خوابها برای تالابها
سیاستهای توسعهمحور ایران، تالابهایش را به لبه پرتگاه کشانده است. اکنون بیش از دو سوم تالابهای ایران خشک شدهاند. برنامه دولت ایران برای رفع یا کنترل این بحران چیست؟
افزایش اعتبارات «ویژه»، تصویب لایحه «حفاظت، احیا و مدیریت تالابهای کشور» و اولویت بخشیدن به احیای تالابها در دولتی که خود را دولتی «محیط زیستی» معرفی نموده هیچ یک در بهبود وضع این زیستگاههای حیاتی موثر نبوده است: بیش از دوم سوم تالابهای ایران خشک شده است.
سازمان محیط زیست از افزایش«زیاد» اعتبارات لازم برای خروج تالابهای ایران از شرایط بحرانی خبر داد، گرچه میزان این افزایش را اعلام نکرده است. گویی هرچه «کیفیت» بحران بالاتر میرود، دولت چاره را در افزایش «کمیت» میجوید.
بدین منوال سال گذشته نیز سازمان محیط زیست ایران از افزایش چشمگیر ۳۷ (افزایش ده برابری) میلیارد تومانی اعتبار تخصیصی به تالابهای کشور خبر داد. با این حال در طی همان سال علی رغم این افزایش، بهبودی در وضع تالابهای کشور حاصل نشد و بیش از ۱۰ درصد از دیگر تالابهای کشور نیز حال و روز بحرانی پیدا کردند و تقریباً خشک شدند.
در آخرین تحولات حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران نیز در نشست سران توسعه پایدار در سازمان ملل احیای تالابهای در خطر را از اولویتهای برنامههای محیط زیستی دولت خود معرفی کرد. اما ایران تا چه حد توانسته برای حفاظت از تالابهای خود اهداف کنوانسیونهای بینالمللی که بدانها متعهد است را پیش ببرد؟ و چنانچه حسن روحانی در گزارش خود ارائه داد «توازن میان توسعه اقتصادی و حفاظت از محیط زیست» را برقرار کند؟
علت خشک شدن تالابها
طبق تعریف کنوانسیون بینالمللی حفاظت از تالابها در رامسر تالابها عبارتاند از «مناطقی پوشیده از مرداب، باتلاق، لجن زار یا آبگیرهای طبیعی و مصنوعی اعم از دائمی یا موقت که در آن آبهای شور یا شیرین به صورت راکد یا جاری یافت میشود، از جمله شامل آبگیرهای دریایی که عمق آنها در پائینترین حد جزر از شش متر تجاوز نکند.»
کنوانسیون رامسر پیمانی بینالمللی برای حفاظت از تالابها و حیوانان و گیاهان وابسته به آنها (به ویژه پرندگان آبزی) است که در سال ۱۹۷۱ در شهر رامسر به تصویب رسید. این معاهده در ابتدا به امضای نمایندگان ۱۸ کشور شرکتکننده رسید، اما امروزه ۱۶۰ کشور جهان عضو این پیمان هستند.
طبق این تعریف ایران دارای ۲۵۰ تالاب است که دو درصد خاک کشور را تشکیل میدهد و از این میان بیست و دو تالاب در کنوانسیون رامسر ثبت شدهاند. اکنون به گفته مدیر کل طرح حفاظت از تالابها ۷۵ درصد از این مناطق در وضعیت بحرانی به سر میبرد.
همچنین امور تالابهای دفتر زیستگاههای سازمان حفاظت محیط زیست ایران از خشک شدن ۶۷ درصد مساحت تالابهای این کشور خبر داد. یعنی در مجموع بیش از دو میلیون هکتار از مجموع سه میلیون هکتار مساحت تالابهای ایران خشک شدهاند.
چندی پیش سازمان حفاظت محیط زیست گفت که ایران بعد از یونان دومین کشوری است که با بحران خشکی تالابها روبهروست.
تاکنون هفت مجموعه تالاب آلاگل، آلماگل و آجی گل، شورگل، یادگارلو و درگه سنگی، انزلی، شادگان، نیریز و کمیجان، هامون و خور خوران در فهرست «مونترو» قرار گرفتهاند. در فهرست مونترو تالابهایی ثبت میشوند که دارای تغییرات اکولوژیک شده و در معرض نابودی قرار گرفته باشند.
عوامل متعددی در خشکی تالابها دخیل هستند اما میتوان گفت عوامل انسانی بسیار بیشتر از عوامل اقلیمی در خشکی تالابها موثر است.
به اعتقاد کارشناسان محیط زیست؛ نبود شاخصهای مدیریتی، مدیریت ناصحیح، تغییر و تبدیل کاربری زمینهای تالابها، سد سازی، شکار و صید غیرقانونی،کم آبی و خشکسالی، از عوامل نابودی تالابها در ایران است. علاوه بر اینها، اجرای طرحهای عمرانی در حوضههای آبخیز تالابها، وارد کردن گونههای گیاهی و جانوری غیر بومی به بهانههای تکثیر و پرورش، ساخت و سازهای جادهای و برداشت آب تالابها نیز باعث از بین رفتن تالابهای کشور شده است.
