مادری، عشق یا پشیمانی؟
در سالهای اخیر هشتگ «پشیمانی از مادری» در شبکههای اجتماعی اینستاگرام و توییتر تعقیبکنندگان بسیاری پیدا کرده؛ هشتگی که تابوی مادری را شکسته و فرصتی برای مادرها فراهم کرده تا حس و حال شخصیشان از مادر بودن و حتی پشیمانیشان را بنویسند.
«کاش بچهدار نمیشدم. ماههای اول فکر میکردم این من هستم که تصمیم به مادر شدن گرفتهام ولی الان متوجه شدهام که جامعه این تصمیم را برای من گرفته بود.»
این جمله را مادری ۳۲ ساله میگوید که صاحب دو فرزند پسر است. او در تهران صاحب یکی از شعبههای فعال بیمه داناست و از رفاه اجتماعی نسبتا خوبی برخوردار است. او اصرار دارد این نکته را جا بیندازد که پشیمانیاش از بچهدار شدن، به معنای این نیست که فرزندانش را دوست ندارد، بلعکس پس از مادر شدنش به این نتیجه رسیده که بدون آنها نمیتواند زندگی کند ولی احساس پشیمانیاش از بچهدار شدن را هیچطور نمیتواند کنترل کند.
مادران پشیمان در شبکههای اجتماعی
در سالهای اخیر هشتگ «پشیمانی از مادری» در شبکههای اجتماعی اینستاگرام و توییتر تعقیبکنندگان بسیاری پیدا کرده؛ هشتگی که تابوی مادری را شکسته و فرصتی برای مادرها فراهم کرده تا حس و حال شخصیشان از مادر بودن و حتی پشیمان از مادری را بنویسند.
«کوارا» نام وبسایتی است که در آن پدر و مادرهای بسیاری با نام مستعار در مورد احساس پشیمانیشان از بچهدار شدن مطالب مختلفی نوشتهاند. واقعیت اما این است که در این میان احساس زنان، پیچیدهتر از مردان است. مادرها احساس عذابوجدان دارند چرا که گویی مادریکردن حتی در فرهنگ کشورهای غربی نیز، باید آنقدر بیعیب و نقص باشد که هیچ حسی غیر از حس ایدهآل و ناب مادری را برنتابد.
یکی از مادرهایی که با نام مستعار احساسش را در همین وبسایت نوشته است میگوید: «بدون شک در مقایسه با مادرهای دیگر همسالان فرزندم، من بهترین مادر هستم. کما این که بارها مورد حسرت مادرهای دیگر بودهام و همه اطرافیانم میگویند من مادری نمونه هستم ولی باید بگویم در تمام سالهایی که فرزندم را پرورش دادم، آرزو کردهام کاش فرد دیگری او را بزرگ میکرد. کاش من، مسئول بزرگکردن او نبودم.»
«تامی» نیز در وبسایت فمینیستی «وجندا» مینویسد: «اشتباه نکنید. من فرزندم را دوست دارم ولی این دوستداشتن هزینههای بسیار سنگینی برای من داشته است. از هزینه مالی گرفته تا روحی و فیزیکی. پس از زایمان، بدنم از حالت طبیعیاش خارج شد چون فرزندم پنج کیلو و نیم وزن داشت. من مجبور شدم برای بازگرداندن بدنم به حالت قبلی عمل جراحی انجام دهم و صادقانه بگویم که هنوز هم بدنم مثل بدن یک هیولاست.»
دلیل پشیمانی
سئوال اما این است که چرا بعضی مادرها از مادر بودن پشیمان هستند؟ «اندریا ریلی»، پروفسور رشته مطالعات زنان در دانشگاه یورک و نویسنده چندین کتاب در زمینه نقش زنان و مادری در پاسخ به این سئوال میگوید: «واقعیت این است که این روزها نقش مادری دیگر نقش اولیه زنان نیست. به عبارت دیگر این نقش به نقش دوم و یا نقش انتخابی زنان تبدیل شده است. فرزندان من تقاضاهایی از من داشته و دارند که تا به حال هیچ فرد دیگری نداشته است. به عنوان یک مادر باید یک مدیر بیعیب و نقص باشم، بعضی اوقات اهل شوخی و مزاح باشم و خیلی وقتها هم محکوم میشوم به این که حتی لباس پوشیدنم مناسب نیست.»
