مدیریت زنان بر رسانهها؛ جنسیتمحوری یا تبعیض مثبت؟
چهار زن مدیر چهار رسانه فارسی خارج از ایران هستند. برخی در پی ارتباط آنها با مدیران قبلی رسانهاند، برخی موفقیت آنها را در گرو جایگاه مردان نزدیکشان میدانند و گروهی نیز به شوخیهای جنسیتی روی آوردهاند.
پس از انتخاب رزیتا لطفی به عنوان مدیر بیبیسی فارسی، نگاهها به سمت چهار زنی جلب شد که چهار رسانه مهم فارسی در خارج از کشور را اداره میکنند. در حال حاضر به جز رزیتا لطفی، ماریا سرسالاری، ستاره درخشش و رینکه فن سانتن هم مدیران رسانههای بیبیسی فارسی، یورونیوز، صدای آمریکا و رادیو زمانه هستند؛ چهار زنی که تصویر آنها در کنار یکدیگر مدتی میان کاربران شبکههای اجتماعی دست به دست میشد. برخی اما در پی ارتباط آنها با مدیران قبلی رسانه بودند و برخی دیگر موفقیت این زنان را در گرو جایگاه همسرانشان میدانستند. گروهی نیز مثل همیشه به شوخیهای جنسیتی روی آورده بودند تا با دستاویزی به این مساله، بار دیگر جنسیت را نقل محفل هزلیات کنند.
مرکز توجه قرار گرفتن این چهار زن، اما تنها برای تحسین و شگفتی نبود و نقدهایی نیز به همراه داشت. برخی به چشم «تبعیض مثبت» به این مساله نگاه کردند و دلیل انتخاب آنها را نه شایستگی در حرفهشان بلکه «زن» بودنشان دانستند. اما گروهی دیگر معتقد بودند که تکیه بر زن بودن این چهار نفر، نوعی «جنسیتمحوری» است که در هر صورت باز هم آنها را هدف ارزیابی بر اساس جنسیتشان میکند. اما به واقع آیا رسیدن زنان به پستهای مدیریتی در رسانهها، تجربهای تکراریست؟ به راحتی صورتپذیر است؟ زنان در رسانهها با چه موانعی روبهرو هستند؟
آیا جنسیت در کار رسانهای مهم است؟
توجه به جنسیت این چهار مدیر مساله «جنسیتمحوری» را پیش میکشد. همان مسالهای که زنان در رسانهها با آن دست به گریبان هستند. به طوریکه ارتقای مقام آنها در هر سطحی که باشد شک و تردیدهایی را به دل بقیه راه میدهد که از بستر «فریبندگی» زنان نشات میگیرد. فریبنده بودن زنان موضوعیست که در ادبیات عامه نیز به کار میرود. چه بسیار پسرانی که در نوجوانی با هشدارهای دیگران مواجه میشوند که زنان «حیلهگر» هستند. ارتقای مقام آنها نیز در افکار عمومی به راحتی دستخوش چنین تعابیری میشود که ریشه در فرهنگ ما دارد.
ماریا سرسالاری، مدیر یورونیوز فارسی که از توجه همکارانش به تصویر چهار زن در مقام مدیریت چهار رسانه مهم جا خورده بود، برای رادیو زمانه تعریف کرد که این مساله برای او «خندهدار» بوده است: «به همسرم هم گفتم که به جای این کار میتوانستند بگویند که چهار نفر با ریش پروفسوری یا با موهای بلند مدیر این رسانهها شدهاند. من به عنوان یک انسان هرجور طبقهبندی بر اثر ظاهر افراد را اشتباه میدانم. این نوع طبقهبندی ظاهری و مضحک است و باید این نگرش را از ذهن خود بیرون بریزیم. طرح این مساله به عنوان انتقاد از خوشحالی دوستان یا به اشتراک گذاشتن این خبر نیست بلکه از آن جهت مهم است که هر کدام از ما در مراحل مختلف زندگیمان به عنوان یک زن فشارهای بسیاری متحمل شدهایم که دلیل آن همین طرز نگاه است. در واقع یک موضوع ظاهری را به طرز مضحکی دست میگیرند و آن را دلیلی برای تبعیض نسبت به زنان قرار میدهند.»
