نظارت استصوابی و این که «کار درست همان جنبش سبز بود»
پای صحبت مردم
بیتا محمدی- پیشبینی میشود موضوع نظارت استصوابی به چالشی جدی میان طرفداران دولت و محافظهکاران تبدیل شود. نظر مردم در باره رد صلاحیتهایی که توسط شورای نگهبان صورت میگیرد چیست؟
رئیس دولت، شورای نگهبان، قوه قضاییه و سپاه پاسداران، تنور انتخابات مجلس شورای اسلامی را روشن کردهاند. به تدریج و پس از توافق هستهای، بحث انتخابات به مهمترین موضوع فضای سیاسی داخلی ایران تبدیل میشود. قبلا هم در کشمکشهای بین مجلس و دولت، طرفداران دولت به صورت تلویحی اهمیت تغییر ترکیب نمایندگان مجلس را مطرح کردهاند. اصولگریان هم هرگونه تغییر و تحول در ساختار مدیران دولتی را مربوط به در پیش بودن انتخابات مجلس و عزم دولت برای اثرگذاری در این انتخابات عنوان میکنند.
پیشبینی میشود که موضوع نظارت استصوابی به چالشی جدی میان نیروهای طرفدار دولت و محافظهکاران تبدیل شود. آخرین بحث جدی در این زمینه به زمان دولت محمد خاتمی و چالش اصلاحطلبان و اصولگرایان بر میگردد. به سراغ تعدادی از شهروندان در ایران رفتهایم تا ببینیم چه کسانی هنوز حوادث سیاسی ۱۰ تا ۱۸ سال پیش را به خاطر دارند و چه کسانی در کوران رویدادهای سالهای اخیر در ایران، این بحث را فراموش کردهاند. مردم در مورد نظارت استصوابی و رد صلاحیتهایی که توسط شورای نگهبان صورت میگیرد چه نظری دارند؟
چقدر کتک خوردیم!
یک شهروند ۴۴ ساله که صاحب یک کتابفروشی کوچک است با خنده درباره موضوع این گزارش میگوید: «هااا...! آره، آره. یادمه. هفتاد و شش، هجده سال پیش بود؟ مثل برق و باد داره میره. چقدر کتک خوردیم توی دانشگاه تهران، جلوی وزارت کشور، پارک لاله. نمیدانم بگویم سر کار بودیم یا فضا بهتر بود؟» او با انگشتانش، ضخامتی ۶−۷ سانتی را بازنمایی کرده و میگوید: «الان وقتی از جلوی روزنامه فروشیها رد میشم اینقدر روزنامه جلوی دکهها هست. آن موقع، دیر میرسیدی، روزنامهها رفته بود.» او سپس فاصلهای در حدود یک متر از سطح زمین را نشان میدهد و میگوید: «از بعضی روزنامهها اینقدر جلوی هر دکه میچیدند ولی همه را میبردند. بعضی دکهها چندتا سفارشی نگه میداشتند.»
او از اشتیاق به خواندن در آن دوران میگوید: «الان چند نفر میایستند جلوی دکهها و یک نگاه میاندازند به تیترها ولی آن زمان، خیلیها یک روزنامه میخریدند و میگذاشتند زیر بغلشان و توی شلوغی روزنامههای دیگر را باز میکردند و بعضی جاهایش را میخواندند.» پس از این مقدمه، او به بحث نظارت استصوابی هم میپردازد: «دعوا سر همین بود. امکان نداشت روزنامه بخری و نصف روزنامه مقاله یا سخنرانی یا گزارش درباره نظارت استصوابی نباشد. همه اسمش را یاد گرفته بودند، یک جورهایی کلاس داشت. عکس اول روزنامهها از حمله لباس شخصیها به مراسمها بود و داخلش درباره نظارت استصوابی. وقتی دیدند مردم به اصلاحطلبها رای میدهند گفتند نظارت استصوابی است یعنی اصل بر برائت نیست و افرادی را ما انتخاب میکنیم که مناسب هستند و در انتخابات فقط اینها میتوانند شرکت کنند. این قبلش هم بود ولی آن زمان صحبت این بود که در قانون، نظارات معمولی آمده و نظارت استصوابی نیست اما شورای نگهبان کار خودش را میکرد و به کسی گوش نمیداد. اینکه آخرش گفتند اصلاحات به بنبست رسیده سر همین بود که همه را رد صلاحیت میکردند و اصلاحطلبها نتوانستند جلوی شورای نگهبان بایستند.»
