«زوال قدرت» روزنامه بهار را توقیف کرد
مدیر مسئول روزنامه «بهار» به دادسرای تهران رفت که پاسخگو باشد. انتشار مقالهای در رد نظریه «نفوذ» رهبری جمهوری اسلامی بهار را برای پنجمین بار به محاق انداخت.
روزنامه «بهار» اینبار به خاطر انتشار مقالهای با عنوان «واهمه از زوال قدرت» نوشته علیرضا کفایی در انتقاد از جدال فقیهان بر سر قدرت و تکیه آنها به نظامیگری و رد نظریه نفوذ رهبر جمهوری اسلامی توقیف شده است. دادستان این روزنامه اصلاحطلب را به «تبلیغ علیه نظام» متهم کرده است.
منصور قنوانی، مدیر مسئول روزنامه «بهار» به خبرگزاری دانشجویان ایران گفته است که برای رسیدگی به تخلفات روزنامه توقیفشده «بهار»، صبح یکشنبه ۱۳ دی جلسهای در دادسرای تهران برگزار شد. در این جلسه مسئولان علت توقیف روزنامه «بهار» را انتشار مقالهای عنوان کردند که نیمی از آن به شکل سانسور شده در شماره شنبه ۱۲ دی منتشر شده بود.
در این مقاله نویسنده به موضوع «نفوذ» میپردازد و شرایط آن را برمیشمرد.
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ۴ آذر ۹۴ در جمع فرماندهان بسیج سخنرانی کرد و درباره خطر آنچه که آن را «نفوذ» نامید هشدار داد.
علیرضا کفایی در مقاله «واهمه از زوال قدرت» مینویسد: «آنچه امروز در ایران در حال رخ دادن است نگرانکننده و مأیوسانه است. در طراز بالای جامعه و در حاکمیت و بخصوص میان فقیهان و روحانیت مشکل پدید آمده است. بدون توجه به اینکه جامعه در معرض خطر جدی است و کارزار بیهوده فقیهان موجب غفلت از جوانان و آینده میشود یکدیگر را متهم میکنند و تا حد فحاشی و تهمت زدن پیش رفتهاند و از یکدیگر برائت میجویند.»
نویسنده در فراز دیگری از این مقاله مینویسد: «فقیهانی که خشونت را تئوریزه میکنند و بر اساس رأی و نظر آنها مریدان مسلحشان جامعه را به سوی خفقان و ناامنی و ترس و وحشت میبرند هیچ فکر کردهاند که به مهره آمریکا برای نفوذ تبدیل شدهاند؟»
منصور قنواتی، مدیر مسئول روزنامه «بهار» گفته است به این دلیل که مقاله «واهمه از زوال قدرت» در برخی رسانههای خارج از ایران [به شکل کامل و سانسور نشده] منتشر شده، مسئولان نسبت به این مقاله حساس شدهاند و «بهار» را توقیف کردهاند.
به گفته مدیر مسئول روزنامه «بهار» هفتاد درصد از شماره یکشنبه ۱۳ دی این روزنامه از چاپ بیرون آمده بود که شعبه ۱۲ دادسرای فرهنگ و رسانه از طریق فاکس به تحریریه این روزنامه اطلاع داد که توقیف شده و نسخههای چاپ شده هم اجازه خروج از چاپخانه را ندارند. این نسخهها خمیر شدهاند.
روزنامه بهار در آبان ۱۳۹۲ پس از انتشار مقالهای با عنوان «امام: پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» با رأی هیأت نظارت بر مطبوعات توقیف شد.
علی جنتی، وزیر ارشاد اسلامی که از توقیف روزنامه بهار در آبان ۹۲ اظهار تأسف کرده بود، به مجلس شورای اسلامی فراخوانده شد و سومین کارت زرد خود را دریافت کرد.
هفتهنامه «شهروند امروز» و روزنامه «آسمان» از دیگر نشریات اصلاحطلب بودند که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی توقیف شدهاند.
نظرها
شهروند درجه سه
راستش را بخواهید من خیلی وقت بود که به این روزنامه مشکوک بودم. جای شگفتی بود که چرا غیرت اسلامی امت حزب اله حاضر در صحنه بجوش نمی آید و مرکز آموزش وپژوهش امام خمینی (رپ) بریاست حضرت مَـه لقااله مصباح یزدی احساس تکلیف و دقت نمی کند و خاموش نشسته اند ! این لوگوی بهار را که آدم نگاه میکند انگار بلانسبت رویم به دیوار، یک زنی به پشت خوابیده و زانوانش را بالا برده و ساق پایش راا به طرف پایین گرفته و کفت پایش را شیب داده به طرف زمین ! با دوتا چشمای وسوسه انگیز به مردهای نامحرم نگاه می کند که … ! استغفراله ! خواستم چند بار به قوه قضای حاجتیه شکایت کنم یا به مَـه لقااله مصباح یزدی توجه بدهم، باز گفتم شاید به مصلحت نظام نباشد ! شکر خدا که مسئولان نظام مقدس احساس تکلیف کردند و این مرکز تبلیغ اسکتباری را بستند .
