دنیای وارونه و باور نکردنی جمهوری اسلامی ایران: دستگیری دلهره انگیز آقای نوید اقدسی
پیام اخوان - نوید اقدسی اکنون به اتهامِ بی پایهٔ جرائم مواد مخدر، به طور بالقوه با مجازات مرگ روبهروست.
دنیای وارونهای را تجسم کنید که در آن قاتلان از مصونیت برخوردار هستند در حالیکه افرادی که خواهان عدالتاند مجازات میشوند. متأسفانه یک چنین دنیای عجیب و غریب با اصول اخلاقی وارونه، دقیقاً توصیفی است از دستگیری اخیر آقای نوید اقدسی در خانهاش توسط عناصر جمهوری اسلامی ایران که در تاریخ ۱۵ نوامبر ۲۰۱۵ و توسط عوامل «ستاد مبارزه با مواد مخدر» اتفاق افتاد. از آن زمان تا کنون خبری از او در دست نیست.
این میتواند توطئهای برای گرفتن اعترافات اجباری از ایشان به اتهامِ بیپایه و اساسِ داشتن مواد مخدر باشد که در ایران حکم اعدام به همراه دارد. به نظر میرسد که «جرم» واقعی آقای اقدسی همانا طلبِ عدالت برای قتل اعدام گونهٔ پسر خالهشان آقای عطاءالله رضوانی باشد که در روز ۲۴اوت ۲۰۱۳ در شهر بندرعباس اتفاق افتاد. این حقیقت که هر دوی این افراد اعضاء اقلیت سِتَمدیدهٔ بهاییمیباشند، امری تصادفی نیست. حکومت ایران از دیرباز از طریق طرحِ جرائم جعلی و ساختگی و نیز تئوریهای پوچ و بی معنی توطئه، سیاستی را مبنی بر استفاده از این اقلیت صلحطلب بهعنوان سپر بلای خود، دنبال میکرده است. در حالی که منطقه خاورمیانه در حال فروپاشی و سقوط به ورطهٔ تاریک افراطگرایی مذهبی میباشد، پاسخ جمهوری اسلامی، برانگیختنِ هر چه بیشترِ تنفر مذهبی و خشونت علیه شهروندان خود میباشد.
آقای رضوانی، شوهری از خود گذشته و پدر دو فرزند بود. همانطور که روالِ سیاست همیشگی و رسمی ایران است، ایشان به دلیل هویت مذهبیاش به عنوان یک بهایی، از حق تحصیل در دانشگاه محروم گردید. اما او با فروش و تعمیر دستگاههای تصفیه آب، موفق شد خانوادهٔ خود را اداره نماید. وی که عضو برجستهای در جامعه محلی بهایی محسوب میگردید، در کسب و کار خود حُسنِ شهرتی حاصل نموده و در میان همگان به دلیل صداقت و شرافتی که داشت مورد ستایشبود. کوتاه زمانی پیش از به قتل رسیدنش، وی پیامهای تلفنی تهدیدآمیزی دریافت میکرد. عوامل وزارت اطلاعات به او اخطار کرده بودند که باید بندر عباس را ترک نماید. حدود پاسی گذشته ازنیمه شب ۲۴ اوت ۲۰۱۳ در حومهٔ شهر، با اسلحهای که مجهز به صدا خفه کن بود، گلولهای به سر آقای عطاءالله رضوانی شلیک شد. این حادثه تمام علائم و آثار یک اعدامِ برنامه ریزی شدهٔ فراقضاییتوسط عوامل امنیتی را نشان میداد. اما علیرغم چنین شواهد قاطعی، مقامات قضایی با افزودن این مطلب که دیانت بهایی یک «فرقهٔ منحرف» میباشد، فوراً به خانواده رضوانی اطلاع دادند که او بهطور مرموزی خودکشی نموده است. مسئولان کشور به جای آنکه در باره این جنایت تحقیق کنند به نزدیکان ایشان اخطار کردند که هیچگونه عکس یا فیلمی از مراسم تشییع پیکر ایشان نگیرند و بارسانههای خارجی مصاحبه ننمایند و مقامات رسمی وزارت اطلاعات را در این ماجرا درگیر نکنند. در روز ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴ در تلاش برای دادن حق السکوت و بستن این پرونده، خانوادهٔ مقتول را تحتفشار گذاشتند که «حق الدّم» را قبول کنند. آنها از پذیرفتن این پیشنهاد امتناع ورزیدند.