چیزی شده؟
از یک فروشنده ۳۸ ساله لباسهای زنانه سوال میکنم:
شما میدانید نظارت استصوابی یعنی چی؟
− شما از تعزیرات هستید؟
نخیر
− چیزی شده؟
نه عزیز من. یک سوال ساده است برای یک نظر سنجی.
− نه والا من نمیدونم چیه؟
حتی یکبار هم این عبارت را نشنیدهاید؟
− کدوم عبارت ؟
نظارت استصوابی
− نه والا. آشناست به گوشم ولی ...
به نظر شما در انتخابات این مردم هستند که باید اعمال نظر اصلی را بکنند یا شورای نگهبان؟
− یک چیزهایی یادم آمد. روزنامهچی هستی؟
بله
− انتخابات مجلس کی برگزار میشه؟
اسنفد ۱۳۹۴.
− همین امسال؟ چقدر زود.
حالا اگر ممکن است نظرتان را بفرمایید.
− درباره چی؟
همین که گفتید یادتان آمده است. چه چیزی یادتان آمد؟
− آره. بحث بود آن زمان. به حساب، آنها که آن طرفی نبودند را رد صلاحیت میکردند تا طرفدارهای خودشان بروند داخل. زیاد یادم نیست ولی یکی بود که هم جانباز بود هم استاد دانشگاه ولی گفته بودند تو معتاد هستی و استشهاد محلی گفتهاند معتاد هستی. نگذاشته بودند در انتخابات مجلس شرکت کند. این طرفیها میگفتند شما دروغ میگویید و بیایید برویم آزمایش بدهیم. نمیگذاشتند بعضیها بیایند در انتخابات. رادیوها میگفتند از همین نظارتها میکنند که شما اسمش را میگویی.
کدام رادیوها؟
− برو خانم. برو مشتری الان میآید به خدا خودم هزارتا مشکل دارم. دردسر درست نکن.
یک خانم ۴۲ ساله در اظهار نظری قابل توجه، نظارت استصوابی را «نظارت بدون نیاز به سوال و جواب» تعریف میکند و میگوید: «فرقشان مثل پلیس و دادگاه است. پلیس میتواند کسی را بگیرد ولی برای حکم باید بروند دادگاه که حکم بدهد اما دادگاه خودش حکم میدهد و لازم نیست ببرد جای دیگر. نظارت استصوابی یعنی اینکه جنتی هر کسی را دوست نداشته باشد اجازه نمیدهد در انتخابات باشد و کسی نمیتواند شکایت کند چون میگوید حرف من مثل حکم است.»
صحبتهای این خانم اگرچه تا حدودی ساده و تمثیلی است اما نزدیکی زیادی با تعریف دقیق نظارت استصوابی دارد. از او میخواهم منبع اطلاعات خود را بگوید و او از پسرش که در رشته حقوق درس میخواند و در دانشگاه فعالیت سیاسی دارد نام میبرد: «زمان آقای خاتمی من خیلی دوست داشتم در تجمعات باشم اما شوهرم اجازه نمیداد. من روزنامه میخریدم ولی روزنامه را هم اجازه نمیداد. روزنامهها را یواشکی میخریدم و قبل از آمدن شوهرم میدادم دست همسایه طبقه پایین. حالا با پسرم صحبت میکنم. دوست دارم درباره مسائل سیاسی بخوانم. علاقه دارم.»
