ضیافت و رایزنی برای صندلی ریاست؛ عارف یا لاریجانی؟
عارف و لاریجانی گزینههای اصلی تکیه زدن بر کرسی ریاست مجلس دهم هستند. دولت هم میگوید که دخالتی در تعیین ترکیب هیات رئیسه نخواهد داشت.
رایزنیها برای تعیین ترکیب هیئت رئیسه مجلس دهم شدت گرفته است، در حالی که هر دو گروه سعی میکنند رقابت پنهانیشان را علنی نکنند، اما یارکشیها و نشستهای پشت پرده ادامه دارد.
به استناد آمار اعلام شده از سوی وزارت کشور اعتدالگرایان ۴۱ درصد کرسیهای دهمین دوره مجلس شورای اسلامی را در اختیار دارند و اصولگرایان ۲۹ درصد. ۲۸ درصد کرسیهای پارلمان ایران هم در اختیار افرادی است که نه در هیچ یک از این دو فهرست جایی نداشته و با عنوان مستقل به مجلس رسیدهاند.
براساس همین ترکیب، لایهای از حامیان دولت ریاست مجلس را حق اصلاحطلبان و به صورت ویژه محمدرضا عارف میدانند و معتقدند که نباید ریاست لاریجانی ادامه یابد. در مقابل لایهای از حامیان دولت هم به همراه اصولگرایان باقیمانده در مجلس معتقدند که ریاست لاریجانی در مجلس کاربردیتر و برای دولت موثرتر است.
آنگونه که معاون پارلمانی رئیس جمهوری ایران گفته دولت قصد دخالت در تعیین ترکیب هیات رئیسه مجلس را ندارد. اما عصر شنبه ۱۸ اردیبهشت حسن روحانی گروهی از منتخبان مجلس را که با دولت همسوتر هستند، به ضیافت شام فراخواند. جمعی که به روایت رسانههای همسو با دولت ۱۵۸ راهیافته به مجلس را در برمیگرفت. پس از این نشست بود که برخی رسانهها از «قطعی شدن ریاست عارف» در فراکسیون اعتدال خبر دادند و محمدرضا عارف هم صبح روز یکشنبه راهی قم شد تا با گروهی از مراجع دیدار کند.
اما همزمان با نشست اعتدالگرایان، اصولگرایان و حامیان لاریجانی نیز در یک جمع ۱۸۰ نفره کنار هم نشستند تا سومین جلسه مشترک خود را برای تشکیل یک فراکسیون مشترک تشکیل دهند. نکته قابل تامل این است که بر اساس نتایج اعلام شده دستکم ۱۱۹ منتخب از اعتدالگرایان و ۸۳ منتخب از اصولگرایان به مجلس راه یافتهاند، اما نشست اصولگرایان پرتعدادتر از اعتدالگرایان برگزار شده است.
رای نامزدهای مشترک در سبد لاریجانی
حسن روحانی پیروزیاش در انتخابات ۹۲ را مدیون کنارهگیری عارف و ائتلاف نانوشتهای است که میان او و خودش شکل گرفت. برای همین هم در فردای اعلام نتیجه انتخابات مجلس دهم، محمدرضا عارف را همراه خود به یزد برد تا شاید به صورت تلویحی این پیام را به او و حامیانش برساند که از ریاست عارف حمایت میکند.
اما حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که بهرغم گفته انصاری مبنی بر عدم دخالت دولت در تعیین ترکیب هیات رئیسه، دولت حامی عارف است، بازهم اصلاحطلبان نمیتوانند ریاست عارف را قطعی بدانند. بخشی از ۱۱۸ منتخب راهیافته به مجلس از فهرست اعتدالگرایان نامزدهای مشترک میان حامیان لاریجانی بیرون از ائتلاف اصولگرایان و حامیان دولت هستند که به هنگام رایگیری لاریجانی را به عارف ترجیح خواهند داد.
از سوی دیگر حتی بخشی از حامیان دولت هم ریاست لاریجانی را موثرتر از عارف میدانند و بر این باورند که لاریجانی در هنگام اختلاف نطر دولت و مجلس میتوان نقش میانجی را بازی کند و همراهانش را به نفع دولت متقاعد.
