حق باروری و ناباروری و چالشهایش
حق باروری و تولید مثل امروزه ابعاد گستردهتری یافته است. از جمله، افرادی که الزاما زوج یا خانوادهای دگرجنسگرا نیستند، در جوامع پیشرفته از حق باروری برخوردارند.
باروری و کم و کیف آن در دورهای طولانی متاثر از ساختار خانواده پدرسالار، دگرجنسگرایی، اجباری بودن و ارزشهای حاکم بوده است. از این رو وقتی «حق باروری» در سال ۱۹۶۸ برای نخستین بار به عنوان زیرمجموعهای از حقوق بشر مورد توجه قرار گرفت، در متن هنجارمند بودن خانواده دگرجنسخواه و پدرسالار شکل گرفت.
این حق یادآور شد که افراد (زوجها) باید در مسیر تصمیمگیری برای بچهدار شدن در تمام مراحل- از جمله پیش از باروری و پس از آن- از امکانات لازم برای تحقق این مساله برخوردار باشند و نیز این امکان برایشان فراهم شود که در این زمینه به آگاهی و اطلاعات کافی دست بیابند.
به نظر میرسد تاکید بر حق باروری در منشوری که عنوان حقوق بشر بر آن است، در مقابل محدودیتهایی صورت گرفت که پیش از آن و به ویژه در دوره رشد نازیسم در اروپا، در این زمینه اعمال شده بود: استریلیزه کردن و اینکه گروههایی از زنان و مردان به دلیل تعلق قومی و نژادی، توانخواهی، برچسب اجتماعی دیوانگی یا بیمار لاعلاج بودن و ...، نباید بارور میشدند و منطق حاکم بر باروری باید هرچه بیشتر بر پایه نوعی داروینیسم اجتماعی استوار میشد.
با پایان یافتن دوران نازیسم اما حق باروری اختیاری نیز به عنوان بخشی از حقوق همه انسانها معنا گرفت و در چنین ابعادی بسط یافت: حق سقط جنین قانونی یا بیخطر، پیشگیری از بارداری، دسترسی به خدمات درمانی باروری با کیفیت، آموزش و دسترسی به منظور تصمیمگیری و انتخاب آزادانه و آگاهانه موارد باروری، آموزش درباره پیشگیری و بیماریهای آمیزشی، آزادی عقیمسازی و پیشگیری اجباری و محافظت در برابر ناقصسازی جنسی زنان و ختنه زنان و مردان.
حق باروری و تولید مثل امروزه ابعاد گستردهتری یافته است. از جمله، افرادی که الزاما در مجموعه زوجین و خانوادههای دگرجنسگرا نمیگنجند، در جوامع پیشرفته از حق باروری برخوردار شدهاند.
لقاح مصنوعی، رحم اجارهای و حق باروری
یکی از ابعادی که در حق باروری مورد توجه قرار گرفته، حق جلوگیری از باروری زودرس است، به این معنا که در مساله باروری باید بحث سلامت، بهداشت و رشد جسمی و دماغی فرد مورد توجه قرار بگیرد. در همین راستا قوانینی در حمایت از کودکان تصویب شدهاند و ازدواج کودکان در بسیاری از جوامع جرم تلقی شده است.
چنین قوانینی هنوز در برخی جوامع از جمله ایران مورد توجه قرار نگرفتهاند و «اجبار» یا «تشویق» به ازدواج، نادیده گرفته میشوند.
از سوی دیگر، اشکال پیشرفته و مدرن باروری این امکان را فراهم کردهاند که اگر افرادی به هر دلیل امکان باروری به صورت طبیعی ندارند، بتوانند به شیوههای مختلف از جمله خریداری اسپرم و رحم اجارهای، بچه دار شوند. چنین حقی هم شامل افرادی میشود که به دلیل مسائل فیزیکی امکان باروری ندارند و هم شامل حال همجنسگرایان و حتی افراد در سنین بالا. یعنی گروههایی که پیش از این به دلایل بیولوژیک یا قانون و عرف جامعه، امکان برخورداری از حق باروری و بچهدار شدن نمییافتند.