اکنون تحت یک چنین شرایطی است که آقای نوید اقدسی توسط مقامات رسمی که خود را «ستاد مبارزه با مواد مخدر» معرفی نمودهاند، دستگیر گردیده است. بنا به گزارشها، همسایه او به مأموران گفته بود که خانوادهٔ محترم اقدسی «حتی سیگار هم نمیکشند چه برسد به مصرف مواد مخدر». در حین جستجوی خانهٔ آقای اقدسی، عوامل مزبور تمام کتابهای بهایی ایشان را به همراه کلیه عکسهایی که از پسرخالهٔ مرحومشان، آقای رضوانی داشتند، توقیف و ضبط نمودند، و این نشانگر انگیزههای واقعی آنها میباشد. هیچگونه مواد مخدری در هیچ کجای خانه ایشان پیدا نشد. واقعیت این است که هدف، مجازات آقای اقدسی بود زیرا وی دستور این افراد را مبنی بر سکوت کردن در باره قتل فوق اطاعت نکرده بود، بلکه ضمن گفتگو با رسانهها و سازمانهای حقوق بشر، خواستارِ اجرای عدالت در مورد پسرخاله خود شده بود. در حقیقت در همان روز دستگیری وی، ۱۹بهایی دیگر نیز دستگیر شدند و تعدادی از مغازههای متعلق به بهاییان نیز بسته شد، که این نیز خود، وجود یک شیوهٔ برخورد با بهائیان که بخشی از سیاست دیرین حکومت ایران در آزار و اذیت ایشان است، را اثبات میکند.
در واقع، اکنون آقای اقدسی به اتهامِ بی پایهٔ جرائم مواد مخدر، به طور بالقوه با مجازات مرگ روبروست. در حقیقت، او را صرفاً به دلیل آنکه خواهان انجام تحقیقات جنایی اساسی در باره قتلوحشیانهٔ پسر خالهاش بوده است که از روی انگیزههای مذهبی صورت گرفته، مجازات میکنند. سیاست حکومت ایران، مصونیت برای قاتل و مجازات برای خانوادهٔ قربانی است. در زمانی کهافراط گرایی مذهبی این منطقه از جهان را متلاشی میکند و مردم ایران از زوال و نقصان اقتصادی در رنجند و یأس اجتماعی بر ایشان سایه افکنده است، پاسخ عناصر رهبری جمهوری اسلامی، قتل و ترور اعضاء اقلیتهای مذهبی و سرکوبِ آنهایی است که جرأتِ آن را دارند که بپرسند چرا باید حیات یک انسان بی گناه اینگونه نابود گردد.
در وضعیتی که کشمکشهای داخلی بر سر قدرت در جریان است و بی ثباتیهای منطقهای قدرتتندروها را به خطر انداخته است، تشدید اذیت و آزارهای مذهبی، رویدادی است که از حوادثی شوم خبر میدهد. تاریخ به ما نشان میدهد که حکمرانان مستبد و عوام فریب به ویژه در زمان رویارویی با بحران، از اقلیتهای آسیب پذیر به عنوان سپر بلای خود استفاده میکنند تا افکار عمومی شهروندان خود را از توجه به نگرانیهای اصلی منحرف نمایند. حال، چه کشتن آقای رضوانی باشد و چه اعدام بالقوهٔ پسرخالهٔ ایشان، آقای اقدسی، توجه به تاریخچهٔ اعدامهای سیستماتیکرهبران بهایی در دههٔ ۱۹۸۰، یعنی در طی نخستین دهه انقلاب اسلامی، حائز اهمیت است. اینمبارزهٔ خشونت بار، بخشی از راهکارهای تحکیم قدرت از طریقِ شریر جلوه دادن گروههایی استکه آیتالله خمینی به طور خودسرانه آنها را «فرقهٔ ظالّه» و «محارب» مینامید. وی تنفر خاصی نسبت به بهائیان داشت. گزارش سال ۱۹۸۵ سازمان ملل متحد که توسط بنجامین ویتکر[Benjamin Whitaker] متخصص حقوق بشر تهیه گردید، از این قیام عمومی در جهت نابودسازی بهائیان، به عنوان «نسل کشی» یاد کرد.
در زمانی که رهبران جهان مأیوسانه در جستجوی راه حلی برای جنگهای فرقه گرایانهای میباشندکه تمام منطقه را در خطر نابودی قرار داده است و تروریسم را در سراسر جهان منتشر ساخته است، این نکته را باید دریافت که ایدئولوژی افراط گرایی مذهبی که برخی از رهبران سیاسی از آن دفاع میکنند، ریشهٔ اصلی این معضل میباشد. مادامی که قدرت سیاسی بر پایهٔ شریرو اهریمنی جلوه دادنِ اقلیتها و قرار دادنِ ایشان در معرضِ آزار و اذیتهای وحشیانه باشد، نمیتوان برای ایران و پهنهٔ خاورمیانه، انتظاری به جز آیندهای تاریک و یأس آور داشت. عوامل اطلاعات و حامیانِ تندروی ایشان که در جهان افکار واهی و بیمارگونهٔ خود، انسانهای بیگناه را به قتل میرسانند، نهتنها جُبن و ریاکاری خود را به معرضِ نمایش میگذارند، که جَهالتِ کامل خود را نسبت به آنچه که حقیقتاً میتواند مردم ایران را به داشتنِ امنیت و آیندهای مترقی رهنمون سازد، نشان میدهند.
