«فیل در تاریکی» و زمینههای انقلاب
تکخالِ قاسم هاشمینژاد، رمانیست با زبانی غنی و ساختار روشن اما درآمیخته با احساسات مذهبی و نفی شهرنشینی به عنوان زمینههای یک انقلاب بدفرجام در ایران.
«فیل در تاریکی» نوشته قاسم هاشمینژاد، نویسنده فقید ایرانی نخستین رمان پلیسی در ادبیات معاصر ایران نیست، اما موفقترین اثر در این ژانر است: رمانی سرراست با زبانی غنی و ساختار روشن اما درآمیخته با احساسات مذهبی و نفی شهرنشینی به عنوان زمینههای یک انقلاب بدفرجام در ایران.
قاسم هاشمینژاد، نویسنده، روزنامهنگار و از منتقدان ادبی مهم ایران در سالهای پیش از انقلاب بود. مهمترین دستاورد او برای ادبیات معاصر ایران رمان «فیل در تاریکی» به عنوان یک تکخال ادبیست. هاشمینژاد در این رمان که در سال ۱۳۵۵ نوشته شده و نخستین بار در سال ۱۳۵۸ توسط انتشارات معتبر «کتاب زمان» منتشر شد، قالب رمان پلیسی را برای نشان دادن آشفتگیهای اجتماعی به کار گرفت. در این اثر، شهر زمینهساز رشد درندهخویی و فعالیت تبهکاران است.
یک نویسنده عارف و انقلابی
رمانهای پلیسی معمولاً پیرنگی سرراست با فراز و فرودهایی دارند. حادثهای اتفاق میافتد، معمایی شکل میگیرد، نظم مسلط به هم میخورد، جستوجویی آغاز میشود و کارآگاه و پلیس، بدون آنکه ارتباط درستی با هم داشته باشند، برای رمزگشایی از واقعه تلاش میکنند. با حل معما، نظم مجدداً برقرار میشود. در همه ۷۰ رمان پلیسی که از آگاتا کریستی، نویسنده بریتانیایی به جای مانده، برقراری عدالت به معنای برقراری مجدد نظم ویکتوریاییست. در این معنا میتوان گفت اگر آگاتا کریستی ضد انقلابیترین نویسنده جهان است، قاسم هاشمینژاد، در «فیل در تاریکی» انقلابیترین و البته عارفمسلکترین نویسنده رمان جنایی و پلیسیست.
در «فیل در تاریکی» جلال امین، یک مرد چهل و یک ساله شهرستانی که در تهران تعمیرگاه مجاز دارد و سرش به کار خودش است، از روی تصادف با باندهای تبهکار قاچاق بینالمللی مواد مخدر درگیر میشود. این درگیری ناخواسته که به خاطر ۱۵ کیلو هروئین اتفاق میافتد زندگی خانوادگی و روزانه او را مختل میکند و سرانجام با تلاش او و با همراهی یک افسر پلیس که لهجه شیرازی دارد و مساعدت یکی از تعمیرکاران ارمنی کارگاه جلال، عدالت و نظم از نو برقرار میشود. در این رمان برخلاف رمانهای پلیسی متعارف «معما» و کشف آن در وهله اول اهمیت ندارد. آنچه که مهم است، تبهکاری شهر به عنوان زمینههایی برای پناه آوردن به زندگی آرام سنتی و رفتن به مسجد و عبادت و میل جلال به یگانگی با اجزای طبیعت در بستر یک زندگی روستایی و آرام است.
در حسرت «امنیت جمع»
جلال امین دلی شوریده و شخصیتی بیقرار و دوپاره دارد. هنگامی که این شوریدگیها و بیقراریها شدت پیدا میکنند، با درون او که از گم شدن وحشت دارد و در حسرت «امنیت جمع» است آشنا میشویم.
مسجد مکانیست که امنیت خاطر را برای او فراهم میآورد. در فرازی از داستان، در یکی از همین لحظات شوریدگی و بیقراری میخوانیم:
«وارد مسجد آیتالله نوری شد. این مسجد را همیشه دوست میداشت. نقلی و نجیب و مأنوس بود. مثل خانهی خود آدم. خانهی خدا به این مهربانی و رأفت سراغ نداشت. آن درختها. آن حوض کوچک پرآب که در جنبش ماهیهای آن وضو میگرفتی. آن بالاخانهها. آن کفترهای دستآموز. آن صحن تسلیبخش. آن محراب کوچک متواضع که ملکوت در آنجا لانه داشت. دلش از شور لرزید. کنار حوض کفشها را کند. جورابها را کند. کتش را کند. آستینها را بالا زد. وضو گرفت. بعد همانطور تر از طهارت، وارد صحن خالی شد و در بوی کیمیایی تربت دلش قرار گرفت.»
در «شراب خام» و «دیدار در هند» نوشته اسماعیل فصیح و داستان عرفاتی «با نارنج و ترنج بر شاخ سیب» نوشته غزاله علیزده و رمان «انسان، جنایت و احتمال» از نادر ابراهیمی و همچنین در برخی داستانهای هوشنگ گلشیری و به ویژه در رمان «شب هول» هرمز شهدادی نیز جستجوی شخصیت گاهی به اندیشههای عرفانی و به تاریخ و اسطوره راه پیدا میکند. جستوجو برای یافتن علت قتل در «درد سیاوش» نوشته اسماعیل فصیح به کودتای ۲۸ مرداد و ریشههای قتل یک رادمرد میانجامد. «فیل در تاریکی» به این پیشینه ادبی تکیه داده است. جلال امین اما خاستگاهی روستاییتر دارد و دوگانگیها و شوریدگیها و خیرهسریهای او در مجموع شدیدتر است.
بوی خوش تریاک
جلال امین نیز مانند هدایت اسماعیلی (روایتگر رمان شب هول نوشته هرمز شهدادی) هنگامی که از رویارویی با شهر درمیماند، به تریاک پناه میبرد:
«جلال بو کشید. بوی خوش تریاک زیر دماغش بود. دید پیرمرد از میان آتشها، یک گل آتش سرخ پیدا کرد. فوتش کرد. وافور را به دهان برد، در وافور دمید و آنوقت آتش را نزدیک برد و نفس را از میان آن سوراخ تنگ بالا کشید و جلال شنید که صدای جزجز تریاک مذاب درآمد و بوی آن، به مهربانی، دوردستترین خاطره و خیال را لمس کرد، حریر یادهای اولین را لرزاند و خواب و خلسه را در خون یله کرد.»
«فیل در تاریکی» با تمثیلی از مولوی آغار میشود. در تاریکی هر کس به فیل دست میکشد و فکری از دهنش میگذرد: خرطوم او را ناودان و گوشاش را بادبزنی میپندارد، غافل از آنکه:
در کف هرکس اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
«فیل در تاریکی» میخواهد آن شمع را به دست ما بدهد: خشونت و تبهکاری شهر را وابگذاریم، به مسجد پناه ببریم و امنیت خاطری بجوییم: گلهای که به چوپان و هدایتکنندهای نیاز دارد.
انقلاب ایران به این نیاز پاسخ داد.
نظرها
نظری وجود ندارد.