با این حال شاید بتوان اساسیترین علت در خشکی تالابها را برداشت بیرویه از منابع آب و توسعه ناپایدار در حوضه آبریز تالابها عنوان کرد.
تالابها معمولاً در پایین دست حوضههای آبریز قرار دارند و زمانی که در بالادست حوضه آبریز، توسعه بخش کشاورزی، صنعت و یا طرحهای بهرهبرداری از منابع آب رخ دهد، شاهد ایجاد شرایط ناگوار برای تالابها هستیم.
به علاوه سوءمدیریت و همچنین عدم ضمانت اجرایی طرحهای حفاظتی مختلف از تالابها و تعریف نشدن ضوابط پایداری در توسعه در دو دهه اخیر علت خشک شدن بسیاری از تالابها بوده است.
از نمونههای بارز فجایع زیست محیطی در ایران که در نتیجه سدسازیها، این مظهر توسعه در ایران حاصل شده میتوان به نابودی منابع آبی رودخانه کرخه و خشک شدن تالاب شادگان اشاره کرد.
علاوه بر این احداث سد حسنلو در آذربایجان غربی، باعث خشک شدن تالابهای شورگل، یادگارلو و درگه سنگی در این منطقه شده است.
خشک شدن تالابها نتایج زیانبار فراوانی به همراه داشته که از این میان میتوان به افزایش ریزگردها، وقوع طوفانهای خشک، از بین رفتن اکوتوریسم، نابودی زندگی حاشیهنشینان و از بین رفتن فرصتهای شغلی اشاره کرد.
مدیرکل محیط زیست استان خوزستان میگوید با خشک شدن بیش از ۵۰ درصد تالابهای این استان، اکنون این تالابها به کانون ریزگردها تبدیل شده و سلامتی مردم این استان را تهدید میکند.
در واقع عدم تأمین حقآبه و عدم آبگیری تالابها در استان خوزستان عامل اصلی بروز پدیده ریزگردها درطی سالهای اخیر بوده است.
به گفته کیومرث کلانتری مدیرکل سازمان محیط زیست استان اصفهان، در این استان نیز خشک شدن تالاب گاوخونی به منبع تولید ریزگردهای داخلی در استان و منطقه تبدیل شده است.
افزون بر این خشک شدن تالاب هامون در استان سیستان و بلوچستان که یكی از تالابهای مهم دنیا و بزرگترین دریاچه آب شیرین در سراسر فلات ایران محسوب میشود، باعث فجایع زیست محیطی فراوانی شده است.
بسیاری خشک شدن تالاب هامون را به «زلزلهای» در استان سیستان و بلوچستان تشبیه کردند. به گفته مقامات سازمان محیط زیست ایران خشک شدن تالاب هامون باعث از بین رفتن ۷۰ هزار فرصت شغلی در فقیرترین استان کشور شد. همچنین بادهای موسمی که برای حیات این استان و کشاورزی و گندمکاری ضروری بود، اینک جای خود را به طوفانهای خشکی داده است که تمام منابع کشاورزی این منطقه را تهدید میکند.
علاوه بر این نابودی هامون عامل بزرگترین پدیده آوارگی و مهاجرت زیست محیطی در ایران بوده، به نحوی که طی سالهای اخیر ۱۵۰ هزار نفر به دلیل خشک شدن هامون از سیستان مهاجرت کردهاند.
تالاب انزلی در استان گیلان نیز که در شرایط بحرانی به سر میبرد اینک به محلی برای تخلیه فاضلابها و پسابها تبدیل شده است و به کل منطقه را آلوده کرده است.
همه باید وارد عمل شوند
چندی پیش مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان گفت: «برای احیای تالابهای کشور کلیه دستگاههایی که موجب نابودی این تالابها شدهاند، باید وارد عمل شوند.»
لغزش زبانی این مقام مسئول را باید جدی گرفت. ظاهراً اشتیاق فراوان «کلیه دستگاههای» اجرایی به توسعه کشور بدون کوچکترین توجهی به شاخصهای زیست محیطی صورت گرفته و محیط زیست کشور را چنین به لبه پرتگاه کشانده است.
ورود آلايندههای مختلف بيولوژيكی، شيميايی و فيزيكی، رعایت نشدن ملاحظات زيست محيطی در پروژه عمرانی، عدم رعايت حقآبه طبيعی تالابها و دریاچهها در پروژههای سدسازی، شكار و صيد غيرمجاز و بیرويه، خشكسالیهای پی در پی و بهرهبرداری نامتناسب از منابع آبهای زيرزمينی در اطراف تالابها و همچنین واگذاری زمینهای اطراف و تغییر کاربری آنها بخشی از جمله عوامل نابودی تالابهاست که بسیاریشان عامل انسانی دارد.
اکنون با جا افتادن فرهنگ توسعه محور -آنهم به هر قیمتی- در کشور و از دست رفتن بسیاری از زیرساختها، صرفاً پول و تخصیص اعتبارات پی در پی آب رفته را به جوی باز نمیگرداند. باید دید دولت علاوه بر دست و دلبازی در افزایش اعتبارات مالی، آیا تصمیمی انضمامی نیز برای تغییر سیاستهای کلان توسعه محور خود دارد؟
نظرها
نظری وجود ندارد.