نسخه انگلیسی این مقاله در هافینگتنپست منتشر شده است.
نظرها
حمید
مذهب بدترین ایده برای حکومت است
حقیقتگو
دین اسلام ابزار و فلسفه ای بر چاولگری و برده گری مردمان دارد از بدو تولد این فاجعه شیطانی در کره زمین و تا حالا در قرن ۲۲ هیچگاه از لطف مهربانی و شادی و هنر ذره ای در فلسفه و اعمال مجیریان چپاولگر و بچه و زن باز و مفت خور انسان کش دیده نشده و دیده نمی شود ولی موردهایی که چند ده اخیر به آن اضافه شده است این است امپریالیست ها هم این دین را بعنوان ابزاری برای چپاولگری و برده کردن مردمان کشورهای جهان سوم که مملو از معادن زمینی و زیر زمینی هستند استفاده می کنند. فقط در تاریخ کشور ایران مملو است سرشت و اعمال وحشیانه ضد بشری این اهریمنان تحت عنوان اسلام.
جوانمرد سابق
هموطنان من با مردم ایرانی زیادی مرواده کردم از مردم عادی تا دانشگاهی 1- حدود نمی از مردم م کاملا بی دین هستند و صرفا از روی منفعت و برخی ترسهای واهی القایی هنوز تظاهر به تشیع و سالام میکنند و در واقع مسلمان و شیعه نسیتند. بیتشر نمی زا مردم نماز نمیخوانند و روزه نمیگرند. 2- اکثریت مردم ایران دیگر طرفدار حکومت دینی نیستند و اکثر شبه مذهبی ها، زنها هستند. متاسفانه زنهای ایارنی هنوز اثرات تشیع خرافی و سفره عباس و شله زرد از رسومشان است. بخشی از بر میگردد به بدبینی مردها ایارنیها و زنها با یان کرا سعی میکنند اعتماد نردهایشانبدست بیاروند. چون اخلاقیلاتبع شدذت افت کرده و خیانت زیادشده و مردهای متاهل بع زتهایشان بدبین هستندو تظاهر به تذین بین زنهای ایارنی نوعی کسب اعتناد است. چون دین و اخلاق جانعه سنتی ایران قرنرها پیوند خورده. مثلا کار و خمب برای بهشتو حهنم و از ترس خدا بود و نه مثل کشور ژاپن و چین کار خوب و اخلاقی باری خوب بودن انجام میدهدند. دزدی بد است چون کارناسایستی اشستولی در تشیع دزدی بداست چون خدا گفته! این مثل است. اخلاق این جهانی هنوز در ایران جا نیفتاده. زن و مرد ااینری اکثرا نمتوانند قبول کنند خیانت بداست آنها فکر مکینند خیانت بد است چون خدا و قران گفته! بخشاز ظهور دین بخاطر ترسهای اجتماعی است.و خواهان حکومت سکولار دموکراسی هستند . البته انهایی سواد دانشگاهی و بلالایی ندارند بجای اصطلاح سکولار دوموکراسی از جدایی دین و از سایست میگویند. بالاب 90 درصد مردم از آخوندها و سپاهی و بسیجی متنفرند. 3- چند ملیون عضو بسیج هستند ولی بسیجی واقعی کمتر یک میلیون نفر است. باقی به احبار و بخاطر منافع است. سخصا پسرانی میشناسم که نه نماز میخوانند و نه رو زه میرند و حتی /اخوندها فحش میدهند و مخالف نظامند و خواستار حکومت غیر دین هستند ولی گرفتن امکانتی چون کاهش خدمت سربازی یا اینکه در پادگانهای مفت خوری و راحت سپاه بیفتند تا از مناطق خطرتناک مرزی سر در نیاروند عضو بسیج شده اند. مذهبی های معتقدد نظام که جیره خوارحکومت هستند حدود 10 دردثد هستند. اینان شامل سران سپاه بسیج ووراتش ونیوری انتظامیو خانناده هایشانهستند که زندگی و معیشتشان در کگروهی این رژیم است. اگر به ایتان اطمنان داد در صورت سرنگونی نظام مورد تعقیب قرا نمیرند یا عفو میوشند طرفداران واقعی نظام به کمتر دو درصد میرسد همان سفاکان خونخواری هستند که جلادخانه های رژیم در به قال جوانا ن کشو ر میزندد.