علاوه بر این ۸۱ نماینده مستقل در مجلس دهم هم نقش تعیین کنندهای در تعیین ترکیب هیات رئیسه خواهند داشت. به صروت طبیعی باید انتظار داشت که این نمایندگان به سمت دولت متمایل شوند اما یارگیری اصولگرایان در همایش پیش از تشکیل مجلس نشان میدهد که آنها از همین حالا بخش زیادی از مستقلها را جذب کردهاند.
لاریجانی، عارف، مطهری
اگر اتفاق غیر منتظرهای رخ ندهد و رایزنیها همینطور ادامه یابند، باید منتظر یک هیات رئیسه ترکیبی در مجلس دهم بود؛ به این شکل که علی مطهری به عنوان نقطه مشترک هر دو جریان در میانه بایستد و لاریجانی و عارف هم به یک توافق برای نحوه اداره مجلس برسند. شاید توافق ریاست سالانه و گردشی هر یک از این دو و شاید هم واگذاری ریاست به یکی و در اختیار گرفتن مرکز پژوهشها و کمیسیونهای اصلی مجلس توسط دیگری.
این میتواند بهترین اتفاق برای هر دو گروهی باشد که در انتخابات هفتم اسفند به کمک یکدیگر آمدند و در مقابل ائتلاف اصولگرایان به پیروزی رسیدند. ترکیبی که دولت روحانی در سه سال گذشته در هیئت وزیران ساخته است و حالا در مجلس هم میتواند شکل بگیرد.
نظرها
Farid
مگر فرقی هم میکند؟!
شاهد
کلیت محلس، تحت نفوذ یا نتقایاد جناح اصول گرا و نهادهای غیرانتحاباتی است. حتی اگر اکثریت مطلق در دست اصلاح طلبان می افتاد خیلی مجلس در شاریط فعلی نمیتواند مفید باشد، مگر تحولاتی اساسی در نظام صورت بگیرد. خود نهاد غیر انتخابی به عقلانیتی برسند که شرایط دمکرایزه کرده و مثلا منافع اولیت بر ایدئلوژی و منافع شخصی داشته باشد. قانون اساسی فعلی، دو وقه مجریه و مققننه را که با رای مستقیم مردم انتخاب میشوند، ناکارمد کرده، که دیگر به توضیح نیست چرا! اگر کوتاه مدت امیدی باشد به تحول صلح امیز (یعنی نیازی به شورشو انقلاب و حمله خارچی و خشونت های نامطلوب)، تنها از خودگذشتگی مسئولان فعلی و یک ایست بر منفعت طلبی است. یعنی بگویند انهایی که تو این چند دهه از لحاط منافع سیراب و غنی شدند و قدرت در اختیار دارند، بگویند دیگر بس است، هر چه منفعت کسب کردیم بس است، حالا برای وجدان و انسانیت و عرق ملی و هر چی دلیل اخلاقی و انسالن دوستانه دیگر، بگذارید مردم ایران هم کمی راحت تر باشند (در مورد هر کشور فلاکت زده مشابه صدق میکند!)! این ارزوی من چیزی عجیبی است، واقعا بیشتر به ارزو و رویا شبیه است!، البته در نظامهای تمرکز قدرت گاهی چنین اتفاقهایی می افتد. مثلا من شخصا اتفاق روی امدن دنگ شائوپینگ در چین را یک اتفاق استثنائی برای رژیم کمونستی حاکم کشور میدانم. نظام تمرکز قدرت گاه اگر به دست یک فرد بیفتد که واقعا قصد اصلاح دارد امکانش زیاد است تا بدون خشونت اصلاحاتی زیادی را بوجود اورد. شاید گورباچف همین طور. ولی واقعا برای شوروی هفتاد سال طول کشید و هنوز نسلها دارند هزینه میدهند و در چین سی سال طول کشید دنگ شائوپینگ ظهور کند! یعنی نسلها سوختند بالاخره شانس به نسلهلی میراثدار نسلهای سوخته قبل رسید! به طور کلی در دمکراسی شورایی یا جتی در دیکتاتوری شورایی هر دو اجماع و توافق سخت است تر است هر چند خرد جمعی بیشتر است و تحولات ممکنست دیر انجام شود ولی این تحولات معمولا بهتر و معقولانه تر است چون خرد جمعی بیشتر است و تصمیمات فردی کمتر است. اگر و اگر ان چند نفر راس قدرت تصمی بگرند ان بس است رابه خودشان بگویند و بشوند مثل گورباچف یا دنگ شائوپینگ...