حملهای کوچک از پس یک حمله بزرگ اما ناکام
حسن روحانی اخیرا در سخنرانی خود در جمع استانداران گفته است: «شورای محترم نگهبان ناظر است نه مجری. مجری انتخابات دولت است. دولت مسئول برگزاری انتخابات است و دستگاهی هم پیشبینی شده که نظارت کند تا خلاف قانون صورت نگیرد. شورای نگهبان چشم است و چشم نمیتواند کار دست را بکند، نظارت و اجرا نباید مخلوط شوند باید به قانون اساسی کاملاً توجه کرده و عمل کنیم.»
رهبر جمهوری اسلامی اما از مدتها قبل اعلام کرده است که شراکت کسی را در حکومت نمیپذیرد و خدشه به قدرت شورای نگهبان را به عنوان عامل کنترل نتیجه انتخابات بر نمیتابد. او ۱۲سال پیش راه را برای هرگونه تلاش قانونی برای کاهش اختیارات فراقانونی شورای نگهبان را بست و در دیدار با اعضای شورای نگهبان گفت: «درباره احراز صلاحیتها قبلاً با جناب آقای جنتی و همچنین با بعضی از دوستان دیگر صحبتهای متعددی داشتهایم. آنچه به ذهنم میرسد، این است که این وظیفه شورای نگهبان است و قهراً باید صلاحیتها را احراز کند.»
در زمان اصلاحات حملهای بزرگتر از جانب دولت، مجلس، رسانهها، دانشگاه و جامعه مدنی ایران به نظارت استصوابی صورت گرفت اما ناکام ماند. بر این اساس، بعید به نظر میرسد دولت حسن روحانی موفق شود با حمله کوچک و دیرهنگام خود تاثیری بر عملکرد شورای نگهبان بگذارد. با این حال جمعی از فعالان سیاسی ایران معتقد هستند که روحانی شخصیت قاطعتری نسبت به محمد خاتمی دارد و ممکن است موفق شود به صورت مقطعی امتیازاتی برای جناح سیاسی خود از شورای نگهبان دریافت کند.
قرار بود دزدها به مجلس نروند
یک خانم کارمند دولت با ۴۸ سال سن مانند اکثر افراد پرسششونده، درباره معنا و مفهوم نظارت استصوابی اظهار بیاطلاعی میکند اما درباره رد و تایید صلاحیتها نظر روشنی دارد:«اینجوری که میگویند را من قبول ندارم چون بهانهشان این است که آدم دزد و معتاد نماینده نشود ولی دیگر همه فهمیدهاند که بیشتر نماینده مجلس در دزدیها دست دارند. اگر قرار بوده دزدها نروند مجلس که برعکس شده و دزدها میروند مجلس. اینها بهانه است. مردم خودشان عقل و شعور دارند و هر کسی را بهتر باشد رای میدهند.»
یک خانم ۳۱ ساله که نمیداند نهاد رد صلاحیت کننده نامزدهای انتخاباتی شورای نگهبان است، میگوید که در زمان دولت اصلاحات در حال تحصیل در مقطع دبیرستان بوده و فقط یادش هست که «آدمهایی را که خوششان نمیآمد رد صلاحیت میکردند و اگر کسی خیلی رای داشت صندوقهای رای را باطل میکردند که رایهای آن آدم کمتر شود.» او در زادگاه خود نمونهای از این ماجرا را به یاد دارد.