دکتر«رابرت جفرسون»، استاد دانشگاه هیوستون و روانشناس خانواده در گفتوگو با رادیو زمانه میگوید: «این احساس بسیار طبیعی است. بیماران زیادی دارم که از مادر بودن پشیمان هستند و احساس نارضایتی از شرایطشان، آنها را به مطبم میکشاند. چیزی که در این میان مهم است، این است که «مادری»، مفهوم سنتیاش را از دست داده است. مادران زیادی هستند که در سن بلوغ دخترشان، از فرزندشان متنفر هستند و دیگر قادر به ادامه زندگی با او نیستند. این احساس در مورد پدرها و فرزند پسر نیز وجود دارد. همه این احساسات، نشان از تحول نقشهای سنتی جوامع است. این موضوع چیز قبیح و سرزنشآمیزی نیست. این احساس در میان والدین امروزی به دلایل فشارهای اقتصادی، تغییر میانگین سن ازدواج، سرعت رشد ذهنی و اجتماعی غیرقابل کنترل فرزندان در مقایسه با والدین و گذار از مرحله سنتی نقشهای اجتماعی وجود دارد.»
دکتر زهرا روغنیزاد، روانشناس خانواده در تهران معتقد است احساس پشیمانی از مادرشدن چند دلیل اصلی دارد: تقاضاهای بیش از اندازه فرزندان، بیخوابی، تغییر فیزیکی بدن، فشار مسئولیتهای مادری، از دست دادن قدرت تصمیمگیری شخصی، از دست دادن آزادی فردی، سوگواری در از دست دادن شرایط قبلی و از همه مهمتر احساس این که «من مادر کاملی نیستم.»
عاشقان پشیمان
«اورنا دونات»، یک جامعهشناس اسراییلی است که تصمیم گرفت در جامعهای که مادران آن حداقل سه فرزند دارند، فرزندی نداشته باشد. او سال گذشته نتیجه مطالعاتش را در همین زمینه منتشر کرده و پس از مصاحبه با ۲۳ مادر از فرهنگها و کشورهای گوناگون که همه از مادر بودنشان پشیمان بودند، اعلام کرد مادران در عین حال که از احساس عشق به فرزندانشان سرشار هستند و به آنها افتخار میکنند و حس میکنند در حال تکامل هستند، به موازات آن احساس درماندگی، ناامیدی، دشمنی و استرس را هم تجربه میکنند و بسیاری اوقات به دلیل مادربودنشان حتی مورد ظلم و ناحقی نیز واقع میشوند.
اورنا در قسمت ابتدایی تحقیق خود مینویسد: «هدف من از پرداختن به این موضوع این نیست که مادران دمدمیمزاجی که حالا از تصمیم خود پشیمان شدهاند، احساس خود را شرح دهند. هدف من این است که فرصتی فراهم کنم برای بیان صریح دلایلی که مادرها را براین میدارد تا حسرت روزهای قبل از بارداری خود را داشته باشند.»
«هرالد مارتنستین» نویسنده و روزنامهنگار آلمانی اما معتقد است احساس پشیمانی از مادربودن و تمرکز بر روی آن باعث فرزندآزاری میشود و حاصل دیدگاه «یا سیاه، یا سفید» است. او معتقد است در بیشتر مصاحبههایی که با مادرهای پشیمان انجام داده است، همه آنها به نوعی ایدهآل طلب و کمالگرا بودهاند و همین زاویه دید، باعث احساس پشیمانی در آنها بوده است.
راه حل چیست؟
واقعیت این است که این احساس ممکن است در بسیاری از ما نیز وجود داشته باشد. این احساس محدود به محل زندگی، فرهنگ، مذهب یا نژاد نیست. بسیاری از مادرهای ایرانی نیز با این احساس مواجه بودهاند ولی کلیشههای اجتماعی، ترس از بیان صریح آن حتی به روانشناس، احساس عذابوجدان و بسیاری احساسات ناشناخته و پیچیده دیگر مانع از آن میشود تا حتی با خود روراست باشند.
مادر دختری چهارساله به رادیو زمانه میگوید: «هشت ماه پس از زایمانم دچار افسردگی شدید شدم. خودم دلیلش را میدانستم. دلیلی که هیچ وقت نتوانستم به دکتر روانشناسی که تحت درمانش بودم، رک و پوستکنده بگویم. دخترم را دوست داشتم ولی حقیقت این بود که با وجود نقش مادری احساس ناتوانی و نقص در ایفای نقشهای دیگر زندگی اجتماعی و زناشوییام داشتم. من از مادر شدن پشیمان شده بودم. خیلی وقتها به سرم میزد کودکم را به خانوادهای ثروتمند که حسرت فرزند داشتند بسپارم ولی احساس سرزنش اجتماعی و شاید قویتر از آن عشقم به دخترم اجازه نداد این کار را انجام دهم ولی حتی عشقم به کودکم به این معنی نبود و نیست که پشیمان نیستم. من هنوز هم معتقدم که افسردهام. من از مادر شدن پشیمان بوده و هستم.»
