انسانها در عصر ظلمت
گزارشی که هانا آرنت از چند زندگی به دست می دهد اثریست در ستایش شهامت مدنی و به یادآورنده مفاهیمی مانند دوستی و شفقت حتی در تباهترین دورانها.
* مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
«انسانها در عصر ظلمت» نوشته هانا آرنت به ترجمه مهدی خلجی را «توانا» (آموزشکده آنلاین برای جامعه مدنی ایران) در ۳۳۶ صفحه به فارسی منتشر کرده و به رایگان در اختیار همگان قرار داده است: اثری در ستایش شهامت مدنی و به یادآورنده مفاهیمی مانند دوستی و شفقت حتی در تباهترین دورانها.
«انسانها در عصر ظلمت» مجموعهایست از چند گزارشِ زندگی به قلم هانا آرنت، اندیشمند و نظریهپرداز آلمانی پیرامون زمانهای که شخصیتهایی مانند روزا لوکزامبورگ، کارل یاسپرس، برتولت برشت، والتر بنیامین و لسینگ و هرمان باروخ در آن میزیستند.
آنچه که این شخصیتها را به هم پیوند میدهد، دورانی است که آنها زندگی خود را در آن سپری کردند: عصر ظلمت در نیمه نخست قرن بیستم با فجایع سیاسی و اخلاقی که همزمان بود با گسترش خیرهکننده علم و هنر.
آرنت این مقالات را در طول ۱۲ سال نوشته است.
هانا آرنت تعبیر «عصر ظلمت» را از شعر «آیندگان» برشت به وام گرفته است.
این شعر با این سطرها آغاز میشود:
در روزگاری که سخن گفتن ساده، نشان بیخردی است
و پیشانی بیچین، نشان بیتفاوتی
آری، آنکه میخندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است
این چه روزگاری است
که گفتوگو در مورد درختان هم جنایت به شمار میآید؟
هانا آرنت در مقدمه کتاب مینویسد: «عصر ظلمت نه تنها تازه نیست که در تاریخ گذشته نادر هم نبوده است.»
او سپس به یک توقع اخلاقی و از برخی لحاظ امیدبخش در دوران ظلمت اشاره میکند: این توقع وجود دارد که حتی در تاریکترین دورانها خردک شرری وجود داشته باشد.
هانا آرنت:
«حتی در تاریکترین زمانها، حق داریم توقع دیدن خُردک نوری را داشته باشیم. چنین بارقه نوری بیش از آنکه از نظریهها و مفهومها سر برکشد، به احتمال بیشتر، از پرتوی لرزان و سوسوزننده و اغلب کمجانی مایه میگیرد که مردان و زنانی در زندگی و کار خود - تقریباً تحت هر شرایطی و طی فرصتی که به آنها برای زیستن روی زمین داده شده – برمیافروزند.»
شرح زندگیهایی که هانا آرنت در این کتاب روایت میکند، همه بیانگر «خردک نوری» اند که مردان و زنانی مانند روزا لوکزامبورگ و برتولت برشت بر دوران خود تاباندهاند.
در میان این شخصیتها شاید روزا لوکزامبورگ اهمیت ویژهای داشته باشد. اگر هانا آرنت فقط به شرح زندگانی خود و روزا لوکزامبورگ اکتفا میکرد، این کتاب را میتوانستیم «زنان در عصر ظلمت» بنامیم: اثری در ستایش شهامت مدنی و به یادآورنده مفاهیمی مانند دوستی، برابری، شفقت و انسانیت، حتی در تباهترین دورانها.
هانا آرنت ۱۴ اکتبر ۱۹۰۶ در شهر هانوفر در آلمان متولد شد و ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک چشم بر جهان ما فروبست. او دانش آموخته فلسفه بود و در سال ۱۹۳۳، پس از به قدرت رسیدن فاشیسم در آلمان، ابتدا به پاریس رفت و سپس به نیویورک مهاجرت کرد. او در دانشگاه شیکاگو فلسفه سیاسی تدریس میکرد.
«ریشههای توتالیتاریسم» و «موقعیت بشری» و «ابتذال شر» از آثار مهم هانا آرنت به شمار میآیند. او در «ریشههای توتالیتاریسم» بر آن است که تا زمانی که انسان برای «ساختن تاریخ» خشونت بهکار میبرد، به رشد جنبشها و نظامهای توتالیتر کمک میرساند.
نظرها
نظری وجود ندارد.