خاموشی و فراموشی کارگران همجنسگرا در ایران
بهرنگ زندی- نبود پیوند میان جنبشهای کارگری و مسائل همجنسگرایان در ایران، باعث شده است مشکلات زندگی آنان دو چندان و گاهی متفاوت از مردان و زنان کارگر دگرجنسگرا باشد.
کارگران همجنسگرا در ایران بخش خاموش کارگران هستند و خواستهها و مطالبات آنها تاکنون بیپاسخ مانده است.
گزارش میدانی معتبری از وضعیت کارگران همجنسگرا در ایران منتشر نشده است و مطالعات صورت گرفته نیز در بیشتر موارد دیدگاه منفی نسبت به این گرایش جنسی دارند.
وجود همجنسگرایان در میان اقشار مختلف اجتماعی در ایران غیر قابل انکار است. هر چند که مقامهای حکومتی تلاش میکنند با ضد ارزش جلوه دادن این گرایش جنسی و عدم انتشار آمار دقیق رسمی و غیر رسمی در مورد این جمعیت، وجود آنها را کتمان کنند.
عدم پیوند جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش کارگری با این جامعه جنسی، مشکلات زندگی همجنسگرایان به ویژه کارگران و نیروی کار همجنسگرا را با شرایط خاصی متفاوت از مردان و زنان کارگر دگرجنسگرا روبهرو کرده است.
دشواریهای زندگی کارگران همجنسگرا
با وجود تلاشهای حاکمیت برای نادیده گرفتن حقوق همجنسگرایان، آمار همجنسگرایان در ایران از دیدرس رسانههای دولتی پنهان نمانده است. در ۲۴ دی ۱۳۸۷، خبر آنلاین گزارشی منتشر کرد که در آن با استناد به مطالعات انجام شده توسط یکی از دانشگاههای علوم پزشکی در ایران، « ۲۴درصد از زنان و ۱۶ درصد مردان مورد مطالعه، تجربه ارتباط با همجنس را داشتهاند.»
در کشورهایی که حقوق همجنسگرایان در قانون به رسمیت شناخته شده، نابرابری در حقوق و دستمزد و همچنین مزایای آموزشی گزارش شده است. انجمن روانشناسی آمریکا در مطالعهای که بر روی نیروی کار همجنسگرا در ایالتهای آمریکا انجام داده است گزارش میدهد: «مردان همجنسگرا ۳۲ درصد کمتر از مردان دگرجنسگرا درآمد دارند.»
در ایران اما نه تنها هیچ قانونی در حمایت از همجنسگرایان وجود ندارد، بلکه مجازاتهای سنگینی از جمله شلاق، زندان و اعدام برای همجنسگرایان پیشبینی شده است.
عارف، ساکن تهران و کارشناس حسابداری است و در یکی از شرکتهای پخش مواد غذایی مشغول به کار است. او همجنسگراست و درباره شرایط کارش به رادیو زمانه میگوید: «من شب و روز با این ترس میخوابم که گرایش جنسی من را در محیط کار بفهمند. بدون هیچ گذشتی اخراج خواهم شد و امیدی برای پیدا کردن کار بعدی باقی نمیماند. من از صبح کله سحر که سر کارم حاضر میشوم یک نقاب بر سرم میکشم و هر روز این نقش خسته کننده را بازی میکنم که همانند همکارانم من هم به فکر ازدواج با یک دختر و کادوی روز ولنتاین هستم.»
عارف در ادامه میگوید: «من از فاش شدن این مساله در پیش همکارانم بیشتر از کارفرما ترس دارم. نمیتوانم پیشبینی کنم که چه قضاوتی در مورد من خواهند کرد و چه بلایی ممکن است سرم بیاورند.»
این حسابدار ۳۲ ساله در ادامه با اشاره به اینکه یکی از دوستانش چند ماه پیش به دلیل فاش شدن گرایش جنسیاش از کار اخراج شده است، میگوید: « ۲۰ سال درس خواندن و فوق لیسانس گرفتن هیچ ارزشی برای دوستم نداشت. دست آخر گرایش جنسی او لو رفت و از کار اخراج شد. او یک مهندس شهرساز بود. در شرکتهای شهرسازی این موضوع پیچید که فلانی همجنسگراست و او را استخدام نکنید. در جامعه ما اصلا همجنسگرایان به رسمیت شناخته نمیشوند که حالا حقوق و دستمزدشان پایینتر یا بالاتر از سایر کارگران باشد. ما باید فیلم بازی کنیم و استخدام شویم و اگر پنهانکار نباشیم، بیتردید اخراج خواهیم شد. دنیای ما یا سیاه است یا سفید، برای ما دنیای خاکستری بی معنی است.»
