ادبیات فلسطین و بازآفرینی میهن از دست رفته با کلمات
عسگر آهنین -در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب ابوظبی نگاهی داریم به تلاش شاعران و نویسندگان فلسطینی برای بازآفرینی وطن از دسترفتهشان با کلمات.
نمایشگاه کتاب ابوظبی به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی در جهان عرب از ۲۷ آوریل تا ۳ مه ۲۰۱۶ برگزار میشود. در این نمایشگاه، ۵۷ کشور، ۵۰۰ هزار کتاب به ۲۳ زبان مختلف را عرضه میکنند. همزمان جایزه بوکر عربی هم برگزیدگانش را اعلام میکند.
شاعران و نویسندگان فلسطینی در سراسر جهان پراکندهاند. محمود درویش، شاعر نامآشنای فلسطینی در یکی از اشعارش میگوید: «ما سرزمینی داریم از کلمات».
ادبیات فلسطین در این پراکندگی از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب ابوظبی نگاهی داریم به تلاش شاعران و نویسندگان فلسطینی برای بازآفرینی وطن از دسترفتهشان با کلمات.
بسیاری از نویسندگان مدرن فلسطینی در آثارشان کوشیدهاند از تراژدی ملت فلسطین رمزگشایی کنند، بدان شکل بدهند و جهان را با آن آشنا کنند: از دست دادن دارایی و زمین، زندگی تحت اشغال یا در تبعید، احساس مداوم درماندگی.
در این میان، محمود درویش شاعر (۱۹۴۱- ۲۰۰۸)، و نویسندگانی مانند غسان کنفانی (۱۹۳۶-۱۹۷۲)، جبرا ابراهیم جبرا (۱۹۲۰- ۱۹۹۴) و امیل حبیبی (۱۹۲۱-۱۹۹۶)، در تاریخ ادبیات فلسطین جایگاه برجستهای دارند. هریک از آنان در آثارشان، بیان ادبی نوین و خودویژهای یافتند، تا تجربه رانده شدن و از خودبیگانگی و دلتنگی را بیان کنند.
نخستین تلاشها برای بازیابی فرهنگی
فلسطین در سال ۱۹۴۸ زمین پرحاصلی برای ادبیات بود که در آن هنر تکامل یافته والایی از شعر، نمایشنامه و حتی رمان پدید آمده بود. اما تشکیل کشور اسرائیل که فلسطینیها آن را «نکبت» نام نهادهاند، و همراه با آن راندن فلسطینیان، این شکوفایی فرهنگی را متوقف کرد.
فلسطینیان آواره تنها کتابها و نسخههای خطی اندکی را توانستند نجات دهند و مورخان ادبیات مجبور بودند نخست صحنه پر تنوع ادبی را که در قرنهای ۱۹ و ۲۰ در فلسطین وجود داشت را بازسازی کنند. به همین دلیل و نیز به دلیل بریدگی حیاتی ناشی از «نکبت» و رانده شدن بخش بزرگی از اهالی عرب، ادبیات فلسطینیها عمدتاً به عنوان ادبیات تبعید ادامه یافت.
رانده شدن فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ بار دیگر در سال ۱۹۶۷، زمانی که اسرائیل کرانه غربی (رود اردن) و نوار غزه را اشغال کرد، شدت بیشتری گرفت. شمار بسیاری از فلسطینیهایی که در اردوگاههای آوارگان آن مناطق زندگی میکردند، مجبور شدند موطن سابق خود را برای همیشه ترک کنند. تاکنون نیز نزاع با اسرائیل و اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در هم پاشیده در مناطق فلسطینینشین، موجب آن میشود که خروج فلسطینیها از سرزمینهایشان پایان نگیرد.
بازآفرینی میهن
اگرچه بزرگان ادبیات فلسطین، نویسندگان و شاعرانی مانند محمود درویش، امیل حبیبی، فدوی طوقان و سحر خلیفه از فلسطین سابق هستند، اما بیشترین ادبیات فلسطین در تبعید، در کشورهای عربی دیگر، در اروپا و یا در ایالات متحده آمریکا پدید آمده است.
نویسندگان فلسطینی که پیش از سال ۱۹۴۸زاده شده بودند، تلاش کردند زادبومشان را از یادماندهها بازسازی کنند. آنها که در تبعید متولد شدند از صحبتهای پدرها و مادرها و یا پدربزرگان و مادربزرگانشان بهره گرفتند. بدین ترتیب فلسطین در شعرها، قصهها و رمانها، در نیمه دوم قرن بیستم، دوباره آفریده شد.
با توجه به نزاعهایی که امروز ملت فبسطین را دو پاره میکند و با توجه به ادامه سکون تاریخی فلسطینیان میتوان به جرأت گفت که بدون ادبیات، ایده فلسطین مدتها پیش از این به خاک سپرده میشد.
