ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

خشونت خانگی و کنترل زنان در فضای مجازی

مساله قتل‌های ناموسی که در گذشته وجود داشته اکنون با گسترده شدن فضای مجازی شکل دیگری به خود گرفته است و در جامعه ایران به یکی از ابزار اصلی اعمال خشونت، قتل، تهدید و کنترل زنان در خانه و در بیرون از خانه تبدیل شده است.

در روزهای گذشته خبری درباره قتل یک زن به خاطر عضویت در تلگرام منتشر شد. مقتول زن جوانی بوده که توسط همسر خود به قتل رسیده است.

متهم درباره انگیزه قتلش به خبرنگاران گقته است: «همسرم از چندی پیش و از طریق شبکه‌های مجازی در چندین گروه عضویت داشت و این در حالی است که من با اینگونه ارتباطات مشکل داشتم و مخالف آن هستم؛ به همین علت از او خواسته بودم که از این شبکه و گروه‌ها خارج شود اما با این وجود، او همچنان به ارتباطات مجازی خود ادامه می‌داد و همین موضوع زمینه اصلی آغاز درگیری‌های من با همسرم شده بود؛ حتی در یک مقطع زمانی نیز از همسرم خواستم تا دیگر به محل کارش نرود اما او با این موضوع نیز مخالفت کرد و اصرار داشت تا همچنان به سرکار برود. تمامی این علت‌ها باعث شده بود تا فاصله [عاطفی] من و همسرم از یکدیگر افزایش پیدا کند و دائما با یکدیگر درگیری و نزاع داشته باشیم.»

این اولین بار نیست که خبر قتل زنان توسط همسرانشان منتشر می شود. مساله قتل‌های ناموسی که در گذشته وجود داشته اکنون با گسترده شدن فضای مجازی شکل دیگری به خود گرفته است و در جامعه ایران به یکی از ابزار اصلی اعمال خشونت، قتل، تهدید و کنترل زنان در خانه و در بیرون از خانه تبدیل شده است.

رفتار کنترل‌گر چیست؟

نگاهی آسیب شناسانه به تمامی موارد خشونت‌های این چنینی در زندگی مشترک به خصوص میان زوج‌های ایرانی نشانگر توسعه و عادی سازی رفتاری است که روانشناسان از آن به عنوان رفتار کنترل‌گر یاد می‌کنند. باید گفت که بروز رفتار کنترل‌گر تنها در میان زوج‌های ایرانی و همینطور روابط مشترک در ایران نیست، رفتار کنترل‌گر در بسیاری از نقاط دنیا یکی از دلایل اصلی جدایی در زندگی مشترک و همچنین بالا رفتن میزان خشونت‌های خانگی علیه زنان است. اما تفاوتی میان رفتار کنترل‌گر در میان روابط اجتماعی در ایران، در خانه و در کلیت ساختار جامعه با کشورهای دیگر وجود دارد و آن فرمالیزه شدن این رفتار، درونی‌سازی و عادی کردن و شکل قانونی و توجیه کردن‌ آن در نظام اجتماعی خانواده و محیط بیرون است.

اغلب تئوری‌های جامعه شناسی و نقدهای مربوط به تئوری قدرت در نظریه‌های فمینیسم بر این باور است که قدرت و کنترل در واقع عوامل زیر بنایی ایجاد فرم‌های مختلفی از خشونت‌های جنسی و انواع دیگری از خشونت‌ها توسط شریک زندگی هستند. کنترل در روابط مشترک، می‌تواند یکی از روش‌هایی باشد که در آن یکی از طرفین، اغلب مردان، تهدید‌ها و آزار‌های روحی و روانی را برای کنترل شریکش به کار می‌گیرد که عموما این شریک زنان هستند.

مطالعات نشان داده است که رفتار کنترل‌گر در میان مردان ارتباط عمیقی با میزان خشونت فیزیکی و خشونت جنسی دارد و به نوعی بازتاب قدرت برای مردان است. بر طبق این تحقیقات، مردانی که کتک زدن زنان را برای کنترل کردن و تنبیه زنان توجیه می‌کنند، عموما از لحاظ فیزیکی خشن‌تر از مردانی هستند که این باور را ندارند. در همین تحقیقات رفتار کنترلی در مناطق مختلفی از جمله بریتانیا، آفریقای شمالی، آسیا و خاورمیانه مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه تحقیقات نشان داده است که بازشناسی این رفتار می‌تواند به جلوگیری از آسیب‌های خشونت‌های روانی و جسمی و جنسی علیه زنان بینجامد. در این تحقیقات نشان داده شده است که هر چه قدر عادی سازی نقش‌های سنتی، بیشتر در روابط و در خانواده جلوه کند، نهایتا عادی سازی رفتار کنترل گر بیشتر خواهد شد.