انتخابات فایده ندارد، کار درست همان جنبش سبز بود
یک آقای تقریبا ۵۰ ساله ضمن معرفی خود به عنوان زندانی سیاسی سابق میگوید که مدتهاست فعالیت سیاسی ندارد: «به خاطر ماجرای ۱۳۸۸ نبود. قبلتر. گفتند این را شما نوشتید این جاها جمع شدهاید؟ ما هم با افتخار گفتیم بله. رفتیم زندان ولی بعدش متوجه شدیم خیلی تفاوت هست بین حرف و عمل آدمها. دختر اولم شوهر کرد، پول جهیزیه نداشتم. رفت سر زندگیاش اما تا همین امروز سرکوفت میشوند که جهاز نیاوردهای. آن موقع دستم خالی بود، تازه از زندان آزاد شده بودم. دیدم دو تا بچه دیگر دارم، گفتم بچسبم به زندگی لااقل این دو تا تامین باشند. شلوغیهای ۸۸ آمدند سراغم که تو هم با اینها هستی؟ گفتم نه اما انتخابات فایده ندارد، درستش همان جنبش سبز بود. اینبار نشد بار دیگر میشود. ایراد اصلی شورای نگهبان است که میگوید من همهکاره هستم. زمان دوم خرداد این را میگفتند. در روزنامهها مینوشتند، نمایندههای مجلس ششم میگفتند اما دوره دوم خاتمی یک دفعه همه چیز سرد شد. این بحثها را گذاشتند کنار.»
تعدادی از مردم با سن بالای ۳۰ سال، تصویری مبهم از بحثهای مربوط به نظارت استصوابی و رد صلاحیتها در زمان اصلاحات دارند. بر خلاف بیشتر موضوعات سیاسی و اجتماعی که دانشجویان حرفهای جدیتری از مردم عادی ایران مطرح میکنند در زمینه نظارت استصوابی و رد صلاحیتهای شورای نگهبان دو جریان عمده در بین دانشجویان قابل تشخیص است. گروهی از دانشجویان چنان از فضای فعالیت سیاسی و اجتماعی فاصله گرفتهاند که با این بحثها کاملا بیگانه هستند و عدهای دیگر که عموما طرفدار دولت روحانی هستند طرح چنین مباحثی را به نفع اصولگرایان میدانند و معتقد هستند با قدرتگیری جناح حامی حسن روحانی در مجلس بیشتر مشکلات کشور به صورت خودکار حل خواهد شد.
کراواتیها و آخوندها
یک تعمیرکار دوچرخه میگوید به خاطر دارد در سالهای اول انقلاب، «کراواتیها و آخوندها با هم مینشستند در یک مجلس. رایها کمتر از زمان حالا بود چون جمعیت کمتر بود از زمان ما ولی به حساب صدی، نود یا صدی، هشتاد آن جمعیتی که بود، رای میدادند.» او از بحثهای مربوط به نظارت استصوابی در دوران اصلاحات اظهار بی اطلاعی میکند و فقط به یاد میآورد که «شلوغ بود. میگفتند لباس شخصی ها، دانشجوها و مردم را میزنند. دانشگاهها بیشتر شلوغ بود. یک روز ریختند دانشجوها را زدند و چند نفر را کشتند، مردم تهران ریختند بیرون. آن چند روز از همه جا بیشتر شلوغ بود.»
یک خانم ۲۸ ساله که در سال دوم دانشگاه تحصیل خود را نیمهکاره رها کرده میگوید: «مشکلی که مردم دارند این است که نمیفهمند اینها چه میگویند. مخصوصا عربی حرف میزنند و با کلماتی که کسی معنیاش را نمیداند قانون را مینویسند که مردم نفهمند چه چیزی به ضررشان است و چه چیزی خوب است.» او ادامه میدهد: «من نمیدانم استصوابی یعنی چه. راستش درس عربیام هم هیچ وقت خوب نبود. دوست نداشتم. اگر بگویید معنیاش چیست نطرم را درباره آن میگویم.»
یک جوان ۱۸ ساله از بیاطلاعی کامل خود از دوران اصلاحات و بحثهای مربوط به نظارت استصوابی میگوید: «دست خود ما که نیست. نبودیم اون موقع.»
از او میپرسم: تا به حال نشده در خانواده درباره این موضوعات صحبت کنند؟
− نه. درباره تظاهرات بعد انتخابات چرا؛ ولی درباره این چیزها که شما میگویید حرفی نشنیدم.