دکتر «رابرت جفرسون» معتقد است تنها راهکار این است که به محض مواجهه با این احساس، آن را بپذیریم. او میگوید: «نباید به مقابله با این احساس بپردازیم یا آن را انکار کنیم. این احساس را باید در آغوش بکشیم و در صورتی که نتوانستیم آن را برای خودمان هضم کنیم، به مشاور مراجعه کنیم.»
دکتر« زهرا روغنیزاد» میگوید: «احساس این که من مادر کاملی نیستم و مقایسه خود با دیگر مادران از مهمترین عوامل افسردگی در زنان و پشیمانی از مادر بودن است. این احساس زمانی حادتر میشود که مادر فقط تکههای کوتاهی از زندگی اجتماعی مادر دیگری را میبیند و بر حسب آن مقطع زمانی کوتاه قضاوت کرده و به این نتیجه میرسد که مادر کاملی نیست. یکی از راهکارهایی که در اینمواقع مفید به نظر میرسد این است که به این گونه مادران آموزش دهیم بر جنبههای مثبت شخصی و روحیات فردی منحصر به خودشان تمرکز کنند تا احساس مثبت را در او تقویت کنیم. در مرحله بعدی به او آموزش دهیم چگونه با یک برنامهریزی معقول، نه ایدهآل از ذره ذره فرصتهایش به نفع خودش بهره ببرد. زنان بسیاری هستند که به دلیل داشتن نوزاد حتی وقت این که حمامی کامل داشته باشند، ندارند. آموزش مهارت تقسیم وظایف بین مرد و زن به زنان کمک میکند تا زمانهایی را برای انجام کارهایی که از آن لذت میبرند، برای خود در نظر بگیرند تا فشار مسئولیتهای مادری را به این ترتیب کاهش دهند.»
نظرها
صادقی
«این احساس را باید در آغوش بکشیم» ترجمه نارسایی بوده است از متن انگلیسی که به احتمال زیاد این بوده: embrace this feeling بهتر بود چنین ترجمه میشد: «این احساس را به تمامی پذیرا شویم» هرچند معنی اولیه و سرراست embrace همان «در آغوش کشیدن» است، ولی هرگز در متون فارسی ندیده ام که کسی از «در آغوش کشیدن» احساس سخن بگوید.
ستاره
سپاسگزاری به خاطر طرح این موضوع، با کلمه به کلمه این مقاله همراه بوده و عمیقاً با آن هم دردم به عنوان مادر دو فرزند، اگر چه هر دو فرزندم نتخاب خودم بود اما روزها و شبهایی که بی خوابی، خستگی و بی یاوری مرا به ناامیدی و تنفر از خودم و زندگی ام کشاند هنوز هم مرا بین عشق به فرزندانم و نفرت از زندگی ام سرگردان می کند.
کسی
حق دارید پشیمان باشید، روزی که آتش اشتیاق کورکورانه بچه دار شدن با دیدن کودکان دیگران در شما شعله میکشید و با دیدن بچه اردک های بامزه دریاچه آرزوی تملک یک نوع چیز کوچک که خیلی بامزه باشد می کردید، بهتر بود یک بچه سگ یا گربه می خریدید نه یک انسان جدید بی گناه را ناخواسته دچار همان سرنوشت تلخی کنید که خودتان گرفتار آنید.
مریم
من بچه ندارم و اصولا بر این اعتقاد هستم که بچه دار شدن در صلاحیت بیشر مردم دنیا نیست و نباید بچه دار شوند کاری که در حال حاضر تمام کسانی میکنندکه عاقلانه و درست تصمیم میگیرند و بچه دار نمیشوند.
یک دگر اندیش
من و همسرم ۱۳ ساله که ازدواج کردیم و از همون ابتدا توافق کردیم کودک بیگناهی رو بدون اراده و خواست خودش به این دنیای پر از رنج و درد و تبعیض و فساد و خشونت نیاریم و هنوز هم همین اعتقاد رو داریم. آوردن کسیکه از خودش اختیاری نداره و تحمیل کردن زندگی به او، نهایت خودخواهیه و چیزی کمتر از قتل عمد نیست.