سرسالاری معتقد است که اگر فردی بخواهد به خاطر زن بودن با «دلربایی» پستی را به دست آورد؛ «همین کار را آقایان هم میتوانند انجام دهند و به طور مثال از نفوذ یا جذبه مردانهشان برای گرفتن یک پست استفاده کنند.» البته چنین امر بدیهی در جامعه مردسالار جایگاه چندانی ندارد؛ چراکه شناخته شده نیست و جایگاه مردان طور دیگری توصیف میشود. در واقع در افکار عمومی اگر مردان توانستهاند جایگاهی کسب کنند به دلیل شایستگی یا حرفهای بودنشان است اما زنان همیشه افرادی متکی به دیگری شناخته میشوند که ترفندهایی برای پیشرفت دارند.
اما سرسالاری چنین بحثهایی را از اساس بیمعنی میداند: «به نظر من اصل قضیه این است که ما چه زن و چه مرد، هم به عنوان مدیر و هم به عنوان خبرنگار یا در دیگر ردههای زندگی حرفهایمان ابتدا محیطی را که در آن مشغول به کار هستیم، بسنجیم و سپس به سراغ محیط بزرگتر برویم. چراکه همین دیدگاههای بزرگتر اجتماعیست که در حال حاضر روی محیط کار من به عنوان یک خبرنگار که در فلان خبرگزاری کار میکنم تاثیر میگذارد. این دید از این لحاظ وجود دارد که دید بزرگتر جامعه همینطور است. باید ببینیم که در محیط کاریمان نسبت به نابرابری، بیعدالتی و تبعیض جنسیتی چه به زن و چه به مرد چه میگذرد. خود من طی ۲۴ سال و نیم زندگی خبرنگاری، شاهد تبعیضهای بسیاری بودم که حتی در محیطهایی زنها نسبت به مردان تبعیض روا میداشتند البته این مساله در مورد خانمها بیشتر بوده است. این مساله، وضعیت را برای زنان چندبرابر سختتر میکند که بخواهیم جلو برویم و ثابت کنیم که میتوانیم کاری را که میخواهیم انجام دهیم.»
نسرین وزیری، خبرنگار، در پروندهای به نام «زنان خبرنگار، آسیبپذیرترین و مظلومترین» که در سال ۱۳۹۱ در ماهنامه «مدیریت ارتباطات» منتشر شد به عنوان زنی خبرنگار از مصائب این قشر سخن گفته؛ از مشکلات پوشش که به خاطر خبرنگار سیاسی بودناش گریبانگیرش شده بود تا تهدیدها جنسی جنسیتی: «همه اینها در این پس زمینه است که برای رفع هرگونه جلب توجهی در محیطهای خبری رسمی، من و همکاران هم جنسم، همواره باید مراقب حفظ کامل حجاب، رنگ پوشش، سایز مانتو و.... باشیم و حتی گاه انگشتر خود را چنان در دستانمان بچرخانیم که به جای نگین، رینگی ساده دیده شود.»
وزیری در این یادداشت با اشاره به تاثیر جامعه مردسالار بر جامعه مطبوعاتی چنین نوشت: «نگاهی سطحی به فضای داخلی مطبوعات نشانمیدهد که نادرند زنانی همچون بدرالسادات مفیدی که توانست در حلقه سردبیری روزنامه «شرق» جایگاهی بیابد. حداکثر پست دبیری هم از آن زنان، در سرویسهای اجتماعی روزنامهها و سایتهاست که ژیلا بنییعقوب از پیشتازان آن بود. پروین امامی و نیلوفر منصوریان معدود زنانی هستند که توانستند به عنوان دبیر سیاسی روزنامههای بنام سیاسی -«جمهوریت» و «اعتماد»- پذیرفته شوند.»