عرشیا، ۲۵ساله، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته معماری، ساکن مشهد، تجربه متفاوتی دارد. او دوره کارآموزی را در فرودگاه مشهد گذرانده است. عرشیا در مورد تجربه کاری خود میگوید: «سال ۹۱ بود و من هم مثل همه کسانی که دانشجو بودند درس کارآموزی را برداشتم و در فرودگاه مشغول به کار شدم. آن روزها خیلی غمگین بودم و نیاز داشتم با یکی درد دل کنم. پیمانکاری داشتیم که قیافه مهربانی داشت و من هم گول ظاهرش را خوردم و با او صمیمی شدم. در مورد گرایش جنسیام و اینکه من همجنسگرا هستم و فشارهای خانوادهام با او صحبت کردم.»
این دانشجوی معماری در ادامه با اشاره به تغییر رفتار پیمانکار بعد از دانستن گرایش جنسیاش میگوید: «از فردای آن روز دیدم که نگاهش سنگین شده و یک جور دیگر نگاهم میکند. تا اینکه بعد از چند روز پیشنهاد بیشرمانهاش را مطرح کرد. من به او جواب «نه» دادم و با هم درگیری لفظی پیدا کردیم و از آن به بعد تهدیدهایش شروع شد. این پیمانکار پس از اتمام دوره کارآموزی با وجود اینکه کار من کم ایراد بود، از ۸ نمره به من ۲ داد و باعث شد که من در آن درس نمره قبولی نگیرم.»
مشکلات همجنسگرایان در ایران به نبود حمایت قانونی از آنها در قانون کار و باز بودن دست کارفرما در اخراج و تهدید آنها خلاصه نمیشود و عدم پذیرش گرایش جنسی آنها از طرف دیگر کارگران، مشکل اساسی دیگر است.
پارسا عبیدی، ۳۳ ساله و ساکن ترکیه، خاطرهای میگوید از تجربیات تلخ خود در دوران کار در یک شرکت فنی-مهندسی در ایران: «برای مهندسها که یکی از آنها داماد و دیگری برادر بزرگترم بود غذا درست میکردم. همزمان انبارداری هم میکردم. همانجا در محیط کارم، در ساختمان صندوق تعاون کشور میخوابیدم و عصرها با تاریک شدن هوا "خودم" میشدم و برای پیدا کردن پارتنر به خیابان کریمخان، تخت طاووس یا پارک دانشجو میرفتم.»
پارسا به رادیو زمانه میگوید: «یک شب وقتی بیرون بودم میخواستند من را به زور سوار ماشین کنند که با جیغ و داد من، مردم نجاتم دادند ولی با چاقو به رانم زدند و فرار کردند. وقتی در محل کارم ماجرا را فهمیدند و با آن وضعیت من را دیدند و از ماجرا خبردار شدند، خیلی راحت اخراجم کردند.»
آینده مبهم کارگران همجنسگرا در ایران
تا به حال اقدامات عملی صورت گرفته از طرف سازمانهای مدافع حقوق همجنسگرایان ایرانی در خارج از ایران، برای مقابله با اخراج و بیکارسازی کارگران همجنسگرا بینتیجه مانده است.
شادی امین، فعال حقوق همجنسگرایان و نویسنده کتاب «جنسیت X» در اینباره به رادیو زمانه میگوید: «ما طی تحقیقی که برای نوشتن کتاب "جنسیت X" داشتیم، در خیلی از روایاتی که بچههای همجنسگرا و ترنس مطرح میکردند، متوجه اخراج از محیط کار میشدیم. فشارهای ناشی از محیط کار که صاحبکار میفهمید که این کارگران زمانی زن بودند و حالا مرد هستند یا بالعکس یا همجنسگرا هستند و به ظاهر آنها شک میکردند. یا بچههای ترنسجندری که دوست نداشتند با تیپ تعریف شده زنانه در جامعه سر کار حاضر شوند. یا صاحبکار انتظار برخورد دیگری از طرف آنها داشت و به آنها فشار میآورد که تغییر رفتار دهند و مدل رفتارشان را عوض کنند. اینها از کار اخراج میشدند و هیچگونه حقوقی از طرف سازمان کار برای آنها در نظر گرفته نشده بود. در مواردی هم که ما گزارش کردیم، وقتی شکایت میکردند به اینها گفته میشد که شما خودتان میدانید هیچ قاضیای به نفع شما رأی نخواهد داد.»
