توافق هستهای؛ گشایش اجتماعی یا استمرار فضای امنیتی؟
رضا حاجیحسینی- نگرانی از بسته ماندن و امنیتیتر شدن فضای اجتماعی در ایران از مدتها پیش از امضای توافقنامه هستهای، توسط فعالان مدنی و حقوق بشری مطرح شده است.
اعلام توافق هستهای میان ایران و قدرتهای جهانی در روز سهشنبه ۲۳ تیر ماه، این فرصت را فراهم کرد تا عدهای از مردم در ایران به خیابانها بیایند و به جشن و پایکوبی بپردازند.
این حضور مردم در خیابانها را میتوان تلاشی برای دستیابی به حق شادی قلمداد کرد که به بهانههای مختلف اما کمشمار اتفاق میافتد؛ گرچه طرح برخی شعارها در این گردهماییها آنها را به چیزی بیشتر از شادی جمعی تبدیل میکند.
از میان شعارهایی که در این دستافشانیها شنیده شد، اگر از تعریف و تمجیدها از دولت و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه و همینطور شعارهای مرتبط با "رفع حصر" و "آزادی زندانیان سیاسی" بگذریم، به نظر میرسد یک شعار مدنی بیشتر از بقیه تکرار شده است. شعاری که پس از امضای تفاهمنامه لوزان سوییس در ۱۵ فرودین ۹۴ نیز در تجمع خودجوش مردم در خیابانها شنیده شد: "توافق بعدی ما/ حقوق شهروندی ما!"
با وجود اینکه پذیرش شرایط توافق هستهای توسط ایران و امضای توافقنامه اخیر در وین، خبر از پایان ماراتون ۱۲ ساله هستهای میدهد، اما تا چه اندازه میتوان امید داشت که با به پایان رسیدن این کشمکش ۱۲ ساله، فصلی تازه در فضای اجتماعی ایران آغاز شود و حقوق شهروندی مردم مورد توجه قرار بگیرد؟ آیا گشایش احتمالی در عرصه سیاست خارجی، ممکن است بر فضای امنیتی داخل و مناسبات اجتماعی حکومت و مردم هم تاثیر بگذارد؟
فضای بستهتر با حمایت رهبر
در حالیکه بسیاری در ایران امیدوارند با اجرایی شدن توافق هستهای، "بگیر و ببند"ها هم در داخل کمتر و فضای بازتری در روابط اجتماعی ایجاد شود، رهبر جمهوری اسلامی بر حفظ فضای بسته و چه بسا ایجاد محدودیتهای بیشتر، تاکید دارد.
به گزارش سایت کلمه، علی خامنهای در روزهای منتهی به امضای توافق هستهای، در مراسم افطاری "دانشجویان دستچین شده از دانشگاههای مختلف" که شامگاه شنبه، بیستم تیر ماه برگزار شد، گفت که «ترویج برخی مسائل مُخلّ پیشرفتهای علمی در دانشگاهها نظیر برگزاری کنسرتهای موسیقی، به بهانه نشاط بخشی به محیط دانشجویی، جزو غلط ترین کارهاست.»
رهبر ایران در همین مراسم، کسانی را که «دختران و پسران دانشجوی مردم را تحت عنوان ایجاد جاذبه، به صورت مختلط در پوشش اردوهای دانشجویی به اروپا میبرند»، خائن خوانده و گفته است که این افراد «قطعاً به محیطهای دانشجویی و حتی نسل آینده خیانت میکنند.»
او همچنین خواهان استفاده از استادان ارزشی در دانشگاهها و ممانعت از حضور عناصر نامطمئن برای نظام و کشور شده است و این افراد را کسانی دانسته که «در سال ۸۸ آن حوادث را به راه انداختند و بدون هیچ منطقی با اسلامیت و جمهوریت نظام مخالفت کردند.»
او در این نشست، حرفهای کسانی را که دم از "اسلام رحمانی" میزنند، غلط و گمراه کننده و حرفهای بدون تأمل و سطحی دانسته و مقصود از آن را پیگیری لیبرالیسم عنوان کرده و اسلام رحمانی را ناظر به ارزشهای آمریکایی و صد درصد غلط دانسته است.
