«ختنه زنان»، ریشهای جز جهل و بیسوادی ندارد
مریم نورائی نژاد - آمار شیوع ۸۳ درصدی «ختنه زنان» تنها در جزیره قشم، آمار قابل اغماضی نیست.
مدرسه فمینیستی: در شرایطی که انجام پژوهشهای اجتماعی بخصوص در حوزه مسائل زنان، دشوار و کم طرفدار به نظر میرسد، ورق زدن کتاب «تیغ و سنت» به قلم خانم رایحه مظفریان که چاپ دوم آن توسط انتشارات تخت جمشید شیراز منتشر شده، نویدبخش انجام پژوهشهای اجتماعی لازم و مفید به حال زنان ایران است.
هرچند برخورد و خواندن از ظلم بزرگی چون ناقص سازی جنسی زنان، کار ساده و آسانی نیست و اندیشیدن به دخترانی که با جهل و ناآگاهی مادرانشان مورد ظلم قرارگرفتهاند و آن را در مورد نسلهای بعد هم پیاده میکنند، قلب آدمی را به هم میفشارد و یک داستان از هزاران آن کافی است تا دنیا را پیش چشم آدمی تیره و تار بنمایاند؛ اما قلم محققانه مؤلف، اثری ارزشمند را پیش روی علاقهمندان مسائل زنان قرار میدهد که پرده از واقعیت تلخ ناقص سازی جنسی زنان در جهان و ایران برمیدارد.
هفت فصل مفصل کتاب که تمامی جوانب علت و معلولی «ختنه زنان» را موردبررسی قرار میدهد، شامل جوانب علمی و پزشکی این کار تا عوارض و پیامدهای روانی، فردی و اجتماعی آن است که در نقطه نقطه کتاب مستند به آمارهای سازمانهای جهانی بهداشت و سازمانهای حامی حقوق زنان است.
تصور کنید دختربچهای که در معرض ختنه است با عوارضی چون خونریزی، درد، عفونت، شوک، تب، احتباس ادراری در کوتاه مدت و زنی که این رسم منحوس را از سر گذرانده با عوارضی چون زایمان سخت، مقاربتهای دردناک، تغییر شکل آلت تناسلی و برآمدگی آن و حتی مرگ در درازمدت روبرو است. (ص 32 و 33)
فراگیری عمل «ختنه زنان» بخصوص در کشورهای آفریقایی تا اندازهای است که برخی از فعالان حقوق زنان در سطح جهان را بر آن داشته تا علاوه بر مبارزه اجتماعی با رواداری چنین خشونتی در حق زنان، انجام این کار را به مراکز بهداشتی و درمانی هدایت کنند و به آن جنبه کلینیکی بدهند. مؤلف با برشمردن این تلاشها بر آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که تکنیکی کردن ناقص سازی جنسی زنان آسیبهای ناشی از آن را کم میکند و یا اینکه به خطرات آن میافزاید؟ پژوهشهای پزشکی فراوانی نشان داده که بهداشتی و پزشکی کردن «ختنه زنان» بههیچوجه از آثار و عوارض کشنده آن برای زنان نکاسته و حتی میتواند سلامت حرفهای دنیای پزشکی را نیز به خطر بیندازد.
ناقص سازی جنسی زنان و ادیان الهی از دیگر بخشهای قابلتوجه این کتاب است. شاید خیلی از ما به این فکر کنیم که این عمل ریشه دینی و مذهبی دارد. اما چنین خشونتی علیه زنان پیش از آنکه ریشه دینی داشته باشد ریشهای باستانی دارد و بیشتر به قومیت گره خورده است تا مذهب. در حال حاضر بسیاری از علمای دینی به اتفاق آراء، چفت کردن آلت تناسلی را در اسلام حرام (غیرقانونی) میدانند. مؤلف در اثبات نسبت کمرنگ دین اسلام و «ختنه زنان»، فتاوای مختلف علمای جهان اسلام که بعضاً” این عمل را غیرشرعی دانستهاند را آورده است و از دفاتر مراجع تقلید داخل کشور نیز استعلام کرده و تصویر پاسخ مراجع را نیز به چاپ رسانده است. مکارم شیرازی، بیات زنجانی و … حکم بر حرام بودن این کار دادهاند.
