ادبیات عرب
جامعه بیکلام اسلامی
امجد ناصر، نویسنده اردنی از فرصتطلبی نویسندگان و روشنفکران در جوامع اسلامی انتقاد میکند. به گفته او همسویی آنها با قدرتهای سرکوبگر، جامعه را گنگ و بیکلام کرده است.
امجد ناصر، نویسنده اردنی در انتقاد از روشنفکران و نویسندگان دنیای عرب این مدعا را در میان میآورد که آنها پس از بهار عربی، به جای آنکه بر ضد بیعدالتی اجتماعی و سرکوب سیاسی قلم بزنند، با واقعیتهای سیاسی کشورشان کنار آمدهاند.
امجد ناصر در ایمیلاش مینویسد: «آخر چگونه ممکن است نویسنده یا شاعری با یک رژیم سرکوبگر و فاسد همداستان باشد؟»
و در همانحال خود به این پرسش پاسخ میدهد: «با توجه به وضعیت بغرنج کشورهای عربی اعتراض کار آسانی نیست، اما هنوز امکانپذیر است.»
سرزمین بیباران
امجد ناصر، نام مستعار یکی از خوشآتیهترین نویسندگان و روزنامهنگاران اردن و جهان عرب است. نخستین رمان او «سرزمین بیباران» نام دارد. أهداف سویف، یکی از نویسندگان تأثیرگذار مصر که رمان «قاهره» او به چندین زبان ترجمه و منتشر شده، از رمان «سرزمین بیباران» به عنوان یکی از مهمترین رمانها به زبان عربی در سال ۲۰۱۱ یاد کرده است.
روزنامه گاردین در سال ۲۰۱۴ شعر «یک سرود و سه پرسش» از سرودههای امجد ناصر را در فهرست ۵۰ شعر برتر تغزلی جهان قرار داده بود. امجد ناصر اما بیش از آنکه به خاطر اشعار یا رماناش مطرح باشد، به دلیل مقالات و جستارهایی که در تحلیل اوضاع سیاسی جهان عرب مینویسد شهرت دارد.
ناصر که در سال ۱۹۵۵ در شمال اردن متولد شده، در جوانی به یکی از سازمانهای طرفدار فلسطین پیوست. او در بیست و یکسالگی به خاطر فعالیتهای سیاسیاش ناگزیر شد اردن را ترک کند. مدتی به عنوان گزارشگر در بیروت و قبرس به سر میبرد تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۸۷ به لندن رفت. از آن زمان تاکنون همچنان به روزنامهنگاری پایبند مانده است. مقالات و گزارشهای او در روزنامه «القدس العربی» منتشر میشود و سردبیری روزنامه «العربی الجده» را نیز به عهده دارد.
سرزمین بیکلام
در همه این سالها نظر امجد ناصر نسبت به وظیفه نویسندگان عرب و نقش و اهمیت آنها در تحولات سیاسی و اجتماعی تغییر نکرده است. او اما میگوید در این سالها از خوشبینی او کاسته شده است.
به نظر امجد ناصر «کلام» در جوامع عربی از اهمیت زیادی برخوردار است، تا آن حد که بدون «کلام» هرگز یک اقدام عملی تأثیرگذار و ثمربخش نمیتواند بود. ناصر میگوید در حال حاضر در جوامع عربی، پس از شکست بهار عربی و خیزش جوانان آزادیخواه، چه حکومتها که مجدداً به سیاستهای سرکوبگرانه روی آوردهاند و چه اسلامگرایان که با کشتار و ترور، وحشت به دلها انداختهاند، همه اقداماتی انجام میدهند بدون آنکه «کلام» این اقدامات را همراهی کند.
او به حاشیه رانده شدن روشنفکران و حذف آنان از متن تحولات اجتماعی و سیاسی اشاره میکند و برای به بیان درآوردن این مفهوم تعبیر «جامعه بیکلام» را به کار میگیرد.
میگوید جنانچه بپذیریم که جوامع عربی اکنون گنگ و بیکلام شدهاند، به اهمیت نویسندگان و روشنفکران در این جوامع بیش از پیش پی میبریم. البته به گمان او، این بدان معنی نیست که «صاحبان کلام» میبایست در نقش منجی که برای خود رسالتی قائلاند ظاهر شوند. به گفته او فرآیند تغییر در جوامع اسلامی با عنایت به ضرورت تغییرات فرهنگی و اجتماعی بنیادین به زمان و به شکیبایی نیاز دارد. این مهمترین چالش در پیش روی است: تغییر، یک شبه، ناگهانی و ساده میسر نمیشود.