با توجه به این اظهار نظرهای علی خامنهای، بعید است که دستکم در کوتاهمدت، تغییری در فضای اجتماعی ایران ایجاد شود و ممنوعیتها و محدودیتهای موجود، کمرنگ شوند.
بر اساس همین گزارش، رهبر ایران گزارشهای درباره افزایش آمار افسردگی در کشور را هم رد کرده و این گزارشها را به مراکز "مغرض" آماری نسبت داده است.
دولت و تقابل با رهبر
شاید جدیترین مطالبات رای دهندگان به دولت حسن روحانی، علاوه بر حل و فصل بحران هستهای، گشایش در فضای اجتماعی بوده باشد و به همین دلیل است که هر زمان مجال گردهمایی خیابانی به وجود میآید، این مطالبهها در قالب شعار مطرح میشوند.
فائزه هاشمی، نماینده اسبق مجلس و از چهرههای جنجالی در ایران، روز چهارشنبه ۲۴ تير ماه، درباره فضای موجود و این شعارها به روز آنلاین گفته است: «مردم انتظاراتی دارند. از این طرف هم مذاکرات هستهای به نتیجه رسیده و باید انرژی را بگذارند جاهای دیگر. آزادی زندانیان، ایجاد آزادی حداقلی، جلوگیری از کارهای غیرقانونی گروههای فشار و دلواپسان که برنامههای قانونی را بر هم میزنند و موانع فراقانونی ایجاد میکنند. درست است که اینها خیلی دست آقای روحانی نیست اما او میتواند تذکر قانون اساسی بدهد، میتواند مردم را آگاه کند و توضیح بدهد. اینها را که میتواند بکند. اعلام موضع بکند نسبت به مسائل و .... اینها اثر دارد.»
او گفته است که الان واقعا وقت آن است که به طور جدی وارد حیطههای دیگر بشوند: «من نمیگویم نشدهاند، شدهاند اما نتیجه نگرفته یا کم نتیجه گرفتهاند. الان اما باید جدیتر وارد شوند و جزو اولویتهایشان قرار دهند.»
با وجود مقاومت خامنهای و گروههای تندرو در حیطههای مورد نظر فائزه هاشمی، مشخص نیست که دولت چگونه میتواند به این حوزهها ورود پیدا کند، بدون اینکه در تقابل با رهبر قرار بگیرد. قرار گرفتن در موضعی تقابلی با رهبر ایران، طبیعتا هزینههای بالایی برای دولت ایجاد میکند و بعید است که حسن روحانی علاقهمند باشد برای پیگیری مطالبات اجتماعی مردم تن به چنین تقابلی بدهد. شاهد این ادعا، طرفنظر کردن دولت از پیگیری حضور زنان در استادیوم برای تماشای مسابقههای والیبال مردان است که "به احترام مراجع"، این موضوع کنار گذاشته شد.
عیسی سحرخیز، روزنامهنگار ساکن تهران با انتشار یادداشتی در فیسبوک خود، درباره این فضا نوشته است: «حمله آشکار و شديد آقای خامنهای در مراسم ضيافتالله رمضان، به آن گروه از مسلمانان ايران و مسئولان سابق و کنونی جمهوری اسلامی که از "اسلام رحمانی" سخن به ميان آورده و میآورند و طرفدار "ليبراليزم غربی" و "ارزشهای آمريکایی" خواندن آنها، بار ديگر ثابت کرد که گام برداشتن به سوی اتخاذ سياست خوشبينانه "تعامل داخلی" و به کارگيری برنامه خوشخيالانه "وفاق ملی" به صورت يکجانبه، در شرايط کنونی نه اثری دارد و نه ثمری خواهد بخشيد.»
توافق شد؛ حصر ادامه دارد
عیسی سحرخیز که خود از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است، صحبتهای اخیر رهبر ایران در جمع دانشجویان دستچین شده را نشانگر چرایی تداوم حبسها و حصرهای پس از انتخابات خرداد ۸۸ دانسته است؛ مواضعی که کمی پیش از امضای توافقنامه هستهای اعلام شدهاند.