البته امروزه رسیدن به پستهایی چون دبیر یک بخش برای زنان ناممکن نیست. در پایان دهه ۷۰ شمسی میتوان زنانی را یافت که به جز رسانههای مخصوص زنان در رسانههای دیگر به دبیری یک بخش رسیده بودند. اما مدیریت آنها بر یک رسانه چنان سنگ بزرگی برایشان تصویر میشد که شاید دلیل خوشحالی بسیاری از مدیریت چهار زن بر چهار رسانه مطرح دنیا از تبعات آن باشد. نه آنکه توانایی آن را نداشتهاند؛ بلکه جایگاه آنها در پستهای مدیریت تعریف نشده بود و البته جامعه مطبوعاتی نیز به دنبالهروی از جامعه مردسالار اعتمادی به مدیریت و تصمیمگیری آنها نداشت.
همانطور که همین امروز نیز زنانی که خبرنگار بخش سیاسی هستند بیشتر از زنانی که در حوزههای اجتماعی یا مختص به زنان خبرنگاری میکنند مهم شناخته میشوند. البته به همان میزان و چهبسا بیشتر، زنان در حوزه سیاسی یا ناکارآمد توصیف میشوند یا از سوی رسانهها و مخاطبان جدی گرفته نمیشوند. با مروری گذرا بر رسانههای تصویری، رادیویی یا حتی مکتوب به راحتی میتوان با گشتی در بخش سیاسی حضور گسترده و غالب مردان را شاهد بود.
عدم اعتماد به زنان در پستهای مدیریتی در رسانهها را میتوان از واکنشهایی که پس از انتخاب رزیتا لطفی شکل گرفت مشاهده کرد. برخی او را وابسته به همسرش که مدیر برنامه «پرگار» است دانستند و برخی به این اشاره کردند که چون سیاست جهانی به حضور بیشتر زنان تاکید دارد، لطفی برای این پست انتخاب شده. برخی از عدم تجربه او در روزنامهنگاری در ایران نوشتند و گروهی نیز گفتند به جای شایستهسالاری، جنسیت او توانسته باعث این انتخاب شود. هرچند که منشا تمامی این نقدها و موافقتها همان «جنسیتمحوری» حاکم بر جامعه است.
سرسالاری اما نگاه دیگری به این انتقادها دارد. او با اشاره به نابرابری جنسیتی دستمزد در اروپا معتقد است: «به همین دلیل شما باید ببینید که در محیط کاریتان آیا به عنوان یک انسان میتوانید با بیعدالتی و تبعیض کنار بیایید؟ اگر با این مساله کنار آمدید، خود شما بخشی از ماشین اعمال تبعیض هستید. فکر میکنم این وظیفه همه است؛ اعم از زن و مرد که در مورد هرگونه تبعیضی در محیط کاریشان واکنش نشان دهند و اگر نمیتوانند اقدامی انجام دهند محیط کارشان را تغییر دهند. این کاریست که خود من کردم و نخواستم بخشی از آن ماشین تبعیض باشم.»
او در ادامه به مارگارت تاچر اشاره میکند که اگرچه مشوق زنان بسیاری برای ورود به پارلمان و نمایندگی مردم بود، اما جلوی پیشرفت زنان را میگرفت: «خانم تاجر در بریتانیا به زنان و حتی زنان نسل بعد از خودش و حتی حزب مخالف کارگر انگیزه بسیاری داد که عضو احزاب یا کاندیدای نمایندگی مردم شوند و به پارلمان راه پیدا کنند. او خودش برای بسیاری از زنان الهامبخش بود. ولی به عنوان یک مدیر زن حالت خاصی داشت که بریتانیاییها از آن به عنوان سندروم ملکه زنبورها یاد میکنند. این سندروم به آن معناست که شما در محیط کار مدیر زن باشید اما اجازه ندهید که زنان پیشرفت کنند و دور خود را با جمعی از مردان پر کنید. بنابراین همه ما میتوانیم نسبت به یکدیگر تبعیض اعمال کنیم. شاید این مساله را بیشتر برای قشر خبرنگار میگویم که اگر ما خودمان مراقب حقوق حرفهایمان نباشیم یا با مدیران و همکاران در این خصوص صحبت نکنیم یا از مراجع صحیح مثل اتحادیه برای بهبود محل کارمان از نظر صنفی تلاش نکنیم، تبعیض اتفاق میافتد.»