در نظام خانواده رفتار کنترل گر بیانگر میزان تقیسم قدرت میان زن و مرد در روابط است. هر چه قدر میزان قدرت در چرخه نظام خانواده به سمت مرد رود، نهایتا میزان کنترل بر زنان در همان نظام افزایش می‌یابد. نتایج این میزان بازپس گیری قدرت از زنان در تصمیم گیری، تصمیم‌گیری برای زنان، منع آنها از ارتباط با دیگران، حق دخالت در امور شخصی و فردی، گرفتن هویت فردی از زنان با تقبیح یا سرزنش هر کاری از زنان در روابط خانواده است. قدرت فرمالیزه شده در نظام خانواده نهایتا تسلط مطلق را به مرد می‌دهد و هر گاه زن یا هر عضوی از خانواده در برابر این چرخه قدرت بایستد، نهایتا منجر به بروز رفتارهای خشن، خشونت‌های فیزکی و جنسی و حتی آزار روانی در محیط خانواده می شود. در سال‌های گذشته به خصوص در جامعه ایران، حضور زنان در بازار کار این چرخه قدرت در خانواده را برهم زده است و همین امر موجب توسعه خشونت‌های فیزیکی و جنسی در نظام خانواده شده است. اما در جامعه ایران این مساله قابل توجه است که این عادی سازی و فرمالیزه کردن قدرت از نظام بالاتری یعنی حکومت شروع می‌شود و به صورت چرخه ای مستمر در خانواده هم ادامه پیدا می کند.

نظام قدرت و عادی سازی کنترل زنان

قدرت در تعریف فوکو به نظامی از شرایط بر می‌گردد. سوژه شدن در شرایط قدرت جامعه به نظامی از اعمال قدرت بر می‌گردد. فوکو معتقد است که در هیچ شرایطی از قدرت نمی توان گریخت، بلکه قدرت به صورت رونده و نظامی پویا در تمامی مناسبات اجتماعی خودش را نشان می‌دهد.

فوکو بر این باور است که: «قدرت در همه سطوح اجتماعي پخش و گسترده است. اين بدان معناست كه قدرت سيال و محلی است و هر روز و در همه جا خود را به ما تحميل می‌كند و هرگز نمی‌توان قدرت را برتر و بی‌اثر و متلاشی كرد. در عین حال وجود این قدرت در سطح جامعه موجب بروز مقاومت می‌شود، مقاومتی که سوژه خود را برای رهایی از آن ایجاد می‌کند. فوکو با تعریف قدرت میان دو نوع قدرت تفاوت قائل می‌شود، اما این تقات به این معناست که در موقعيت‌ها و شرايط تسلط كه مردمان به گونه معمول آن را قدرت می‌نامند، برخی تلاش می‌كنند رفتارهای ديگران را كنترل كنند و ديگران نيز می‌كوشند اجازه ندهند كه زير كنترل درآيند. پرسشی كه براي فوكو مطرح است اين نيست كه چرا بعضی سلطه‌جو هستند. پرسش وی اين است كه چگونه و در چه فرايندی سوژه زير سلطه قرار می‌گيرد و رفتارهايی به او ديكته می‌شود. به سخن ديگر به جای اينكه برای نمونه از خود بپرسيم چگونه فرمانروا پديد می‌آيد، بايد بپرسيم چگونه سوژه رفته رفته از ديد جسمی و فكری زير سلطه فرمان روا قرار می‌گيرد. فوكو از يك سو به دنبال كاركردهای قدرت است كه در خانواده، زندان، بيمارستان اعمال مي‌شود و از سوی ديگر در پی شناخت گونه‌های مقاومت و مخالفت‌هايی است كه در برابر قدرت‌های گوناگون صورت می‌گيرد.

اين ايستادگي و مقاومت‌ها چهره‌هايی متفاوت يافته است. برای نمونه، مخالفت با اعمال قدرت مردان بر زنان. فوكو اين ايستادگی‌ها و مبارزات را تنها به ايـن دليل برای پژوهش‌هاي خود برمی‌گزیند كه تهديدكننده ارزش های فردی است. اين ايستادگی و مخالفت‌ها در برابر فرديتی است كه از سوی ديگران و در قالب انتزاعی تعريف می شود. به سخن ديگر اين مبارزات در مخالفت با اثرات قدرتی است كه با دانش و شايستگی پيوند خورده است.»

نمونه این اعمال قدرت را در جامعه ایران و در بستر روابط می‌توان دید. از یک سو نظام سیاسی و ساختار قانونی در ایران به سمتی است که زنان اختیار بر تن خود را به صورت قانونی از دست داده‌اند. نمونه کنترل بدن زنان را در ساختار سیاسی می توان بحث حجاب اجباری، عدم اجازه برای سقط جنین، حق حضانت برای مردان و بسیاری از کارکردهای دیگر دید. همین قوانین که هویت زنان و اختیار و اراده بر بدن را از آنها گرفته است، چرخه قدرت را تنها در انحصار مردان قرار می‌دهد. این نظام قدرت توان هر نوع ایستادگی از زنان را می‌گیرد و نهایتا به دلیل باور پذیر کردن قوانین، سنت و عرف در نظام خانواده هم قدرت دوباره به دست مردان می‌افتد. طبیعی است که این چرخه وقتی در نظام خانواده وارد می‌شود توجیه‌گر هر نوع به دست‌گیری کنترل زن توسط مردان برای بر هم نزدن این قدرت است.

