● دیدگاه
صندلیهای راحتی پرستو فروهر: سریر خون
چندی پیش عکسی از شادی صدر منتشر شد که بر یکی از صندلیهای پرستو فروهر با جامی بر دست تکیه داده بود. این عکس زمینهساز تهاجم گستردهای به این هنرمند و شادی صدر شد. این یادداشت نظریست درباره هنر «شبیهسازی» فروهر.
صندلیهای راحتی پرستو فروهر با نمادهای عاشورایی نخستین بار در سال ۲۰۰۸ در خانه فرهنگهای جهان در شهر برلین در آلمان، در نمایشگاهی با عنوان «شمارش معکوس» به نمایش گذاشته شد.
چندی پیش عکسی از شادی صدر، وکیل و فعال حقوق زنان منتشر شد که بر یکی از این صندلیها با جامی بر دست تکیه داده بود. این عکس زمینهساز تهاجم گستردهای به پرستو فروهر و شادی صدر شد، تا آن حد که نویسنده یادداشت حاضر ترجیح داده بر بالای آن نام خود را ننویسد.
او که در ایران زندگی میکند و با فرهنگ عاشورایی به عنوان یکی از جلوههای فرهنگ عام در ایران آشنایی دارد، تحلیلی به دست داده است از صندلیهای راحتی فروهر و نمادهای عاشورایی بحثبرانگیز آن. میخوانیم:
سریر خون
برخلاف آنچه که نوشتهاند همه نقشهایی که پرستو فروهر در صندلیهای راحتیاش به کار برده، کتیبههای عاشورایی در مفهوم نعت یا در سوگ شهدای عاشورا نیست. در میان آن نقشها گفتههای امام علی و نام او نیز به چشم میخورد. اگر خوب ببینیم، بحث نه بر سر عاشورا، که بر سر بخشی از حوزه فرهنگی ایران است. این بخش از فرهنگ شیعه با فرهنگ عامه همبسته است. اگر فرهنگ عامه را از محرم ایرانی بگیریم، چیز چندانی از آن به جا نخواهد ماند.
بیجهت نیست که جابر عناصری، مردمشناس فقید و متخصص فرهنگ عامه را پدر تعزیه دانشگاهی میخوانند. فرقی نمیکند جابر عناصری از تعزیه سخن بگوید، یا پیتر بروک انگلیسی. فرهنگ عامه همانقدر در نقاشی قهوهخانه یا خیالیسازی اهمیت بنیادین دارد که در تعزیه و مناسک دیگر محرم. صندلیهای راحتی پرستو فروهر هم نمایانگر اهمیت فرهنگ عامه در مناسک مذهبیاند. شکل و فرم صندلیهای راحتی فروهر بازتابدهنده تحولاتیست که در یک دهه اخیر در تولید کالاهای مذهبی اتفاق افتاده است. کافیست سری به پاساژ معروف «مهستان» بزنیم تا ببینیم صندلیهای راحتی او از کجا الهام گرفته.
تولیدکنندگان امروزی محصولات مذهبی ظواهر اعتقادی را تجسم میبخشند، کالا میکنند و میفروشند. برای مثال مفهوم «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» را به شکل ساعت مچی با طرح هو الباقی میفروشند. در محرم در تهران میشود به خوبی درهمتافتگی مذهب، کالا و فرهنگ پاپ را دید و خط قرمزها را با آمیختن سوگ به هزل شکست. برای مثال بر شیشههای عقب اتوموبیلها گاهی این جملات دیده میشود: «یزید پدر سوخته»، «پ نه پ شمر تو خوبی»، «یزید آخر یه فیلیپینی بهت میزنم»، «یزید مادرتو»، «لاشیا به حسین آب ندادند» و غیره.
دفتر روزنامه مسعود دهنمکی هم روزی در همین پاساژ مهستان بود. او نیز بعدها فرهنگ شهادت را با شوخیهایی آمیخت که البته خط قرمز بودند. مراکز دیگری هم مانند مراکز محصولات فرهنگی اسلامی و فروشگاههای آنلاینی که همه چیز میفروشند، در محرم لباسهایی مخصوص عزاداری عرضه میکنند. فروشگاههایی هستند که بر لباسی مشکی خمسه یا پنجه خونین عاشورا را نقش میکنند و با همان خون روی پیراهن درشت مینویسند ۶٪ تخفیف. کسی از آنها بازخواست نمیکند که هیهات! آخر با خون عاشوراییان تخفیف میدهید؟
بیتردید منتقدان پرستو فروهر خوب میدانند که او مسئول ساخته شدن چنین کالاهایی نیست. چنان که سازندگان آن کالاها هم مسئول این نیستند که خریداران با آنها چه میکنند.