نویسنده کتاب جنسیت X در ادامه میگوید: «ما این مجموعه را به عنوان شکایت از سازمان بینالمللی کار در سپتامبر سال گذشته تنظیم کردیم و در اختیار سندیکایی در فرانسه گذاشتیم که این شکایت صورت بگیرد. متاسفانه به دلایل کاملا تکنیکی این شکایت انجام نشد و ما تاریخ مقرر را برای آن از دست دادیم. اما ما در تلاش هستیم که مجددا این شکایت را ارائه دهیم.»
شادی امین، با اشاره به تصویب لایحه تعالی خانواده در ایران میگوید: «ماده ۹ این قانون صحبت از اولویت استخدام مردان متاهل و صاحب فرزند و بعد مردان متاهل، بعد زنان متاهل و بعد مردان مجرد و دست آخر زنان مجرد میکند. بسیاری از زنان "لزبین» و مردان "گی" که ازدواج نکردهاند یا توانستهاند از زیر بار ازدواجهای اجباری خلاص شوند، در خطر اخراج هستند یا کسانی که تازه میخواهند استخدام شوند، اگر این لایحه تصویب شود در آخر صف برای استخدام خواهند بود.»
کارگران همجنسگرا و جنبش کارگری
در کمتر اعتراض و اعتصاب کارگری در ایران، چه در سالهای گذشته و چه اکنون، جنسیتهای دیگر در کنار مردان حضور یافتهاند. با فراهم شدن حضور زنان چه در بخش تولید و چه در بخش خدمات، ساختار جنسیتی کار در ایران دیگر کاملا مردانه نیست. با وجود تغییر ساختار جنسیتی کار در ایران اما در تشکلها و اتحادیهها و سندیکاهای کارگری، فضا از آن مردان است و حضور دیگران احساس نمیشود. آیا جنبش کارگری در ایران خواسته یا توانسته است خواستهها و مطالبات افراد با گرایشهای جنسی غیر دگر جنسگرا را نیز پوشش دهد؟
ناصر پیشرو، فعال حوزه کار ساکن آلمان، در رابطه با پیوند جنبش کارگری با همجنسگرایان به رادیو زمانه میگوید: «اگر بپذیریم دستکم ۴۰ درصد از جامعه شاغلان به طبقه کارگر ربط دارند و اگر بپذیریم که حضور ستم جنسی و از جمله مساله همجنسگرایی و ترنسجندرها در این گروه وسیع شاغل جای دارد، حتما این گروه با موضوع همجنسگرایی روبهرو بودهاند و خواهند شد و بهتر است که مستقیم و بلاواسطه به این مساله اشاره داشته باشند.»
پیشرو در ادامه میگوید: « همانطور که هر جنبش اجتماعی در سطوح پیشرویاش از دورههای مختلفی عبور میکند، در رابطه با خواست همجنسگرایان ما در آغاز یک دورهای هستیم که مطالبات مربوط به این گروه تحت سلطه و سرکوب شده، تازه به عرصههای اجتماعی ورود پیدا میکند. همجنسگرایان خود را متشکل میکنند و در سطح رسانههای عمومی خود را مطرح میکنند. همچنین در سطح ادبیات، داستاننویسی و فیلم، خواستههای این گروه تحت ستم مطرح میشود. حضور این خواستهها در جنبش کارگری میتواند به پیشروی و تدوام کار آن کمک موثری کند. هم از این نظر که بخشهایی از همجنسگرایان که در زیر مجموعه طبقه کارگر حضور دارند بتوانند فعالیتهای موثری در سطوح مختلف داشته باشند و هم اینکه کارگران بتوانند از این بخش از همکارانشان دفاع کنند.»
همجنسگرایان از یک سو هم از طرف قوانین مورد سرکوب قرار میگیرند و هم در بعضی موارد از طرف دگرجنسگرایان در محیط کار و زندگی مورد اذیت و آزار هستند. به نظر میرسد با توجه به وضعیت موجود، تغییر وضعیت زندگی و کار همجنسگرایان در محیط کار به حمایت جدی تشکلهای کارگری گره خورده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.