ادموند بِرک؛ اندیشه محافظهکار
امیر یحیی آیتاللهی − ترجمه مقالهی واژهنامهی فلسفهی کمبریج درباره ادموند برک، اندیشمند محافظهکار انگلیسی.
توضیح مترجم: ادموند برک (وارونهی جذابیت ژورنالیستیاش برای طیفی از روزنامهنگاران ایرانی و درست به دلیل همین رویکرد سطحی) همچنان در ایران ناشناخته مانده است. خوشبختانه این روزها ترجمهی «تاملاتی دربارهی انقلاب فرانسه» به همت سهیل صفاری و نشر «نگاه معاصر» برای نخستینبار در اختیار فارسیزبانان قرار گرفته است. نگارنده پیشتر در برگردان مقالهای از فرانسیس فرگوسن کوشیده بود تا در حد توان خود به معرفی این یگانه اندیشمند محافظهکار بپردازد. میتوان با رویکرد برک به آرمان آزادی یا خرد نقادانهی مدرن هماواز نبود، اما نمیتوان ژرفای نگاه او را به طبیعت انسانی و کارنامهی دادخواهانه و همهنگام هوادارانهی او را در مواجهه با نظام مشروطهی سلطنتی انگلستان نادیده گرفت. برک و مخالفان نامدارش انسان را بهمثابهی «حیوان سیاسی» مینگریستند و از خاستگاه مشترک «واقعبینی سیاسی» به هماوردی با یکدیگر میپرداختند. مسئله آن بود که سلطهی عقل انتزاعی بر سیاست از دید برک چیزی نبود جز هماغوشی نامشروع متافیزیک و سیاست که فیلسوفان معاصر او مدعی پرهیز از آن بودند. اگر بزرگان سدهی هجدهم بر تواناییهای ذاتی بشر پافشاری میکردند، برک در برابر به کاستیهای انکارناپذیر انسان اشاره میکرد و نادیدهگرفتن این ضعف والای بشری را سرچشمهی خشونتهای انقلابی در فرانسه میدانست. او (در استدلالی آشنا) سستی طبیعت انسان را شالودهی دفاع جانانهاش از ضرورت نگاهداشت تمدن مسیحی اروپا قرار میدهد. با اینهمه، حساب برک از رُمانتیکهای سدهی سپستر جداست. او «احساسگرایی در سیاست» را سَم مهلک کنش سیاسی میشمرد. شعریسازی سیاست از خرد محافظهکارانهی برکی فرسنگها فاصله دارد و اندیشهی سیاسی برک با نگاه صرفاً زیباییشناسانه به پدیدهی دولت یکسره بیگانه است.
مقالهی واژهنامهی فلسفهی کمبریج
برک، ادموند (۹۷-۱۷۲۹)، سیاستمدار انگلیسی و یکی از بزرگترین نویسندگان سیاسی سدهی هجدهم است. او در دوبلین بهدنیا آمد و برای تحصیل حقوق به لندن رفت، سپس عهدهدار حرفهای سیاسی و ادبی شد. در میان سالهای ۱۷۶۵ تا ۱۷۹۴ در مجلس عوام انگلیس عضویت داشت. برک در سخنرانیها و جُستارنامههای خلال این سالها دربارهی سیاستی که همچون سرچشمهی خرد محافظهکارانه[1] تا این زمان پابرجا مانده، چشماندازی ایدئولوژیک عرضه کرد.
ایستار فلسفیِ[2] چیره بر نوشتهها و کار پارلمانی برک همانا شکباوری است، یک بدگمانی ژرف به عقلانیت سیاسی، یعنی کامیابی در قلمرو سیاسی هدفها، آرمانها و ساختارهای عقلانی و انتزاعی. شکباوران برکی با بیزاری از آنچه مفروضهای وجودی[3]، اسرارآمیز و پیچیدهی حیاتِ سیاسی میانگارند (یعنی آنچه که از چشمانداز مقولههایی عقلانی، عام و انتزاعی تحریف، نقادی یا طراحی شده است)، عمیقاً ایدئولوژیستیزند.
بیان اساسی محافظهکاری شکباورانهی[4] برک را در تاملاتی دربارهی انقلاب در فرانسه (۱۷۹۰) میتوان یافت. به هر روی، محافظهکاری تاملات پیشتر در واکنش برک به درخواستهای تندروانه در انگلستان برای اصلاح دموکراتیک مجلس در آغاز دههی ۱۷۸۰ آشکار گردید. تندروهای انگلیسی میپنداشتند که قانونگذاران میتوانند حکومت را از نو بازسازی کنند، در حالی که همهی خردمندان میدانند که «یک حکومت قانونگذار[5] هرگز بر مبنای هیچ نظریهی پیشینیای[6] ساخته نشده است»، چقدر احمقانه است قرار دادن حکومتها بر پایههای ستمگرانه و همساز کردن آنها با «نظریههایی که انسانهای اندیشمند و دانشور پرداختهاند»، چنین پنداشتهای پرتکبری گنجایش عقلانیای[7] بس بیشتر از آنچه در میان آدمیان معمولی یافت شود، نیاز داشت.