در این میان هستند زنانی که تصمیم میگیرند به صورت «والد تنها» و بدون همراهی زوج (زن یا مرد)، باروری را تجربه کنند. هر چند که همه این افراد در مسیر پیش رو با مشکلات و چالشهای مختلفی مواجهند، اما تلاشهای بسیار فعالان حقوق بشر باعث شده امروزه قانون در بسیاری از کشورها (با وجود برخی محدودیتها و خلاءها)، به حمایت از این افراد بپردازد.
با این همه هنوز بسیاری از افرادی که با استفاده از روشهای لقاح مصنوعی و خریداری اسپرم و رحم اجارهای صاحب فرزند میشوند، چالشهایی پیش رو دارند که بسته به موقعیت آنها میتواند شدت و ضعف داشته باشد. برای نمونه همجنسگرایان و زنانی وجود دارند که میخواهند نقش والد تنها را برعهده بگیرند اما به سادگی به خواست خود دست نمییابند. از هزینههای بالای باروری به این شیوه که بگذریم، هنوز حق باروری در باور بسیاری افراد، مختص خانواده دگرجنسگراست.
شادی امین، فعال حقوق زنان مقیم آلمان که خود این تجربه را دارد، در گفتوگو با رادیو زمانه میگوید که در مسیر تصمیمگیری برای بچهدار شدن به شیوه لقاح مصنوعی، با چه مشکلاتی روبهرو بوده است.
او میگوید: «حدود ۱۰ سال پیش من و شریک زندگیام تصمیم گرفتیم بچهدار شویم. او دوست داشت مادر شدن را تجربه کند. مقدماتی را هم طی کردیم برای آماده شدن بدن او برای لقاح مصنوعی. البته به دلایلی شخصی از انجام این کار صرفنظر کردیم، اما آن وقتها به هر بیمارستان و پیش هر پزشکی که میرفتیم، من از طرف آن پزشک یا کادر درمانی به عنوان یک سوی مشاوره و تصمیمگیری به رسمیت شناخته نمیشدم و با او مثل یک زن تنها برخورد میشد. کسی تصور نمیکرد که ما میتوانیم پارتنر باشیم و هر دوی ما باید مخاطب قرار بگیریم. ما مجبور بودیم هربار از اول همه چیز را توضیح بدهیم، در حالی که شما اگر به عنوان یک زن همراه یک مرد پیش دکتر بروید، حتی اگر آن مرد دایی شما باشد اینطور تصور میشود که او همسر یا دوست پسر شماست و همه او را به رسمیت میشناسند. رابطه دو زن اما بخش انکار شده در جامعه است، انگار نه انگار دو زن نسبت به هم مسئولیت دارند و میتوانند با هم بچهدار شوند.»
به گفته شادی امین، وضعیت مردان همجنسگرایی که خواستار بچهدار شدن هستند، (از نظر اختیار در اجرای تصمیم) پیچیدهتر است: «مردهای همجنسگرا باید زنی را پیدا کنند که بتواند بچه را برایشان حمل کند. کسی میتواند از عهده این کار بربیاید که پول داشته باشد. در این پروسه هم عموما مردها میروند در کشورهایی مثل تایلند، اندونزی و فیلیپین و زنهایی را برای حمل بچه انتخاب میکنند که وضعیت مالی نامناسبشان به آنها اجازه نمیدهد تصویری دقیق از عواقب بچهدار شدن و تَرک او پس از تولد داشته باشند. بنابراین کاری را انجام میدهند که نسبت به آن آگاهی و آزادی انتخاب ندارند. این آن بخشی از این کار است که غیرانسانی است، چون کسانی که پول دارند جسم و جان دیگری را استثمار میکنند. البته هستند افرادی که این کار را با آشنایان و دوستانشان به صورت توافقی انجام میدهند. خب، درد و رنج این کار خیلی کمتر است چون در یک رابطه انسانی، یک توافقی صورت میگیرد.»
