آیا قاسم سلیمانی وارد عرصه سیاست میشود؟
زمزمههایی پیرامون کاندیداتوری قاسم سلیمانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ مطرح است. مبنای گمانهزنیها چیست و آیا قرارست سلیمانی «فرشته نجات» تندروها در برابر روحانی باشد؟
دهمین دوره مجلس شورای اسلامی کارش را آغاز کرد. در مجلسی که به ظاهر میانهروتر شده، علی لاریجانی توانست کرسی ریاست مجلس را همچنان حفظ کند. تندروها علاوه بر شکست دادن نامزد اصلاحطلبها در فراکسیون امید، برخی چهرههای نزدیک به خود را نیز در هیات رییسه مجلس گنجاندند و نشان دادند که تنشهای موجود بین اصولگرایان - تندروها - و دولت روحانی در مجلس دهم نیز ادامه خواهد داشت.
اصولگراها که اینک و دستکم در ظاهر، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی را در اختیار گرفتهاند، عقیده دارند اکنون نوبت انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهررسیده که در سال ۹۶ برگذار خواهد شد.
آیا تندروها گزینهای که قدرت و ظرفیت رقابت با روحانی را داشته باشد در اختیار دارند؟ در هفتههای اخیر احمدینژاد سفرهای استانی خود را شدت بخشیده و بحث نامزدی او مطرح شده اما اکبرترکان مشاور حسن روحانی گفته است: «کاندیداتوری احمدینژاد بیشتر سرگرمیست و اصولگرایان به زودی از کاندیدای اصلی خود رونمایی خواهند کرد.»
این رونمایی را برخی سایتهای اصولگرایان آغاز کردهاند. یکی از همین سایتها نوشت: «رییس جمهور آینده باید چهرهای با خصوصیات حاج قاسم باشد؛ مقتدر در برابر بیگانگان و تسلیم در برابر قانون.»
در پاسخ به این نوشتهها، حسام الدین آشنا مشاور حسن روحانی گفت : «بگذارید حاج قاسم در قله اسطورهای دفاع از حریم و حرم بماند؛ نگذاریم او را چون محسن - رضایی - و باقر - قالیباف - به کارزار کلید و گازانبر بکشانند. »
خود قاسم سلیمانی نامزدیاش برای ریاست جمهوری سال آینده را نه تایید کرده نه تکذیب. او هفته پیش با حضور در نشست "هماندیشی ولایت" مواضع خود را تشریح کرد.
رادیو زمانه در بررسی بیشتر احتمال ورود عملی قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به سیاست، پرسشهایی را با رضا حقیقتنژاد روزنامهنگار و تحلیلگر در استانبول و قاسم شعله سعدی، وکیل دادگستری و نامزد رد صلاحیت شده انتخابات دوره دهم مجلس در تهران مطرح میکند:
- آیا قاسم سلیمانی نامزد ریاست جمهوری سال آینده خواهد شد؟
- در چنین صورتی آیا سلیمانی «فرشته نجات» تندروها در برابر حسن روحانی خواهد بود؟
- آیا رهبر جمهوری اسلامی موافقت میکند که کلیدیترین مهرهاش نه تنها برای پیشبرد برنامههای منطقهای، بلکه در میدان سیاست و انتخابات هم پای بگذارد؟
نظرها
شهروند
کاملا مشخص است که دارند یک رضا شاه ثانی درست میکنند تا زمانی که دیگر روحانیت قدرت تحمیق ندارد یک نظامی در هیبت نجات بخش ظهور کند.
میر
اگر انتخبات در حد رقابتی و نسبتا سالم 92 باشد و یک رقیب حداقلی مثبل جسن روحانی، قریب به یقین سلیمانی شکست سنگینی متحمل می شود. این را زا تجربه شکستهای سنگین امثال قالیباف و رضایی و شمخانی... میتوان فهمید. مشخصا قالیباف و شمخانی نظامیان واقعا مقبول تر با سابقه نسبی بهتر از سلیمانی هستند. سلیمانی تا زمان بحران سوریه و ظهور داعش، فردی ناشناخته بود و براساس قهرمان سازی های پر حجم تبلیغاتی سپاه و وابستگانش در ایران مطرح شده است. ولی این شخصیت که به ضرب تبلیغات سپاه و وابستگان بوده، به شدت میتواند فروریزی داشته باشد. ورود قاسم سلیمانیف که شخصیت فرافردی اش، مدیون سپاه و نظامی گری است و نه برآمده از فعالیت از لیاقت فردی یا استعداد فردی در رعصه مدنی-سیاسی و تمایل آحاد مردم، حتی رئیس جمهور شود، فردی با کمترین استقالال مدیریتی خواهد بود و تنها مهره با تاریخ انقضای زودهنگام خواهد بود در عرصه سیاست. هر چند ریاست جمهوری در ایران و کلا نهادهای انتخاباتی در ایران، از همان توان محدود قانونی شان هم محروم هستد. مثلا رئیس جمهور در انتخاب وزرا و همکارانش آزادی عمل کامل برخوردار نیست. در نبود تحزب واقعی، کمبود آزادی بیان، کمبود امنیت فعالیت مدنی و انتقادی، انتخابات در ایران، فرمالیته است.