مدیر یورونیوز فارسی بر این باور است که اگر زن یا مردی در حرفه روزنامهنگاری یا هر حرفهی دیگری توانسته به موقعیتی برسد که اداره و مدیریتش موفقیتآمیز توصیف شود، به جنسیت او ربطی ندارد: «در زمینه رسانه اگر زن یا مردی توانسته به موقعیتی برسد که به شکل موفقیتآمیز تیم خود را اداره و مدیریت کند، باعث پیشرفت رسانه شود و مهمتر از همه اینها، توانسته وظیفه خبررسانی را با مدیریت صحیح تیم خود به بهترین نحو انجام دهد هیچربطی به زن یا مرد بودن آن فرد ندارد.»
تا به حال چند زن توانستهاند به مدیریت رسانههای ایرانی دست پیدا کنند؟ با وجود آنکه به تعبیر فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران یک سوم روزنامهنگاران جهان را زنان تشکیل میدهند و از سوی دیگر نزدیک به ۷۰ درصد فارغالتحصیلان این رشته در ایران زنان هستند، چرا تاکنون در پست مدیریت رسانه قرار نگرفتهاند؟
جنسیت و بیاعتمادی به زنان بخشی از پاسخ است اما مساله دیگری نیز در میان است که باعث بالاتر رفتن حساسیت نسبت به مدیریت زنان میشود.
نقد جنسیتی کار حرفهای
طی ماههای اخیر که اعلام شده این چهار زن مدیر چهار رسانه هستند بحثها و گپهای بسیاری میان روزنامهنگاران در گرفت که این رسانهها را رصد کردهاند و ایراداتی به آن در زمان مدیریت زنان وارد دانستهاند. اما سوال این است که آیا پیش از مدیریت این زنان نیز چنین ایراداتی به نحوه فعالیت یک رسانه مطرح بوده؟ اگر چنین بوده غیر از این است که با نگاهی اینچنینی فرصت تجربه و یادگیری از زنان در پستهای مدیریت گرفته میشود؟ مسلما در نقد حرفهای شک و شبههای وجود ندارد و یکی از عوامل موثر در پیشرفت خواهد بود اما اینکه نقدهای خود را باز هم به جنسیت تقلیل دهیم، سوالیست که بایستی چرایی آن را دنبال کنیم.
در هر روی زنان در این عرصه تجربه چندانی ندارند. این مساله در داخل کشور حادتر است، چراکه جامعه مردسالار و نگاه فرودست به زنان شدت بیشتری در ابراز نظرات خود دارد. به زنان نه فرصت داده میشود که مدیریت رسانه را تجربه کنند و نه مهلتی برای یادگیری بیشتر نصیبشان میشود. اما به واقع چه تغییری در یک رسانه با حضور مدیر زن ایجاد میشود؟
در کنوانسیونهای بینالمللی به نقش کلیدی زنان در مدیریت و تصمیمگیری به وضوح اشاره شده است. تاکید در این کنوانسیونها نه به شکل شعاری که با بررسی تاثیرگذاری زنان در این حوزهها طبق تجربه صورت گرفته. در آنها اشاره شده که زنان به دلیل صلحجو بودن بیشتر نسبت به مردانی که در تاریخ جنگجو شناخته میشوند در پیشنهاد دادن راهحلهایی که به صلح منتهی میشود نقش ایفا میکنند. همانطور که فردریکا موگرینی که یکی از رئوس مذاکرات هستهای بود پس از به انجام رسیدن توافق گفته بود مردان در بیشتر مناقشههایی که ایجاد شد به دنبال لجبازی و دعوا بودند اما زنان توانستند آنها را به آرامش دعوت کرده و راهحل برونرفت از مناقشه ارایه دهند.
این تعبیر را از زبان برخی سردبیران نیز میشنویم که ماندگاری خبرنگاران زن در یک رسانه و سعی بر پیدا کردن راهحل برونرفت از بحرانها نزد آنها بیشتر از مردان است. به گفته برخی از سردبیران رسانههای آنلاین، همکاری آنها با زنان بسیار مسالمتآمیزتر و انعطافپذیرتر از مردان است. از سوی دیگر مدیریت زنان بر رسانهها میتواند به توجه بیشتر آنها به موضوعات و مسایل زنان دلالت کند. طی سالهای اخیر که رسانههای آنلاین روزانه ایجاد شدهاند انتقادهای بسیاری نیز گریبانشان را گرفته که نتوانستهاند مصایب زنان را پوشش دهند.