به گفته این فعال حقوق زنان و همجنسگرایان، حق باروری افراد نباید به قیمت استثمار بدن دیگری تمام شود و باید قوانینی وجود داشته باشند که جلوی این کار را بگیرند تا روند باروری و بچهدار شدن در شرایط انتخاب آزاد و رضایت طرفین انجام شود. از این رو، هنوز خلاءهای قانونی بسیاری در این زمینه وجود دارد که باید برطرف شوند.
فرزندخواندگی
از آنجایی که حق باروری در زمان پیدایش خود با فلسفه تجدید حیات و تولید مثل بیولوژیک گره خورده و ناظر بر خانوادههای دگرجنسگرا بوده است تا حق پدر بودن و مادر بودن را تضمین کند، امروز با تغییر و توسعه ابعاد مختلف حقوق بشر و تلاش برای احیای حقوق همه افراد جامعه، برخی علاوه بر حق باروری از حق برخورداری از فرزند بدون باروری سخن میگویند.
ضرورت گسترش حق داشتن فرزند و تاکید بر آن به جای تاکید یک سویه بر حق باروری، به ویژه میان همجنسگرایان و افرادی موضوعیت پیدا میکند که نمیخواهند یا نمیتوانند فرزند بیولوژیک داشته باشند و مایلند کودک یا کودکانی را به فرزندخواندگی بپذیرند.
امروزه روند پذیرفتن سرپرستی یک کودک و داشتن فرزندخوانده، چندان دشوار نیست و موانع قانونی کمتری بر سر راه است. حتی در جوامعی مانند ایران، بررسی صلاحیتهای واگذاری سرپرستی کودک از جمله عدم سوء پیشینیه یا سلامت روانی و جسمی، چندان سختگیرانه نیستند و در مدت کمتر از دو ماه به انجام میرسند.
با این همه به گفته افرادی که چنین تجربهای داشتهاند، هنوز خلاءهای قانونی بسیاری در این زمینه دامنگیر افراد است.
مسعود سلطانی که به تازگی همراه همسر خود صاحب فرزندخوانده شدهاند، به عنوان یک شهروند ساکن تهران، در گفتوگویی با رادیو زمانه درباره این خلاءهای قانونی میگوید: «مهمترین مشکل این است که قانونگذار فرزندخواندگی را به عنوان گزینهای ناگزیر میداند و برای همین امنیت روانی خانوادههای فرزندپذیر را به رسمیت نمیشناسد. درج فرزندخواندگی در صفحه توضیحات شناسنامه یکی از این موارد است. البته با پیگیریهای انجام شده در توضیحات نوشته میشود این شناسنامه طبق رای دادگاه به فلان شماره صادر شده است، اما همین مقدار نیز این اختیار را از خانوادهها میگیرد که کی و به چه کسانی موضوع فرزندخوانده بودن کودکشان را بگویند. همچنین قانون پدر زیستی را به دلیل ولایت قهری بر پدر و مادر کودک ارجح میداند و با پیدا شدن احتمالی او، سرپرستی کودک به او بازگردانده میشود. از مرخصی مراقبت از کودک هم هر چند در قانون به صراحت آمده، اما در آییننامه اجرایی که ۲۱ ماه پس از تصویب قانون ابلاغ شده است، خبری نیست. دردآورتر این است که در مصاحبهها بارها بر این موضوع به عنوان نقطه قوت قانون جدید تاکید شده است اما همچنان سازمان تامین اجتماعی و دیگر وزارتخانهها آن را اجرا نمیکنند.»