رضا
متاسفم برای این شهروند درجه سه که دامنه عقده های سرکوب شده جنسی اش تا لوگوی یک روزنامه هم فرا رفته است. متاسفم برای آن به اصطلاح مبارزان و آزادیخواهانی که فریاد اعتراضشان علیه جمهوری اسلامی و تحجر و سکسیم گفتمان این نظام حاکم، گوش فلک را -البته تنها در دنیای مجازی و نه ابدا حقیقی- کر کرده ولی در واقعیت همان گفتمان جنسیتی و متحجر نظام را بازنمود میکنند. برداشت عملی جنسی از لوگوی یک روزنامه که به عقل هیچ انسان سالمی نمیرسد، چه تفاوتی با گفتمان نظام حاکم دارد که هر ابژه ی ساده و پیش پا افتاده را بدل به سوژه ی جنسیتی میکند؟ البته مفلوکی و حقارت های فروخفته این شهروند گویا از نظام اسلامی هم فراتر است:«خواستم چند بار به قوه قضای حاجتیه شکایت کنم یا به مَـه لقااله مصباح یزدی توجه بدهم، باز گفتم شاید به مصلحت نظام نباشد !....» یعنی چشمان تیزبین(!) و وقاحت بین ایشان، آنچه که حکومت هنوز به سوژه ی جنسی تبدیل نکرده را هم به عمل جنسی درآرورده است.گویی حکومت مو بینند و ایشان پیچش مو!!! دست مریزاد!
شهروند درجه سه
آقا رضا ! «اگر» از طرفداران آقای مصباح هستید بحثی با شما نیست. نقش ایشان (و سران قوه ی به اصطلاح قضائیه) در جنایت ها و خیانتها از جمله قتلهای زنجیره ای و سرکوبهای سال 88 و تجاوز به جوانان مردم و سخنان ضد مردمی که میگویند روشن تر از آن است که نیازی به توضیح باشد. روی پای آقای خامنه ای هم افتاد که پایش را ببوسد ! ولی به مراد نرسید ! در هرحال به نظر میرسد شما در جریان سروصدای (گویا) سال گذشته آقای مصباح و شاگردانش درباره لوگوی روزنامه تهران امروز نیستید یا آن را فراموش کردید. آقایان کشف کرده بودند که لوگوی روزنامه تهران امروز تصویر زنی را به ذهن تداعی می کند که گویی در حال رقص است و ... ! می توانید در سایت های اینترنتی سابقه موضوع را پیدا کنید و ببینید. سروصدا شد و بعضی طنزپردازان و کاریکاتوریست ها هم به آن پرداختند. کار به جایی رسید که مسئولان روزنامه ناچار شدند ساختار آن را تغییر دهند! من هم با توجه به آن ماجرا مدتی به لوگوی بهار نگاه کردم و این مطلب بخیال خود «طنزآمیز و تلخ » را نوشتم. خواستم با این شیوه آن ماجرا را یاداوری کرده باشم و بیاد بیاورم که دچار چه مصیبت هایی هستیم . بهیچ وجه جدی ننوشتم. ولی می بینم که شما موضوع را جدی گرفتید و عصبانی شدید و در آن حال هر چه بد بیراه به ذهنتان رسید به ما نسبت دادید ! در همان حال هم نوشتید « گفتمان نظام حاکم ... هر ابژه ی ساده و پیش پا افتاده را بدل به سوژه ی جنسیتی میکند » ! من هم خواستم همین را یاداوری و به آن اشکال کنم. (جسارت کردید ولی جسارت نشود که) اگر این یاداوری آنهم طنزآمیز را درخور چنان پاسخی بدانید، خود قضاوت کنید شما که جدی نوشتید تا چه اندازه مستحق چنان نسبت هایی هستید. به دوستان در سایت زمانه عرض میشود که من نویسنده یا روزنامه نگار نیستم، چیزی که می نویسم را هم کار تخصصی نمیدانم. چون خواننده اثرهای نویسندگان و روزنامه نگاران هستم اندکی با مشکلات کار آشنایی دارم. ولی ناسزاگویی آقارضا دشواری کار روزنامه نگاری را بیش از پیش به من نشان داد. نویسندگان و روزنامه نگاران بویژه طنزپردازان و کاریکاتوریست ها گویی در زمینی مین گذاری شده کار می کنند! هر آن ممکن است انفجاری رخ دهـد ! ... دست مریزاد !
فریبرز
درود بر شهروند درجه سه وتاسف بر کسانی که حتی طاقت طنز سیاسی هم ندارند