یکی از قربانیان شکباوری برک، ایدهی آزادیخواهانهی قرارداد اجتماعی است که دربارهی آن بسیار سخن راندهاند. نظامهای حکومتی[8] بر اساس اصول پیشاندر[9] نه ساخته شده است و نه میبایست بازسازی شود. مفهوم کنش اصیل قرارداد تنها یک چنین اصلی است. یگانه قرارداد در سیاست توافقی است که نسلهای گذشته، اکنون و آینده را بههم میپیوندد؛ توافقی که «یک بند از قرارداد دیرینهی بزرگ جامعهی جاودانی[10] است». برک ویژگی ارادهباورانهی[11] قراردادگرایی آزادیخواهانهی عقلگرا[12] را نمیپذیرد. افراد آزاد نیستند تا نهادهای سیاسی خودشان را پدید آورند. جامعهی سیاسی و قانون سیاسی در معرض ارادهی کسانی قرار ندارد که «وظیفهی فرازمندانه و بیاندازه برتر، آنان را ملزم میکند تا ارادهی خودشان را به آن قانون عرضه کنند». افراد و گروهها «از دیدگاه اخلاقی اختیار ندارند که طبق خوشایند خویش و با نظرپردازیهای خود به اصلاحِ احتمالی[13] دست یازند» تا جوامعشان را تکه تکه کنند و بهسوی «یک آشفتگی جامعهگریز، بیفرهنگ و ازهمگسیخته منحل سازند.»
برک دریافت که ذخیرهی عقل ما ناچیز است؛ با وجود این، مردم همچنان از محدودیتهای اساسی خود در اوجگیریهای پندار ایدئولوژیک[14] میگریزند. آنان هیچ سدی در برابر قدرتهای خود نمیشناسند و در عرصهی سیاست، جفت و جور ساختن واقعیت را با بینشهای نظریِ خود دنبال میکنند. برک از ژرفای جان آرزو داشت که مردم سپاسگزار سستی[15] و «رتبهی فروتر[16] خود در آفرینش» باشند. خداوند «ما را تابع خود ساخته تا در پارهای که مختص است به جایگاه واگذارشده به ما، عمل کنیم.» و این جایگاه برای شناختن کرانههای قوای نظری و عقلی[17] انسان است.
سیاستمداران بهجای تکیه بر ذخیرهی ناچیز عقلِ خودشان «باید از خزانهی همگانی و سرمایهی ملتها و قرنها» بهرهبرداری کنند. از آنجا که مردم این حقیقت را فراموش میکنند، طرح اصلاح عقلیِشان را بسیار فراتر از قدرت پیادهسازیِ[18] خود سر هم میسازند.
برک همچون قهرمان شکباوری سیاسی[19] در سرکشی ضد عقلگرایی روشنگری و «خودبینی متافیزیک نامشروع آن»، که «انقلاب آموزه[20] و جزم نظری[21]» را پدید آورد، به پا میخیزد. گناهان فرانسویان بهوسیلهی «باریکبینی ناشیانهی متافیزیکهای سیاسی آنان» پدید آمد. «ایمان به جزماندیشی فیلسوفان» آنان را به این سمت کشاند تا بر عقل و ایدههای انتزاعی، نظرپردازی و اصول پیشاندرِ حق طبیعی، آزادی، و برابری بهمثابهی بنیان اصلاح حکومتها تکیه کنند. شهروندان انگلیس، همانند برک، چنین پندارهای باطلی[22] نداشتند؛ آنان شکنندگی[23] و پیچیدگی[24] طبیعت بشری و نهادهای بشری را دریافتند، آنان «گرویدگان به روسو... حواریون وُلتر؛ که اِلوِسیوس[25] هیچ پیشرفتی در میانشان نکرد» نبودند.
منبع:
Isaac Kramnick: “Edmund Burke“, in: Robert Audi (General Editor). The Cambridge Dictionary of Philosophy (Second Edition). Cambridge University Press: 2001.
پانویسها
[1] conservative wisdom
[2] philosophical stance
[3] existential givens
[4] skeptical conservatism
[5] prescriptive government
[6] foregone
[7] rational capacity
[8] Commonwealths
[9] priori principles
[10] eternal society
[11] voluntaristic
[12] rationalist liberal contractualism
[13] contingent improvement
[14] ideological fancy
[15] weakness
[16] subordinate rank
[17] rational and speculative faculties
[18] implement
[19] political skepticism
[20] doctrine
[21] theoretic dogma
[22] illusions
[23] fragility
[24] complexity
[25] کلود آدریئن اِلوِسیوس (۱۷۷۱-۱۷۱۵) روشنفکر و فیلسوف فرانسوی است. او در میانسالی شروع به جستجوی برتریهای ماندگاری کرد که بهواسطهی کامیابی پییر لوئیز موپرتوئی بهعنوان ریاضیدان، وُلتر بهعنوان شاعر و مونتسکیو بهعنوان فیلسوف بهسوی آنها برانگیخته شد. اِلوِسیوس کار بزرگ فلسفیاش را در سال ۱۷۵۸ چاپ کرد، اثری که در باب ذهن نام گرفت. نظریههای بیخدایانه، فایدهباور و برابریخواه او اعتراضهای عمومی را برانگیخت چندانکه ناگزیر شد تا چندین تکذیبیه منتشر کند.
نظرها
نظری وجود ندارد.