میر
نمیدانم چقدر این نکات من مربوط به مطلب است. اما اشکالات نظام حاکم برایران، عدم رعایت اصل تفکیک قوا است، که در قانون اساسی هم لحاظ ولی متاسفانه مثل بسیاری از قوانین مرتقی در این قانون اساسی رعایت نمیشود. چند نمونه: الف- دخالت د رامور اجرایی: البته در قانون اساسی ذکر شده که در زمان صلح از امکانات نیروهیا مسلح جهت سازندگی استافده شود، ولی معنی اش نیست که سپاه بیاید کار اجرایی و تصدی گری اقتصادی و تجاری کند. اگر نیورهای مسلح امکانات و نیروی انسانی متخصص و ماهری دارند، این امکانات را حکومت/دولت میتوانست در قالب تاسیس شرکتهای غیرنظامی و مستقل و یا حتی شرکت خصوصی، به خدمت بگیرد، به صورت خرید خدمت و یا اجازه وسایل. در حالی که کار برعکس شده و سپاه خودش کارفرما شده و دیگر شرکتهای دولتی و خصوصی کار پیمانکاری او را انجام میدهند!
میر
ب- گسترش حوزه فعالیت نهادهای شبه نظامی، و مداخله در امور غیرتخصصی و همچنین ایدئولوژیک کردن نهادهای نظامی و شبه نظامی: مثلا بسیج، که مثل انواع مشابهش در ترایخ، اقتضای مقطع خاص است، در بحران جنگ، برای پوشش تامین نیروی نظامی، این بسیج ادامه دادند در زمان صلح! در حالی جنگی نبود. بدتر این بسیج از بعد نظامی، آن را به محدوده های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و غیره گسترش دادند و از طرفی بسیج و سپاه را سعی میکنند صورت قدسی و تقدس بدهند! یعنی حتی کسی انتقادی کند عینهو که دارد به مقدسات اسلام توهین میکند! در مقطع دهه شصت، بسیج احترام نسبی داشت و شخصا ان زمان نشیده ام کسی جوکی برای بسیج ها درست کند و انها مسخره کند، ولی همان موقع مردم جوکهای زیادی برای سپاهی ها درست میکردند. در دهه شصت کمیته های انقلاب اسلامی، همزمان کار انتظامی و سرکوب کسانی ضد انقلاب خوانده میشدند یا بگیر و ببند جوانان و گرفتن جوانان به بهانه ارتباط دختر و پسر و پوشش و مو سر... و کارهای تبلیغاتی و ایدئولوژیک میکردند ولی با برچیده شدن کمیته و ادغام درنیوری انتظامی بخشی از کارهای مداخله گرانه کمیته ها به بسیج واگذار شد! از طرفی یک اشتباه محرز دیگر در مداخله گری نهاد بسیج صورت گرفت، و آن به راه انداختن بسیج سازندگی و بعد بسیج های مختلف در عرصه های غیرنظامی! هر چند خدمات رسانی به مردم و کمک به سازندگی کشور امری بسیار نیکو است و قابل تقدیر، ولی این کار میتوانست به ر وش بهتری انجام شود تا فضای کسب و کار در ایران این قدر با حضور پر رنگ نهادهای نظامی و امنیتی نباشد و فضا برای بخش خصوصی و مردم باشد. مثلا بسیج سازندگی تحت سرپرستی فرماندهان نظامی است. لااقل این بسیج سازندگی مثل جهادسازندیگ ارگانی مستقل از بسیج نظامی بود و زیر نظر مستقیم رهبری یا یک وزراتخانه غیرنظامی بود. متاسفانه این مداخلات نابجا موجب شده حتی بسیج نیز در نزد عموم مردم از چشم بیفتد و دیگر ارج و احترامی نداشته باشد.
بهنام
حالا که هر چه دله دزد و قاتل و جنایتکار و اختلاس گر ، پستهای کوچک و بزرگ را اشغال کرده و بر خر مراد سوارند ، پس چرا این تروریست مقدس نما شده و غلام حلقه به گوش مقام عظمای وقاحت ، خود را کاندیدا نکرده و نخواهد وارد عرصه کثیف سیاست شود ؟