هر روز بر خیابانهای استانبول و آنکارا جاری میشود. او همه جا با کتابی در دست ظاهر میشود. هر صبح بعد از تن به آب دریا زدن به سراغ روزنامهها میرود. مشتری روزنامه جمهوریت است. سند محکومیت او نیز همین روزنامه چپگراست. در یکی از همین صبحها قاتلش راه بر او میبندد. نیلگون در این رمان چیزی را روایت نمیکند و ما از روایتهای دیگران حضورش را درمییابیم و هم اوست که قربانی این قتل فجیع میشود.
اورهان پاموک میگوید رمانش سیاسی نیست. در واقع هم همینطور است، اما سیاست بخش جداییناپذیر زیستن در این جغرافیاست.
خواندن رمان «خانه خاموش» لذتبخش است، زیرا تکهای بریده شده از جهان ماست. از این کتاب سه ترجمه و تقریباً همزمان با هم منتشر شد. یکی از انگلیسی و دو دیگر از زبان ترکی. ترجمه خانم سارا مصطفیپور از ترکی ترجمهای موفق و قابل قبول است.
شناسنامه کتاب:
خانه خاموش، اورهان پاموک، سارا مصطفیپور، نشر مرکز
سال انتشار: ۱۳۹۳، ۳۶۷ صفحه، ۱۹ هزار و ۸۰۰ تومان
نظرها
نظری وجود ندارد.