کسی معترض سید حسام الدین طباطبایی، تصویرگر عاشورایی نمیشود و او را بازخواست نمیکند که چرا در آثار او نسبت سر مقدسین به تنشان یک به سه است. کار او نیز چون ریشه در قراردادهایی تصویری دارد طنز یا هجو خوانده نمیشود. اما به فروهر میتازند و میگویند که مرتد است چون بر کتیبهای شبیه کتیبههای عاشورا نوشته است «مرا ببوس. » اما کسی معترض آن مداح نخواهد شد که چرا در عزاداری ترانه هایده را خوانده است:
سلام من به تو یار قدیمی
منم همون هوادار قدیمی
هنوز همون خراباتی و مستم
ولی بی تو سبوی مِی شکستم
و از همه غریبتر:
اگه مستی گناهه به زندون ملامت [کذا]
باید مستا رو حد زد به شلاق ندامت
به این مداح نمیگویند که چرا مقدسین را به می گلگون کرده است. او را عفو میکنند و میگویند میاش می عرفانیست. کار این مداح وامدار هایده است، کار فروهر هم وامدار گلنراقی و نیز فرهنگی که در آن بر آنچه متبرک است بوسه میزنند. مسّ و بوسه زدن بر شیء مقدس هم مطلوب فرهنگ شیعه است و البته در نزد برخی فرق و مذاهب دیگر و علمای دیگر، مثلا ابن تیمیه و وهابیون حرام است. چرا «مرا ببوس» نشانهی الحاد است و تظاهر به مستی یک مداح یا آن دیگری که خوانده است «اگه دیوونه ندیدهای، به ما میگن دیوونه» نشانهی خلوص؟ هر سهی اینها پایی در فرهنگ عامه دارند و نشان میدهند که چطور برای زیستن امر قدسی باید به آن رنگ دهری زد.
هر آینه که امر قدسی به میان مردم بیاید، رنگ دهری به خود میگیرد و با فرهنگ عامه میآمیزد. بدیهیست که این امر خشم بسیارانی را هم برمیانگیزد. از یاد نبریم که در شبیهخوانی نیز روزی نواختن موسیقی و شبیهسازی بدعت و توهین به مقدسات محسوب میشده است. همین تعزیه نیز روزی نمایشی ملی نبوده و شیوخی چون جعفر شوشتری و هادی نجمآبادی آن را نکوهش میکردهاند. شاید بدون توجه پادشاهان قاجار، خصوصاً ناصرالدین شاه، و اقبال عمومی تعزیه در آن ایام، هرگز تعزیه به نمایشی ملی در ایران تبدیل نمیشد.
در سال ۱۳۱۰ طلاب شیراز به تعزیهای هجوم آوردند، به این بهانه که برای اجرای نمایش، اسبی را به مسجد درآورده بودند.
در هر دوره، هرگاه امر قدسی با امر زمینی مماس شود، فریاد اعتراض عدهای به گوش میرسد. کار شبیهسازی هم همین نزدیک کردن امر قدسی به امر زمینی است. تصور انسانی که به نظریه تکامل داروین اعتقاد داشته باشد و در همان حال اسطوره خلقت سومری یا عبرانی را توهین به عقایدش تلقی کند دشوار است، زیرا نظریه تکامل به چیزی لاهوتی چنگ نمیزند. یک داروینی ممکن است متعصب باشد، اما حتما نظریه تکامل را امری قدسی نمیداند. به زمین آوردن امر قدسیست که آن را دم دستی میکند و خدشهپذیرش میسازد. امر قدسی اگر ناسوتی نشود از گزند در امان میماند. کار هنرهای تجسمی، دقیقاً تجسد و بنابراین دهری کردن امر ملکوتیست. برای همین هم عطار در وصف سیمرغِ معبود میگوید:
چه سود که نقاش کشد صورت سیمرغ
چون در نفس باز پس انگشت گزان است؟
نقاش، حتی اگر محمود فرشچیان باشد و همه صور را محو و پیچان کند - مثلا در تابلوی تعالی او که چند روز پیش با یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان پول دهری معاوضه شد - نمیتواند صورتی آنجهانی نقش کند. تعزیه نیز از این امر مستثنی نبوده است و از همین رو نیز گاه با آن مخالفت میشده. دقیقاً به همین دلیل هم گاهی مردم لباس امامخوان را مسّ میکردند یا به تیمّن از آب تشتی که حضرت عباس در آن دست کرده میبردند.
صندلیهای راحتی فروهر نه تنها توهینآمیز نیست، بلکه مفهوم کنایی آن تکیه دادن است به نمادهای عاشورایی. او نیز به سنت شبیهسازی تکیه داده و از یاد نبرده که انتقاد از وضع موجود نه با سنت شبیهخوانی بیگانه بوده است نه با سنت خیالیسازی. از همین روست که روزی بر تن اشقیا لباس سربازان روس را نقش کردند. در تاسوعای ۱۳۹۰در بروجرد لشکریان عمر سعد لباس سربازان انگلیس را به تن داشتند. در هر دور کسانی خود را مظلوم زمان دیدند و دیگری را ظالم خواندند. در هر دور کسی را «یزید زمان» خواندند. منتقدان پرستو فروهر نیز اینها را نیک میدانند، اما چشم بر این واقعیات بستهاند، درست همانطور که چشم بر شباهت مرگ و تدفین هاله سحابی و فاطمه زهرا بستند: پهلوی شکسته و خاکسپاری شبانه.