اما مشکل از آنجا آغاز می‌شود که زنان در سال‌های گذشته به دلایل مختلفی از جمله ورود فضای مجازی، ورود به بازار کار، بالا رفتن سطح تحصیلات از یک سو و از سوی دیگر بالا رفتن آگاهی‌های فردی به نوعی در برابر این توازن و تعامل قدرت ایستاده‌اند. هر چند که این ایستادگی برای آنان چالش‌های بسیاری را به همراه داشته است، اما در عین حال میزان ایستادگی آنان را در برابر سوژه شدن افزایش داده است.

رفتار کنترل گر و اعمال خشونت‌هایی که اکنون در جامعه ایران اتفاق می‌افتد، تاکنون منع قانونی نداشته است. خلاف بسیاری از کشورها که کنترل کردن افراد، نوعی سوء‌رفتار است و با آن برخورد می‌شود، در نظام قضایی ایران بر عکس تنها زمانی با آن برخورد می‌شود که قتل اتفاق بیفتد یا خشونت‌ها به درجه خطرناکی از خشونت فیزیکی برسد.

آن چیزی که نیاز توجه به رفتار کنترل گر است، برخورد و جدی گرفتن آن برای جلوگیری از بروز آسیب‌های متعدد علیه زنان است.

با توجه به موارد بالا و طرح تئوری قدرت می‌توان به این نتیجه رسید که رفتار کنترل گر در ایران حتی با وجود شدت گرفتن تاکنون به عنوان یک سوءرفتار با آن برخورد نشده است، بلکه این نوع رفتارها در طول پروسه‌های مختلف، عادی سازی شده ودر نظام خانواده هر چه بیشتر در حال توسعه است.

رفتار کنترل‌گر عموما نمود خود را در تعاملات خارج از فضای خانه بیشتر نشان می‌دهد و بیشتر از آنکه متوجه نظام داخلی خانواده باشد، وقتی مشکل زا می‌شود که زنان بخواهند از فضای خانه خارج شوند. با توجه به رشد شبکه‌های مجازی، بعید نیست که این چرخه شدت بیشتری بگیرد، چرا که زنان اکنون در محیط خانه هم با دسترسی به اینترنت به نوعی از فضای تعریف شده خانواده فراتر رفته‌اند و همین در نظام مردسالار ایستادگی در برابر چرخه قدرتی است که زنان سوژه اش هستند. آن چیزی که مسلم است تا زمانی که منع قانونی برای این نوع رفتار وجود نداشته باشد، نمی‌توان به حذف خشونت‌های فیزیکی و قتل‌های ناموسی درجامعه چندان امید وار بود.

منابع:

فتاحی، سید مهدی، گفتمان قدرت در اندیشه فوکو، فصلنامه دانشنامه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • میترا

    داشتم به پیام اسطوره قوم لوط فکر می کردم. واقعاً چرا زنان آن قوم که نقشی در گرایش مردان به لواط نداشتند هم مغضوب خالق همیشه عصبانی شدند و همپای مردان خود به هلاک در غلطیدند؟ خشونت علیه زنان از اساطیر شروع می شود.

  • لوط

    پاسخ به میترا چون زنان از مردان فاصله گرفتند همبستری را نپذیرفتند قدرت را از مردان گرفتند و سروری بر مردان را برگزیدند . مردان مطیع شدند و ذلیل، بنا به نیاز به مرد بسنده کردند. البته زنان هم در همجنس گرایی و منتفع شدن از مردان برده یکه تاز شدند. زن لوط با اینکه زن نبی بود اما مدافع و مروج و عمل کننده به این شیوه بود پس در موقع فرار روی خود را به آنچه دوست داشت کرد و به بدی پشت نکرد. پیکره نمکی شد تا مشخص شود آش آنقدر شور بود که زن نبی هم بله.

  • میترا

    ممنون از لوط ( ع) که اسطوره قوم کذا را تشریح کرد. کاش رفرانسی هم می گذاشت برای مطالعه بیشتر علاقه مندان. پس قوم لوط همگی از نرم زمان خود خارج بودند. حالا می ماند موضوع کودکانی که در این انزال عذاب الهی هلاک شدند! البته متوجهم که مورد در اساطیر نباید دنبال جزییات و فقط باید به دنبال دریافت پیام کلی بود. یادمان باشد که اسطوره قوم آمازون را هم از ملل دیگر داریم.