پالمیرا: مرثیهای برای یک شهر
پل وین فقط تاریخ یکی از مراکز تمدن را روایت نمیکند. این کتاب اثریست در ستایش آزادی و جامعه چندفرهنگی، در دورانی که تروریسم مذهبی این ارزشها را تهدید میکند.
هنگامی که تروریستهای داعش تابستان گذشته معبد بل و بعل شمین و مجسمه شیر باستانی پالمیرا و همچنین سه برج «ایلابل»، «ویملیکو» و «وکیتوت» و «طاق پیروزی» پالمیرا را منفجر کردند، جهان یک بار دیگر در بهت فرورفت. اوج این وحشیگری فرهنگی شکنجه و قتل خالد اسعد، مدیر ۸۲ ساله پروژه باستانشناسی پالمیرا بود. او که نمیخواست محل اختفای گنجینههای پالمیرا را افشا کند، جان خود را بر سر صیانت از میراث فرهنگی سوریه گذاشت.
اکنون پل وین، تاریخدان فرانسوی اثری منتشر کرده با عنوان «پالمیرا، مرثیهای برای یک شهر» و این کتاب را به خالد اسعد، باستانشناس جانباخته سوری تقدیم کرده است. وین در این کتاب که همراه با ۱۳ تصویر از پالمیرا منتشر شده نشان میدهد که جهان چه میراثی را از دست داد.
مرثیهای برای یک شهر
وین در کتاب «پالمیرا، مرثیهای برای یک شهر» ابتدا اهمیت پالمیرا در دوران باستان را آشکار میکند. این محوطه تاریخی برای تاریخ تمدن همانقدر اهمیت دارد که شهر سوخته پمپئی در ایتالیا و شهر «افهسوس» در آسیای صغیر.
پالمیرا در دوران باستان یک کلانشهر چندفرهنگی بود که تا سال ۲۰۰ بعد از میلاد به قلمرو امپراطوری رم تعلق داشت، اما با اینحال موفق شده بود استقلال فرهنگی و اجتماعی خود را حفظ کند.
پیشینه پالمیرا به چهار هزار سال پیش میرسد، اما دو هزار سال پیش در حاشیه امپراطوری رم و امپراطوری ایران، در پناه کویر، به شهری که از نظر اقتصادی و فرهنگی شکوفا بود تبدیل شد.
پل وین با زبانی داستانی، همراه با شخصیتی که در قالب یک جهانگرد رومی تخیل کرده است ما را با خود به آن دوران شکوفایی و جلال اقتصادی و فرهنگی میبرد. مردمان شهر به چند زبان صحبت میکنند و زندگیشان را از راه تجارت با ایران و چین و هند میگذرانند. آنها فقط به حمل و نقل کالا از طریق کاروانهایی از میان صحرا تا بندرگاههای خلیج فارس اکتفا نمیکنند، بلکه با این کالاها تجارت هم میکنند و به این ترتیب موفق میشوند اقتصاد شهر را رونق دهند.
از دریچه چشم یک مسافر جهانگرد رومی با معماری پالمیرا آشنا میشویم: در چشم او معماری شهر مانند معماری زادگاهش آشنا و در همان حال به طرز غریبی بیگانه جلوه میکند.
وین مینویسد:
«پالمیرا به قلمرو امپراطوری رم تعلق داشت، متمدن بود و حتی میتوان گفت یک شهر فرهنگی به شمار می آمد، اما در همان حال در دسترس قبایل بیابانگرد قرار داشت و از امپراطوری ایران هم که در آن زمان یکی از کانونهای تمدن بود و به آن نظر داشت، چندان دور نبود.»
پالمیرا از دریچه چشم جهانگرد رومی که داستان را تعریف میکند، یک شهر بسیار بزرگ است. ساکنان شهر از نگهداری از حیوانات اهلی منع شدهاند. آنها فقط اجازه دارند احشام را برای خرید و فروش به بازار شهر انتقال دهند. شترهای کاروانداران در کاروانسراهای خارج از شهر تیمار میشوند. بسیاری از ساکنان فقیر شهر هم در حومه، در نزدیکی این کاروانسراها زندگی میکنند. برخلاف دیگر شهرهای امپراطوری رم، در پالمیرا نسب خانوادگی و نژاد از شغل شهروندان اهمیت بیشتری دارد.
قهر پالمیرا از ایران
تقدیر چنین است که پالمیرا امپراطوری رم را از فروپاشی نجات دهد. والرین، امپراتوری روم٬ در شرق فرات از سپاهیان ایران در زمان شاپور اول شکست سنگینی خورده و در اوج ذلت به اسارت آنها درآمده بود. در حالی که در گوشه و کنار زیرساختهای نظامی امپراتوری روم درهم میشکست، سپتیمیوس اویناتوس، یک شهروند رومی و اشرافزاده اهل پالمیرا٬ مقاومت در برابر سپاهیان شاپور اول را سازمان داد.
علت این دشمنی هم این بود که پس از پیروزی ایرانیان بر رومیها در سال ۲۶۰ میلادی در نبرد ادسا، اهالی پالمیرا تلاش کردند با ایرانیان از در صلح و دوستی درآیند، اما شاپور اول نمایندگان آنان را به حضور نپذیرفت و چنین بود که اویناتوس به رومیها پیوست و به ارتش ایران حمله کرد و به طرز غیرمنتظرهای ایرانیان را شکست داد. در اثر این پیروزی پالمیرا به یکی از مراکز مهم تجاری در خاورمیانه بدل شد. در فاصله بین سالهای ۲۶۲ تا ۲۶۶ میلادی اویناتوس موفق شد بخشهایی از میانرودان را از چنگ ایرانیان به درآورد و به قلمرو پالمیرا ملحق کند. این پیروزیها بر رونق این شهر در دوران باستان افزود.
بعدها زنوبیا، ملکه افسانهای پالمیرا قلمروی به جای مانده از همسرش، اویناتوس را گسترش داد و بر راههای مواصلاتی رم تسلط پیدا کرد. او اکنون میتوانست در حمل و نقل مواد غذایی به رم اختلال ایجاد کند. یورش زنوبیا به رم به جایی نرسید و این سرآغاز انحطاط پالمیرا بود.
وین نشان میدهد که در دوران شکوفایی اقتصادی و فرهنگی پالمیرا چگونه دستاوردهای فرهنگی شرق و غرب در این شهر به هم آمیختند و یک تنوع فرهنگی بینظیر در خاورمیانه را به وجود آوردند.
وین مینویسد:
«حتی در ویرانههای به جای مانده از پالمیرا هم میتوان نشانی از آزادی، جامعه چندفرهنگی و سازشناپذیری را یافت. آنها که فقط در پی یک جامعه فرهنگی یکدستاند، خود را محکوم کردهاندکه در پیلهای زندگی کنند.»
به این ترتیب «پالمیرا، مرثیهای برای یک شهر» نوشته پل وین فقط به روایت تاریخ یکی از مراکز تمدن در دوران باستان بسنده نمیکند، بلکه اثریست در ستایش آزادی و جامعه چندفرهنگی، در دورانی که تروریسم مذهبی هر دو این ارزشها را تهدید میکند.
نظرها
نظری وجود ندارد.