او در ادامه نوشته است: «لابد اگر از اين به بعد کسی به تفسير "رحما بينهم" بپردازد و بر اساس آن از "تعامل داخلی" و "وفاق ملی"، سخن به ميان آورد، از "محبت، مودت و مَعدِلَت" حرف بزند و خواستار کنار گذارده شدن "کينه و قهر، قلع و قمع، ظلم و ستم و بگير و ببند، و در نهايت حبس و حصر" در ايران شود، بر اساس اين قرائت، "اسلام رحمانی" را بد تفسير و "ارزشهای آمريکایی " را تبليغ کرده است. در نتيجه میتوان او را به دليل "تبليغ عليه نظام" و "توهين به رهبری" دستگير کرد و مجرم امنيتی خواند و بدون وکيل منتخب، به حبسهای طويلالمدت محکوم و به نقاط دور افتاده تبعيد کرد، چون "اگر اصطلاح اسلام رحمانی به اینگونه مسائل اشاره دارد، صد درصد غلط است و ربطی به اسلام واقعی ندارد"!»
به نظر میرسد منظور سحرخیز از محاکمه "بدون وکيل منتخب"، اشاره به قانون تازه "آیین دادرسی کیفری ایران" باشد که از اول تیر ماه به اجرا گذاشته شده است.
بر اساس این قانون جدید، از این پس عموم زندانیان یا متهمان سیاسی که هنوز در مرحله موسوم به «بازجوییهای اولیه» هستند و پروندهشان به «دادگاه انقلاب» نرفته است، از حق معرفی «وکیل اختیاری» محروم خواهند شد.
بیشتر بخوانید: آخرین میخها بر تابوت دادرسی منصفانه در ایران
نگرانی از بسته ماندن و چه بسا امنیتیتر شدن فضا در ایران اما از مدتها پیش از امضای توافقنامه هستهای، توسط اشخاص و گروههای مختلف از جمله برخی فعالان مدنی و حقوق بشری همچون عبدالکریم لاهیجی و شیرین عبادی مطرح شده است.
در مقابل، منتقدان طرح این موضوع پرداختن به مطالبات مدنی و حقوق بشری را در "این برهه حساس کنونی" در تضاد با منافع ملی ارزیابی و آن را به "چوب لای چرخ مذاکرات گذاشتن"، تشبیه کردند.
حالا که توافقنامه هستهای امضا شده است، به نظر میرسد "حقوق شهروندی" میتواند به مطالبهای عمومی تبدیل شود. کسانی همچون فائزه هاشمی هم خواستار ورود دولت به این عرصه هستند. حال باید دید که آیا دولت حسن روحانی وارد این بازی دشوار میشود و آیا نزدیک شدن به موعد انتخابات مجلس ایران، میتواند انگیزهای مضاعف برای ورود به این عرصه ایجاد کند؟
نظرها
دَوَّار
یکی از بهترین تفسیرهای اسلام مربوط به آقای خامنه ای هست اسلام رحمانی وجود خارجی ندارد ، در اسلام نسبت به دوستی و رحمت به همه انسان ها جدای از مذهب و باور دینی که دارند هیچ اشاره ایی نشده نه تنها این اشاره وجود ندارد ، بلکه در جای جای قرآن به تندی و شدت عمل در مقابل کفار (آن هایی که مسلمان نیستند) اشاره شده. علی رغم احترامی که برای اصلاح طلبان قائل هستم باید عرض شود اسلامی که آن ها معرفی می کنند دروغین و جعلی است... خداوند چنین شیر بی یال و کوپالی که اصلاح طلبان و نو اندیشان دینی می گویند را خلق نکرده. ما عجیب ترین مردم دنیا هستیم همزمان خر و خرما می خواهیم من نمی دانم چگونه میشود همزمان مسلمان و رئوف بود؟!
nader
در داخل کشور گشایشی صورت نخواهد پذیرفت و امید بستن به انتخابات آتی مجلس توهم است. خامنه ای دست از سیاست خود نخواهد کشید. تجربه را تجربه کردن خطاست ...