اثر هنری، هر چه باشد، پایی در سنت دارد. کار فروهر از دل فرهنگ عامه، فرهنگ عاشورایی معاصر را تحلیل میکند. کار او در سنت شبیهسازی به عنوان ماحصل تلاش شبیهخوان نیز ریشه دارد. لذا این پرسش در میان میآید که صندلیهای راحتی فروهر شبیه چه چیزی هستند؟ هزاران کامنتی را که برای فروهر گذاشتهاند بخوانید. گزارش صدا و سیما و خبرگزاریها را ببینید. هیچ کدام ندیدهاند که این صندلیها طوری طراحی شدهاند که کسی نتواند بر آن کتیبهها بنشیند. پس کدام توهین؟ اگر در این صندلیها خوب دقیق شویم، میبینیم که بر نشیمنگاه آنها هیچ کتیبه یا نقشی نیست و بنابراین، کسی بر آن کلمات مقدس نمینشیند و در واقع به آنها تکیه میزند. از همین روست که اینها را باید سریر یا اورنگی دمدستی دانست. میگویم دمدستی، زیرا چه شکوهی در چنین سریری میتواند باشد آنگاه که شعارهای عاشورایی به غایت مصادره به مطلوب شدند، آنگاه که داریوش فروهر و پروانه اسکندری را «معدوم» خواندند یا آنگاه که قاتلی با فریاد «یا زهرا» توانست منتقدش را کاردآجین کند؟ پس دیگر سریر سلطان العادل ظلّ اللَّه في الأرض شده است مبلی راحتی، بیشکوه و دمدستی که هر کس بخواهد میتواند آن را اشغال کند، حکم کند، بر دیگری بتازد، او را ملحد و مرتد و صهیونیست و وطنفروش بخواند و به مرگ تهدید کند.
نظرها
افشین پرورش
سوء استفاده ی شادی صدر از اثر درخشان پرستو فروهر، مهمترین نکته ای بود که در متن به آن اشاره نشد.
ایرانی
شادی صدر بصورت خود جوش این کار را نکرده چون با این کار تفکرات دیگران را نسبت به مذهب تغییر نداد بلکه زندگی خود را تغییر داد آینده مشخص می شود من مذهبی نیستم اما از اینکه یک عده از هر چیزی سوء استفاده می کنند و یا می خواهند مردم را گول بزنند چه با مذهب و چه با کارهایی مثل شادی صدر به اسم آزادی بیان واقعن مخالفم هر دو احمق فرض کردن طرف مقابل است
ماندانا
مطلب زیبایی است و نکات صحیح زیادی در آن وجود دارد ولی از اثبات مدعای اصلی اش -این که صندلی های خانم فروهر توهین آمیز نیستند یا حمله به آنها موجه نیست- ناتوان است. عنصر اصلی در تشخیص توهین آمیز بودن اثری که به امور قدسی ارجاع می دهد نیت آفریننده است و عنصر اولیه در تشخیص این نیت باورمند بودن آفریننده به مفاهیم مقدسی است که اثرش به آن ارجاع می دهد و عنصر دیگر مدیومی است که اثر در آن عرضه می شود. به دلایل روشن این فرض معقول وجود دارد که خانم فروهر انسان مذهبی نیستند و صندلی های راحتی ایشان هم بر خلاف مداحی های سعید حدادیان و دیگران برای مخاطبان مذهبی طراحی نمی شوند. پس هدف از «ناسوتی کردن امر قدسی» در آنها بر خلاف تعزیه و روضه خوانی ها ارضای نیازهای مذهبی مردم نیست. اگر این نیست پس چیست؟ انسان بی اعتقاد به مذهب را با نمادها و شعانر مذهب چه کار؟ آیا نفس تقدس زدایی مورد نظر نبوده است؟ این است مبنای تفاوت برخوردها. مردم مذهبی انکار تقدس امور مذهبی را توهین به عقاید خود تلقی می کنند. اگر هنرمند یا فعال اجتماعی جدا قصد توهین دارد باید واکنشهای خشم آلود را هم تحمل کند. و اگر قصد اصلاح اجتماعی دارد به عقیده من -که خود شخصی غیر مذهبی هستم- روش کاملا اشتباه و مضری را برگزیده است. تقدس باوری از بین نمی رود که هیچ، با تعصب و جزمیت بیشتر دنبال گرفته خواهد شد.
جواد
بدیهی است که مهر و تسبیح و قرآن هم خریدوفروش میشود . اما نزد معتقدین از اهمیت آنها کاسته میشود صرف وجود بازار کتب مقدس و.... قداستشان از بین نمی رود. معتقدین میگساری بر روی این نمادها را عملا توهین تلقی میکنند.
جواد
در متن فوق نمی شود درست است.