به این معنا و در این زمینه، ادبیات فلسطین ادبیات تبعید است. جستجوی هویت در جهانی پسزننده، داستان یک زندگی تکهتکه شده و امیدهای در هم شکسته که از هستی برکنده شده از زمینه خود بیان میگردد؛ وقایعنگاری یک تراژدی انسانی.
فلسطینیها در یک چرخش عجیب تاریخی، به شکل تجسمیافته تبعید و دوری از وطن در جهان معاصر بدل شدهاند. ادوارد سعید، نظریهپرداز فلسطینی که در سال ۲۰۰۳ درگذشت، در کتاب «فراتر از واپسین آسمان»، داستان زندگی فردی فلسطینیها و جوامع پراکنده فلسطینی در سراسر جهان را زنده کرده و احساس وجودی ریشهکنشدگی و آسیبپذیری هممیهنان خود را بیان کرده است.
ادوارد سعید در این کتاب که نخستین بار در سال ۱۹۸۶ منتشر شد مینویسد: «ثبات جغرافیا و ادامه سرزمین، به طور کامل از زندگی من و همه فلسطینیها گم شده است. جلوی ما را در مرزها میگیرند، ما را به اردوگاههای تازه کوچ میدهند، خودکامانه جلوی بازگشت و اقامتمان را میگیرند، آزادی حرکتمان محدود میشود، هر دم زمینهای بیشتری از ما به مصادره درمیآید، خودکامگی بر زندگی ما حاکم است، ما دیگر صدای یکدیگر را نمیشنویم، هویت ما بر جزایر کوچک ترسآوری در پیرامون دشمن فشرده شده است.»
خانه در تبعید
به واقع فلسطینیهای باقیمانده در مناطق فلسطینی، در گونهای از «تبعید در وطن» زندگی میکنند. آوارگان فلسطینی در کشورهای دیگر عربی در بسیاری از نقاط تا به امروز در اردوگاهها جا داده شدهاند، در حالی که دستیابی به تابعیت و کار در بسیاری از مشاغل از آنها دریغ شده است. درویش، کنفانی، حبیبی و جبرا و نیز بسیاری از نویسندگان زن و مرد فلسطینیتبار دیگر به صورتهای مختلفی در آثار خود این تجربه از تبعید را به منزله محدودیت و تهدید وجودی هویت انسان مطرح کردهاند.
محمود درویش در شعر «عاشقی از فلسطین»، به مسأله تبعید به گونهای غیر مستقیم، که شاعر آن را به استعاره یک داستان عشقی منتقل کرده، میپردازد. اگرچه این شعر در سال ۱۹۶۶ در زمانی که درویش هنوز در فلسطین زندگی میکرد سروده شده، اما میتوان «من شاعر» را از میان سطرهای این شعر به عنوان صدای فلسطینی به تبعید رفته و به حاشیه رانده شده شنید. از دست دادن میهن، احساس بیخانمانی و هویت به خطر افتاده در این شعر به گونهای به یاد ماندنی بیان ادبی یافته است:
کلمات تو مثل پرستوهایی بودند
که از خانهام پرواز کردند
در نیز مهاجرت کرد
تنها یک آستانه پاییزی به جا ماند
که دلم برای آن تنگ است.
آینههایمان شکستند،
و اندوه ما هزارباره شد.
ما آهنگهای پراکنده را جمع کردیم
و به میهن اندیشیدیم
در مرثیهها.
بیا تا با هم نامهایشان را
در قلب گیتار بکاریم
بر بامهای مصیبتمان
میخواهیم آن را بنوازیم
برای ماه از ریخت افتاده و سنگها
اما من فراموش کردم فراموش کردم
نام او بیگانه است
این واقعیت که درویش این شعر را زمانی که هنوز در موطن خود بود نوشته است، نشان میدهد که تا چه حد احساس بیمکانی و بیگانگی در جهان، وجود فلسطینیها را تعیین کرده است.
ادوارد سعید تبعید را با نگاهی به تجربه زندگی خود به مثابه چیزی که همزمان با به چالش کشیدن عقل، تجربهای وحشتناک است، شرح میدهد: تبعید «پاره شدن درمانناپذیر و خشونتآمیزی است که یک وجود انسانی را از سرزمین مادری و خود او را از میهن حقیقیاش جدا میکند: اندوهی را، که جوهر اوست، هرگز نمیتوان سپری کرد. اگر چه این درست است، که ادبیات و تاریخ با اپیزودهای قهرمانانه، رمانتیک، شکوهمندانه، آری حتی پیروزمندانه، زندگی تبعید شده را والا مینماید، اما در پس همه اینها چیزی نیست جز تلاش مأیوسانهای برای رها شدن از اندوه فلجکننده. آنچه که در تبعید به دست میآید، همواره با حس از دستدادگی غیر قابل جبران چیزی تحلیل میرود.»