سرزمین جوانان پرشور و سالخوردگان عافیتطلب
به رغم این خوشبینیها باید گفت پس از شکست بهار عربی در کشورهای اسلامی اتفاق مهمی که نویدبخش دموکراسی باشد، روی نداده. با اینحال امجد ناصر به نسل جوان و نوخاستهای از روشنفکران و نویسندگان عرب چشم امید دوخته است. او میگوید در این مدت نسل تازهای برآمده که متأثر از خیزش آزادیخواهانه جوانان در بهار عربی برای افشای حکومتهای خودکامه و اطلاعرسانی بیشتر و مؤثرتر به جهانیان اهتمام کردهاند.
ناصر اما از نویسندگان عرب که اکنون پا به سن گذاشتهاند سخت انتقاد میکند. او میگوید گروهی از نویسندگان عرب از روی فرصتطلبی و عافیتاندیشی با اسلامگرایان خشونتطلب یا با حکومتهای فاسد و سرکوبگر همداستان شدهاند. گروهی از آنان به اقتضای سیاست روز گاهی با اسلامگرایاناند و گاهی با حکومتها.
امجد ناصر پیامدهای فرصتطلبی نویسندگان و روشنفکران عرب را یادآوری میکند: مشروعیتباختگی اشخاصی که میبایست وجدان بیدار جامعه باشند. او میگوید هرگاه که حکومتها کار اسلامگرایان را یکسره کردند، در گام بعدی با این گروه از نویسندگان و روشنفکران تسویه حساب میکنند.
جولان اسلامگرایان، شکست روشنفکران
امجد ناصر میگوید اگر جوامع اسلامی بیکلام و گنگ شدهاند، یکی از دلایلش بیتردید این است که نویسندگان و روشنفکران عرب نتوانستند در آثارشان با رویکرد به خردگرایی پاسخ درخوری به اسلامگرایی بدهند. آنها در برابر اسلام سیاسی مغلوب شدند و خود به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی پناه آوردند. به این ترتیب تلاش کردند با اسلام به عنوان یک معضل، راهکاری برای حل همان معضل بیابند. پیامد آن این است که اسلامگرایی به یک گفتمان کاملاً مسلط و برتر در جهان عرب فراز آمد.
زبان در نظر امجد ناصر بسیار فراتر است از ابزاری برای ارتباط برقرار کردن انسانها با یکدیگر. زبان به نظر او شیوهایست برای بیان موجودیت فرد. به همبن جهت «زبان» نه تنها یکی از چالشهای مهم نویسندگان و شاعران عرب است، بلکه یکی از چالشها و پیششرط تغییر در جوامع اسلامی هم به شمار میآید. ابتدا میبایست جامعه زبان خود را بازیابد و «کلاممند» شود. سپس میتواند متحول و بالنده شود. امجد ناصر میگوید: «چگونه ممکن است بتوان واقعیتها را تغییر داد، بدون آنکه زبانی برای تغییرات در پیش رو یافت؟»
ناصر اما راهکاری برای «کلاممند» کردن جوامع اسلامی ارائه نمیدهد. او میگوید نویسندگان وروشنفکران میبایست کار و وظیفهشان را انجام دهند و به آینده خوشبین باشند. او به ادوارد سعید استناد میکند و میگوید فرهنگ را نباید در حد یک فن، در حد تسلط بر صنایع ادبی و فرمهای هنری فروکاست.
نظرها
پویش
تنها نوشتن و بیان کردن نیست که روشنفکر باید به عنوان وظیفه انتخاب کند، روشنفکر باید فر هنگ ساز باشد. در فرهنگ روشنفکری ایران امروز جای گفتگو خالی است. این وظیفه روشنفکران است که فرهنگ مدارا و احترام به نظر مخالف را در جامعه رشد دهند. کلام به تنهائی راه حل نیست، ما نیاز به گفتمان داریم. روشنفکر باید قبل از اینکه متکلم وحده باشد، شنونده خوبی باشد. کلمه را ه حل نیست، وسیله ای است برای گفتمان و تولید خرد جمعی. در فرهنگ خاور میانه متکلم وحده بسیار است( اخوند ها) آنچه که وجود ندارد شنونده منتقد است.