پایان این فصل از کتاب با طرح «حق زندگی»، «حق برخورداری از بدنی سالم»، «حق استفاده از بهداشت و زندگی سالم»، حق برخورداری از لذت رابطه جنسی با همسر خود» و «حق انتخاب»، «ختنه زنان» را تحت هر شرایطی عملی خشونتآمیز و غیرانسانی علیه زنان قلمداد میکند و یادآور میشود طرفداران «ختنه زنان» که آن را عملی برای کنترل امیال جنسی زنان میدانند باید در نظر بگیرند که تمام امیال انسانی از طریق مغز کنترل میشوند و نه اینکه راه ناقص سازی جنسی زنان در پیش گرفته شود.(ص 74)
سازمان بهداشت جهانی که در مورد رهبری مسائل بهداشتی دنیا مسئولیت دارد، خود را در زمینه «ختنه زنان» از دو نظر مسئول میداند: 1) رفع انحلال کامل ناقص سازی جنسی زنان 2) اطمینان از تحت مراقبتهای کافی بودن زنان ختنه شده برای پیشگیری و درمان کلیه عوارض مرتبط با سلامت ناشی از ختنه زنان. (ص 77) اما علیرغم همه این تلاشهای جهانی برای ریشه کنی ناقص سازی جنسی زنان، میزان کاهش این پدیده شوم، بسیار نامحسوس است و قوانین بینالمللی حقوق بشر و ناقص سازی جنسی زنان که در هر مکان و زمانی قابل اجرا است، هنوز هم نتوانسته از آمار سالانه سه میلیون ختنه دختر، تنها در قاره آفریقا بکاهد.
اما «ختنه زنان» زنان چه پراکندگی در سراسر جهان دارد؟ شاید پاسخ سریع به این سؤال، ذهن ما را متوجه قاره آفریقا کند اما مؤلف در فصل «الگوی پراکندگی ناقص ساری جنسی زنان در جهان»، اثبات میکند که این عمل خشونت آمیز تنها مختص به قاره آفریقا نیست و گسترهای از جنوب شرق آسیا، اروپا و آمریکای شمالی را هم شامل میشود.
موج مهاجرتهای بینالمللی به کشورهایی که شرایط زندگی و رفاه بیشتری دارند، باعث شده تا آمار ناقص سازی جنسی زنان، سهمی هم برای کشورهایی مثل سوئد، آلمان و فرانسه هم در نظر بگیرد. مهاجران متعصبی که علیرغم سکونت در کشوری دیگر، یارای مبارزه با سنتهای متعصبانه کشور مادر را ندارند و حاضرند برای ختنه دخترانشان رنج و هزینه سفر مخفیانه به کشور خودشان را به جان خریده و در حالی که فرزندشان، شهروند کشور ساکن محسوب میشود، چنین ظلمی را در حق آنان روا بدارند. در چنین شرایطی است که قانونگذاری و دادگاههای کشورهای مهاجرپذیر نقش پررنگی در کاستن از شیوع ناقص سازی جنسی زنان پیدا میکنند.
در انتهای فصل الگوی پراکندگی ناقص سازی جنسی زنان در جهان، نویسنده به وضعیت «ختنه زنان» در ایران پرداخته است. دادههای این فصل بر پایه پژوهش مؤلف در مناطق مختلف جزیره قشم گردآوری شده است. خانم مظفریان در سفرهای متعدد و طولانی به مناطق روستایی جزیره قشم، مسئله «ختنه زنان» را در این منطقه از ایران موردمطالعه قرار داده است. آنچه از نتایج پژوهش به دست آمده، نشانگر انجام گسترده این رسم غلط به دلیل ناآگاهی مردم منطقه از عوارض این ناقص سازی جنسی است.