منظورتان کدام تظاهراتهای بعد از انتخابات است؟
− موسوی و اینها.
شما شرکت داشتید در این اعتراضات؟
− نه. ولی یادمه. پسرعموها و بچه محلها میرفتند و تعریف میکردند. برای ما نمیگفتند ولی ما میشنیدیم.
شما میدانید نظارت استصوابی یعنی چه؟
− نه راستش.
فکر میکنید شورای نگهبان حق دارد جلوی نامزد شدن بعضی افراد در انتخابات را بگیرد؟
− نه
فرض کنید یک نفر دزد بخواهد در انتخابات شرکت کند، به نظر شما باید بتواند در انتخابات شرکت کند یا کمیته یا سازمانی باید وجود داشته باشد که مانع حضور این افراد شود؟
− نمیدونم راستش ولی مثل استخدام میمونه. میشه بگی هرکی سوءسابقه داره حق نداره شرکت کنه ولی بقیه میتوونن.
منظورتان از سوءسابقه یعنی چه؟
− یعنی اینکه حکم دادگاه نداشته باشه، زندان نرفته باشه، اینطوری دیگه. بهش میگن سوءسابقه.
به نظر شما اگر یک نفر به اتهام فعالیت سیاسی به زندان محکوم شده باشد این جزء سوءسابقه محسوب میشود و حق ندارد در انتخابات نامزد شود؟
− بابا اصل مطلب که اونها هستن. سیاسی فرق داره با دزدی و اینها
میدانید در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی نداریم و هر کس به دلیل فعالیت سیاسی بازداشت شود به او میگویند زندانی امنیتی؟
− مسخره است.
چی مسخره است؟
− همین کارها دیگه. اینها سیاسی هستند دیگه؛ معلومه.
توصیه سیاسی بدون آگاهی سیاسی
یک جوان ۲۳ ساله معتقد است که راه مقابله با شورای نگهبان، شرکت در انتخابات مجلس است تا از طریق مجلس جدید قانونی برای کاهش قدرت شورای نگهبان تصویب شود.
یک حقوقدان در واکنش به این دست اظهارات میگوید: «هر کس میخواهد برود رای بدهد یا ندهد. من درباره این نظری ندارم. در خصوص اینکه آیا از طریق مجلس میتوان جلوی شورای نگهبان را گرفت عرض میکنم که خیر. در زمان اصلاحات هم انتقاد به نظارت استصوابی در چارچوب قانون تنها به استناد موادی از قانون اساسی انجام میگرفت اما طبق اصل ۹۸ همین قانون اساسی، تفسیر قانون اساسی به عده شورای نگهبان است كه با تصویب سه چهارم آنان انجام میشود.
طبق قانون، شش فقیه شورای نگهبان توسط رهبر تعیین میشوند و شش حقوقدان شورای نگهبان توسط رئیس قوه قضائیه به مجلس معرفی میشوند. شما نگاه کنید رییس قوه قضائیه توسط رهبر انتخاب میشود و شورای نگهبان اختیار وتوی مصوبات مجلس را دارد، عملا یک چرخه بسته در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی شکل گرفته است که از رهبر شروع شده و به خود او ختم میشوند. تنها راهی که باقی میماند رفراندوم است که آن هم باید توسط کسانی تصویب شود که خودشان از فیلتر شورای نگهبان رد شدهاند. یعنی به اصل نظام معتقدند یا اعتقاد هم نداشته باشند جلوی خط قرمز این نظام که رهبری است، نمیایستند.»
این حقوقدان یادآوری میکند که قانون اساسی موجود، قانون اساسی یک جمهوری نیست بلکه قانونی است مناسب حکومت سلطنتی یا دینی. به اعتقاد او با ظاهر جمهوری این قوانین، نمیتوان باطن اسلامی و غیر دموکراتیک چنین سیستمی را تغییر داد.
نظرها
نظری وجود ندارد.