او در بخش دیگری از صحبتهای خود به چالشهای اجتماعی و فرهنگی موجود در این زمینه اشاره میکند و میگوید: «فرزندپذیری برای بسیاری از خانوادهها به عنوان آخرین گزینه و از سر اجبار مطرح است. وقتی مداخلههای پزشکی بینتیجه میماند، سراغ فرزندخواندگی میروند. این امر پیامدهای ناگواری دارد. خانواده به خصوص زنان به شدت از نظر روانی و جسمی تحت فشار هستند و این امر باعث میشود که دوره انتظارشان بسیار دشوار شود. بعد هم نسبت به کوچکترین برخورد اطرافیان که ممکن است برای فرزندان زیستی هم رخ بدهد، واکنشهای شدید بروز میدهند. تقریبا هیچ گروهی برای تبادل تجربیات در بین خانوادههای فرزندپذیر وجود ندارد. البته در سال ۱۳۹۰ وبلاگ فرزندخوانده شروع به کار کرده است و از اولین مواردی است که چند مادر دارای فرزندخوانده، با هم کاری مشترک انجام میدهند. با این وجود، آنها هم با نام مستعار مینویسند و عکس فرزندانشان را منتشر نمیکنند. اینها نشان میدهد که هنوز ترس از قضاوت شدن و پرسشهای آزاردهنده در آنها زنده است. گاهی در کامنتهای نوشتههای این وبلاگ نیز قضاوتهایی همچون "حرامزاده" بودن فرزندان این مادران را میبینیم».
آزادی جنسی و حق بچهدار نشدن
در افکار سنتی و مذهبی، رابطه جنسی با باروری و تولید مثل گره خورده است، اما بخشی از فرهنگ مدرن و آزادی فردی در رفتار جنسی و حق بچهدار نشدن و جدا کردن دو مفهوم «رابطه جنسی» و «فرزند آوری» از یکدیگر است. به این معنی که افراد باید از حق بچهدار نشدن هم برخوردار باشند و بتوانند از رابطه جنسی با هم لذت ببرند، بدون آنکه این رابطه الزاما به تولید مثل منجر شود.
شادی امین در این رابطه تاکید میکند که حق باروری و بچهدار شدن نباید در رابطه با افراد به شکلی تقویت شود که بچهدار نشدن را به ضد ارزش تبدیل کند. او میگوید: «اصولا حق داشتن فرزند حتی در یک رابطه همجنسگرایانه به معنای داشتن خانواده و یک تصویر کلیشهای است. حتی قانون ازدواج همجنسگرایان هم میتواند به نوعی ارزش تبدیل شود که اگر کسی در چنین رابطهای بود و ازدواج نکرد، لابد اشکالی دارد یا به حد کافی عاشق نیست. بنابراین باید خیلی مراقب باشیم که به رسمیت شناخته شدن یک سری حقوق مثل حق ازدواج و حق بچهدار شدن، ازدواج نکردن یا بچهدار نشدن را به ضد ارزش تبدیل نکنند.»
رشد چنین فرهنگی در جوامع امروزی، گاه به صورت عکسالعلهای شدید در مقابل بچهدار شدن نمود پیدا میکند و حتی به تحقیر و زیر سوال بردن افرادی منجر میشود که خواهان داشتن فرزند هستند.
نازنین و مهدی، زوج جوانی ساکن تهران که دهه چهارم عمر خود را پشت سر میگذارند، در سالهای اخیر در گروه دوستان خود، جدی یا شوخی به خاطر بچهدار شدن تحقیر شدهاند.
نازنین در اینباره به رادیو زمانه میگوید: «من یک زن تحصیلکرده و شاغل هستم و به نظرم بچهدار شدنم نتوانسته تاثیری منفی بر فعالیتهایم –جز در یکی دو سال اول– بگذارد. اما برخی دوستان جوان ما بچهدار شدن ما را در نقطه مقابل روشنفکری و زندگی خلاقانه و حتی مفید میدانند طوری که گاه حس تحقیر شدن به من دست میدهد و این حس که شاید من واقعا از فضای یک زندگی مفید و خلاقانه و فرهنگی دور شدهام.»
با این همه هنوز و همچنان درباره «حق باروری» به عنوان یکی از اساسیترین حقوق بشر سخن گفته میشود نه حق «ناباروری». به نظر میرسد علت این امر، کاهش میزان باروری در جوامع پیشرفته باشد که باعث شده است تمایل چندانی به تاکید بر حق بچهدار نشدن وجود نداشته باشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.