جمهوریخواه
بعد از توافق هسته ایی که نوعی دست بوسی برای بقای جمهوری اسلامی بود اکنون زمان امتیاز دادن و دلجویی از انحصار طلبان در درون حاکمیت است که تفسیر فاشیستی و تک صدایی خود از دین و دولت را به جامعه حقنه کنند و فشار سیاسی و اجتماعی در داخل ایران را در دست داشته باشند. توافق هستهای اگر چه جام زهری برای دلواپسان بود ولی موفقیت بزرگی برای تکنوکراتها و امنیتیهای وفادار به جمهوری اسلامی است که در طول ۳۴ سال زمامداری پسً از تجربههایی در سرکوب، حبس،شکنجه، اعدام، ترور، جنگ فرسایشی ۸ ساله و... با تقلید و همسویی با مدرنیسم سیاسی جهان امروز، یعنی رخنه در صفوف گروههای سیاسی در راستای انفعال و اختگی، خریدن افراد و نفوذ در رسانههای خبری خارج از کشور و... ، علنا و عملا اپوزیسیونی در مقابل رژیم باقی نگذاشته اند و اسلام سیاسی را با اندکی اختلاف سلیقه ایی به پیش میبرند. چالش بزرگ جمهوری ارتجاعی اسلامی در ایران، مرتجعین سیاسی چون سعودی ها، شیخهای خلیج فارس و اسرائیل هستند که با کمک آمریکا سعی در سیاست سیخونک زدن به داعشهای حاکم بر ایران برای پیشبرد منافع خود در منطقه هستند و همانطور که رهبران ایران ، آمریکا را مسبب بدبختیهای جهان میبینند، آنها هم با استفاده از لولو سر خرمن جمهوری اسلامی، دیکتاتوری و سرکوبهای سیاسی بر عربها را توجیح میکنند !
مرضیه
بخش های اسلامی جمهوری اسلامی مبتنی بر متن قران است .علی شریعتی با فریبکاری قرانی که روی تاقچه بود را به متن زندگی مردم آورد و فاجعه آفریده شد .زمانی ستمگری اسلامی این حکومت تمام می شود که تناقضات قران و روحیه ی خشن مدنی قران حل شود .دیگر ستیزی ، فشار بر جامعه و راهزنی از ثروت عمومی عملی بود که در سیره ی نبوی در مدینه حاکم بود و علی خامنه تکیه زده بر صندلی پیامبر .رهبر یک عده شمشیر به دست که تنها شیوه ی حکومتداری شان النصر به الرعب است .هم در داخل ایران و هم در خارج از ایران .این شیوه و روش داعش طالبان خمینی و سپاه قدس و بسیج و علویان اسدپرست و تشنه به خون مرمد سوریه و تمامی افراطیان بوجود آمده اند و بوجود خواهند آمد .زمانی اسلام اصلاح می شود که بدون رو درباستی قران مدینه کنده و دور انداخته شود . تعامل با دیگران و با هموطنان با عقاید متفاوت و با جهان متکثر در عقده و وروش و نگاه به زندگی ، نیازمند یک فریم و اساس گفتمانی مشترک است که در قوانین عرفی بین المللی و حقوق بشر مبتنی بر منافع و همزیستی و اصالت انسان است .اما اسلام گرایان به هیچ کدام این مسایل باور ندارند و تنها هدفشان بسط اعتقاداتی است که متعلق به عصر شترچرانی عربستان در ۱۴۰۰ سال پیش است و همان فرهنگ ابتدایی و خشن و تنگ نظرانه و سرشار از عقده های روانی ناشی از محرومیت را ، می خواهد بسط بدهد .مردم ایران تا زمانی که این فرهنگ در حکومت و میان خودشان جاری باشد ، زجر و بدبختی خواهند دید .راه حل تنها حذف پایه ی این فرهنگ یعنی اصل ولایت شرم آور فقیه از قانون اساسی و ایجاد قانون اساسی تنها مبتنی بر عرف و رای و خواست مشترک ملی و حقوق بشر .زنده باد جمهوری ایرانی