عرب و اسرائیلی
همین احساس در آثار امیل حبیبی نیز بیان میشود. در مهمترین اثر او «وقایع عجیب زندگی سعید بیاقبال» که در سال ۱۹۷۴ منتشر شده، زندگی فلسطینیهایی که پس از سال ۱۹۴۸ در اسرائیل ماندند، بیان ادبی پیدا میکند. حبیبی، از هستی به مخاطره افتاده و عمیقاً دچار ناامنی شده هموطنانش در کشوری که زمانی میهن آنها بود، طنز تلخی میآفریند. این نویسنده که برخی اعراب او را، به خاطر قبول جایزه دولتی اسرائیل برای ادبیات در سال ۱۹۹۲، خائن مینامیدند، دوگانگی عمیق فلسطینیهای اسرائیلی را مضمون آثارش قرار داده است. شخصیتهای او جزو جامعه نیستند و به آنها به چشم جاسوس دوجانبه نگاه میکنند، از یک سو فلسطینیاند و همزمان به تابعیت اسرائیل درآمدهاند، بدون آنکه از حقوق شهروندی برخوردار باشند.
حبیبی، با پرداختن به موضوع عربهای اسرائیلی، نه تنها از نظر موضوعی وارد قلمرویی شد که تا آن زمان نامکشوف مانده بود، بلکه با ترکیب رماننویسی غرب با سنتهای قصهگویی عربی مانند مقامه، افسانه هزار و یکشب و نقل شعر عربی، رماننویسی در فلسطین را متحول کرد.
این نوع بیان تلفیقی که عناصر غربی و عربی را با هم میآمیزد، به عنوان دارویی برای شفای شخصیتهای دو پاره عربی - اسرائیلی آثار حبیبی به کار گرفته میشوند. تلفیق رماننویسی غرب با سنت قصهگویی عرب نیز پاسخی است به نزاع با فرهنگ صهیونیستی- عبری.
خیانتدیدههای تاریخ
تجربه راندهشدگان از میهن در آثار یک نویسنده بزرگ دیگر فلسطینی نیز بازتاب یافته است: غسان کنفانی، که خانوادهاش مجبور شد در سال ۱۹۴۸ به سوریه کوچ کند، رمانها، قصهها، نمایشنامهها و چند کتاب تخصصی در زمینههای ادبی و سیاسی نوشت و در سال ۱۹۷۲ توسط سازمان امنیت اسرائیل در لبنان به قتل رسید.
او در آثارش از سویی تراژدی آوارگان را ترسیم میکند و از دیگر سو میکوشد خودآگاهی ملی فلسطینیها را تقویت کند و راههای رهایی را مورد بررسی قرار دهد. در رمانهایی مانند «مردانی در آفتاب» (۱۹۶۳) و «آنچه برایتان باقی میماند» (۱۹۶۶)، غسان تصاویر و نمادهای تاثیرگذاری در رابطه با سرنوشت ملتاش و نیز احساس به عمق نشسته خیانتدیدگی از سوی تاریخ را بازیافت.
کنفانی در داستانها و نمایشنامههایش کشمکشهایی را در سرنوشتهای فردی زیر ذرهبین قرار میدهد که نماینده رنج ملت فلسطیناند و نیز بازتاب دهنده سرنوشت انسانی به معنای عام .
جبرا ابراهیم جبرا، نیز در گونههای مختلف ادبی کار کرده است: او در کنار رمانها، قصهها و شعرهایش، نقد ادبی نوشت و به ترجمه از انگلیسی به عربی پرداخت. در مرکز خلاقیتهای او فلسطینیهای دور از وطن و ترسشان از نابود شدن و از دست دادن هویت قرار دارد.
در آثار جبرا نوعی وضعیت محاصره مداوم حاکم است و شخصیتها هم طبعاً با آن مبارزه میکنند. آثار او از سرنوشت فلسطینی فراتر رفته و وضع انسان مدرن را نشان میدهد. از آثار برجسته حبرا میتوان از «نخستین چاه»، رمان «چهلمین اتاق» و هم «شکارچیان خیابان باریک»، «کشتی» و «در جستجوی ولید مسعود» نام برد.
نظرها
بهروز
مشهورترین عکس ادوارد سعید شصت و چند ساله ( معروف به پروفسور سنگپران) در جنوب لبنان و مرز اسرائیل در حال سنگپرانی به دختران و پسران ۱۸ ساله سرباز وظیفه اسرائیلی گرفته شده است.