اغلب زنانی که مصاحبه شدهاند از ختنه بهعنوان یک رسم و سنت دیرینه یاد میکنند که به علت اینکه مادران و مادربزرگانشان این سنت را گرامی داشتهاند، آنها نیز باید به آن پایبند بمانند. (ص 239) اکثریت مطلق زنان ختنه شده از عوارض این ناقص سازی جنسی کاملاً” بی اطلاعاند و حتی برخی بر این باورند که این عمل ضامن سلامت و بهداشت آنهاست. همین داده از چنین پژوهش عمیقی کافی است تا روشن شود که تا چه میزان عدم آگاهی و فقر فرهنگی باعث تداوم ناقص سازی جنسی زنان توسط جامعه در نگاه کلان و توسط خود زنان در نگاههای خرد میگردد.
آمار شیوع ۸۳ درصدی «ختنه زنان» تنها در جزیره قشم، آمار قابل اغماضی نیست. یکی از فرضیات این پژوهش اثبات میکند که رابطه معنیداری بین پایبندی به اعتقادات دینی و نگرش به ختنه وجود ندارد و در واقع «ختنه زنان» بیشتر از اینکه از نظر افراد ساکن در جزیره، عملی مذهبی تلقی شود، عملی فرهنگی و سنتی است. (ص 326) سنتی که برای ریشهکنی کامل آن، راهی جز افزایش سواد، افزایش آگاهی و تقویت فرهنگ زندگی روزمره را نمیتوان تصور کرد.
این پژوهش تائید میکند که هرچه میزان تحصیلات زنان افزایش پیدا میکند، میزان نگرش موافق آنان نسبت به ختنه کاهش مییابد. شاید این یافته پژوهش نویدی برای ریشهکنی ختنه در میان نسلهای جدیدتر زنان باشد که در مقایسه با مادران و مادربزرگانشان با شانس تحصیل بیشتری در زندگی مواجه هستند.
نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که ناقص سازی جنسی زنان، ارتباط مثبت و معناداری با مشاهده و تجربه ختنه در خانواده دارد. (ص 329) در واقع طبق نظریه یادگیری اجتماعی باندورا تجربه خشونت و در معرض خشونت بودن در خانواده میتواند دلیلی بر یادگیری و ادامه آن در حق دیگر دختران و زنان باشد.
میخواهم گزارشم از پژوهش علمی خانم رایحه مظفریان را با جمله آغازین کتابش به نقل از «آلوین تافلر» به پایان ببرم. «بیسوادان قرن ۲۱ آنهایی نیستند که نمیتوانند بخوانند و بنویسند، بلکه آنهایی هستند که نمیتوانند آموختههای کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند.»
نظرها
بهروز ایمانی
البته شیعیان ختنه دختران را جایز نمیدانند ولی در بعضی کشورهای اسلامی که پیرو اسلام سُنّی هستند جنبه مذهبی هم مزید براشکال شده چون امام شافعی رئیس مذهب شافعی که در مصر و سودان و سومالی و اندونزی و کردستان پیروی می شود ختنه دختران را واجب قطعی غیرقابل گفتگو میداند.
آرمان شهر | Armanshahr| بنیاد آرمان شهر | هفت روزنامه بین المللی- شماره 118
[…] «ختنه زنان»، ریشهای جز جهل و بیسوادی ندارد […]
آرمان شهر | Armanshahr| بنیاد آرمان شهر | هفتروزنامه حقوق بشری زنان – شماره ۱۱۴
[…] «ختنه زنان»، ریشهای جز جهل و بیسوادی ندارد رادیو زمانه ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۵ مدرسه فمینیستی: در شرایطی که انجام پژوهشهای اجتماعی بخصوص در حوزه مسائل زنان، دشوار و کم طرفدار به نظر میرسد، ورق زدن کتاب «تیغ و سنت» به قلم خانم رایحه مظفریان که چاپ دوم آن توسط انتشارات تخت جمشید شیراز منتشر شده، نویدبخش انجام پژوهشهای اجتماعی لازم و مفید به حال زنان ایران است. […]