برخی رسانهها معتقدند که زنان تریبونهای خود را دارند و برخی دیگر به شکستهای جنبش زنان یا اختلافهای میان کنشگران این حوزه اشاره میکنند تا بتوانند راحتتر این دست مسایل را حذف کنند. در حالیکه نقدهایی چون کاستیهای کار گروهی یا اختلاف میان کنشگران مسالهای است که جنسیت نمیشناسد بلکه ناتوانی در کارگروهی یا بروز اختلاف در میان مردان نیز وجود دارد. مطرح کردن بیشتر تبعیض جنسیتی به همان میزان که آگاهیبخش است، میتواند باعث تبعیضهای دوباره شود. اما میتوان امیدوار بود که مدیریت رسانهای زنان باعث توجه بیشتر به این حوزه شود.
ماریا سرسالاری معتقد است که توجه به ظاهر افراد از نکات مورد نظر او نیست. برای همین روش دیگری برای مدیریت تبعیض جنسیتی موجود میان کارمندان زن و مرد اتخاذ کرده: «از نظر منابع انسانی همانطور که گفتم به ظاهر افراد اهمیت نمیدهم. از نظر من تواناییها و قابلیتهای زنان و مردان برابر است. از سوی دیگر به تبعیض مثبت هم عقیده ندارم که به طور مثال از ۱۲ پست، شش پست را برای زنان اختصاص دهم. اما به توانمندسازی زنان باور دارم و معتقدم که اگر احساس میکنیم در حوزههایی زنان در خصوص آموزش مورد تبعیض قرار گرفتهاند باید بتوانیم با توانمندسازی، نابرابریها را از میان برداریم و سعی کنیم اجازه ندهیم نسبت به کسی تبعیض اعمال شود. همکاران بایستی بتوانند با احترام متقابل به حقوق حرفهای همدیگر و قابلیتهای یکدیگر احترام بگذارند و این کار مهمی بود که تیم ما توانست انجام دهد.»
او برای توانمندسازی خبرنگاران نیز اقداماتی داشته و همانطور که خود توضیح میدهد توانسته در محیط کاریاش مدیریتی حرفهای داشته باشد: «از این جهت تغییر بزرگی انجام دادیم که توانستیم پل ارتباطی میان مردم و آنجه خارج از کشور میگذرد برقرار کنیم. این مجرا از نظر رسانهای بسیار محدودتر بود و ما توانستیم کمک کنیم که مردم بدانند خصوصا در این برهه خاص زمانی با رویدادهای مهم بینالمللی و منطقهای، در خارج از مرزهایشان چه اتفاقهایی میافتد. من توانستم در محیط کارم هدفهایم را مشخص کنم تا بدانیم میخواهیم چه کنیم و این تغییر را نسبت به بسیاری از مسایل مربوط به حوزه کشورهای فارسی زبان انجام دادیم تا دیدگاههایی که وجود داشت تغییر کند یا اطلاعات بیشتری در اختیار آنها قرار گیرد. پوشش کل اخبار یورونیوز در مورد اخبار ایران تغییر کرد و آموزشهای بیشتری به خبرنگاران ارایه کردیم تا همکاران بیشتری بتوانند با ما همکاری کنند. این مساله باعث شد که رسانه دیگری باشیم در دل یک رسانه خیلی بزرگتر و بتوانیم به پوشش بهتر اخبار آنها در حوزه خودمان نیز کمک کنیم.»
به هر روی اگر درصدد رفع تبعیضهای جنسیتی باشیم و خود را برابریطلب میدانیم در عرصه روزنامهنگاری نیز بایستی به زنان فرصت تجربه مدیریت داد تا همانگونه که صدها سال مدیریت، مردان را کارآزموده کرده، با تکیه به توانمندیهای زنان بتوان نگاه فراجنسیتی را در رسانههای فارسیزبان نیز شاهد بود.
نظرها
جمهوریخواه
بزرگترین و مهمترین دشمن پیشرفت حقوق زنان در جامعه (بجز باورها و ارزشهای کاذب مذهب سنتی) متاسفانه زنان هستند !